تهران در آستانه خشکی کامل؛ دولت به سهمیهبندی و دعا برای باران روی آورد
خشکسالیای که ایران اکنون با آن دست و پنجه نرم می کند، چنان شدید است که رئیسجمهور هشدار داده ممکن است در صورت لزوم تهران تخلیه شود؛ در چنین شرایطی مقامهای کشور شروع به سهمیهبندی آب در پایتخت کردهاند.
ایران اکنون با بدترین خشکسالی در شش دهه گذشته مواجه است و سطح آب در سدهای اصلی کشور بهطور خطرناکی پایین آمده است. مسئولان آب کشور این هفته اعلام کردند که سدهای اصلی تأمینکننده آب تهران – که بیش از ده میلیون نفر به آنها وابستهاند – تنها پنج درصد ظرفیت خود را دارند.
روز یکشنبه، «عیسی بزرگزاده» سخنگوی صنعت آب ایران به خبرنگاران گفت که از نیمهشب تا صبح، فشار آب در شهر کاهش داده میشود تا «هم از هدررفت آب در شبکه شهری جلوگیری شود و هم فرصتی برای پر شدن مخازن آب شهری فراهم گردد.»
پس از تابستانی بسیار خشک و داغ که با قطع گسترده برق همراه بود، کشور در پاییز نیز شاهد بارش بسیار اندک بوده است. به گفته مقامها، در تهران هیچ بارانی نباریده؛ رخدادی که در صد سال گذشته بیسابقه بوده است.
خشکسالی به اندازهای شدید بوده که برخی از شهروندان به نظریههای توطئه روی آوردهاند و معتقدند کشورهای همسایه «ابرهای بارانزا را میدزدند» و مسیر آنها را از ایران منحرف میکنند.
رئیس سازمان فناوریهای آبوهوایی ایران این ادعاها را رد کرد، اما گفت: «از آنجا که دانش بشر همواره در حال پیشرفت است، نمیتوان هیچ احتمالی را بهطور کامل رد نمود.»
«مسعود پزشکیان»، رئیسجمهور ایران، روز پنجشنبه هشدار داد که اگر خشکسالی بیش از یک ماه دیگر ادامه یابد، «ناچار خواهیم بود تهران را تخلیه کنیم.» او توضیحی نداد که چنین اقدامی چگونه انجام خواهد شد.
پزشکیان ماههاست درباره بحران آب تهران هشدار میدهد و حتی پیشنهاد کرده که پایتخت به جنوب کشور، نزدیک خلیج فارس، منتقل گردد؛ جایی که «به آبهای آزاد دسترسی وجود دارد.»
مقامها اوایل همین هفته از قطع شبانه آب خبر داده بودند، اما خبرگزاری تسنیم گزارش داد که این قطعها در سکوت، بیش از ده روز است که در جریاناند. خبرگزاری تابناک نیز گزارش داده که برخی ساکنان تهران از ساعت ۱۲ شب تا ۵ صبح با قطع آب مواجه شدهاند؛ موضوعی که باعث نگرانی از قطعهای بیشتر شده است.
در پاییز امسال، وزارت نیرو از آغاز اجرای طرح «بارورسازی ابرها» خبر داد؛ روشی که در آن ذراتی مانند یدید نقره را درون ابرها پخش میکنند تا احتمال بارش افزایش یابد. اما کارشناسان میگویند برای اثرگذاری این روش، ابرها باید دستکم ۵۰ درصد رطوبت داشته باشند و در حال حاضر، چنین شرایطی در ایران وجود ندارد.
مشکل آب ایران فقط ناشی از کاهش بارشها نیست. مطالعات نشان دادهاند که دههها سوءمدیریت – از جمله سدسازی بیرویه، حفر غیرقانونی چاهها و کشاورزی ناپایدار – به کاهش شدید ذخایر آب کشور انجامیده است. تغییرات اقلیمی و افزایش دما نیز این بحران را تشدید کردهاند.
برداشت بیش از اندازه از منابع آب زیرزمینی در تهران باعث شده زمین با سرعت ۳۰۰ میلیمتر در سال (حدود ۶۰ برابر حد بحرانی ثبات و ایمنی سازهها) فرونشست کند.
با ادامه بحران و نبود هیچ چشمانداز روشنی برای بهبود، برخی مقامها از مردم خواستهاند برای بارش باران دعا کنند.
«مهدی چمران»، رئیس شورای شهر تهران، گفت: «در گذشته، مردم برای طلب باران به صحرا میرفتند تا نماز بخوانند. در کنار سایر اقدامات، نباید از این سنت غافل شویم.»
کارشناسان میگویند راهحل اصلی در نوسازی روشهای مصرف آب در بخش کشاورزی و هماهنگی بین نهادهای دولتی است که در حال حاضر هرکدام مسیر متفاوتی میروند.
یکی سد میسازد، دیگری میخواهد زمینهای کشاورزی را گسترش دهد، و سومی از مردم میخواهد صرفهجویی کنند.
«نیما شکری»، کارشناس آب و خاک در دانشگاه فنی هامبورگ در آلمان می گوید: «هوش مصنوعی و فناوریهای ماهوارهای میتوانند به ایران در بهبود مدیریت آب کمک کنند، اما برای این کار، کشور باید به انزوای بینالمللی خود پایان دهد؛ تغییری که تا زمانی که ایران زیر سایه تحریمهای جدید سازمان ملل به دلیل برنامه هستهایاش باقی بماند، تقریباً غیرممکن است.»
