twitter share facebook share ۱۳۹۶ فروردین ۰۷ 1029

 یک جامعه شناس درباره وضعیت دین در جامعه ایرانی، عنوان کرد: دین از جنس محبت و مبتنی بر حکمت است؛ این حکمت جنسی لطیف دارد بنابراین نمی تواند ارتباطی با قدرت پیدا کند. وقتی دین با نگاه حکومتی در جامعه اشاعه پیدا کند عنصر محبت از آن زدوده می شود. به عبارت وقتی می‌گوییم حاکمیت دین باید متوجه باشیم که حاکمیت دین متمایز از حاکمیت دینی است.

دکتر سیدجواد میری در گفت و گو با خبرنگار شفقنا درباره ویژگی های جامعه ایران توضیح داد: جامعه امروز ایران مخصوصاً جامعه بعد از انقلاب ایران با جوامع هم عصر خود متفاوت است حتی با گذشته نه چندان دور خودش نیز تفاوت های بنیادینی دارد؛ این تفاوت ها را می توان در عرصه عمومی، شیوه زیست مردم و در عرصه سیاسی مشاهده کنیم. باید ببینیم که بنیان ها بر چه مفاهیمی استوار بوده یا رابطه دین و حاکمیت چگونه بوده است؟

او ادامه داد: اساساً باید بررسی کرد دین برای مراجع دینی در قبل و بعد از انقلاب چه جایگاهی داشته است؛ پس از انقلاب آیا این تحولات در حوزه سیاست گذاری های دینی، اجتماعی، فرهنگی، مبتنی بر یک قرائت ویژه از دین رخ داده است یا خیر؟ این موارد چه تاثیری بر بافت کلی جامعه ما گذشته است؟

این استاد دانشگاه با اشاره به استفاده از دین در جوامع برای سیاست گذاری ها، توضیح داد: هندسه جوامع با هم متفاوت است، یعنی وقتی می خواهیم خروجی و نتیجه حضور دین در میانه سیاست گذاری های جامعه مدرن ایران را با جوامع دیگر بررسی کنیم، اختلاف بسیار بنیادینی را می بینیم. در اینجا یک پرسشی پیش می آید، ما از دین چه انتظاری داریم؟ انتظار انسان دینی از دین چیست؟ یا دین قرار بوده چه انتظاراتی را برآورده کند؟ ما هر پاسخی را به این پرسش بدهیم بر خلاف کشورهای مختلف، به شیوه حکومت داری در ایران ربط پیدا می کند.

این عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی تصریح کرد: برای مثال اگر در کره جنوبی یا در سوئد از انتظار انسان از دین بپرسید ممکن است هیچ ربطی به شیوه شهریاری یا حکومت داری پیدا نکند. اما در ایران هر پرسشی با این موضوع طرح کنید و هر پاسخی بدهید مستقیماً به شیوه حکومت داری مرتبط می شود، چون حاکمیت در ایران حاکمیت دینی تعریف شده است.

او با بیان اینکه آیا حاکمیت دینی با حاکمیت دین یکسان است، اظهار کرد: بسیاری از ما ممکن است بگوییم حاکمیت دینی با حاکمیت دین مترادف هستند، حاکمیت دین یعنی با حاکمیت دینی مساوی است. باید این مساله را بررسی کنیم چه تاثیری بر روی انسان ایرانی، انتظار و نیازهای او از دین دارد؟ بدانیم حاکمیت دین یعنی چه؟ یعنی ما می خواهیم دین را حاکم کنیم، آیا به این معنی است که نهاد دولت ملتی تشکیل دهیم و براساس آن دین را در نهادهای اجتماعی حاکم کنیم.

دین از جنس لااکراه است

این جامعه شناس درباره مقوله دین اضافه کرد: باز هم یک پرسشی برای ما مطرح می شود که جنس دین چیست؟ آیا دین از جنس ولا، محبت، عشق و لا اکراه است یا نه دین از جنس قدرت است؟ هر رویکردی نسبت به این تعریف داشته باشیم شیوه فهم ما از حاکمیت دین متفاوت خواهد شد. برخی معتقدند حاکمیت دین حکومت دین نیست؛ چون دین قرار نیست حکومت کند بلکه دین از مایه حکمت است.

میری جایگاه دین را قلب انسان ها دانست و افزود: اولین جایی که می توان دین را مستقر کرد، قلب انسان است. مبتنی بر نگاه حکمی، دین قرار است بر دل انسان حاکم شود. هیچ وقت نمی توان چیزی را با اجبار و تزریق در دل انسان ها حاکم کرد. وقتی سخن از حاکمیت دین به میان می آید یعنی دین مبتنی بر حکمت است و این حکمت جنسی لطیف دارد و نمی تواند ارتباطی با قدرت پیدا کند.

این عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ادامه داد: وقتی می گوییم حاکمیت دین یعنی حاکمیت دینی مبتنی بر حکومت دین است بنابراین برای آن متولیانی در نظر می گیریم. به عنوان مثال متولیان کلیسای کاتولیک طبقه روحانیت بودند. متولیان جامعه ایران امروز هم فقیه یا فقیهان هستند. حکومت در فلسفه سیاسی مبتنی بر سیاست است. سیاست یعنی بتوان عنف را مستقر کرد؛ بر این اساس هیچ نهاد دیگری در واحد دولت ملت، یا در واحد حکومت حق ابراز خشونت را ندارد.

او ادامه داد: اگر تمام کتب دینی مانند قرآن، تورات، انجیل و تفاسیر را با توجه به سیر تغییر و تحولات تفکر دینی در کنار هم بگذاریم همه آنها بر ستون «لا اکراه» استوار هستند؛ اگر این بنا بر هر موضوع دیگری سوار کنیم دین از مقوله اکراه می شود چون طبع انسان امری را با اکراه نمی پذیرد. وقتی انسان بر اساس درک، فهم، قدرت و اختیار خودش امری را قبول می کند هرچند دشوار و سخت اما آن را پیش می برد؛ بنابراین انسان تمایل ندارد تا انسان های دیگر متولی او باشند، ولایت به معنای محبت است و به معنای عنف نیست.

این جامعه شناس در خصوص معنای ولایت و عنف بیان کرد: ولایت و عنف با هم یکسان نیستند، عنف به معنای حکومت کردن است درحالی که ولایت مبتنی بر محبت و دوستی است. اگر این مقوله لا اکره را از دین گرفتیم، آن را به اکراه تبدیل کردیم.

وقتی به دین نگاه حاکمیتی کنیم، عنصر محبت از آن زدوده می شود

میری درباره پرداختن به دین و معنویت در جامعه ایران و واکنش مردم تاکید کرد: چرا در جامعه ایران با اینکه در مورد معنویت و دین گرایی صحبت می شود، دین کار کرد مناسبی ندارد. چون باز هم دین با نگاه حاکمیتی در جامعه ما اشاعه پیدا کرده است پس عنصر محبت و عشق از آن زدوده می شود.

عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی درباره معنویت گرایی انسانها افزود: انسان ها بر حسب سرشت خود به دنبال معنویت هستند؛ وقتی ظرف انسان با با حکمت، ولا، عشق که مایه ی اصلی دین است پر نشود، افراد سعی می کنند این خلاء را به هر نحوی پر یا جایگزین کنند.

این استاد دانشگاه دینداری مردم را در جهت مخالف حاکمیت دانست و عنوان کرد: شبکه های خویشاوندی به دلیل زندگی مدرن و تحولات شهری کمرنگ تر شدند، ارتباط های دوستانه هم جای خود را به ارتباطات جدی می دهند. از سویی دیگر افراد نمی توانند در تشکل های مدنی و سازمان های مردم نهاد حضور پررنگی داشته باشند، چون بستر رشد سمن ها در ایران وجود ندارد. پس از یک سو بافت های خویشاوندی سنتی به نوعی از بین رفتند، از سویی دیگر در فراسوی آنها یک قرائت بسیار اکراه محور از دین در جامعه تزریق می شود. افراد جامعه تنها راه نجات را فاصله گرفتن از دیانت تزریقی می دانند.

او تاکید کرد: مردم به اشکال مختلف شیوه هایی را خلق می کنند تا بتوانند دیانت ورزی خودشان را ادامه دهند آن هم در خلاف جهتی که حاکمیت تبلیغ می کند. چون در دین حاکمیت شیوه ای یا رنگ و بوی اکراه و اجبار را می بینند؛ اساساً فهم ما از دین مبتنی بر یک قاعده اکراه است. البته مدرنیته هم برای افراد عوارضی به وجود آورده و این عوارض هم ایجاد اضطراب و دلهره است.

این جامعه شناس اظهار کرد: انسان امروز دچار نهیلیسم است. انسان امروز احساس پرتاب شدگی از آسمان به زمین را دارد به نوعی ارتباط خودش را از آسمان منقطع می بیند حتی فکر می کند خدایی نیست تا صدای او را بشنود؛ یکی از عوارض مدرن شدن احساس فروریختن چتر قدسی است.

حاکمیت دین متمایز از حاکمیت دینی است

میری با بیان اینکه در چنین فضایی باید از چه منظری دیانت و دین را دید و آن را مدیریت کرد، گفت: باز هم تاکید کنم دین از مقوله عشق است و نمی توان با اکراه آن را دید. پس اگر این روح لااکره را از دین بگیریم نسبت به دین، نفرت ایجاد می کنیم. به عبارت دیگر ما وقتی صحبت از حاکمیت دین می کنیم باید متوجه باشیم که حاکمیت دین متمایز از حاکمیت دینی است.

عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی درباره حضور دین در جامعه تصریح کرد: ما نباید اصرار کنیم که دین و عناصر آن حتما در وسط جامعه و مدیریت جامعه نقش داشته باشد با این همه توجه حاکمیت به دین چرا افراد به عهد خود پای بند نیستند، اگر آمار طلاق در جامعه بالا است چطور می توانیم نقش دین در مدیریت جامعه را ببینیم؟ اگر فردی امانت دار و با اخلاق باشد حتما دین در روابط او حضور داشته؟ اگر دین در دل انسان نباشد در هیچ جای دیگر هم نمی تواند باشد.

دچار ریای سیستماتیک و نظام مند شدیم

این استاد دانشگاه اضافه کرد: جامعه ما جامعه ای چند مذهبی و چند دینی است، افراد سلیقه های متفاوت دارند نمی توان برای همه افراد یک استاندارد تعریف کرد حاکمیت می خواهد همه افراد را یک شکل ببیند چون می خواهیم بگوییم حاکمیت دینی در وسط جامعه حضور دارد، به عقیده من دچار ریای سیستماتیک و نظام مند شدیم. ما فکر می کنیم اگر این موارد زدوده شود به این معنی است که دین از وسط جامعه حذف می شود و ما داریم سکولار می شویم.

این جامعه شناس با تعریف مفهوم سکولاریسم، توضیح داد: یکی از آشفتگی هایی که در جهان امروز وجود دارد فقط آشفتگی اقتصادی، سیاسی، آشفتگی ترافیک نیست بلکه آشفتگی مفهومی هم است. از قضا من فکر می کنم آشفتگی های دیگر از اینجا نشأت می گیرد. سکولاریسم یک معنایی دارد، برخی سکولار را عرفی شدن معنا کردند؛ در حالی که برخی از مفاهیم زمانی معنا دارند تا در دستگاه معنایی خودشان قرار بگیرند. سکولار در جهان مسیحیت کاتولیک معنای متفاوتی دارد.

این عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی، با توجه به تعریف سکولاریسم در جهان مسیحیت کاتولیک، عنوان کرد: وقتی کلیسا بر روی همان ایده عیسی مسیح و روح القدوس بنا می شود، انسان ها به دو دسته تقسیم می شوند یک سری از انسان ها خودشان را وقف خدا یا عالم روحانی می کنند این افراد روحانی می شوند. اما آنهایی که زندگی روزمره خود را دارند اما به آیین ها هم باور دارند اما خودشان را وقف عالم روحانی نمی کنند آنها آدم های سکولار هستند.

این استاد دانشگاه تاکید کرد: یعنی در این جهان زندگی می کنند، به بعضی مسایل هم باور دارند اما نمی توانند خودشان را وقف کنند به همین دلیل داخل دستگاه کلیسا قرار نمی گیرند، کشیش یا اسقف نمی شوند و ازدواج هم نمی کنند. اساساً ازدواج کردن و به مسایل روزمره زندگی پرداختن یعنی عمل سکولار انجام دادن با این اوصاف پیامبر ما هم سکولار است چون ازدواج کرد و به زندگی روزمره خود هم اهمیت می داد، جهاد عنصر مهم اسلام است و … بنابراین اگر سکولار را داخل این دستگاه مفهومی تعریف کنیم دچار تناقض می شویم. پس از منظر مسیحیت کاتولیک جامعه اسلامی سکولار به حساب می آید، به بیان دیگر سکولاریسم در دستگاه اسلامی معنا ندارد.

با نوعی بدعت گرایی در جامعه مدرن روبرو هستیم

او در خصوص احیایی باورهای پیشا اسلامی اظهار کرد: در جامعه شاهد احیای باورها و آیین های پیشااسلامی هستیم؛ برای مثال روز یادبود کوروش برگزار می شود و برخی او را پدر خود می دانند یعنی یک برگشتی است به سمت آیین ها و باورهایی که فکر می کنیم پیش از اسلام بوده و آنها مبرا از تزریقات، تضییعات و خفقان است. برخی دیگر میان اسلام و زرتشت تعارضی نمی بینند و با نوعی بدعت گرایی در جامعه مدرن روبرو هستیم. به طور مثال با چنین وضعی در ایرلند و انگلستان هم مواجه بودیم مسیحیان خواستند از دین رسمی فاصله بگیرند و به سمت آیین های گذشته خود بازگشتند، بنابراین از ضرورت نمی توان اختیار بیرون آورد.

این جامعه شناس در پایان تصریح کرد: این موارد همه حالت واکنشی دارد و ایجابی نیست. خلق حکمت هم نمی کند. این ها به گونه ای در برابر یک منطق بیرون یا در برابر یک فشار بیرونی خودش را تعریف می کند؛ حتی ممکن است یک جنبش اجتماعی یا محافل زیر زمینی تولید کند.

منبع: شفقنا

messages.comments