twitter share facebook share ۱۳۹۷ آبان ۲۰ 804

فناوری‌های نوین، از یک سو، قیمت کالاها و خدمات ارائه شده را کاهش می‌دهند و از سوی دیگر، باعث آفرینش محصولات نوپدید می‌گردند. مشتریان، صرف نظر از این که در کشورهای ثروتمند یا فقیر زندگی کنند، از ثمره‌ی این پیشرفت‌ها بهره‌مند می‌شوند.

تلفن همراه، نمونه‌ی بارز تأثیر عمیق چنین فناوری‌های نوینی است. در این نماد جهش فناوری، امکان دسترسی به ارتباطات راه دور به مردم فقیر در کشورهای در حال توسعه، داده می‌شود، بدون آن که سرمایه‌گذاری کلان در خطوط تلفن ثابت و سایر زیرساخت‌ها ضرورت داشته باشد. همراه بانک نیز امکان دسترسی به خدمات مالی را در مناطق دورافتاده بدون نیاز به مراجعه به شعب بانک فراهم نموده است.

موارد یاد شده، دو نمونه‌ از فناوری‌هایی است که زندگی مردم فقیر را بهبود بخشیده است. اما برای این که فناوری سهم پایدار و واقعی در پیشرفت داشته باشد، نه تنها بایسته است که محصولات، با کیفیت بهتر و ارزان‌تر ارائه شوند، بلکه لازم است مشاغل پردرآمدتری طراحی شود تا از این رهاورد بتوان به توزیع متوازن فناوری‌ها میان مردم فقیر تولیدکننده و سایر مصرف‌کنندگان پرداخت.

مدل رشدی که تایلر کوئن[2] اقتصاددان آن را «تلفن‌های همراه، به جای کارخانه‌های خودرو» نامیده است، این پرسش را مطرح می‌سازد که «چگونه در کشورهای در حال توسعه، مردم از عهده‌ی خرید نقدی تلفن‌های همراه برمی‌آیند؟»

بار دیگر، مثال تلفن همراه و همراه‌بانک را در نظر بگیرید. از آن جا که ارتباطات در تلفن همراه و تأمین بودجه در همراه‌بانک نقش ورودی برای تولید این محصولات را دارند، به نوعی می‌توان گفت که چنین فناوری‌هایی می‌توانند به طور همزمان به تولیدکننده و مصرف‌کننده، خدمات ارائه دهند. به عنوان مثال، یک پژوهش مشهور به این مطلب پرداخته است که «چگونه شیوع استفاده از تلفن همراه در ایالت کرلای هند، ماهیگیران را قادر ساخت تا از اختلاف قیمت در فروشگاه‌های محلی که به طور متوسط با ارزش افزوده‌ی 8% همراه بود، به نفع خود بهره ببرند».

سرویس همراه‌بانک کنیا[3] که همه‌جا قابل دسترس بود، این قابلیت را فراهم آورد که زنان فقیر به جای کشاورزی از طریق معاملات غیرکشاورزی تأمین معاش نموده و ارتقای چشم‌گیری به درآمد خود بدهند. فناوری‌های دیجیتال نوین در امریکای لاتین و جاهای دیگر، نقش مهمی در زراعت در مقیاس کلان ایفا نموده است. کلان داده[4]، GPS، هواپیماهای کنترل از راه دور و ارتباطات فوق سریع توانسته‌اند سرویس‌دهی گسترده را ارتقا بخشند. به‌کارگیری روش آبیاری بهینه، استفاده از آفت‌کش و کودشیمیایی، فراهم آوردن سیستم‌های هشداردهنده، توانمندتر ساختن سیستم کنترل کیفیت و تدارکات کارآمدتر و در نهایت مدیریت زنجیره‌ی تأمین، همگی پیشرفت‌هایی هستند که تولید محصول کشاورزی را ارتقا می‌دهند و تنوع در تولید محصولات غیرسنتی را با بهره‌وری بیشتری توأم می‌سازند.

در کشورهای پیشرفته، اغلب معرفی این فناوری‌های نوین و جایگزین ساختن آنها در سیستم تولید، از طریق زنجیره‌های ارزش جهانی[5] صورت می‌گیرد. در اصل، منفعت زنجیره‌های ارزش جهانی در بهره‌وری‌های اقتصادی با ورود آسان به بازار جهانی فراهم می‌شود. هنوز مسئله‌های بزرگی در رابطه با امکان نوآوری توسط فناوری‌های نوین مطرح است. این که «آیا دستاوردهای تولید به عنوان عرضه در مقابل تقاضای بازار کفایت می‌کند؟ آیا می‌توان با سرعت کافی نوآوری‌های حاصل از فناوری‌های نوین را به سایر بخش‌های اقتصاد بسط و گسترش داد؟»، از جمله مسائل مطرح در این عرصه است.