برای مطالعه بیشتر در این زمینه رجوع کنید به:
چطور مافیای آب ایران را ویران می کند
آیا منابع آب ایران روبه اتمام است
چرخش استراتژیک در دمشق، سکون و سردرگمی در بیروت
در هفتههای اخیر، مسیر حرکت سه کشور سوریه، لبنان و ایران تا حدی روشن شده است؛ چرا که هر سه اکنون در نقطهای حساس از مسیر راهبردی خود قرار دارند.
سفر رئیسجمهور سوریه، احمد الشرع، به واشنگتن نمونهای کلاسیک از «استفاده بهموقع از فرصت» است؛ سفری که با توجه و حمایت بیسابقه منطقهای و بینالمللی همراه شده است. در مقابل، تحولات مربوط به ایران پشت درهای بسته در حال رخ دادن است؛ گزارشهایی وجود دارد مبنی بر اینکه تهران در حال گفتوگوهای پنهانی با دولت دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا است.
اما بیایید از لبنان شروع کنیم؛ کشوری که در آستانه خودویرانی قرار دارد، در حالی که رهبرانش همچنان سرشان را در برف فرو بردهاند. اگر بیروت همچنان در خلع سلاح حزب الله تعلل نماید، اسرائیل آماده است عملیات نظامی گستردهای علیه زیرساختهای این گروه در سراسر لبنان آغاز کند. تنها چند روز پیش، حزبالله صرفنظر از موضع رسمی دولت لبنان، بار دیگر بر تعهد خود به مقاومت مسلحانه و حق حمل سلاح تأکید کرد.
ایران از موضع حزبالله حمایت میکند؛ اما در پشت صحنه بهدنبال کاهش تحریمها از سوی آمریکا و اروپا است. با این حال، واقعیت این است که خودِ دولت لبنان، کشور را تسلیم حزبالله کرده است؛ حتی با وجود اینکه این گروه پس از درگیری با اسرائیل در سال گذشته، ضعیفتر از گذشته است.
لبنان عملاً با اعطای حق وتو به حزبالله بر تصمیمهای حاکمیتی خود، اختیار تصمیمگیری را از خودش سلب کرده است. لبنان از وقتی استقلالش را از دست داد که وانمود کرد در حال گفتوگوست، در حالیکه تصمیمها از قبل گرفته شده بود. بنابراین، تعجبی ندارد که حزبالله همچنان از «مقاومت» سخن بگوید؛ اما عجیب این است که دولت لبنان هنوز از عواقب این رفتار غافل است و در برابر دخالتهای ایران سکوت کرده است.
شکی نیست که اسرائیل در برابر لبنان نقش مهاجم را دارد؛ شاید هم ترجیح میدهد لبنان در همین وضعیت فلج باقی بماند، چون این وضع به او اجازه میدهد از فشار بینالمللی برای عقبنشینی از مناطق اشغالی لبنان بگریزد. اما رفتار ایران و حزبالله متناقض است؛ زیرا آنها با اقدامات خود عملاً اسرائیل را به حمله تحریک میکنند.
دو احتمال وجود دارد:
یا اینکه ایران برایش مهم نیست چه بر سر شیعیان جنوب لبنان میآید و حزبالله را فقط ابزاری برای چانهزنی با آمریکا و اسرائیل میداند،
یا اینکه تهران و حزبالله پشت سر بیروت، در حال دنبال کردن توافقی پنهانی با اسرائیل هستند.
در هر دو حالت، دولت لبنان با دودلی و بیعملی خود در برابر صراحت دولت ترامپ قرار دارد؛ دولتی که آشکارا اعلام کرده در صورت ادامه تعلل لبنان در خلع سلاح حزبالله، جلوی حمله اسرائیل را نخواهد گرفت.
بسیاری از لبنانیها از اظهارات اخیر تام باراک، فرستاده آمریکا، در نشست امنیتی منامه در بحرین، خشمگین شدند؛ سخنانی که به نظرشان توهینآمیز بود. او لبنان را «کشوری شکستخورده» با «نهادهای ازکارافتاده و مشکلات ساختاری عمیق» توصیف کرد و حتی گفت دولت واقعی لبنان حزبالله است.
با وجود اعتراض گسترده به لحن او، برخی لبنانیها با محتوای سخنانش موافق بودند.
صراحت باراک احتمالاً نشاندهنده خشم دولت ترامپ از بیعملی بیروت است. اما پیامش روشن بود:
اقدام کن، وگرنه...
مستقیم با اسرائیل مذاکره کن، وگرنه...
الان زمان مناسبی برای توافق مرزی با اسرائیل است، از آن استفاده کن، وگرنه...
از دید او و بسیاری دیگر، حزبالله در وضعیت ضعف است و اکنون بهترین زمان برای مهار آن می باشد.
باراک همچنین به دو تحول مهم دیگر اشاره کرد:
نخست، گفت که ترکیه و اسرائیل در مسیر تفاهم و همکاری قرار گرفتهاند و جنگی میان آنها در نخواهد گرفت.
