twitter share facebook share ۱۴۰۴ فروردین ۳۱ 978
سکوت و پرهیز از درگیری، بدون از دست دادن قدرت مالی و نظامی، می‌تواند استراتژی بقا برای حشد الشعبی باشد

گروه‌های مسلحی که زیر چتر «حشد الشعبی» یا نیروهای بسیج مردمی عراق فعالیت می‌کنند، بیشتر به عنوان ابزارهایی برای تقویت قدرت جریان‌های شیعه اسلام‌گرا شناخته می‌شوند. این گروه‌ها علیه جهادگرایان سنی جنگیده‌اند، با منافع آمریکا و اسرائیل در منطقه مقابله کرده‌اند و برنامه‌های ایران را در خاورمیانه پیش برده‌اند.

حشد الشعبی یکی از ارکان اصلی محور موسوم به «محور مقاومت» شناخته می‌شود و با گروه‌های مورد حمایت ایران در لبنان، یمن و تا پیش از سقوط حکومت بشار اسد، در سوریه نیز همکاری نزدیک داشته است. در داخل عراق، این گروه ها‌ مانع از تلاش‌هایی برای بهبود روابط با کشورهای غربی و عربی حوزه خلیج فارس و فاصله گرفتن از نفوذ ایران شده‌ اند. برای مثال، حملات مکرر آنها‌ به نیروهای آمریکایی و مانع‌تراشی در مسیر سرمایه‌گذاری کشورهای خلیج فارس در مناطق مرکزی و جنوبی عراق، نشان‌دهنده این موضوع است.

با توجه به اینکه حشد الشعبی به عنوان یک نهاد رسمی دولتی در عراق شناخته می‌شود و دولت عراق حقوق و بودجه آن را تأمین می‌کند، این گروه‌ ها توانسته‌ اند یک ساختار قدرتمند سیاسی-نظامی‌ ایجاد کنند و مانع از هر گونه تغییری شوند که به ضرر منافع ایران باشد.

اما فشارهای فزاینده‌ی آمریکا و اسرائیل، به‌ویژه تهدیدات نظامی آشکار از سوی اسرائیل، باعث شده است که این گروه‌ها همکاری خود با دیگر گروه‌های مورد حمایت ایران مانند حزب‌الله لبنان یا انصارالله یمن را کاهش دهند. پس از اینکه اسرائیل رسماً از سازمان ملل خواست به عراق فشار بیاورد تا حملات این گروه ها را از خاک خود متوقف کند، همه عملیات نظامی حشد الشعبی متوقف شد. حتی دیگر خبری از سخنرانی‌های روزانه رهبران این گروه‌ها که در سال‌های گذشته بسیار رایج بود، نیست. این اتفاقات پس از آن شدت گرفت که دولت ترامپ کمپین «فشار حداکثری» علیه ایران را دوباره فعال کرد. در این کمپین، آمریکا نهادهایی را که در قاچاق نفت ایران یا حمایت از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مشارکت داشتند، تحریم کرد و مانع تلاش‌های ایران برای دور زدن تحریم‌ها از طریق سیستم مالی عراق شد.

گروه‌های حشد الشعبی پس از شکست نظامی حزب‌الله و سقوط حکومت اسد از یکسو، و مواجهه با تهدیدات جدی نظامی و اقتصادی از سوی دیگر، رفتار خود را تغییر داده‌اند. اولویت آن‌ها اکنون حفظ بقای خود و جلوگیری از منحل شدن یا ادغام اجباری در ارتش عراق است. بنابراین، نه تنها حملات علیه آمریکا یا اسرائیل را متوقف کرده‌اند، بلکه لحن ضد آمریکایی خود را نیز ملایم‌تر نموده و به‌طور غیررسمی از شعار «وحدت جبهه های مقاومت» فاصله گرفته‌اند.

نکته مهم این است که منابع مالی حشد الشعبی بیشتر از آن چیزی است که ایران در اختیار آن‌ها می‌گذارد. بودجه سال ۲۰۲۴ حشد الشعبی حدود ۳.۴ میلیارد دلار بوده، که از کل درآمدهای دولت لبنان (۳.۳ میلیارد دلار) و یمن (۲.۲ میلیارد دلار) بیشتر است. برخلاف دیگر نهادهای دولتی عراق، بودجه حشد الشعبی فاقد نظارت و حسابرسی دقیق است؛ همچنین دولت عراق هیچ آمار دقیق و قابل‌اعتمادی از تعداد نیروهای حشد الشعبی ندارد و تنها حدود ۲۳۸ هزار نفر روی کاغذ ثبت شده‌اند. این عدم شفافیت مالی باعث شده گروه‌های وابسته به حشد الشعبی بتوانند منابع را بین خود تقسیم کنند و شبکه‌های حمایتی گسترده‌ای تشکیل دهند که تأثیر زیادی بر انتخابات داشته و قدرت سیاسی آن‌ها را تقویت کرده است. در چنین شرایطی، برای حشد الشعبی بسیار سخت است که از این موقعیت و منابع مالی و قدرتی که به‌دست آورده‌، دست بکشد.

