در چهار دهه اخیر، احزاب اسلامگرا در بسیاری از کشورهای خاورمیانه، از جمله الجزایر، ترکیه، فلسطین، مصر، تونس و مراکش، موفق به پیروزی در انتخابات آزاد و رقابتی شدهاند. این موفقیتها، اگرچه در سالهای اخیر با کاهش محبوبیت همراه بوده، اما همچنان نشاندهنده جایگاه مستحکم این جریانها در فضای سیاسی منطقه است. مطالعه حاضر، با تمرکز بر تجربه تونس و حزب النهضه، تلاش میکند این پدیده را از زاویهای نو بررسی کند.
تونس یکی از معدود کشورهای منطقه است که پس از انقلاب ۲۰۱۱ تجربهای نسبتاً پایدار از دموکراسی داشته است. در این دوره، حزب اسلامگرای النهضه توانست بارها در انتخابات موفق عمل کند. این حزب در سال ۲۰۱۱ پیروز انتخابات شد، در سال ۲۰۱۴ با وجود کاهش رأی در جایگاه دوم قرار گرفت، و مجدداً در سال ۲۰۱۹ به عنوان حزب نخست بازگشت. نکته قابل توجه اینجاست که میزان رأی النهضه طی این سالها کاهش یافت، اما برخلاف احزاب سکولار همپیمانش که سقوط کردند، این حزب توانست بخش بزرگی از پایگاه رأی خود را حفظ کند.
پایداری سیاسی النهضه، در نگاه نخست، با نظریههای رایج درباره موفقیت اسلامگرایان همخوان نیست. این حزب برخلاف تصور عمومی، اجرای شریعت را کنار گذاشت، با عناصر رژیم سابق ائتلاف کرد، عفو عمومی برای مفسدان تصویب نمود، و در حوزه اقتصاد، کارنامهای ضعیف و حتی بحرانی به جا گذاشت. افزون بر این، برخلاف دیگر گروههای اسلامگرا، فعالیتهای گسترده خدمات اجتماعی یا خیریهای نداشت. با این حال، موفق به حفظ پایگاه رأی خود شد؛ امری که احزاب سکولار موفق به انجام آن نشدند.
برای توضیح این پدیده، نویسنده نظریهای تحت عنوان «برتری زیرساختی» مطرح میکند. بر اساس این دیدگاه، اسلامگرایان به دلیل دسترسی به شبکهی گستردهای از مساجد، از توانایی بیشتری برای برقراری ارتباط با جامعه برخوردارند. این ارتباط لزوماً از راه تبلیغات سیاسی یا سخنرانیهای صریح در مساجد صورت نمیگیرد – که در تونس پس از انقلاب ممنوع شده – بلکه بیشتر از طریق حضور مستمر در فضاهای مذهبی و ایجاد روابط شخصی با افراد جامعه برقرار میشود. نمازهای روزانه، بهویژه نماز جمعه، فرصتهایی هستند که باعث میشوند چهرههای اسلامگرا بهطور منظم با مردم ارتباط بگیرند، تقوای خود را به نمایش بگذارند و اعتماد آنها را جلب کنند.
این ارتباطات منظم و چهره به چهره در فضای مذهبی، سبب ایجاد نوعی اعتماد عمیق میان رأیدهندگان و اسلامگرایان میشود؛ اعتمادی که در زمانهایی که حزب مجبور به عقبنشینی یا مصالحه سیاسی میشود، به حفظ حمایت مردمی کمک میکند. این مزیت ساختاری برای احزاب سکولار وجود ندارد، زیرا آنها از شبکهای مشابه برای تجمع منظم طرفدارانشان بهرهمند نیستند.
برای سنجش این فرضیه، نویسنده از دو روش استفاده کرده است. نخست، نظرسنجی شامل ۱۲۰۰ نفر در تونس نشان داد که افرادی که بیشتر به مسجد میروند، احتمال رأیدادنشان به النهضه سه برابر بیشتر از دیگران است. دادهها همچنین نشان دادند که این رأیدهی نه از روی گرایش به ایدئولوژی اسلامگرایی، بلکه به دلیل اعتماد بیشتر به این حزب بوده است.
دوم، تحلیل جغرافیایی دادههای انتخاباتی در تونس نشان داد که در مناطقی که تراکم مسجد بالاتر است، رأی به النهضه نیز بیشتر بوده است. این الگو در انتخابات ۲۰۱۱، ۲۰۱۴ و ۲۰۱۹ مشاهده شده و حتی در مورد احزاب اسلامگرای نوظهور مانند ائتلاف کرامه نیز صدق میکند. بررسیهای آماری همچنین اثر عوامل دیگر نظیر میزان دینداری، خدمات اجتماعی، یا تبلیغات مذهبی را رد کرده و بر نقش اعتماد شکلگرفته در بستر مذهبی تأکید دارد.