دوم، گفت که سوریه نیز در مسیر رسیدن به تفاهم با اسرائیل است؛ حتی ممکن است بهسمت عادیسازی روابط برود، مشابه روند توافقهای ابراهیم. او افزود که دمشق در جریان سفر احمد الشرع به واشنگتن، رسماً به ائتلاف بینالمللی ضد داعش خواهد پیوست.
در سیاست خارجی ترامپ، اصل شتاب و استفاده از فرصت همراه با ایجاد رونق اقتصادی بهعنوان وزنهای در برابر جنگ و ویرانی، اهمیت ویژهای دارد.
بنابراین، استقبال از سفر احمد الشرع اتفاقی تصادفی نیست؛ بلکه حاصل اجماع منطقهای و جهانی برای کمک به سوریه در فاصله گرفتن از میراث بشار اسد و نفوذ ایران و نیز از تفکرات افراطی است.
این موضع جهانی از دولت جدید سوریه میخواهد که صلاحیت خود را در برابر کنگره آمریکا ثابت کند؛ اینکه شریکی جدی در مبارزه با داعش است، برای عادیسازی روابط مرزی با اسرائیل آمادگی دارد، و به حقوق اقلیتها احترام میگذارد.
اینها پایههایی است که بر اساس آن میتوان کنگره را برای لغو تحریمها علیه سوریه (بهویژه قانون قیصر) قانع کرد، چون دولت ترامپ بهتنهایی قادر به لغو آن نیست.
در منامه، وزیر خارجه سوریه، اسعد الشیبانی، به من گفت سفر شرع به واشنگتن فصلی تازه در روابط دمشق و آمریکا میگشاید. او تأکید کرد که داعش تهدیدی منطقهای و جهانی است و گفت: «ما در سوریه برای مقابله با این خطر به کمک نیاز داریم.»
او افزود: «نمیخواهیم سوریه میدان نبرد شرق و غرب باشد. ما به دنبال روابطی متوازن هستیم؛ روابطی نه مبتنی بر قطببندی، بلکه بر پایه تعامل برابر با همه طرفها.»
در همین حال، ایران نیز بهدنبال تغییر در معادله با آمریکاست؛ اما برخلاف سوریه، از راه دیپلماسی پنهانی در حال پیشبردن این هدف است.
پشت این گفتوگوها عمان قرار دارد. آنطور که مطلع شدهام، این مذاکرات هنوز در مرحله تفاهمهای جزئی است، نه یک توافق جامع. به بیان دیگر، تمرکز گفتوگوها فقط بر برنامه هستهای ایران است و رفتار منطقهای ایران، از جمله استفاده از نیروهای نیابتی در جهان عرب، در دستور کار نیست.
ترامپ همچنان از تمایل خود برای گشودن صفحهای تازه در روابط با ایران سخن میگوید، حتی گفته که ایران در آینده میتواند به توافقهای ابراهیم بپیوندد.
اما پرسش این است: او از چه نوع ایرانی سخن میگوید؟ و چه زمانی چنین چیزی ممکن است؟
اینها پرسشهای سرنوشتسازیاند که نهتنها آینده جمهوری اسلامی، بلکه مسیر جنگ و صلح در خاورمیانه را نیز تعیین خواهند کرد.
از میدان جنگ تا صندوق رأی
در دفتر احمد الاسدی در منطقه سبز بغداد، چیزی نیست که نشان دهد وزیر کار عراق زمانی رهبر یک گروه شبهنظامی شیعه بوده است.
اسدی که زمانی در مقام فرمانده «کتائب جندالامام» و سخنگوی مجموعه گروههای مسلح مورد حمایت ایران در عراق شناخته میشد و از مقاومت اسلامی سخن میگفت، اکنون روزهای خود را صرف ترویج اصلاحات اقتصادی و چشمانداز یک دولت متکثر میکند.
او با لبخند گفت: «وقتی نبرد تمام شد، طبیعی بود که لباس نظامی را کنار بگذاریم و غیرنظامی شویم. ریشهام در میان گروههای مقاومت است، اما دیگر خودم را با آن نقش و پیشینه تعریف نمی کنم.»
این دگرگونی ظاهریِ اسدی نماد جاهطلبی گسترده گروههای مسلح عمدتاً شیعه در عراق است که با نام «حشد شعبی» شناخته میشوند و یکی از آخرین سنگرهای باقیمانده از نفوذ ایران در خاورمیانه هستند.
در حالی که بسیاری از همپیمانان ایران پس از حمله حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ به اسرائیل درگیر جنگهای ویرانگر شدند، شبهنظامیان شیعه عراق عمدتاً از آن آشوبها دور ماندند و اکنون میکوشند در انتخابات روز سهشنبه، قدرت خود را تثبیت کنند.
چهره متبسم اسدی در پوسترهایی که در خیابانهای اصلی بغداد در اهتزاز است، او را بهعنوان نامزد ائتلافی معرفی میکند که رهبری آن را نخستوزیر فعلی، محمد شیاع السودانی، بر عهده دارد. سودانی برای تقویت جایگاه خود بهسوی گروههای شبهنظامی شیعه نزدیک شده است.
برخی گروهها مانند «کتائب سیدالشهدا» که در ائتلاف حاکم حضور دارند و پیشتر از طریق نامزدهای وابسته وارد سیاست شده بودند، اینبار برای نخستینبار فهرست انتخاباتی مستقل خود را ارائه دادهاند.
