بازگشت شرکتهای انرژی آمریکا به عراق؛ آیا این مشارکت دوام خواهد داشت
اتفاق غیرمنتظرهای در بخش نفت عراق در حال رخ دادن است. پس از سالها که شرکتهای چینی و اروپایی صحنه را در اختیار داشتند، اکنون شرکتهای انرژی آمریکایی بهطور ناگهانی به عراق بازمیگردند. طی دو ماه گذشته، اکسونموبیل، شورون، شرکت HKN و غول خدمات نفتی KBR، قراردادهای بزرگی با بغداد امضا کردهاند. در بخش برق نیز شرکت GE Vernova در حال گسترش فعالیتهایش است.
این همزمانی تصادفی نیست. محمد شیاع السودانی نخستوزیر عراق، همان چیزی را که دولت اقلیم کردستان (KRG) مدتها پیش فهمیده بود، دریافته است: به مدد قراردادهای نفت و گاز، می توان در واشنگتن نفوذ سیاسی بدست آورد. او همچنین امیدوار است که این قراردادها برایش حمایت آمریکا در دور دوم نخستوزیری را به همراه بیاورد.
بااینحال، هنوز معلوم نیست این استراتژی در درازمدت به سود السودانی یا شرکتهای نفتی تمام شود، زیرا همهچیز به نتیجهٔ انتخابات پیشِرو و روند پرآشوب تشکیل دولت بستگی دارد. در نتیجه، در کشوری که محاسبات سیاسی میتواند منطق اقتصادی را یکشبه بر هم بزند، افزایش علاقهٔ شرکتهای آمریکایی به سرمایهگذاری در عراق، هم فرصت است و هم ریسک.
چرا شرکتهای آمریکایی ناگهان به عراق علاقهمند شدهاند؟
منطق اقتصادی برای شرکتها ساده است: عراق یکی از ارزانترین کشورهای جهان برای تولید نفت است و ذخایر عظیمی دارد که برای شرکتهای بزرگ جهانی اهمیت حیاتی دارد. معدود کشورهایی هستند که مانند عراق، از هر دو مزیت برخوردار باشند. برای شرکتهایی که در دیگر کشورها با کاهش منابع روبهرو هستند و بهدنبال منابع بلندمدتاند، عراق یکی از آخرین فرصتهای بزرگ باقیمانده است.
اما برای اکسونموبیل و شورون، انگیزهٔ دیگری هم وجود دارد: این دو شرکت در حال بیمه کردن خود در برابر مشکلات احتمالی در قزاقستاناند. دولت کنونی قزاقستان تلاش میکند قراردادهای نفتی را بازنویسی کند تا سهم بیشتری از درآمدها نصیب دولت شود. اگر پروژههای این شرکتها در قزاقستان با مشکل روبهرو شود، تولید در عراق میتواند نقش پشتوانهای حیاتی ایفا کند.
بااینحال، آنچه واقعاً قواعد بازی را در عراق برای شرکتهای آمریکایی تغییر داده، قراردادهای جدید است. قراردادهای فنی قدیمی که وزارت نفت عراق از سال ۲۰۰۹ معرفی کرده بود — با حقالزحمههای ثابت به ازای هر بشکه و سود محدود — بسیاری از سرمایهگذاران آمریکایی را فراری داد. از جمله شورون که زمانی بهعنوان شریک اصلی عراقِ پس از جنگ شناخته میشد.
اما قراردادهای جدید با شرکتهای آمریکایی متفاوت است. این بار، شرکتها مستقیماً با وزارت نفت عراق مذاکره کردهاند و به فرمولی دست یافتهاند که سهم بیشتری از سود کل را برای شرکتها در نظر میگیرد و به آنها اجازه میدهد بشکههای واقعی نفت را در اختیار داشته باشند و در بازار آزاد بفروشند. این قراردادها صرفاً «بهتر» نیستند؛ بلکه از اساس متفاوتاند و سوددهی شرکتهای نفتی را بهطور قابلتوجهی افزایش خواهند داد.
محاسبهٔ سیاسی بغداد
جنبهٔ تجاری فقط نیمی از ماجراست. شتاب السودانی برای امضای قرارداد با شرکتهای آمریکایی در ماههای اخیر، در اصل تلاشی برای حفظ قدرت سیاسی خود و حفظ ثبات عراق است.