بنابراین، سکوت و پرهیز از درگیری، بدون از دست دادن قدرت مالی و نظامی، می‌تواند استراتژی بقا برای حشد الشعبی باشد. این همان چیزی است که در محور مقاومت از آن با عنوان «صبر استراتژیک» یاد می‌شود؛ یعنی انتظار برای زمانی که آمریکا درگیر بحران‌های دیگر شود یا دولت ترامپ پایان یابد.

با کمرنگ شدن نقش منطقه‌ای گروه‌های حشد الشعبی، اختلافات داخلی آن‌ها درباره تقسیم منابع و رهبری نمایان شده است. در گذشته، ایران این اختلافات را مدیریت می‌کرد، اما اکنون هم به دلیل کاهش نفوذ منطقه‌ای و هم به این دلیل که هر یک از گروه‌ها در داخل عراق دنبال منافع و قدرت خاص خودشان هستند، دیگر توان سابق را ندارد.

برای مثال، گروه عصائب اهل حق به رهبری قیس خزعلی، از طرحی برای تنظیم شرایط خدمت و بازنشستگی نیروهای حشد حمایت کرد. هدف اصلی این طرح، بازنشسته کردن رئیس حشد الشعبی، فالح الفیاض، و حدود ۴۰۰ فرمانده دیگر بود تا قدرت بین گروه‌های دیگر تقسیم شود.

اما فالح الفیاض توانست این طرح را متوقف کند. گفته می‌شود او با پیوستن به ائتلاف انتخاباتی نخست‌وزیر محمد شیاع السودانی، حمایت سیاسی لازم را به‌دست آورد و توانست سمتش را حفظ کند. در نتیجه این ائتلاف، دفتر نخست‌وزیری پیش‌نویس جدیدی ارائه داد که در آن، به رئیس حشد مقام وزارت و به سه نفر از مقامات حشد، سمت معاون وزیر داده می‌شود. این موقعیت‌ها دارای اختیارات زیادی هستند و حتی دیگر نهادهای امنیتی عراق مانند نیروهای مبارزه با تروریسم یا دستگاه امنیت ملی، چنین مقاماتی ندارند.

این پیش‌نویس، همچنین ضمن ابقای فالح الفیاض در سمت خود، برای رقیبان او امکان مشارکت قانونی در اداره حشد را فراهم کرد. با این اقدام، سودانی توانست هم متحد انتخاباتی خود را حفظ کند و هم مخالفان او را تا حدی راضی نگه دارد. به همین دلیل، این طرح توانست تأیید گسترده پارلمان را به‌دست آورد.

در گذشته، شبه‌نظامیان شیعه عراق وجود خود را بر اساس ایدئولوژی ولایت فقیه توجیه می‌کردند. این مفهوم که توسط آیت‌الله خمینی مطرح شد و اکنون با آیت‌الله خامنه‌ای شناخته می‌شود، قدرت مطلق سیاسی و مذهبی را در اختیار یک فقیه قرار می‌دهد. به این ترتیب، گروه‌های عراقی خود را بخشی از انقلاب ایران می‌دانستند و با غرب دشمنی می‌ورزیدند.

اما اکنون این گروه‌ها، به جای تکیه بر گفتمان ولایت فقیه، از قدرت گرفتن احمد شرع (معروف به جولانی رئیس گروه تحریر الشام) در سوریه، برای توجیه حضور خود استفاده می کنند. به عبارت دیگر با تغییرات سیاسی سوریه، فرصتی برای این گروه‌های شیعه فراهم شده تا از ایران فاصله بگیرند و با استفاده از ترس مردم عراق از بازگشت جهادگرایان سنی، خود را به عنوان تنها محافظان کشور معرفی کنند.

این روایت جدید، به گونه‌ای طراحی شده که نه تنها حضور حشد الشعبی را مشروع جلوه دهد، بلکه قدرت سیاسی، مالی و نهادی آن را نیز گسترش دهد. این وضعیت نشان می‌دهد که گروه‌های حشد الشعبی چطور می‌توانند حتی بدون وابستگی به ایران، جایگاه خود را حفظ کرده و قدرت خود را گسترش دهند.

منبع: بنیاد کارنگی

مترجم: فاطمه رادمهر

نظر شما