ابوعلاء الولایی، رهبر این گروه که در سال ۲۰۲۳ از سوی آمریکا تحریم شد، گفت: «هر گروه خودش تصمیم میگیرد ورود به سیاست برایش چه معنایی دارد. مهم این است که در میدان حضور داشته باشیم... تا از منافع حشد دفاع کنیم.»
او افزود: «ما نمیخواهیم سیاستمداران با استفاده از دستاوردهای ما، برای خود اعتبار کسب کنند. ما برای این کشور خون دادیم، حالا نوبت ماست.»
اگرچه جنگجویان این گروهها دیگر مثل گذشته در خیابانها دیده نمیشوند، اما هنوز قدرت نظامی زیادی دارند. گسترش نفوذ سیاسی آنها در کشوری که حدود ۶۰ درصد جمعیتش شیعه هستند، حاصل سالها عملگرایی و فرصتطلبی است که در آن، بقا و منافع مالی را بر ایدئولوژی مقدم دانستهاند.
یکی از سیاستمداران شیعه نزدیک به این گروهها گفت: «ایران و ایدئولوژی را فراموش کنید؛ این گروهها الان با پولهای کلان بازی میکنند، از بمباران یا تحریم می ترسند و نمیخواهند این سودهای کلان مالی را از دست بدهند.»
همین رویکرد باعث شد تا این گروه های شبه نظامی از تبعات درگیریهای پس از ۷ اکتبر در امان بمانند، در حالی که دیگر اعضای محور مقاومت مانند حزبالله لبنان و حوثیهای یمن درگیر جنگی ویرانگر با اسرائیل شدند.
هرچند برخی از این گروههای شیعه در ابتدا مواضع نظامی آمریکا در عراق را هدف قرار دادند، اما پس از آنکه واشنگتن در اوایل ۲۰۲۴ بهدلیل کشته شدن سه سرباز آمریکایی در حمله پهپادی یک گروه شبهنظامی، حملات هوایی گستردهای انجام داد، آنها عقبنشینی کردند.
فردی آشنا با طرز فکر این گروهها گفت: «بهای فرو بردن کشور در هرجومرج بیپایان، در حالی که عراق تازه طعم ثبات را چشیده بود، بسیار زیاد بود. آنها از ترس اینکه ترامپ و نتانیاهو چه خواهند کرد، مسیر خود را عوض کردند.»
به گفته سیاستمداران و مقامهای عراقی، ایران نیز این محاسبه را تشویق کرد. یکی از آنها گفت: «عراق همپیمان تاریخی و منبع مالی ایران است. تهران خواهان عراقی باثبات است تا جریان پول به سوی خودش و متحدانش ادامه یابد.»
بیشتر این گروهها پس از حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ و سپس در پی یورش داعش در سال ۲۰۱۴ شکل گرفتند؛ آن زمان حامیان این گروه ها، آنها را نجاتدهندگان کشور میدانستند که جان خود را برای دفاع از عراق فدا کردند.
اما بدبینی به نقش پررنگ آنها در امور کشور بهشدت افزایش یافته است. منتقدان، آنها را به فساد، قبضه کردن نهادهای دولتی و اعمال خشونت -بهویژه در سرکوب خونین اعتراضات مردمی در سال ۲۰۱۹- متهم میکنند.
بیشتر گروههای شبهنظامی در سال ۲۰۱۶ رسماً در نیروهای مسلح عراق ادغام شدند، اما همچنان تا حد زیادی مستقل عمل میکنند، گاه در تضاد با منافع دولت و غالباً با توسل به خشونت علیه رقبای داخلی.
سجاد سالم، نماینده اصلاحطلبی که در شهر کوت دوباره نامزد شده، میگوید خانه و دفترش بارها از سوی شبهنظامیان هدف قرار گرفته شده است، «فقط چون علیه آنها حرف میزنم و نمیخواهند من در حوزه انتخابیهام بمانم.»
وقتی حملات نتیجه نداد، آنها به دادگاه متوسل شدند تا مانع نامزدی او شوند.
ماه گذشته نیز یک نامزد سنی پارلمان در حومه بغداد با انفجار خودرو کشته شد. گمانها به سمت شبهنظامیان شیعهای رفت که او پیشتر بابت گسترش نفوذشان در محلهاش از آنان انتقاد کرده بود.
شبکههای گسترده حمایتی و مالی این گروهها نیز به حفظ قدرتشان کمک کرده است. شمار نیروهای تحت پوشش حشد شعبی از سال ۲۰۱۹ تاکنون بیش از دو برابر شده و بودجه آن در سال ۲۰۲۴ به حدود ۳.۶ میلیارد دلار رسیده است.
رِناد منصور، مدیر پروژه عراق در اندیشکده چتمهاوس، گفت: «درسی که گروه های شبه نظامی گرفتهاند این است که حضور در دولت عراق سودآورتر و مشروعتر از بیرون ماندن از آن است.»
از سال ۲۰۰۳ تاکنون، هیچ حزب پیروزی در انتخابات مستقیماً نخستوزیر مورد نظر خود را نگماشته است، بلکه سمتها پس از انتخابات بر اساس سهم هر حزب در مذاکرات تقسیم میشود.