قراردادهای انرژی، از جمله توافقهای پیشین با شرکت فرانسوی توتال در سال ۲۰۲۳ و شرکت بریتیش پترولیوم (BP) در سال ۲۰۲۴، بخش مهمی از برنامهٔ سرمایهگذاری گستردهٔ نخستوزیر بوده است. او با این پروژهها میکوشد تصویری از یک مدیر کارآمد ارائه دهد و در آستانهٔ انتخابات، رأی مردم را جلب کند.
اما تمایل السودانی به همکاری با شرکتهای آمریکایی دلایل عمیقتری نیز دارد. از تابستان گذشته، تنشها میان بغداد و واشنگتن افزایش یافته است؛ بهویژه بهدلیل روابط دیرینهٔ عراق با ایران در حوزههای اقتصادی، سیاسی و امنیتی و نیز گزارشهایی مبنی بر قاچاق نفت ایران از طریق گروههای عراقی. این تنشها باعث نگرانی واقعی در بغداد شدهاند، زیرا تحریمهای احتمالی آمریکا علیه صنعت نفت عراق میتواند فاجعهبار باشد. (نفت، شریان اصلی اقتصاد عراق و منبع مهم عرضه به بازار جهانی است.)
دولت عراق همچنین نگران است که حملات هوایی اسرائیل به گروههای شبهنظامی شیعهٔ نزدیک به ایران در خاک عراق ادامه یابد و باور دارد تنها ایالات متحده میتواند جلوی اسرائیل را بگیرد. بنابراین، السودانی سعی دارد با جلب رضایت دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، از راهی که او بیش از هر چیز به آن اهمیت میدهد — یعنی فرصتهای تجاری برای شرکتهای آمریکایی — حمایت سیاسی بخرد.
این راهبرد دقیقاً از «کتاب راهنمای اقلیم کردستان» الهام گرفته است. سالهاست که دولت اقلیم با امضای قراردادهای کوچک انرژی، نفوذ سیاسی خود در واشنگتن را چند برابر کرده است. السودانی تلاش دارد همین بازی را در مقیاسی بسیار بزرگتر انجام دهد: استفاده از قراردادهای بزرگ نفتی هم بهعنوان سپر دفاعی در برابر تحریمها و هم اهرم فشار برای کسب حمایت سیاسی.
محاسبهٔ او ساده است: اگر شرکتهای آمریکایی میلیاردها دلار در عراق سرمایهگذاری کنند، خود بهخود به لابیگران غیررسمی بغداد در واشنگتن تبدیل خواهند شد و از سیاستهایی که ممکن است سرمایههایشان را به خطر اندازد، جلوگیری خواهند کرد.
اما نتیجهٔ این استراتژی تاکنون ترکیبی بوده است. اگرچه دولت ترامپ از اعمال سختترین تحریمهایی که السودانی از آن میترسید خودداری کرده — مانند تحریم مقامات ارشد یا مسئولان شرکت ملی بازاریابی نفت عراق — اما فشارها ادامه دارد. واشنگتن همچنان خواستار خلع سلاح گروههای شبهنظامی وابسته به ایران است. در تازهترین اقدام، وزارت خزانهداری آمریکا برای نخستینبار یک شرکت دولتی عراق (شرکت مهندسی عمومی) را تحریم کرده است؛ شرکتی که واشنگتن آن را مرتبط با گروه کتائب حزبالله میداند. این اقدام برای السودانی ضربهای حیثیتی بود، زیرا در حالی رخ داد که او سخت در تلاش برای جلب رضایت دولت ترامپ بود.
از آنجا که رابطهٔ بغداد با گروههای شبهنظامی پیچیده و درهمتنیده است، بعید است دولت بتواند آنها را بهطور کامل منحل کند. در نتیجه، خطر تحریمهای جدید از سوی سیاستمداران ضدایرانی در واشنگتن همچنان پابرجاست. ظاهراً «کارت نفت» فقط تا حدی میتواند از عراق در برابر فشارهای آمریکا محافظت کند.
متغیر غیرقابل پیشبینی: انتخابات
انتخابات ماه نوامبر و آشفتگی پس از آن در روند تشکیل دولت، میتواند اوضاع را برای سرمایهگذاران آمریکایی پیچیدهتر کند. جذابیت عراق ممکن است بسته به نتیجهٔ انتخابات، خیلی زود از بین برود.
