به مدت نیم قرن، عربستان سعودی محور اصلی سیاست خاورمیانه ای ایالات متحده بوده است. تضمین تامین نفت موجب تضمین امنیتی شده است. با وجود شیوه های استبدادی و صدور افراط گرایی، واشینگتن سرسختانه به دنبال ملقب کردن این متحد خودش به «میانه روی» است. برخی معتقدند که با دلارهای نفتی عربستان می توان با تروریسم مبارزه کرد و در یک دریای بی ثبات، این پادشاهی یک دولت با ثبات است.

اما آیا این گونه است؟ در حقیقت عربستان اصلاً دولت نیست. با دو نگاه می توان این مسئله را بررسی کرد: یکی به عنوان این که آنها نخبگانی سیاسی با یک مدل تجاری عاقلانه هستند، دوم به عنوان یک نهاد فاسد که بیشتر به عنوان سازمان جنایی عمل می کند. به هرحال تصمیم گیران ایالات متحده باید برای فروپاشی پادشاهی سعودی برنامه داشته باشند.

در بحث هایی که با مقامات نظامی و دولتی داشته ایم به این دیدگاه رسیده ایم که باید درباره این چشم انداز فکر کنیم. در ادامه به تحلیلی در این رابطه اشاره می شود. برای درک این مسئله باید به این اشاره کنیم که پادشاه سعودی مدیرعامل یک شرکت خانوادگی است که با استفاده از پول نفت، وفاداری سیاسی می خرد. این اقدام از طریق دو روش صورت می گیرد: کمک های نقدی یا اعطای امتیازات تجاری.

ایالات متحده مدت های طولانی است که بر خزانه بی پایان خاندان حاکم برای خریدن وفاداری حساب کرده است. حتی با وجود قیمت های پایین نفت و خرید تسلیحات از سوی مقامات سعودی و ماجراجویی در یمن و جاهای دیگر، ریاض به سختی به دنبال حفظ این پول ها است.

هنوز افزایش تولید نفت در مقابله با قیمت های پایین –البته تا 16 فوریه که عربستان و روسیه اعلام کردند که سقف تولید را در سطح ماه ژانویه نگه خواهند داشت- ممکن است نشان دهنده نیاز فوری به کسب درآمد و همچنین دیگر الزامات استراتژیک باشد. صحبت های یکی از مقامات شرکت آرامکو هم نشان دهنده نیاز آنها به ارز است.

حالا اگر هزینه خریدن وفاداری بالا رود چه خواهد شد؟ به نظر می رسد که این اتفاق در حال وقوع است. ملک سلمان برای این که بتواند پس از ملک عبدالله به پادشاهی برسد، هزینه های بسیار بالایی کرد. دو کشور هم دیگر همین رویکرد را دنبال کرده اند. در سودان جنوبی نخبگان سیری ناپذیر پول نفت این کشور تازه تاسیس را به جیب می زدند و زمانی که پول ها تمام شد جرقه هرج و مرج زده شد. دولت سومالی هم از کمک های حامیان مالی بهره می برد ولی خارج از بازار سیاسی خریدارانی هم حضور داشتند که در زمینه مسائل ایدئولوژیکی، امنیتی و یا جنایی انتظاراتی داشتند.

چنین مقایسه هایی شاید برای رهبران سعودی کمی تند باشد، اما اگر قیمت خرید وفاداری سیاسی افزایش پیدا کند، این پادشاهی با مشکل عدم پرداخت دیون سیاسی روبرو می شود.

نخبگان حاکم سعودی همانند تشکیلات جنایی پیچیده ای هستند که مردمشان خواستار مسئولیت پذیری دولت هستند. شهروندان سعودی به طور فزاینده ای خودشان را شهروند می دانند نه رعایا. در کشورهایی همچون نیجریه، اوکراین، برزیل، مولداوی و مالزی مردم با دولت های فاسدشان مشکل دارند. در نیمی از این کشورها در سال 2015 مردم در اعتراض به فساد موجود به خیابان ها آمدند و در سه کشور روسای دولت تهدید به استعفا شدند یا این کار را کردند.

سعودی ها همچنین با اقلیت بزرگی از شیعیان روبرو هستند که خواسته هایی سیاسی دارند. اما اکثریت سنی تحصیلکرده که به طور گسترده با جهان خارج روبرو هستند بعید است که برای همیشه با این طرز عملکرد حاکمان سالخورده کنار بیایند. مقامات سعودی همانند دیگر حاکمان کشورهای خلیج فارس فکر می کنند که با یک منبع بی نهایت از مستضعفان روبرو هستند که در هر شرایطی می توانند از آنها بهره برداری کنند. اما در حال حاضر، شهروندان با کشوری روبرو هستند که کارگران آن ممکن است مدعی دستیابی به احقاق حقشان شوند. آمریکا باید خودش را برای اوضاع حاد عربستان آماده کند.

نویسنده: سارا کایس و الکس دی وال

منبعآتلانتیک/ ترجمه: تحریریه دیپلماسی ایرانی/20

messages.comments