به همین دلیل، شبهنظامیان میکوشند حضور خود را در انتخابات سهشنبه گسترش دهند. بهگفته رسانههای محلی، با توجه به پول کلانی که وارد رقابت شده، این کارزار «انتخابات میلیاردرها» لقب گرفته است، هرچند امید چندانی به تغییر واقعی وجود ندارد.
در میان این گروهها، «عصائب اهل الحق» از نفوذ بیشتری برخوردار است؛ گروهی که زمانی به کشتن نیروهای آمریکایی معروف بود اما اکنون با شعار «ملتسازی» و «مبارزه با فساد» وارد میدان شده است.
وزیر کاریزماتیکی به نام نعیم عبودی رهبری بازسازی چهره این گروه را برعهده دارد، هرچند گاهی هنوز هم در سخنانش رنگوبوی ایدئولوژی اسلامی دیده میشود. یکی از دیپلماتهای اروپایی در بغداد گفت: «ممکن است او یک شبهنظامی باشد، اما مثل یک سیاستمدار راه میرود و حرف میزند و چیزهایی میگوید که مردم میخواهند بشنوند.»
راهبرد این گروه برای جلب رأیدهندگان خسته از چهرههای مسلح این است که از میان جوانان متخصص، تکنوکراتها و زنانی که حجاب ندارند، نامزد معرفی کرده است.
عمر البلدلاوی، یکی از مدیران ارشد وزارت برق و نامزد تازه این گروه، گفت: «من هیچ وابستگی سیاسی نداشتم و هرگز رأی نداده بودم، اما جذب عصائب شدم چون واقعاً تغییر کردهاند.»
او افزود: «قبل از نهایی شدن نامزدیام با رهبران حزب دیدار کردم و گفتم نه سیاستمدارم و نه شبهنظامی. آنها گفتند: ما دنبال چنین افرادی هستیم تا کشور را بسازیم. ما الان به شعار "عراق اول"، منافع کشور را در اولویت داریم. دیگر مثل یک گروه مسلح فکر نمیکنیم.»
با این حال منتقدان، این رویکرد را صرفاً فرصتطلبانه میدانند، بهویژه در زمانی که قیمت نفت بالاست و فساد دولتی بیداد میکند. آمریکا نیز اخیراً عصائب اهل الحق را بهدلیل کمک به ایران برای دور زدن تحریمها تحریم کرده است.
با وجود چرخش سیاسی، این گروهها هنوز از کنار گذاشتن سلاح خود سر باز میزنند و میگویند تا زمانی که تهدیدها باقی است، به آن نیاز دارند.
الولایی گفت: «تا وقتی تهدیدها علیه ما ادامه دارد، سلاحمان را تحویل نمیدهیم.» او از پهپادهای آمریکایی و اسرائیلی، تجاوزات ترکیه در شمال عراق و دولت جدید سنیمذهب در سوریه بهعنوان خطرهای بالقوه نام برد.
اما تحلیلگران و افراد آگاه میگویند دلیل واقعی امتناع آنها از خلع سلاح، رقابت فزاینده میان خودشان بر سر منابع داخلی است.
تابستان امسال، نیروهای «کتائب حزبالله» — یکی از قدرتمندترین گروهها — با نیروهای امنیتی عراق در جنوب غرب بغداد درگیر شدند؛ علت درگیری برکناری یکی از کارمندان دولتی وابسته به این گروه از منصب پردرآمدش بود. گروههای جدید شیعه نیز به تأسیسات نفتی در اقلیم کردستان حمله کردهاند.
سجاد سالم، همان نماینده اصلاحطلب، گفت: «الان کتوشلوار میپوشند و میگویند سیاستمدار شدهایم، اما این خطرناکتر است. چون با داشتن اسلحه، نهفقط دولت را کنترل میکنند، بلکه بهزودی خودِ دولت خواهند شد.»
برای مطالعه بیشتر در این زمینه رجوع کنید به: مسیر حشدالشعبی در عراق؛ از مقاومت تا منفعت
مادران و فرزندانی که در عربستان سعودی گرفتار شدهاند
شبهنگام چندین پسر و دختر کوچک را میبینید که کنار یک پمپبنزین در ریاض، دور هم جمع شده اند.
دخترک هشت ساله ای به نام دالیا که با تماشای ویدیوهای یوتیوب، انگلیسی یاد گرفته است. «عبودی» نوزادی که گریه میکند و فقط ۱۷ روز از تولدش میگذرد. نزدیک آنها، کودک نوپایی که تازه یاد گرفته قبل از عبور از خیابان، به دو طرف نگاه کند.
مادرانشان، کنار آنها روی سنگفرش خیابان دراز کشیده اند؛ خدمتکار و پرستار کودک از کشور کنیا. دولت کنیا، کارگران خود را تشویق کرده بود تا در عربستان کار پیدا کنند و پولشان را برای خانوادهها بفرستند. آنها خانههای سعودیها را تمیز میکردند و از فرزندانشان مراقبت میکردند.
اما مانند بسیاری از کارگران کنیایی در سعودی، قربانی آزار، بهرهکشی و بیتوجهی شدند. البته زنان کنیایی اگر بخواهند، میتوانند به کشورشان برگردند ولی این زنان نمیتوانند. آنها از مردانی که با آنها ازدواج نکردهاند، صاحب فرزند شدهاند و حالا در عربستان گیر افتادهاند.