ائتلاف السودانی شانس زیادی برای کسب اکثریت نسبی دارد و او با شعار تسریع در اجرای برنامهٔ سرمایهگذاری ملی خود تبلیغ میکند. منابع نزدیک به دولت میگویند که تنها خود او قادر است رابطه با واشنگتن را متوازن نگه دارد. اگر او دوباره نخستوزیر شود، احتمالاً سرمایهگذاری آمریکاییها ادامه مییابد و حتی شرایط بهتری هم نصیبشان خواهد شد.
اما سیاست عراق هیچگاه طبق برنامه پیش نمیرود. تشکیل دولت معمولاً ماهها طول میکشد، زیرا همهٔ احزاب بزرگ باید بر سر تقسیم قدرت و پستها به توافق برسند و در این فاصله تصمیمگیریها متوقف میماند. از همه مهمتر، جناحهای اصلی شیعه که در نهایت نخستوزیر را تعیین میکنند، بیشترشان خواستار کنار رفتن السودانیاند. در محافل سیاسی گفته می شود که رقبایش او را بیش از حد مستقل و قدرتمند میدانند؛ دو خصیصه ای که خطری برای منافع و شبکههای نفوذشان است.
موفقیت السودانی در متمرکز کردن قدرت و محبوبیت داخلیاش، او را برای رقبایش به تهدیدی جدی بدل کرده است. حتی در واشنگتن هم نگاهها به او چندان گرم نیست؛ چون از نظر آمریکاییها، او در صورت لزوم حاضر است با ایران مصالحه کند.
در عراق، سیاست نه فقط به اکثریت پارلمانی بلکه به آرایش درونی جناحها بستگی دارد. سودانی نهتنها باید اکثریت آرا در میان شیعیان را بهدست آورد، بلکه باید حمایت «ترکیب مناسبی» از گروهها و جناحهای شیعه را نیز جلب کند. اگر در این کار شکست بخورد و گروههای اسلامگرای شیعهٔ رقیب علیه او متحد شوند، حتی اکثریت عددی هم او را نجات نخواهد داد و احتمالاً کنار گذاشته خواهد شد تا فردی مطیعتر جای او را بگیرد.
کنار رفتن سودانی لزوماً به معنای پایان سرمایهگذاری آمریکا نیست، اما حذف مؤثرترین نخستوزیر عراق پس از ۲۰۰۳ خواهد بود؛ کسی که با تمرکز قدرت در دفتر نخستوزیری و نظارت مستقیم خود توانست مذاکرات با شرکتهای آمریکایی را بهسرعت پیش ببرد و قراردادها را به مرحلهٔ اجرا برساند؛ کاری که هیچیک از پیشینیانش، حتی مورد حمایتترینشان از سوی آمریکا، موفق به انجامش نشدند.
و همین کارآمدی، دقیقاً چیزی است که رقبایش از آن میترسند و میخواهند از بین ببرند. خطر برای شرکتهای آمریکایی این است که نخستوزیر بعدی ممکن است ناکارآمدیِ بروکراتیک گذشته را زنده کند؛ همان مشکلی که پیشتر بسیاری از شرکتها را از عراق گریزان کرد. بدون تجربه، اقتدار و ارادهٔ سیاسی سودانی، بوروکراسی نفت عراق احتمالاً به وضعیت همیشگی خود بازمیگردد: رکود و بیعملی، همراه با تصمیمهای گهگاه و پراکنده.
چشمانداز کلی
حتی با افزایش سرمایهگذاری آمریکا، ممکن است بغداد دوباره با دولت ترامپ دچار تنش شود. منافع استراتژیک آمریکا در عراق همچنان رو به کاهش است. اگر قراردادهای نفتی نتوانند حمایت سیاسی واشنگتن را تضمین کنند، انگیزهٔ بغداد برای اولویت دادن به شرکتهای آمریکایی نیز کاهش مییابد. بدتر از آن، اگر آمریکا احساس کند دولت جدید عراق بیش از حد به ایران نزدیک شده یا توازن جناحی مطلوب واشنگتن را ندارد، ممکن است همان تحریمهایی را اعمال کند که سودانی میکوشید از آنها بگریزد.
