twitter share facebook share ۱۳۹۶ مرداد ۰۶ 1211

به تازگی اعلام نتایج یك نظرسنجی درباره این كه ما عصبانی ترین مردم هستیم، صدای اعتراض خیلی ها را درآورد كه این گفته‌ها خلاف واقع است، ما آنقدرها هم عصبانی نیستیم، پرخاشگری نمی‌كنیم و علیه همدیگر خشونت نداریم. اما هنوز چیزی نگذشته بود كه خبرهای تلخ یكی یكی از راه رسیدند، هرچند اين اخبار پيش از اين هم وجود داشت اما توالي آنها با فاصله زماني كوتاه، سوال‌هاي زيادي را به وجود آورد كه چرا دچار اين وضعيت شده‌ايم؛ اتفاق‌هايي مانند مادری 29ساله كه سه فرزندش را كشت، خبر تلخ قتل آتنای هفت ساله، خبرهايي از آزارهای جنسی كودكان، سربازی كه دست به اسلحه برد و علاوه بر خودش، چند سرباز دیگر را هدف گلوله قرار داد و بسیاری موارد ديگر حكایت از این داشت كه ظاهرا، آنقدرها هم كه خودمان تصور می‌كنیم،‌ با همدیگر مهربان نیستیم.

اما واقعا ما خشمگین‌ترین مردم هستیم؟ اگر خشمگین‌ترین هم نباشیم،‌ چقدر از گذشته‌ای كه درباره عطوفتمان به آن می‌بالیم، دور شده‌ایم؟ به این سوال‌ها دكتر ناصر قاسم‌زاده، روانشناس و دبیر انجمن حمایت از سلامت روان جامعه و دكتر علیرضا شریفی یزدی، جامعه‌شناس و مدرس دانشگاه پاسخ می‌دهند. مشروح این گفت‌وگو را در ادامه بخوانید؛

*همانطور كه در جریان اتفاقات روز هستید، اخبار تلخی از خشونت مدام به گوشمان می‌رسد،‌ در نظرسنجی یك موسسه خارجی هم اعلام شده بود كه ما عصبانی‌ترین مردم هستیم. می‌توان با اتفاقاتی كه افتاده، نتیجه این نظرسنجی را قبول كرد؟

قاسم‌زاده: نظرسنجی این موسسه اینطور بوده كه با پنج سوال، عصبانیت مردم را سنجیده‌اند كه طبیعتا نمی‌تواند خیلی‌ پایه‌ علمی داشته باشد، اما مساله اینجاست كه بدون توجه به این نظرسنجی و بدون قیاس با كشورهای دیگر، باید ببینیم عصبانیت در جامعه ما وجود دارد یا نه و میزان آن چقدر است. قیاس با عراق،‌ لبنان،‌ شیلی و ... اصلا درست نیست اما به هر حال ما باید به دنبال وضعیت كشور خودمان باشیم. درواقع می‌خواهم بگویم من این رتبه‌بندی را قبول ندارم اما این را نمی‌شود منكر شد كه عصبیت مردم كشور ما بالاست.

شریفی یزدی: گالوپ موسسه معتبری است اما حتی اگر آن را قبول نداشته باشیم، باید به آسیب‌شناسی وضعیت كشور خودمان بپردازیم. مطالعات میدانی ما در سطح كشور نشان می‌دهد كه میزان عصبانیت در بین مردم ما به نسبت سال‌های گذشته افزایش پیدا كرده و اگر عصبانی‌ترین كشور نباشیم، یقینا یكی از عصبانی‌ترین ملل دنیا هستیم. بنابراین نیازی به تحقیقات خارجی نداریم و با یك تحقیق داخلی هم به این مساله می‌رسیم.