در این پادشاهی اسلامیِ محافظهکار، جایی که «بارداری خارج از ازدواج» جرم است و میتواند به زندان منجر شود، انگار فرزندان این زنان اصلاً وجود ندارند. آنها بدون مدارک شناسایی، از جامعه رانده میشوند و خروج از کشور هم برایشان ممکن نیست.
پلیس، کارمندان پناهگاهها و حتی دیپلماتها آنها را پس زدهاند. در نهایت، تنها جایی که برایشان مانده همین پمپبنزین است. منطقی نیست، اما شایعهای پخش شده بود که اگر زنی در این مکان بماند، شاید بتواند همراه فرزندش از کشور اخراج شود.
با وجود یک دهه اصلاحات اجتماعی در عربستان، بارداری خارج از ازدواج هنوز یک تابوی بزرگ است که در خلأ قانونی قرار دارد. کودکان مادران مجردِ مهاجر، در معرض خطرهای خاصیاند. طبق تحقیقات نیویورک تایمز، این کودکان معمولاً از حق داشتن شناسنامه، مراقبت پزشکی و آموزش محروم میمانند.
زنان و کودکان کنیایی بهطور ویژه در رنجاند. مقامهای سفارت کنیا نهتنها به آنها کمک نمیکنند، بلکه با تحقیر و سنگاندازی، بازگشتشان را با سالها کاغذبازی و بیتوجهی به تأخیر میاندازند. صدها کودک — و شاید بسیار بیشتر — بین دو کشور معلق ماندهاند؛ نه از سوی عربستان پذیرفته شدهاند و نه از سوی کنیا.
این کودکان قربانی صنعتی بهرهکشانه هستند که زنان آفریقایی را برای کار در عربستان جذب میکند؛ صنعتی که برخی مقامهای دولت کنیا از آن سود شخصی میبرند، چون در شرکتهای کاریابی سهام دارند. صدها زن کنیایی در عربستان کشته شدهاند و گزارشهایی از تجاوز و ضربوشتم بهطور گسترده وجود دارد.
برای زنانی که باردار میشوند — چه حاصل تجاوز باشد، چه رابطهای شخصی — تولد نوزادی بیهویت، اوج ویرانی است.
بعضی از آنها چون راهی پیش رو ندارند، به این فکر میکنند که فرزندشان را واگذار کنند. دستکم اگر کودک تحت سرپرستی دولت قرار گیرد، شناسنامه و امکان تحصیل خواهد داشت.
در گروه واتساپی مادران مجرد، پیامهایی پر از درد و ناامیدی رد و بدل میشود:
یکی نوشته است: «سلام دوستان، اگر کسی مادر این بچه را میشناسد، به من بگوید.» کنار پیام، عکس دختربچهای با شلوارک صورتی است. «او کنار جاده رها شده.»
زنی دیگر نوشته است: «کسی هست نوزاد تازهمتولدشده بخواهد؟»
تعدادی از مادران تصمیم گرفتهاند بمانند، با اینکه باید در کشوری فرزندانشان را بزرگ کنند که در آن حتی واکسیناسیون و مدرسه رفتن هم برایشان دشوار است.
این وضعیت، کاملاً در تضاد با قانون عربستان است که حقوق کودکان را — بدون استثنا، صرفنظر از ملیت یا وضعیت قانونی — برای داشتن شناسنامه، خدمات درمانی و آموزش تضمین میکند.
در بیانیهای که «مرکز ارتباطات بینالمللی دولت عربستان» برای نیویورک تایمز فرستاده، آمده است:
«قانون، کودکی را که از مادری غیرسعودی و بهصورت غیرقانونی یا بدون ثبت رسمی متولد شده، به مادر منتسب میداند و برای او شناسنامه صادر میشود.»
اما در عمل، هیچ راهی برای ثبت تولد کودکان مادران مجرد وجود ندارد. عربستان تابعیت خاکی ندارد (یعنی به متولدین در خاک خود، تابعیت نمیدهد). یکی از مدیران بیمارستانهای بزرگ ریاض به تایمز گفت که نمیداند مادر مجرد چطور میتواند برای فرزندش شناسنامه بگیرد، اما احتمالاً این کار باید از مسیر پلیس انجام شود.
این مادران وقتی هیچ جایی برای رفتن ندارند، پمپبنزین آخرین پناهگاهشان می شود. تازهواردترینشان «استر» ۳۹ ساله است، مادر عَبودی. او از رابطهاش با یک راننده مصری باردار شد و پس از زایمان مدتی به زندان افتاد.
او در حالی که دستان کوچک پسرش را نوازش میکند، میگوید نمیفهمد چرا فرزندش باید تاوان اشتباه او را بدهد. «این بچه بیگناه است، هیچ چیز نمیداند.»
درون ساختمانی در ریاض، صدای خنده و گریهی چند کودک از اتاق بازی به گوش میرسد.
پسر چهارسالهای مدام در اتاق میدود و به دیوار میخورد. نوزادی تپل روی پای یکی از مراقبان نشسته و دختربچهای سهساله به نام پرشس با تلاش فراوان سعی دارد کفشهای طلاییاش را بپوشد.
این مهدکودک غیرمجاز در ریاض یکی از چندین مرکزی است که برای نگهداری فرزندان مادران مجرد کنیایی ایجاد شده است. کودکان هفتهها در اینجا میمانند، بازی میکنند و میخوابند، در حالی که مادرانشان بهعنوان نظافتچی، آشپز یا پرستار بچه در خانههای دیگر کار میکنند و فقط در روزهای تعطیلشان میتوانند فرزندانشان را ببینند.
