twitter share facebook share ۱۴۰۲ دی ۰۳ 422

تکنولوژی هر چند که دستاوردهایی مثبت داشته، اما در زمینه تربیت و به خصوص تربیت کودکان، نتایجی منفی در پی داشته است.

حتی می‌توان گفت تکنولوژی در کل بر زندگی جوامع تأثیر منفی داشته‌است، چون با وجودی که مردم در آسایش و رفاه بیشتری بسر می‌برند و به راحتی به اطلاعات دسترسی پیدا کرده‌اند، اما نسبت به آینده ترس و اضطراب بیشتری دارند و در نتیجه کمتر از همیشه شاد بوده و احساس ناراحتی روزافزونی می‌کنند.

تکنولوژی در رشد روانی انسان و در نتیجه در رشد فطری و طبیعی کودک اختلال ایجاد کرده‌است. کودک رشدیافته وسالم، کودکی است که همزمان با رشد جسمانی، از رشد عقلانی، معنوی و روحی بهره‌مند باشد. کودک برای رشد نیازمند الهام‌گیری از فطرت و طبیعت است، اما تکنولوژی مانع از رشد طبیعی کودک می‌شود.

مثلا امروزه بسیاری از والدین برای ساکت‌کردن و یا سرگرم‌کردن کودک، موبایل خود را در اختیار کودک قرارمی‌دهند، و بدین ترتیب کودک کم‌کم به موبایل عادت کرده و وابسته می‌‌شود؛ در حالی‌که والدین متوجه خطرات و عواقب آن نیستند. آنها با این کار کودک را از هماهنگی با فطرت ذاتی دور کرده و روح کودک را با دنیای مدرن گره می‌زنند. چنین کودکانی در عصر تکنولوژی به اوتیسم اکتسابی مبتلا می‌شوند. اوتیسم اکتسابی با اوتیسم ژنتیکی که از طریق وراثت منتقل می‌شود متفاوت است. این نوع اوتیسم از طریق مواجه شدن با انبوه اطلاعات تصادفی ایجاد می‌گردد؛ اطلاعاتی که برای کودک قابل هضم و درک نیست. او نمی‌تواند آنها را تعریف و تجزیه کند یا آنها را بفهمد و درک کند، در نتیجه فکر کودک مضطرب شده، و در یک چهارچوب ذهنی آشفته قرار می‌گیرد. در این چهارچوب او دیگر قادر به تعامل و هماهنگی با جهان خارج نیست و رشد عقلی‌، معنوی ‌و احساسی درستی نخواهد داشت. بنابراین نسل‌های جدید به طور گسترده مبتلا به اوتیسم اکتسابی می‌شوند، به این معنی که تکنولوژی روح ‌و فکر کودکان را غارت می‌کند و به آنها هویتی مبهم و بی‌ارزش می‌بخشد. غربی‌ها به چنین فردی که از خود بیگانه گشته و هویتش تحریف‌ شده (زامبی) می‌گویند، زیرا چنین شخصی مرده متحرک است، یعنی از نظر جسمی زنده ولی از نظر روحی مرده‌است. این تعریف انسان جدید در عصر فناوری است.

فردگرایی، انزوا، افسردگی

یکی دیگر از مشکلاتی که در این عصر کودکان را تهدید می‌کند، انزوا و فردگرایی است. در این حالت کودک نیازی به ارتباطات اجتماعی و تعامل با مردم نمی‌بیند و از مردم اکراه دارد. این حالت تنها مختص کودکان نیست بلکه در بزرگسالان هم دیده می‌شود، مثلا از جمله کامنت‌هایی که در شبکه‌های اجتماعی می‌خوانیم این است که (مردم چه فایده‌ای برای ما دارند). با دیدن این مشکلات به این نتیجه می‌رسیم که عصر فناوری، فرد یا کودک را در فردگرایی اغراق‌آمیزی فروبرده، که نسبت به جامعه متنفر و کینه‌توز شده‌است. فرد در درون خود فرورفته و احساس بی‌نیازی از دیگران و عدم تعامل با غیر دارد. این عوامل منجر به افزایش افسردگی در انسان می‌شود. یکی از علل افسردگی، اختلال در روابط اجتماعی است. از این رو متذکر می‌شویم که این بیماری به بزرگترین اپیدمی در جهان به ویژه در بین کودکان تبدیل شده‌است.

برده‌کشی سیستماتیک

فناوری انسان را در معرض شستشوی مغزی سازمان‌یافته قرار داده، و از این راه او را به بردگی می‌کشد. هر چند ممکن است این امر در حال حاضر مشهود نباشد، اما ده سال دیگر یک فاجعه اجتماعی بزرگ رخ خواهد داد. نسل گذشته، پیش از آنکه در معرض فناوری و شستشوی مغزی ناشی از آن قرار گیرد، با اصول و معیارهایی تغذیه شده بود و همچنان به برخی از این اصول پایبند است. ولی کودکان که در علم جامعه‌شناسی آنها را ( نسلz) می‌گویند، رشد‌ونموّشان همزمان با تلفن‌های هوشمند بوده است و از همان بدو تولد در معرض شستشوی مغزی قرار گرفته و در یک زندگی خیالی و اوهام فرو رفته‌اند، بدون اینکه بتوانند مرزی بین عالم واقعی و دنیای خیالی بگذارند. کودکانی که در بازی‌های خیالی غوطه‌ور هستند، اینها تحت‌تأثیر شبکه‌های اجتماعی قرارگرفته و از دنیای واقعی جدا شده‌اند. این پس‌زدن واقعیت و گمراهی شخص، نهایتا سبب ظهور بیماری‌های روانی می‌شود.