*نتیجه مطالعاتی که شما درباره میزان خشونت و عصبانیت در ایران داشتید چه بوده؟

شریفی یزدی: این كه حال اجتماعی ما خوب نیست و حتی نگاهی گذرا به وضعیت كشورهای همسایه نشان می‌دهد كه وضعیت خشونت در كشور ما بسیار بیشتر است بنابراین باید جدی گرفته شود. در حال حاضر، میزان خشونت در لایه‌های پایین‌تر جامعه به شدت زیاد و از طبقه متوسط و فرادست به شدت بیشتر است. از نظر محیطی و جغرافیایی هم باید بگویم خشونت در مناطق حاشیه‌نشین بسیار بیشتر است. خشونت فیزیكی درون خانواده در مناطق سنتی بیشتر است اما در كلانشهرها، این نوع خشونت در بین مردمی كه همدیگر را نمی‌شناسند زیاد است. خشونت مردان علیه زنان هم بسیار زیاد و بیشتر از دیگر انواع خشونت است. همانطور كه می‌بینید موارد زیادی خشونت علیه كودكان را هم داریم چون متاسفانه فرهنگ‌سازی نشده و بسیاری از این خشونت‌ها از سر دلسوزی است. در هر حال می‌توان گفت خشم و خشونت یك موضوع فردی است ولی وقتی از حدی فراتر می‌رود دیگر یك موضوع اجتماعی است و حالا می‌بینیم كه در كشور ما تبدیل به یك مساله اجتماعی شده است.

*چرا خشم به عنوان موضوعی كه فردی بوده، حالا اینطور به یك مساله اجتماعی تبدیل شده؟

قاسم‌زاده: این موضوع دلایل متفاوتی دارد كه باید به هر كدام از آنها در جای خودش اشاره كرد. یكی از دلایل مهم این موضوع در كشور خودمان این وضعیت است كه مسئولان ما تلاشی برای ایجاد فرهنگ شادی نكرده‌اند، فرهنگ غم را با خودمان داریم و شاید خیلی لازم نباشد برای آن كاری كنیم ولی فرهنگ شادی نداریم و باید پرسید مسئولان برای شادی‌آفرینی جامعه چه برنامه‌ای دارند؟ ضمن این كه آنچه در كشورمان كم داریم،‌ فرهنگ مدارا و سعه صدر است. نظام فرهنگی ما طوری است كه از كودكی با اعمال زور همراه است، از كودكی در خانواده به فرزندان امر و نهی می‌كنیم، در مدرسه همینطور، در دانشگاه و جامعه هم برای آنها حق انتخابی وجود ندارد و همه‌چیز به آنها تحمیل می‌شود. در این صورت می‌بینیم كه یك جامعه پر از سركوب و به دور از برون‌ریزی مسائل عاطفی داریم كه می‌تواند به عصبانیت منجر شود. درگیری‌های لفظی مسئولان هم همین مساله را نشان می‌دهد كه مدارا نداریم، وقتی مسئولان با همدیگر جدل‌های لفظی دارند، انواع و اقسام ایرادها را به عملكرد همدیگر می‌گیرند، به همدیگر پرخاش می‌كنند و عقلانیت همدیگر را زیر سوال می‌برند، چطور انتظار داریم چنین روحیه‌ای به جامعه منتقل نشود؟ ما هنوز پس‌لرزه‌های بعد از انتخابات را داریم، خود این مسائل چقدر می‌تواند جامعه را ملتهب كند؟ كسانی كه رای نیاورده‌اند می‌گویند چرا دولت به حرف ما كه اقلیت هم هستیم گوش نمی‌كند و تصمیمات خودش را می‌گیرد، بعد تمام كارهای دولت را زیر سوال می‌برند كه چرا چنین كرده و چنان كرده. در چنین شرایطی چطور می‌توان انتظار داشت كه دولت بتواند برای شادی و نشاط مردم برنامه‌ریزی كند؟ وقتی تمام هم و غم مسئولان باید این باشد كه به این پرسش‌ها و انتقادها پاسخ بدهند، دیگر توانی برای رسیدن به وضعیت مردم باقی نمی‌ماند. یا وقتی در مراسم وحدت‌آفرینی مانند عید فطر آنطور كج‌سلیقگی انجام می‌شود و بعد هم پاسخی نسبت به این اتفاق‌ها وجود ندارد چه حاصلی به جز متشنج كردن جامعه وجود دارد؟ در هیچ كشوری اینقدر توهین به مدیران و مسئولان رواج ندارد، وقتی بزرگان قومی اینطور به هم بتازند، طبیعتا برای جوانان، الگوی فحاشی و پرخاشگری را خواهیم ساخت. از سوی دیگر تا مسئولان می‌آیند كاری در حوزه فرهنگی و اجتماعی انجام بدهند با مخالفت مواجه می‌شوند. چرا حرف‌هایی را می‌زنیم كه تنها فشار را بر جوان‌ها زیاد می‌كند و به موسیقی زیرزمینی و دوردورهای شبانه و هزار و یك مفسده دیگر منجر شود؟