در چنین شرایطی، شرکتهای آمریکایی ممکن است بهای این تیرگی روابط را بپردازند. فرصتهای سرمایهگذاری در عراق فقط ابزار امتیاز دادن نیستند؛ بلکه میتوانند به اهرم فشار علیه آمریکا هم تبدیل شوند. گرچه واشنگتن هنوز قدرت برتر است، اما بغداد نیز نشان داده که در صورت فشار، میتواند بازی را برگرداند.
در نهایت، واقعیت اصلی این است که در عراق، سیاست، شخصیتها و روابط بغداد و واشنگتن، بیش از نفت و اقتصاد اهمیت دارند. سودانی پنجرهای از فرصت ایجاد کرده، اما در عراق، این پنجرهها معمولاً ناگهانی بسته میشوند.
شرکتهای آمریکایی با بازگشت به عراق، روی این شرط بستهاند که بادهای سیاسی همچنان به نفعشان بوزند. شاید هم امیدشان به دوام سودانی و حفظ تعادل میان بغداد و واشنگتن است. اما این شرطبندی پرخطر است، چون آیندهٔ سیاست عراق نامعلوم است و انتخابات اغلب غافلگیرکننده.
پرسش اصلی این نیست که آیا عراق فرصتهای اقتصادی جذاب دارد (قطعاً دارد)، بلکه این است که ریسکهای سیاسی چگونه بر این فرصتها سایه خواهند انداخت.
فعلاً شرکتهای آمریکایی به عراق بازگشتهاند؛ اما اینکه چشماندازشان یک سال دیگر همچنان امیدوارکننده باشد یا نه، کاملاً به مسیر سیاست عراق بستگی دارد.
نخستین انتخابات آرام عراق در دهههای اخیر؛ اما فریب ظاهر را نخورید
عراقیها روز ۱۱ نوامبر برای شرکت در انتخابات پارلمانی به پای صندوقهای رأی میروند. با این حال، نظرسنجیها از پایینترین میزان مشارکت در تاریخ عراق خبر میدهند؛ موضوعی که میتواند تشکیل دولت را دشوار کند.
این انتخابات با دورههای پیشین تفاوت دارد: مقتدی صدر از سیاست کناره گرفته است؛ سازمان بدر به رهبری هادی العامری بهصورت مستقل در انتخابات شرکت میکند؛ و حزبالله لبنان، متحد ایران، تضعیف شده است. اما با وجود تداوم ناآرامیهای منطقهای، خود عراق در مقایسه با گذشته ثبات بیشتری دارد.
دورۀ نخستوزیری محمد شیاع السودانی، بسیار آرامتر از دولتهای پیشین بود و بدون رسوایی یا شکست به پایان رسید. البته کمبود برق دولت او را در تنگنا قرار داده است؛ اما دولت طرحهای جاهطلبانهای برای توسعه زیرساختها در دست اجرا دارد. (عراق هماکنون بین ۲۴ تا ۲۸ هزار مگاوات برق تولید میکند و اخیراً قراردادی با شرکت آمریکایی جنرال الکتریک امضا کرده تا تا سال ۲۰۲۸ حدود ۲۴ هزار مگاوات دیگر به ظرفیت برق کشور اضافه کند.)
بهتازگی غولهای نفتی آمریکا، شورون و اکسونموبیل، قراردادهایی برای اکتشاف و توسعه میادین نفتی در عراق امضا کردهاند. سایمون واتکینز از وبسایت OilPrice.com بازگشت اکسونموبیل به عراق را «تغییر ژئوپولیتیکی بزرگ و نشانهای از بازگشت حضور غرب در عراق» توصیف کرده است. این تحولات احتمالاً مایه رضایت دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا است که هنوز دیداری رسمی با السودانی در بغداد یا واشنگتن نداشته است.
هرکس که نخستوزیر بعدی عراق شود، با سه چالش بزرگ روبهرو خواهد بود: بحران آب، روابط با آمریکا، و گرفتار نشدن در رقابت ایران و آمریکا.
مدیریت بحران آب
فوریترین مشکل عراق، کمبود آب است. این کشور برای حدود ۷۵ درصد از منابع آب شیرین خود به ترکیه و ایران وابسته است، زیرا دو رود دجله و فرات از آن کشورها سرچشمه میگیرند. طُرحان المُفتی، مشاور السودانی در امور آب، هشدار داده که وابستگی عراق به رودهای مرزی، آسیبپذیری این کشور را افزایش داده است.