نفرت از خود

نتایج فوق، در نهایت عدم عزت نفس و نفرت از خود را به‌همراه دارد. بعضی از نوجوانان والدین خود را به خاطر اینکه سبب وجود آنها در این دنیا شده‌اند مورد سرزنش قرار می‌دهند؛ زیرا در شبکه‌های اجتماعی انگونه که انتظارش را داشتند، مورد پسند دیگران واقع نشده و لایک نگرفته‌اند، در معرض انتقاد قرار گرفته‌اند و با مقایسه خود با دیگران احساس کمبود کرده‌اند؛ همه اینها موجب شده است که نسبت به خود احساس خشم کنند. بنابراین این کودکان تنها از جامعه نفرت ندارند، بلکه فاقد عزت نفس هستند و به شخصیتی ضعیف و شکننده تبدیل شده‌اند. توهمات این افراد نقاط ضعفشان را بزرگ می‌کند، به طوری‌که دیگر قادر به دیدن نقاط قوت خود نیستند.

تنبلی و سطحی‌نگری

فناوری کودک و حتی بزرگسال را تنبل و سطحی‌نگر می‌کند، اما تأثیر ان بر کودکان بیشتر است. از آنجا که یک کودک دارای توانمندی‌ها و طرفیت‌های خدادای زیادی از نظر عقلی و احساسی-عاطفی می‌باشد، در حالت نرمال قادر به تفکر و تجزیه‌ وتحلیل و شناخت استعدادهای شخصی خود است. اما تکنولوژی نابودکننده ظرفیتها و پتانسیل‌های کودک است؛ کودک از نظر ذهنی و عاطفی کسل شده و در دنیایی بی‌ارزش غرق می‌شود. بنابراین متوجه می‌شویم که هر چه فناوری و شبکه‌های ارتباطی بیشتر در انسان نفوذ کند، نگاهش به مسائل سطحی‌تر شده و در دنیایی پوچ‌تر وبی‌ارزش‌تر به سر می‌برد. مثال بزرگ این پوچی را می‌توان بر اپلیکیشن (تیک‌تاک) تطبیق داد.   

راهکارها:

هوشیاری و بیداری

مهمترین نکته هوشیاری ذهنی و توجه به خطراتی است که ممکن است خانواده با آن مواجه شود. با تجربیات شخصی خود متوجه شدم که بسیاری از مردم از خطراتی که انها را تهدید می‌کند، اگاه نیستند. خانواده در حالی‌که کنار هم نشسته‌اند، هر کدام موبایلی در دست دارند و در عالم خاصی بسر می‌برند. انسان همانطور که باید نسبت به کیفیت غذایی که می‌خورد یا نسبت به مکانی که می‌رود آگاه باشد، همچنین باید توانایی پیش‌بینی و تشخیص خطراتی که در آینده رخ خواهد داد را داشته باشد، و همیشه هوشیاری خود را حفظ کند. 

کنار گذاشتن تکنولوژی

 باید به تربیت فطری برگردیم. جان ‌ژاک ‌روسو (فیلسوف تأثیرگذار در امر تعلیم‌ و تربیت) در این زمینه نظریه‌ای دارد مبنی بر بازگشت به طبیعت و عدم غوطه‌ور شدن در دنیای صنعتی و مدرن. او کتابی دارد در باب تربیت به نام (امیل)؛ این کتاب در قالب داستان کودکی است به نام امیل که با تربیت او از کودکی شروع شده و در سن 25سالگی با ازدواج او خاتمه می‌یابد. این کتاب بر اساس ایده‌های طبیعت‌گرایانه روسو است. او معتقد است که کودک باید به روش طبیعی خود تربیت شود، بدون اینکه او را مجبور به حفظ علوم و فرهنگ‌ها کنند. بدین ترتیب کودک از الهامات فطری درونش و از تجربیات شخصی خودش می‌آموزد و شخصیتش شکل می‌گیرد. مهمترین چیزی که روسو آرزوی ان را دارد، ایجاد احساسات اجتماعی در کودک است.

مشکلات ناشی از تکنولوژی و تأثیر عمیق آن بر شکل‌گیری شخصیت کودک، تفکر جدی در مورد بازگشت به تربیت فطری و طبیعی را واجب می‌کند. کودک تا قبل از 15سالگی نبایدوارد دنیای فناوری شود و باید بر تربیت فطری و طبیعی باقی بماند تا زمانی‌که قادر به فکر کردن و تصمیم‌گیری و انتخاب درست راه زندگی شود.

تربیت معنوی

کودکان از زمانی‌که چشم باز می‌کنند با دنیای مادی روبرو می‌شوند. غرق‌شدن در مادیات یکی از دلایل تسلط فناوری بر ما است، زیرا دنیای مادی با ترویج مصرف‌گرایی افراطی‌ همراه با رفاه کاذب و آمیخته با لذت، انسان را برده تکنولوژی می‌کند. بنابراین این وظیفه پدر و مادر است که همزمان با این موج قوی، کودک را با دنیای معنوی آشنا کنند و از این طریق توانایی کودک را در کشف استعدادهای درونش بالابرده، عزت‌نفس را در او تقویت نمایند.

برگرفته از جلسه گفتگو در مرکز مطالعات و تحقیقات آیت‌الله شیرازی با عنوان (تربیت در زمان تکنولوژی....)

نظر شما