در تابستان بیشترین درگیری‌ها و نزاع‌ها بین رانندگان را داریم، اینها نشان می‌دهد كه عوامل محیطی تاثیر زیادی در بروز خشونت دارند و تنها نباید به دنبال دلایل روانشناسی بود. گرسنگی، تشنگی، گرما،‌ ترافیك، بوروكراسی اداری، وضعیت اقتصادی نابسامان،‌ اشتغال، همه اینها میزان عصبانیت را بالا می‌برد. هروقت همه اینها را حل كردیم می‌توانیم منتظر این باشیم كه میزان عصبیت مردم كشورمان كاهش پیدا كند. پارازیت، مهمترین عامل سقط جنین و در عین حال بیماری‌های عصبی و مشكلات رفتاری است؛ اما چه كسی این مسئولیت را به عهده می‌گیرد؟ آلودگی صوتی، آلودگی هوا، آلودگی مواد غذایی، استرس از افزایش قیمت‌ها و ... همه این مسائل می‌تواند به عصبیت جامعه منجر شود كه آنها را نادیده می‌گیریم و فقط در خود فرد دنبال این می‌گردیم كه چرا این شخص این كار را انجام داد. چرا به مسائل اجتماعی اطراف او توجه نمی‌كنیم و به دنبال ریشه‌یابی و حل آنها نیستیم؟

*یعنی عوامل بیرونی، خشم به عنوان یك احساس درونی را تشدید كرده‌‌اند و این خشونت‌ها را شاهدیم؟

شریفی یزدی: بله، خشم، عصبانیت و خشونت در جامعه امروز ما دیگر ویژگی فردی نیست و كاملا باید از منظر فردی - اجتماعی به آن نگاه كرد و عوامل زمینه‌ساز آن را در نظر گرفت. عوامل متعددی در كشور ما در این زمینه دخیل است كه اولین آنها مسائل اقتصادی است اما مسائل دیگر هم وجود دارد. به طور كلی هر جامعه پنج نهاد اصلی دارد؛ آموزش، مذهب،‌ خانواده،‌ اقتصاد و سیاست. تعامل این پنج نهاد بسیار مهم است. ما در این پنج نهاد، چهار نهاد با کارکرد پایین داریم كه اقتصاد یكی از آنهاست. می‌بینیم كه كارخانه‌ها و بانك‌ها و موسسات اعتباری حالشان خوب نیست،‌ در نهاد آموزش می‌بینیم چه انتقادهای زیادی به آن وجود دارد، شانزده هزار ساعت از بچه‌ها وقت می‌گیرند و به آنها دیپلم می‌دهند كه آخرش چه بشود؟ كه ندانند چطور زندگی كنند. با این شرایط، تمام وظایف این نهادها به خانواده رسیده و خانواده است كه باید تمام آنها را جبران كند. چون وضع اقتصاد خراب است پدر و مادر باید دو شیفت كار كنند و تازه پولی كه به دست می‌آورند را خرج كلاس خصوصی كنند چون آموزش و پرورش مناسبی نداریم، همه اینها درنهایت اعضای خانواده را خسته، كلافه و دچار انواع بحران‌ها می‌كند.

قاسم‌زاده: سلامت اجتماعی 15 فاكتور دارد، امنیت شغلی، آزادی بیان، تامین اجتماعی، امنیت اقتصادی و بسیاری از موارد دیگر، وقتی اینها را نداشته باشیم چطور می‌خواهیم سلامت اجتماعی داشته و انتظار داشته باشیم هر روز در صفحات حوادث شاهد فجایع تلخ نباشیم؟ در عین حال، با تمام این مشكلات، می‌بینیم آموزش و پرورش و صداوسیما و وزارت ارشاد و ... به جای این كه به آموزش مهارت‌های زندگی و آرام كردن مردم بپردازند، تنش‌آفرینی می‌كنند. به جای بازی‌های سیاسی در رسانه‌های عمومی، باید اجازه دهیم نیازهای مردم شناخته شود و از تریبون‌ها و فضاهای موجود، برای كاهش آسیب‌ها و آموزش مهارت‌های زندگی بهره ببریم.

*یعنی فكر می‌كنید تا شرایط كلان بهتر شود، با آموزش‌ می‌توان سلامت اجتماعی را تامین كرد؟

شریفی یزدی: رسانه،‌ امروز یكی از مهمترین عناصر آموزشی است. رسانه در تولید و افزایش خشم و خشونت می‌تواند تاثیرگذار باشد؛ اما رسانه‌های داخلی ما دارد چه می‌كند؟ برخی از رسانه های ما ترویج و تمجید خشونت می‌كند، پس چطور قرار است به مردم خشونت انتقال پیدا نكند؟ سريال‌های ما سرشار از گریه و مرگ و بیمارستان است.