با این حال خبرهای مثبتی هم وجود دارد: به گفتهٔ مفتی، در دو سال گذشته میزان ورود آب از ترکیه به رود دجله دو برابر شده است. در اکتبر ۲۰۲۵، بغداد و آنکارا به یک پیشنویس توافق برای تقسیم آب دست یافتند که شامل بازسازی زیرساختها با مشارکت شرکتهای ترکیهای و تشکیل یک گروه مشورتی دائمی برای هماهنگی تصمیمهای آینده دربارهٔ آب است.
با این همه، سال ۲۰۲۵ خشکترین سال عراق از سال ۱۹۳۳ تاکنون بوده است. کاهش بارندگی و ساخت سدهای جدید در ترکیه و ایران باعث شده سطح آب رودهای دجله و فرات تا ۲۷ درصد کاهش یابد. مخازن آب کشور اکنون کمتر از ۸ میلیارد مترمکعب آب دارند؛ کمترین میزان در بیش از هشت دهه.
در سپتامبر، دولت به دلیل کمبود آب، کشت گندم را متوقف کرد. جنوب عراق، بهویژه بصره که ۳.۵ میلیون نفر جمعیت دارد، با بحران انسانی فزایندهای روبهرو است، زیرا مردم برای تأمین آب آشامیدنی به تانکرها وابستهاند. باتلاقهای تاریخی بینالنهرین که در فهرست میراث جهانی یونسکو هستند، در حال خشک شدناند؛ وضعیتی که هم محیط زیست و هم زندگی جوامع محلی را تهدید میکند.
افزایش شوری آب نیز کشاورزان و دامها را آسیبپذیر کرده است. سازمان بینالمللی مهاجرت گزارش میدهد که نفوذ آب شور در زمینهای کشاورزی باعث نابودی مزارع، نخلستانها و باغهای مرکبات شده است. این فروپاشی زیستمحیطی میتواند بیثباتی اقتصادی و ناآرامی اجتماعی، بهویژه در مناطق روستایی، را بهدنبال داشته باشد.
یکی از راهحلهای پیشنهادی، اجارهٔ زمینهای کشاورزی در خارج از کشور است، همان کاری که عربستان و امارات انجام دادهاند و در آفریقا به کشت محصولات مشغولاند تا منابع آب داخلیشان حفظ شود. اما این راه ممکن است نابرابری و بیثباتی اجتماعی در داخل عراق را بیشتر کند و کشاورزان محلی را از زمینهایشان براند.
موازنه در روابط با آمریکا
نیروهای آمریکایی در سال ۲۰۱۱ از عراق خارج شدند، اما در سال ۲۰۱۴ برای مبارزه با داعش بازگشتند. واشنگتن وعده داده بود «شکست پایدار داعش» را تضمین کند؛ این هدف بهانهای برای تداوم حضور در عراق شد.
بر اساس توافقی جدید، خروج نیروهای رزمی آمریکا از عراق از سپتامبر ۲۰۲۵ آغاز شده و انتظار میرود تا سپتامبر ۲۰۲۶ بهطور کامل انجام شود. با این حال، گروههای کوچکی از نیروهای آمریکایی در اقلیم کردستان و پایگاه عینالاسد باقی خواهند ماند تا در عملیات ضدتروریسم کمک کنند.
در اکتبر، مارکو روبیو، وزیر خارجهٔ آمریکا، از السودانی خواست تا نیروهای «حشد الشعبی» را خلع سلاح کند. این نیروی شبهنظامی ۲۴۰ هزار نفر نیرو دارد و بودجه سالانهاش حدود ۳.۵ میلیارد دلار است. آمریکا به قانونگذاران عراقی فشار آورد تا لایحهای را که حشد الشعبی را کاملاً زیر نظر دولت قرار میداد، کنار بگذارند؛ گرچه اختلافات داخلی نیز در شکست آن لایحه نقش داشت. السودانی اخیراً اعلام کرده که این گروهها فقط دو گزینه دارند: یا به نیروهای رسمی امنیتی بپیوندند یا وارد فعالیت سیاسی غیرمسلح شوند.