مدارس و مهدهای رسمی برای ثبتنام کودک، شناسنامه یا مدرک هویتی میخواهند. بیشترِ این بچهها هیچکدام را ندارند.
مادر پِرِشِس، «پنینا کیهیو»، سال ۲۰۱۹ به عربستان آمد. همان سال، با بالا رفتن بیکاری در کنیا، کمیته کار پارلمان آن کشور از دولت خواست تا «با جدیت عربستان سعودی را بهعنوان مقصدی مهم برای اشتغال کارگران خارجی تبلیغ کند.»
خانم کیهیو که اکنون ۳۲ سال دارد، میگوید نه ماه برای کارفرمایی کار می کرد که همواره او را آزار می داد. وقتی بالاخره اجازهی ترک کار را یافت، کارفرمایش او را تقریباً بیپول، در فرودگاه رها کرد. زنی دیگر از کنیا به او پناه داد و کمکش کرد تا بهعنوان نظافتچی مستقل کار پیدا کند.
بیشترِ زنانی که روزنامه نیویورک تایمز با آنها گفتگو کرده، هنگام باردار شدن به همین شکل آزاد کار میکردند. ترکِ کارفرما نقض قوانین کار و مهاجرت عربستان است — قوانینی که گروههای حقوق بشری آن را شکلی از «بردهداری مدرن» میدانند — اما در میان کارگران بسیار رایج است.
کارفرمایان و مقامهای سعودی به زنان شبیه خانم کیهیو میگویند «فراری». اما خودِ کارگران کنیایی نام دیگری برای خود دارند: «کِمبوی» (kemboi). این واژه از نام «ازکیِل کِمبوی»، دونده المپیکی کنیایی گرفته شده که در رشتهی «دوی با مانع» فعالیت دارد.
خانم کیهیو که حالا یک «کِمبوی» تازهکار بود، برای رفتوآمد در ریاض به رانندهای نپالی تکیه داشت. بین آنها رابطهای شکل گرفت، و بهزودی باردار شد.
بیشتر مادرانی که با نیویورک تایمز صحبت کردند، از مهاجران دیگر باردار شدهاند. چهار نفر گفتند که مورد تجاوز قرار گرفتهاند. دو نفر دیگر گفتند که هنگام ورود به عربستان نمیدانستند باردارند و بهنظر میرسد معاینات اجباری پزشکی در ابتدای ورود، بارداری زودهنگامشان را تشخیص نداده بود.
دوستان خانم کیهیو از او خواستند سقطجنین کند. پدرِ بچه هم همین را گفت، و بعدتر به او اطلاع داد که کشور را ترک کرده است.
سقطجنین در عربستان فقط در شرایط بسیار محدود مجاز است. خانم کیهیو میترسید سقطجنین غیرقانونی جانش را بگیرد. از طرفی، او میخواست نوزادش را نگه دارد.
طبق گفتهی مرکز اطلاعرسانی دولت عربستان، زنان باردار بدون توجه به وضعیت اقامتشان حق دریافت خدمات درمانی دارند. اما دکتر «فرح عصیری»، مدیر بیمارستان زنان در «شهر پزشکی ملک سعود»، میگوید اگر زنی خارج از ازدواج زایمان کند، بیمارستان موظف است «بارداری غیرقانونی» را به پلیس اطلاع دهد.
بنابراین، مثل بسیاری از مادران مجرد، خانم کیهیو هم در خانه زایمان کرد. بعد از هشت ساعت درد زایمان، دخترش «پِرِشِس» به دنیا آمد.
مهدی که پِرِشِس در آن نگهداری میشد، توسط زنی میانسال به نام «آگاتا» اداره میشد که دیوارهای اتاق را با پوسترهای دستساز و تصویر پرچم کنیا تزئین کرده بود. خانم کیهیو هفتهها کار میکرد و هر وقت فرصت داشت، نزد دخترش میرفت. در غیاب او، آگاتا نقش مادر دوم را برای پِرِشِس داشت.
با وجود همهی سختیها، بسیاری از مادران تصمیم میگیرند در عربستان بمانند، چون از آیندهی تیرهتر در کنیا میترسند. بعضی از آنها بسته به امکانات و شانسشان، زندگی نسبتاً قابلتحملی برای خود ساختهاند. برای خدمات درمانی خصوصی پول زیادی میپردازند و فرزندانشان را به مدارس غیررسمی میفرستند.
با وجود آنکه خانم کیهیو یک «کِمبوی» بود و دخترش خارج از ازدواج به دنیا آمده بود، احساس نمیکرد لازم است خود را پنهان کند. او و پِرِشِس اغلب در پارکها پلیس میدیدند. هیچکس مزاحمشان نمیشد. حتی مأموری یکبار به آنها پول داد تا شیر بخرند.
اما یک روز، وقتی کارش تمام شد و برای پِرِشِس پوشک خرید تا فردا به دیدنش برود، پلیس به ساختمان محل اقامتش حمله کرد.
او همراه دیگر ساکنان شرق آفریقایی، در جریان سرکوب مهاجران غیرقانونی، بازداشت شد.