قاسم‌زاده: به جای این برنامه‌های كم‌محتوا، به آموزش نهاد خانواده نیاز داریم، به آموزش مسائلی مانند كنترل خشم، اعتماد به نفس، یادگیری تعاملات اجتماعی و ... در اعضای خانواده نیازمندیم تا آنها بتوانند حداقل بعد از تنش‌هایی كه در بیرون از خانه متحمل می‌شوند در فضای خانه با همدیگر گفت‌وگو كنند و اینطور شاهد خشونت خانگی نباشیم.

شریفی یزدی: خانواده دو كاركرد اصلی دارد؛ تولید و تربیت نسل. وقتی كاركردش در این موارد دچار اختلال شد، اختلالات روانی رشد می‌كند و به این بحران‌ها می‌رسیم. بنابراین هنوز با همه فشارهایی كه وجود دارد معتقدم آنچه جامعه ایران را نگه داشته، نهاد خانواده است كه هنوز سنگرگاه سنت‌های خوب است و می‌تواند كاركرد داشته باشد بنابراین اولین و بهترین جایی است كه می‌تواند برای كاهش خشونت و پرخاشگری از آن كمك گرفت. با یك سواد رسانه‌ای ساده می‌توانیم خانواده را در مقابل خشونت ایمن كنیم. اگر خانواده آموزش بگیرد كه چطور باید تعامل و گفت‌گو داشت، می‌شود از بسیاری خشونت‌ها كاست. اگر خشونت را از خانواده كم كنیم، بخش زیادی از پدیده اجتماعی خشونت كاهش پیدا می‌كند.

*بر اساس پژوهش‌های شما، وضعیت سلامت خانواده‌ها را چطور ارزيابي مي‌كنيد؟

شریفی یزدی: درصد بسیار زیادی از خانواده‌های ما گسسته هستند كه طلاق رسمی می‌گیرند، درصد دیگری از خانواده‌ها دچار طلاق سكس و طلاق عاطفی و ... هستند، درصدی هم خانواده آشفته داریم كه در آنها خشم و خشونت و پرخاش وجود دارد، حدود 20 درصد خانواده شكفته داریم كه به طور نسبی درآمد خوبی دارند و تحصیلكرده هستند و آُسیب‌های كمتری دارند. هشتاد درصد خانواده‌های ما اینطور نیستند.

*در كنار آموزش و نقش رسانه، چه كارهای دیگری برای كم كردن عصبیت اجتماعی لازم داريم؟

شریفی یزدی: یك اقدام مهم، كم كردن از تبعیض‌هاست. تبعیض‌های جنسی، قومی، مذهبی، شهر و روستایی و تهرانی و شهرستانی می‌تواند به عصبانیت مردم دامن بزند. اینها همه زمینه‌ساز خشونت در بعد اجتماعی است كه لازم است كمتر شود. نباید فراموش كنیم كه خشونت، خشونت تولید می‌كند و گاهی اشكال خشونت با همدیگر تفاوت دارند و از خشونت روانی، به خشونت فیزیكی علیه دیگر افراد و طبقات جامعه می‌رسیم.

قاسم‌زاده: جای مراكز مشاوره و كلینیك‌های مشاوره خالی است، با افزایش این كلینیك‌ها می‌توان به مردم برای شناسایی زودهنگام اختلالات روانی كمك كرد و به درمان این اختلال‌ها پرداخت. حتی ای كاش باشگاه‌های كنترل و تخلیه خشم داشته باشیم. بسیاری از مردم ما در حال حاضر دچار پرخاش معوق شده‌اند. جایی كه زورمان نمی‌رسد، نمی‌توانیم خشممان را خالی كنیم ولی بعد آن را ناگهان به دلیل موضوعات بی اهمیت بر سر دیگران خالی می‌كنیم. ضمن این كه من آرزو می‌كنم ای كاش هر وزیر و هر مسئولی در كشور یك مشاور روانشناسی داشته باشد تا برای تصمیم‌گیری‌ها، با توجه به شناختی كه از نیازهای فردی و اجتماعی افراد جامعه دارد، به او مشاوره درست بدهد، ما متاسفانه از سلامت روان غافل مانده‌ایم در حالی كه از مهمترین موضوعاتی است كه باید به آن توجه كرد و در غیر این صورت، نتیجه می‌شود همان كه این روزها در صفحات حوادث می‌خوانیم.

*خبرآنلاین

نظر شما