جنگ و اشغال عراق برای آمریکا بیش از ۴۴۰۰ کشته و بیش از ۳ تریلیون دلار هزینه در پی داشت. اکنون ایالات متحده گرفتار چیزی شده که نویسندگان آمریکایی آن را «تلهٔ مداخلهگر» مینامند: چرخهای خودساخته که در آن دخالت نظامی مشکلات جدیدی میآفریند و سیاستمداران احساس میکنند باید برای حل همان مشکلات باقی بمانند. عراق هنوز در همین چرخه گرفتار است: واشنگتن میخواهد خارج شود، اما از عواقب خروج میترسد.
دور نگه داشتن عراق از کشمکش ایران و آمریکا
سومین چالش دولت آیندهٔ عراق، پرهیز از گرفتار شدن در رقابت دیرینهٔ ایران و آمریکا است. از زمان انقلاب اسلامی ۱۹۷۹، واشنگتن در تلاش بوده تا آنچه را شکست حیثیتی خود میداند — یعنی سقوط شاه، متحدش در ایران، و بحران ۴۴۴ روزهٔ گروگانگیری — جبران کند.
در طول دههها، دو کشور جنگی پنهان را ادامه دادهاند: از تحریمها و حملات سایبری گرفته تا ترورها و فشارهای اقتصادی. برنامههای موشکی، پهپادی و هستهای ایران اکنون برای آمریکا توجیهی جهت تداوم سیاست مهار تهران شدهاند.
در ژوئن ۲۰۲۵، آمریکا سه مرکز هستهای ایران را بمباران کرد. ترامپ مدعی شد این عملیات «برنامهٔ هستهای ایران را نابود کرده»، هرچند منابع اطلاعاتی ارتش آمریکا نسبت به این ادعا تردید دارند. همزمان گفته میشود که اسرائیل — نزدیکترین متحد آمریکا در منطقه —همچنان به عملیات مخفی و ترور دانشمندان ایرانی ادامه میدهد.
در چنین شرایطی، خطر تبدیل شدن عراق به صحنهٔ جنگ نیابتی بسیار بالاست. در مه ۲۰۲۵، دو نمایندهٔ جمهوریخواه کنگرهٔ آمریکا، جو ویلسون و گرِگ استیوب، پیشنهاد کردند عراق نیز در چارچوب سیاست «فشار حداکثری» علیه ایران تحریم شود. آنان خواستار تحریم گستردهٔ حشد الشعبی، بخشهای بانکی و نفتی عراق، وزیر دارایی، «تسهیلگران ایران در عراق»، رئیس دیوان عالی کشور و حتی چند نخستوزیر پیشین شدند؛ اقدامی که عملاً ساختار اقتصادی و حاکمیتی عراق را هدف میگیرد.
شعار پروژهٔ سیاسی السودانی «عراق اول» است یا به عبارت دیگر اولویت دادن به منافع کشور؛ اما از نگاه واشنگتن، عراق ابزاری برای فشار بر ایران است. آمریکاییها هزینههای هنگفت و تلفات خود را بهانهای برای ادامهٔ نفوذ میدانند، اما این رویکرد، ثبات ملی عراق را تهدید میکند. نخستوزیر آینده باید با دقت میان آمریکا و ایران حرکت کند تا استقلال شکنندهٔ عراق را حفظ نماید. جایگاه نیروهای حشد الشعبی احتمالاً مناقشهبرانگیزترین موضوع میان بغداد و واشنگتن خواهد بود، زیرا آمریکاییها فراموش کردهاند که خلع سلاح ناگهانی یک نیروی مسلح بزرگ چه پیامدهایی دارد.
با وجود آرامش نسبی و افزایش سرمایهگذاری خارجی در دوران السودانی، عراق هنوز با کمبود آب، اصلاحات نیمهتمام در بخش امنیتی، و خطر دائمی کشیده شدن به درگیریهای منطقهای روبهروست؛ پیامدِ سالها دیکتاتوری صدام، تحریمهای غرب و جنگهای پیدرپی.
موازنه میان نیازهای داخلی و فشارهای خارجی — بهویژه از سوی آمریکا و ایران — آیندهٔ عراق را بسیار بیشتر از نتیجهٔ انتخابات رقم خواهد زد.