پِرِشِس هنوز در مهد بود. خانم کیهیو به مأموران التماس کرد که اجازه دهند دخترش را هم با خودش ببرد. اما مقامات با این شرط موافقت کردند که آگاتا بچه را به مرکز بازداشت بیاورد. از انجا که آگاتا خودش هم یک «کِمبوی» بود، از ترس دستگیری نتوانست این کار را بکند.
به این ترتیب خانم کیهیو بهتنهایی به کنیا بازگردانده شد.
با این حال، حتی اگر آگاتا پِرِشِس را میآورد، دختر کوچک بدون مدارک نمیتوانست کشور را ترک کند. چند زن دیگر هم گفتند که درخواستشان برای خروج داوطلبانه همراه فرزندانشان رد شده است.
در پایان، مادران میتوانند بروند اما کودکانشان نه. بدون شناسنامه، خروج از کشور تقریباً ناممکن است.
در گذشته، پلیس مذهبی عربستان در خیابانها دنبال زوجهای ازدواجنکرده میگشت. جدایی جنسیتی آنقدر سختگیرانه بود که مردان برای آشنایی با زنان، شماره تلفنشان را روی تکهکاغذ نوشته و به سمت آنها پرت میکردند.
اما در دههی اخیر، «محمد بنسلمان» ولیعهد و حاکم عملی کشور، بسیاری از محدودیتهای اجتماعی را کاهش داده است. امروز، در رستورانهای نیمهتاریک و کلوپهای شبانهی بدون الکل، مردان و زنان آزادانه با هم معاشرت میکنند.
با این حال، چون عربستان قانون جزایی مکتوب ندارد، مرز بین رفتار مجاز و غیرمجاز همچنان مبهم است. دو مادرِ مجرد به تایمز گفتند که مدتی کوتاه زندانی شدهاند. دیگران — از جمله چند نفر که در بیمارستان زایمان کردهاند — گفتند که هیچ مجازاتی نداشتهاند.
مشکل اصلی زمانی پدید میآید که میخواهند برای فرزندشان شناسنامه بگیرند.
طبق قانون، همهی کودکان در عربستان حق دریافت شناسنامه دارند، و والدین موظفاند تولدهای خانگی را به دولت گزارش دهند. اما در عمل، مادران مجرد در خلأ اداری گیر میکنند. برای صدور شناسنامهی فرزندان والدین خارجی، مقامها باید «تأیید کنند که رابطهی زناشویی وجود دارد.» غیبت یا عدم همکاری پدر، روند ثبت کودک را مختل میکند.
وقتی از دکتر عصیری پرسیدند مادران مجرد چطور میتوانند از بیمارستان او شناسنامه بگیرند، گفت: «فرآیند پیچیدهای است که کارگران و پلیس درگیر آناند. در نهایت، ممکن است موفق شوند ولی مطمئن نیستم چطور.»
مادران وقتی به بنبست میرسند، برای دریافت کمک به سفارتشان مراجعه میکنند.
کشورهایی مانند فیلیپین برای مادران درمانده در عربستان پناهگاه دارند، آنها را در گرفتن شناسنامه و مجوز خروج برای فرزندانشان راهنمایی میکنند و حتی بلیت پروازشان را میخرند.
اما کنیا نه.
چندین زن گفتند کارمندان سفارت کنیا آنها را «روسپی» خطاب کرده یا متهم کردهاند که مردان را اغوا کردهاند.
«پیوریتی مارانگو»، زن ۳۷ سالهای که در سال ۲۰۲۱ باردار و به سفارت مراجعه کرده بود، گفت: وقتی به کارمندان گفت مورد تجاوز قرار گرفته، او را سرزنش کردند که چرا زودتر گزارش نداده است.
او پس از مراجعات مکررِ بینتیجه به سفارت، سرانجام خود را به پلیس تسلیم کرد و خواستار اخراج شد.
پلیس، در پاسخ، گفت: «برو سفارت.»
بسیاری از مادران در سفارت کنیا موفق شدند برای فرزندانشان شناسنامه کنیایی بگیرند، اما نمیدانستند چرا به آنها داده شده است. برخی دیگر موفق نشدند، و آنها هم نمیدانستند چرا.
در سالهای اخیر، سفارت از زنان خواسته است پیش از بازگشت به خانه با فرزندانشان، آزمایش دیاِناِی مادر-فرزندی بدهند. اما مادران و فعالان میگویند که این آزمایش فقط یکبار، در سال ۲۰۲۳، انجام شد.
در آوریل، وزیر خارجه کنیا، موسالیا موداودی، در پارلمان گفت که از وجود ۳۸۸ کودک متولدشده از مادران کنیایی در عربستان آگاه است. او گفت که سفارت برای حفاظت از این کودکان، صدها نمونه دیاِناِی جمعآوری کرده است. او توضیح نداد چرا بسیاری از نتایج آزمایشها هرگز آماده نشد.
پس از آنکه نیویورک تایمز سؤالاتی را برای دولت کنیا فرستاد، چند مادر گفتند که ناگهان تحرک تازهای در پروندههایشان به وجود آمده و دولت وعده داده است آزمایشهای دیاِناِی جدیدی بهزودی انجام شود.
برای مطالعه بیشتر در این زمینه رجوع کنید به: چرا مرگ خدمتکاران در عربستان ادامه دارد


نظر شما