هرگونه رویکرد خوشبینانه به نقش زنجیره‌های ارزش جهانی باید این سه واقعیت تلخ را مورد توجه قرار دهد:

1.  به نظر می‌رسد گسترش زنجیره‌های ارزش جهانی در سال‌های اخیر متوقف شده است.

2.  مشارکت کشورهای در حال توسعه در زنجیره‌های ارزش جهانی و در واقع به طور کلی تجارت جهانی، به استثنای شماری از کشورهای آسیایی، بسیار محدود شده است.

3.  امیدی برای اشتغال خانگی در نتیجه‌ی روند تجارت و فناوری با رویکرد اخیر وجود ندارد. این امر شاید نگران‌کننده‌تر از دو مورد فوق باشد.

پس از بازبینی دقیق‌تر، درخواهیم یافت که زنجیره‌های ارزش جهانی و فناوری‌های نوین، ویژگی‌هایی را نشان می‌دهند که مانع پیشرفت اقتصادی کشورهای در حال توسعه یا حتی تضعیف فعالیت‌های اقتصادی آنها می‌شود. یکی از این ویژگی‌ها تعصب بر روی یک فعالیت در مقابل سایر مهارت‌ها و قابلیت‌های دیگر است. چنین تعصباتی در فعالیت‌های تولیدی (و غیره) که رویکرد سنتی برایشان کارآمد بوده است، بهره‌وری و سود حاصل از تجارت را برای کشورهای در حال توسعه در مقایسه با سایرین کاهش می‌دهد. از سوی دیگر، زنجیره‌های ارزش جهانی در کشورهای کم‌درآمد به منظور جبران کمبودهای فناوری‌، نیروی کار غیرمتخصص را جایگزین سایر منابع تولیدی می‌نمایند. این امر با وجود این که مزیت کار و تأمین هزینه را برای عده‌ای دربردارد، ولی با کاهش توانمندی کشورهای کم‌درآمد در تولید محصول نسبت به سایر کشورها شرایط را سخت‌تر می‌سازد.

این دو ویژگی مکمل و تقویت‌کننده‌ی یکدیگرند. شواهد تاریخی در زمینه‌های اشتغال و تجارت بیانگر آن است که ضررهای یک روش اقتصادی ممکن است بیشتر از حدی باشد که مزایای آن روش بتواند به جبران آن بپردازد. پاسخ معمول به چنین نگرانی‌هایی آن است که بر اهمیت ساخت مهارت‌های مکمل و قابلیت‌ها تأکید ورزیم.

کشورهای در حال توسعه، می‌بایست سیستم‌های آموزشی و فنی خود را ارتقا داده و محیط کسب و کار خود را بهبود بخشند؛ بایسته است این کشورها با ارتقاء سیستم تدارکات و شبکه‌های حمل و نقل خود، زمینه را برای استفاده کامل از فناوری‌های نوین فراهم نمایند.

اما باید به این نکته توجه کرد که کشورهای در حال توسعه باید نه تنها در اخبار و توصیه‌های توسعه‌ای مفید، بلکه در همه‌ی ابعاد پیشرفت کنند. این مطلب شبیه این است که بگوئیم توسعه خود، نیازمند توسعه است.

تجارت و فناوری فرصتی را برای افرادی که توانمندی استفاده از ظرفیت‌های موجود را دارند، فراهم می‌آورد و بدین ترتیب راهی مستقیم و قابل اطمینان برای توسعه فراهم می‌سازد. هنگامی که چنین افراد طالب سرمایه‌گذاری مکمل و پرهزینه وجود داشته باشند، دیگر جایی برای اهمال و کوتاهی در زمینه‌ی توسعه‌ی تولید باقی نمی‌ماند.

فناوری‌های نوین در مقایسه‌ی با مدل صنعتی‌سازی سنتی که محرک قدرتمند رشد اقتصادی در کشورهای در حال توسعه بوده است، دارای مزایای زیر است:

1.  تولید قابل فروش است؛ یعنی تولید داخلی به تقاضا (و درآمد) خانگی محدود نمی‌شود.

2.  دانش فنی ساخت نسبتاً به سهولت در بین کشورها، از کشورهای از نظر اقتصادی غنی تا فقیر، انتقال می‌یابد.

3.  تولید نیازمند مهارت چندانی نیست.