آخرین همپیمان ایران در خاورمیانه
بیش از سه سال است که عراق در صدر اخبار قرار نگرفته است. جنگها و شورشها، دیگر بخشهای خاورمیانه را درگیر کردهاند، اما بغداد—شهری که زمانی با بمبگذاریهای انتحاری و کشتارهای فرقهای شناخته میشد—امروز از این مسائل در امان است. بزرگراهی که از فرودگاه بینالمللی بغداد به شهر میرود، در سالهای پس از حمله آمریکا در 2003 به عنوان خطرناکترین بزرگراه جهان شناخته میشد؛ اما حالا در امتداد آن برجها و آپارتمانهای بلند ساخته شده است و پلها و روگذرهای جدید به بهبود وضعیت ترافیک مشهور شهر کمک کردهاند.
اما بسیاری از عراقیها به من گفتهاند که میترسند آرامش کنونی دوام نداشته باشد. ایران در سال گذشته فشار زیادی از سوی آمریکا و اسرائیل تحمل کرده و "محور مقاومت" آن به ویرانی کشیده شده است. عراق اکنون خود را در موقعیتی ناراحتکننده میبیند؛ آنها آخرین متحد بزرگ جمهوری اسلامی در منطقه و یکی از منابع اقتصادی حیاتی برای حکومت ایران هستند. اما دونالد ترامپ هیچگونه اشارهای به این رابطه نداشته است و این درحالی است که همچنان سعی دارد با تحریمها، اقتصاد ایران را تحت فشار قرار دهد.
با نزدیک شدن به انتخابات—عراقیها قرار است در 11 نوامبر برای پارلمان جدید خود رأی دهند—نخستوزیر کنونی عراق، محمد شیاع السودانی، از آرامش نسبی و شکوفایی کشور سخن میگوید. نماد کارزار انتخاباتی او یک جرثقیل است، به نشانه ساخت و سازهای اخیری که در کشور جریان دارد. او در سال گذشته بیش از یک میلیون کارمند دولتی استخدام کرده است، که مشکل بیکاری کشور را تسکین داده و همزمان کشور را در معرض خطر ورشکستگی بیشتر قرار داده است. اما در کنار این خوشبینی، نگرانیهایی وجود دارد که عراق بار دیگر به میدانی برای نبرد بین آمریکا و ایران تبدیل شود.
سودانی در دورهای که قیمت نفت به دلیل جنگ اوکراین افزایش یافت و فساد گسترده در حکومت رایج بود، اداره کشور را برعهده داشت. تعیین دقیق مبالغی که اختلاس شده و به طور نامشروع به حساب شخصی افراد رفته، دشوار است، اما چندین مقام دولتی و فعال اقتصادی به من گفتهاند که این مشکل از سال 2022 که سرقت 2.5 میلیارد دلار از درآمدهای مالیاتی رخ داد و به "سرقت قرن" معروف شد، بدتر شده است. بیشتر این پولها به دست الیگارشها و شبه نظامیانی میافتد که از ایران پشتیبانی میشوند و صحنه سیاسی عراق را تسخیر کردهاند.
یکی از مقامات سابق دولتی به من گفت: « تصادفی نیست که ما مدتی است هیچگونه اعتراضاتی نداشتهایم؛ همه دارند پول میگیرند. اما این وضعیت پایدار نیست. وقتی قیمت نفت پایینتر از یک سطح خاص برود، دولت نمیتواند حقوقها را پرداخت کند. وقتی این اتفاق بیفتد، اعتراضات خونین آغاز میشود.»
این همان چیزی بود که در اکتبر 2019 رخ داد، زمانی که اعتراضاتی علیه فساد و بیکاری بالا در سراسر عراق به وقوع پیوست و منجر به درگیریهای خیابانی شد که در آن صدها نفر کشته شدند. دو سال بحران سیاسی به دنبال آن آمد، در حالی که نخستوزیر وقت، مصطفی کاظمی، تلاش کرد شبه نظامیان شیعه وابسته به ایران، معروف به "حشد شعبی" را مهار کند، اما نتوانست.