در گام نهایی، نویسنده به دادههای منطقهای از نظرسنجیهای «بارومتر عربی» رجوع میکند. نتایج نشان میدهند که در سراسر خاورمیانه، افرادی که بهطور منظم در نماز جمعه شرکت میکنند، اعتماد بیشتری به اسلامگرایان دارند، حتی اگر گرایش مذهبیشان با دیگران تفاوت چندانی نداشته باشد. این دادهها فرضیه برتری زیرساختی را به سطح منطقهای تعمیم میدهند.
در ادامه مقاله، بحث بر سر استفاده سیاسی از مساجد در کشورهایی مانند تونس و مصر ادامه مییابد. در حالی که در برخی کشورها از مساجد به طور مستقیم و آشکار برای بسیج سیاسی استفاده میشود، در تونس چنین فعالیتهایی بهویژه بعد از انقلاب کمتر به چشم میآید. تحت رژیم زین العابدین بن علی، مساجد در تونس به شدت تحت نظارت قرار داشتند و مقامات امنیتی با دقت تمام به سخنرانیهای ائمه مساجد گوش میدادند تا از هرگونه فعالیت مشکوک جلوگیری کنند. بعد از انقلاب، گروههای سلفی افراطی به مساجد تسلط یافتند، اما این گروهها به دلیل مخالفت با انتخابات و دیدگاههای متفاوت، نتوانستند تأثیر قابل توجهی در تحولات سیاسی کشور بگذارند .این وضعیت تغییراتی در عرصه سیاسی تونس ایجاد کرد که یکی از مهمترین آنها، محدود کردن استفاده از مساجد برای فعالیتهای سیاسی بود. در این راستا، دولت تونس در سال ۲۰۱۴ قوانینی را تصویب کرد که طبق آن مساجد باید از فعالیتهای سیاسی و حزبی دور بمانند.
با این حال، نویسنده مقاله معتقد است که حتی در غیاب فعالیتهای آشکار سیاسی، مساجد میتوانند از طرق غیرمستقیم و ظریفتر به تقویت حمایت از اسلامگرایان کمک کنند. نخستین دلیل این امر، آن است که مساجد به عنوان مکانهای اجتماعی، فضایی برای ملاقاتهای مرتب و مداوم افراد با یکدیگر ایجاد میکنند. در این فضاها، افراد میتوانند روابط اجتماعی نزدیکی با یکدیگر برقرار کنند و این روابط در طول زمان به تعهدات سیاسی و حمایتهای بیشتر منجر شود. به عنوان مثال، بسیاری از اعضای جماعت اخوان المسلمین در مصر به واسطه حضور در مساجد با این جنبش آشنا شدند و روابط شخصی با دیگر اعضای این جنبش برقرار کردند که به جذب آنان به فعالیتهای سیاسی انجامید . این تعاملات در مساجد به تقویت سرمایه اجتماعی و اعتماد میان اسلامگرایان و حمایتکنندگانشان کمک میکند، چیزی که احزاب سکولار اغلب از آن محروماند.
علاوه بر این، حضور اسلامگرایان در مساجد به دیگر اعضای جماعت سیگنالهای مهمی ارسال میکند. نخست آن که، حضور مرتب آنها در مساجد نشانهای از تقوا و دیانت آنهاست، که برای بسیاری از رأیدهندگان اهمیت زیادی دارد. این موضوع به ویژه در شرایطی که اسلامگرایان تحت سرکوب رژیمهای دیکتاتوری قرار داشتند و حتی به دلیل حضور در مساجد مورد آزار و شکنجه قرار میگرفتند، تأثیر زیادی داشت .در نتیجه، افراد به اسلامگرایان به عنوان الگوهای مذهبی نگاه میکنند و این امر میتواند در جلب حمایتهای انتخاباتی مؤثر باشد.
در نهایت، حضور مستمر اسلامگرایان در مساجد به آنها فرصتی میدهد تا با مردم ارتباط برقرار کرده و با آنها به بحث و تبادل نظر بپردازند. این حضور مستمر، اعتماد میان اعضای جماعت و اسلامگرایان را تقویت کرده و موجب میشود که رأیدهندگان به آنها اعتماد کنند که پس از انتخاب شدن، به دنبال منافع عمومی خواهند بود. این اعتماد، در درازمدت به اسلامگرایان کمک میکند تا در انتخابات بعدی نیز حمایتهای خود را حفظ کرده و حتی در صورت مواجهه با مشکلات یا اقدامات سیاسی ناگزیر، از اعتماد مردم بهرهمند شوند.
نظر شما