به طور کلی،با توجه به سه ویژگی یاد شده، فناوری‌های نوین از یک سو موجب می‌شوند تا ارتقاء درآمد در کشورهای در حال توسعه با سرعت روزافزون صورت گیرد و از سوی دیگر نمای بسیار متفاوتی از لحاظ سهولت انتقال دانش و مهارت‌های مورد نیاز را به تصویر می‌کشند. در نتیجه، تأثیر خالص این فناوری‌های نوین در کشورهای کم‌درآمد، مسلماً چندان مشخص نیست.

نویسنده: دنیل رودریک[1]

مترجم: ط.مکارمی

........................................................................................

[1]  دنیل رودریک، استاد اقتصاد سیاسی بین‌الملل مدرسه‌ی حکومتی جان. اف. کندی دانشگاه هاروارد است. وی نویسنده‌ی آثاری همچون «پارادوکس جهانی شدن: دموکراسی و آینده‌ی اقتصاد جهانی»،« قوانين اقتصادي: حقوق و نابهنجارهاي علوم انحصاري» است. آخرین اثر وی، «بحث در مورد تجارت: ایده هایی برای یک اقتصاد جهانی صحیح» می‌باشد.
[2] تایلر کوئن اقتصاددان آمریکایی، نویسنده و استاد دانشگاه جورج میسن است که در نشریاتی چون وال‌استریت ژورنال، فوربس و نیوزویک هم مطلب می‌نویسد و ستون ثابتی در نیویورک‌‌تایمز دارد. کوئن 51 ساله خود خواندن اقتصاد را از دانشگاه جورج میسن آغاز کرد و پس از اخذ لیسانس به دانشگاه هاروارد رفت. او در هاروارد یکی از شاگردان توماس شلینگ، نظریه‌پرداز نظریه بازی و نوبلیست اقتصاد، بوده است. تایلر کوئن در سال 2011 توسط نشریه اکونومیست، در فهرست اثرگذارترین اقتصاددانان دهه قرار گرفت. همچنین نشریه فارین پالیسی در همان سال او را در رده‌ی هفتاد و دوم لیست 100 متفکر جهان قرار داد.
[3] M-Pesa
[4]  کلان داده یا طبق مصوبه فرهنگستان مه داده دارایی‌های داده‌ای‌اند بسیار انبوه، پرشتاب و یا گوناگون که نیاز به روش‌های پردازشی تازه‌ای دارند تا تصمیم‌گیری، بینش تازه و بهینگی پردازش پیشرفته را فراهم آورند. کلان داده یا بزرگ داده‌ها مسیر حرکت کسب و کار و فرایند چرخش کار در سازمان‌ها را مشخص می‌کنند. در بزرگ‌داده با داده‌های متمایز و بزرگ که دائماً از لحاظ حجم، نرخ تولید داده و تنوع در حال تغییر هستند سروکار داریم.
در اینجا، داده‌های پرشتاب داده‌هایی‌اند که با شتاب بالایی تولید می‌شوند. کلان‌داده از چند ۱۰ ترابایت به چندین پتابایت در یک مجموعه‌ی داده دارد می‌گسترد. نمونه‌هایی از کلان‌داده چنین‌اند: گزارش‌های وبی، سامانه‌های بازشناسی با موج‌های رادیویی، شبکه‌های حسگر، شبکه‌های اجتماعی، متن‌ها و سندهای اینترنتی، نمایه‌های جستجوهای اینترنتی، اخترشناسی، مدرک‌های پزشکی، بایگانی عکس، بایگانی ویدئو، پژوهش‌های زمین‌شناسی و بازرگانی در اندازه‌های بزرگ.
[5] GVCs: Global Value chains
در مطالعات توسعه، مفهوم یک زنجیره ارزش برای تحلیل تجارت بین المللی در زنجیره ارزش جهانی مورد استفاده قرار گرفته است که شامل طیف وسیعی از فعالیت هایی است که لازم است محصول را از طریق طراحی، مواد خام اولیه و متوسط ورودی ها، بازاریابی، توزیع  و پشتیبانی مصرف کننده نهایی مورد ارزیابی قرار دهند. به طور خاص، هنگامی که فعالیت ها در سراسر یک منطقه جغرافیایی هماهنگ شوند، زنجیره ارزش جهانی (GVC) در ادبیات توسعه استفاده می شود. به عبارت ساده، زنجیره ارزش جهانی شامل تمام افراد و فعالیت هایی است که در تولید یک محصول یا خدمات و فعالیت های عرضه، توزیع و فروش پس از فروش آن در سطح جهانی قرار دارد.

 

نظر شما