این شبه نظامیان نخستینبار در سال 2014 برای کمک به ارتش عراق در برابر حملات داعش به وجود آمدند. برخلاف کاظمی، سودانی این شبهنظامیان را به رسمیت شناخته و زمینه دستیابی آنها به قدرت و ثروت را فراهم ساخته است. او قراردادهای دولتی به آنها واگذار کرده و یک شرکت دولتی به نام "شرکت مهندسی عمومی" ایجاد نموده است که بهعنوان نسخه عراقی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران شناخته میشود. وزارت خزانهداری آمریکا اخیراً این شرکت را تحریم کرده و آن را پایگاهی برای گروههای تروریستی خوانده است. شبه نظامیان و متحدان آنها همچنین از فروش روزانه ارز آمریکا -مزایده دلار- توسط دولت عراق بهرهبرداری میکنند. این طرح مدتهاست که به مکانیزمی برای تقلبهای گسترده بدل شده است.
برای مطالعه بیشتر در این زمینه رجوع کنید به:
خلع سلاح حشدالشعبی، نقطه اصطکاک تازه در روابط عراق و آمریکا
مقابله با قاچاق دلار چه پیامدهایی برای عراق دارد
سودانی خود را به عنوان یک عملگرا معرفی کرده است. عراق مرزی طولانی با ایران دارد و نخستوزیر باید منافع این همسایه قدرتمند را با منافع شریک قدرتمندتر خود در واشنگتن متعادل کند. برخی معتقدند که او تلاش کرده است تا شبه نظامیان شیعه را مهار کند. با این حال، در اعطای قراردادهای دولتی، سودانی بسیاری از رویههای معمول را نادیده گرفته است. شاید این کار به او کمک کرده تا نسبت به برخی از پیشینیان خود، پلها و جادههای بیشتری بسازد، اما لطفهایی که به شبه نظامیان کرده، سوالات نگرانکنندهای بهوجود آورده است.
او اخیراً تلاش کرده تا یک قرارداد انحصاری برای خدمات تلفن همراه 5G به یک کنسرسیوم وابسته به حشد شعبی بدهد. یکی از قضات دیوان عالی این قرارداد را به علت مسائل امنیت ملی معلق کرده است، اما ممکن است نتواند بهطور نامحدود آن را متوقف کند.
حامیان سودانی میگویند او در چارچوب نظام سهمیهبندی فرقهای پس از سال ۲۰۰۳ عراق عمل میکند؛ نظامی موسوم به «المحاصه» که قرار بود تنوع سیاسی و مذهبی را تضمین کند، اما در عمل به سازوکاری برای توزیع مناصب و امتیازات تبدیل شده است. به گفته برخی، السودانی ــ که از یک حزب کوچک شیعی است ــ در تلاش است ائتلافی چندفرقهای تشکیل دهد که بتواند در انتخابات آینده موفق ظاهر شود. با این حال، حتی اگر او پایگاه رأی گستردهای بهدست آورد، بهاحتمال زیاد همچنان در چارچوب نفوذ و کنترل بزرگترین جناح شیعه، یعنی «چارچوب هماهنگی» باقی خواهد ماند؛ جریانی مورد حمایت ایران و دارای روابط نزدیک با گروههای شبهنظامی. در چنین شرایطی، فضای واقعی برای تغییر سیاسی بسیار محدود است.
روسایجمهور آمریکا خود را مجبور می بینند محدودیتهای سیستم سیاسی عراق را بپذیرند؛ لذا ضمن درخواست از رهبران عراق برای فاصله گرفتن از تهران، از اقداماتی که این کشور را به درگیریهای آشکار بازگرداند اجتناب می کنند. اما ترامپ، که به خاطر صبر کم خود در مذاکرات دیپلماتیک شناخته شده است، ممکن است رویکرد متفاوتی اتخاذ کند.
از زمانی که او به قدرت برگشته، توجه زیادی به عراق نداشته است، اما تصمیم اخیر وزارت خزانهداری آمریکا برای تحریم "شرکت مهندسی عمومی" و دو الیگارش عراقی برجسته، باعث شده تا نگرانیهایی در میان مفسدان اقتصادی و دزدان بیت المال در بغداد شکل گیرد.
یک مقام سابق دولتی به من گفت: «آنها دچار ترس شده اند؛ تا زمانی که آمریکا توافقی با ایران نداشته باشد، کمپین فشار حداکثری ادامه خواهد داشت و این میتواند به معنای اقدام علیه آنها در عراق باشد.»


نظر شما