twitter share facebook share ۱۳۹۶ آذر ۰۱ 1107

...رئیس‌ دفترش را صدا زد، که او هم با خواندن آیه‌ای قفل گاوصندوق بزرگی را که گوشه‌ اتاق بود، باز کرد. درون آن پر بود از زونکن‌‌های یک شکل و پربرگ. یکی از آن‌ها را درآورد و پیش از تحویل به ما مقررات را برشمرد: زونکن‌ها را باید یکی پس از دیگری تحویل می‌گرفتیم و زیر نظارت او در اتاقش می خواندیم. مهلت‌مان ده روز و هر روز از ساعت هشت صبح تا اذان ظهر بود. گرفتن عکس یا کپی از برگ‌های پرونده اکیداً ممنوع و تنها رونویسی از پرونده مجاز بود. در طی روزهای بعد هرصبح سر ساعت هشت پشت این میز نشستم و در جنگ مغلوبه‌ای با زمان رونویسی کردم...هر روز که به خانه بازمی‌گشتم مادربزرگم کنار میز غذا منتظرم نشسته بود تا مهربان‌ترین نگاهش را به من بدوزد. پرسشی نمی‌کرد و من چیزی نمی‌گفتم. تنها یک بار پرسید که آنچه می خوانم آیا دست خط خود قاتلان است؟ سرم را به آری تکان دادم و خود را به مرهم نگاه او سپردم. 

در میان این یادداشت پرستو فروهر و ذکر موردی این اعترافات یک بخش از آن برای من قابل تامل بود:

ع. د معروف به امیر اکبری نوشته بود(۱۳۷۹/۳/۴): اتهام را قبول ندارم. این امور در تشکیلات بسیار عادی است. … تمام برادران در هر کاری که شرکت کنند با وضو بوده و با ذکر مأموریت انجام می دهند...

صندلی، معمولا چیز آرامش بخشی است به خصوص اینکه در پس زمینه، کتاب هم باشد. با این مشخصات، این عکس از خانه فروهر باید عکس مطبوعی باشد، اما به نظر من، این عکس، جزو هولناک ترین عکس هایی است که دیده ام. این هولناکی به هیچ وجه بخاطر این نیست که این عکس درخانه ای که محل قتل بوده گرفته شده یا اینکه جسد فروهر بعد قتل روی این صندلی گذاشته شده، این هولناکی از آن روست که طبق پرونده، قاتل یا قاتلین، جسد فروهر بر روی این صندلی و همسرش در اتاق بالا را، رو به قبله گذاشته و عمل را با وضو و ایراد ذکر انجام داده اند! این ادعای من نیست توجیه آنان است... هولناک ترین چیزیکه می توان تصور کرد. تصور اینکه خون انسانی ریخته شود و مرتکب این امر آن را جزیی از مناسک دینی و آسمانی خودش بداند. اینکه  مقتول را چون قربانی به سوی قبله کنند . اینکه گناه به نیت قربه الی الله روی دهد و خون به روزی زمین و به نیت آسمان ریخته شود.

برخی از مسلمانان پس از رحلت پیامبر و انتخاب «ابوبکر» به خلافت به دیدار «علی‌بن ابیطالب» و «عباس‌بن عبدالمطلب» رفتند و به نقل «ابن ابی‌الحدید» در شرح نهج‌البلاغه، درخواست داشتند که اجازه داده شود تا برای کمک به خاندان پیامبر، خلیفه به شکل شبیخون به قتل برسد(ترور شود). «عباس بن عبدالمطلب» در پاسخ به روایت پیامبر استناد می‌کند و می‌گوید: «والله لولا آن الاسلام قید الفتک لتدکدکت جنادل السخر یسمع اصطکاکها من محل العلی» به خدا قسم! اگر اسلام ترور را منع نکرده بود با آنان چنان می‌کردم که صدایش را از بلندترین جاها بشنوند. (شرح نهج‌البلاغه ابن ابی‌الحدید، ج1، ص 219) با این همه اما این قرائت و قرائت هایی از این دست تضمین امتناع از پیدایش ملل و نحلی نشده است که به نام خدا و با ترور و تجاوز دست به خون می آلایند.

دیروز سردار قاسم سلیمانی به شکل رسمی خبر از نابودی داعش داد. تردیدی نیست که اشاره او به محو داعش، اشاره به پایان یکی از جلوه های سازمان یافته انحراف توام با خشونت دینی بود و گرنه درخاورمیانه ای که القاعده و طالبان و جبهه النصره و داعش یا بن لادن و ظواهری و زرقاوی و ملا عمرو و جولانی و بغدادی را به خود دیده است، در خاورمیانه ای که مجموع نشر کتاب در همه اقطار آن کمتر از اسپانیاست، استبداد، درب حجله را بر عروس مذهب بسته است و هر قومی یا مذهبی مفتخر به برتری خود و وعده آسمانی خدای خویش است قانون بقای انرژی اینگونه استحاله و تفسیر می شود که: خشونت و تکفیر، از بین نمی رود بلکه از حالتی به حالت دیگر تغییر می یابد، بنابراین این اسم ها هستند که عوض می شوند و و نه رسم ها، مرزهای جغرافیایی در نوردیده می شوند اما کاخ های دهشتناک مبتنی بر تکفیر و خشونت همچنان برپایند. 

این سخن راست است که خشونت دینی مختص اسلام نیست. مسیحیت و یهودیت نیز آن را تجربه کرده اند حتا هندوها با آن مدارا و صلح دوستی شان این روزها شاهدند که برخی همکیشان هندوی شان در میانمار چگونه در کسوت سلاخان، خون می ریزند با این حال نمی توان انکار کرد که هر جا باوری، چنان قطعیتی را بر باورمندانش القاء کند که معرفت -و نه حقیقت - تن به زیور نسبیت نسپرد، جزمیت؛ چنان تیغ آخته ای را در کف آنان می گذارد که لاجرم بسمل کردن آدمیان امتحانی الهی برای آزمایش استحکام ایمان و زمینه ساز قتل ها و غارت هایی است که پیش از ارتکاب، طهارت می خواهد و هنگام ارتکاب، ذکر!

اینکه بتوان زخم فتنه و خشونتی همچون داعش را از اندام منطقه زدود البته کار بزرگی است اما جرثومه های میکروسکوپی که در میان یاخته ها، زنده اند و دنبال مسکنی جدید، به این راحتی رحل سفر نمی بندند. از این منظر داعش، عارضه ای برآمده از سلفی سنی نیست، داعش حصر در بغدادی و مرکزیت موصل و رقه نیست، داعش می تواند در هر فرد، هر ساختار و هر مذهبی داخل شود و زخم عفن اش را بر پیکره آن هویدا کند. نگاه تکفیری مکلف به حذف فیزیکی غیر، مرز نمی شناسد، مذهب نمی شناسد، جغرافیا نمی شناسد، داعش در هرجا که تصور شود، حقیقت آنچنان سهل و ساده است که می توان همه آن را به چنگ آورد و به حکم آن، خون همنوع متفاوت یا مخالف را ریخت، همچنان خلافت خود را برپا داشته است. تسخیر جغرافیایی داعش کار بزرگی است، اما فتحی است که تاریخ انقضاء دارد مگر آنکه توافق اجتماعی میان شهروندان محق با تکثری برسیمت شناخته شده (در ساختاری پاسخگو و مبتنی بر مشروعیت زمینی) چنان در تارو پود منطقه و جهان ریشه بدواند که مجالی برای برپا داشتن اشکال دیگر داعش فراهم نشود.

*سهند ایرانمهر

نظر شما