سید محمد فشارکی دست به دامان میرزای شیرازی شد و از او چاره خواست. ایشان توصیه به خواندن زیارت عاشورا کرد. شیعیان به نسخه او عمل کردند و از این بلا نجات یافتند. اما چرا در حال حاضر معجزهای نمی بینیم؟ در ماههای اخیر که ویروس کرونا آه از نهاد همه بلند کرده چرا آن نسخهها دیگر کار آمد نیست؟
در گفتگویی که با سید جعفر حسینی شیرازی داشتیم، پاسخ این سؤالها را از ایشان جویا شدیم:
در آغاز بحث، لازم میدانم به دو نکته اشاره کنم:
الف- در جهت حفظ عقاید ایمانی مردم، در مرحله نخست مبلغان باید ابتدا به فهم درستی از آیات و روایات برسند و سپس آن را به درستی به جامعه ایمانی منتقل نمایند.
خوارج با سوء فهم آیهای بر علیه امیرمؤمنان علیه السلام شمشیر کشیدند که حضرت در جهت اصلاح و رفع شبههی آنان معنای صحیح آیات قران را بیان فرمود و همچنین به احادیث نبوی استناد کردند.
ب - یکی از بهترین راههای فهم قرآن و احادیث، بررسی سیره عملی پیامبر اکرم و ائمه اطهار علیهم السلام است چرا که آن بزرگواران بهترین عمل کننده به دستورات قرآن و فرمایشات خویش بودند.
حال با ذکر این مقدمه، وارد پاسخ به سؤال در چند نکته میشویم ...
یک ) انسان دیندار، نظام اسباب و مسببات جهان، اعم از طبیعی و غیبی را در اختیار و اراده خدای متعال میداند و باور دارد خدای حکیم خالق همه چیز است، به حکمتش، قوانین طبیعی، شرعی و غیبی در جهان قرار داده و او حاکم بر این قوانین است، نه محکوم به آنها.
از آنجا که اسباب و قوانین طبیعی، غیبی و شرعی هر سه به تقدیر خدای متعال است، هیچ تناقض و تضادی بین آنها وجود ندارد؛ بلکه هرکدام مکمل دیگری هستند و حکمت الهی مقتضی است که معمولا هر سه قرین هم باشند. خدای متعال در آیه ۳ سوره ملک میفرماید: «مَا تَرَى فِي خَلْقِ الرَّحْمَنِ مِنْ تَفَاوُتٍ؛ در نظم خلقت خدای رحمان هیچ بینظمی و نقصانی نخواهی یافت.»
از نمونه های این تقارن و همراهی، اسباب و مسببات مرگ است. در مرگ، انسان به اسباب طبیعی همچون بیماری یا تصادف، در آستانه فوت قرار گرفته و به سبب غیبی که همان قبض روح توسط فرشته مرگ است، جان به جان آفرین تسلیم میکند. در کنار این اسباب طبیعی و غیبی، حکم شرع قرار دارد که به ما دستور میدهد از عوامل آسیب زا و آنچه عمر آدمی را به پایان میرساند اجتناب کنیم.
حال اگر کسی با شلیک گلوله بر سر، خودکشی کند، سبب طبیعی در مرگ او گلوله، سبب غیبی قبض روح توسط عزرائیل و حکم شرعی، گناه نابخشودنی قتل نفس است.
پس اگر خدای متعال مرگ کسی را تقدیر کرد، عامل طبیعی مرگ را نیز تقدیر میکند و اگر اراده او بر ادامه حیات شخص تعلق گرفت، سبب طبیعی ادامه حیات را نیز فراهم می آورد. خدا در آیه ۵۰ سوره انفال درباره کافرانی که در جنگ بدر به دست مسلمانان کشته شدند میفرماید: «وَلَوْ تَرَى إِذْ يَتَوَفَّى الَّذِينَ كَفَرُوا الْمَلَائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ؛ و اگر بنگری سختی حال کافران را هنگامی که فرشتگان جان آنها را میگیرند و بر روی و پشت آنها میزنند»
دو ) در آموزههای دینی برای تشویق به اطاعت خدا و انجام کارهای نیک و همچنین بر حذر داشتن مسلمانان از نافرمانی و ارتکاب اعمال ناپسند، اسباب غیبی فراوان ذکر شده که هیچ منافاتی با اسباب طبیعی جهان نداشته، بلکه همراستا و مکمل یکدیگر میباشند.
برای نمونه، توصیه به کمک و صدقه به نیازمندان در جهت دفع بلا، سفارش به صله رحم برای فزونی طول عمر، و برحذر داشتن از تصرف در مال و دارایی دیگران به خاطر زدوده نشدن برکت از زندگی فردی را میبینیم.
در تفسیر این پیامدهای غیر مادی، میتوان گفت که چون نظام اسباب و مسببات و تقدیر تمام امور چه طبیعی و چه غیبی به دست خدا است، او به خواست و اراده خود مقدر کرده که اعمال صالح به نتایج خوب منجر شود و کارهای ناپسند، در سرنوشت فرد، فرجامی بد رقم زند؛ که در آیهی ۵۱ سوره توبه میفرماید: «قُلْ لَنْ يُصِيبَنَا إِلَّا مَا كَتَبَ اللَّهُ لَنَا هُوَ مَوْلَانَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ؛ بگو: هرگز جز آنچه خدا برای ما خواسته به ما نخواهد رسید، اوست مولای ما و البته اهل ایمان در هر حال باید بر خدا توکل کنند.»
سه ) دعا یکی از اسباب مقدر الهی است؛ از نظر تأثیراتی که بر روان آدمی میگذارد، سبب طبیعی بوده و از منظر تأثیر در مقدّرات الهی، سبب غیبی به شمار می رود.
برای مثال گاه از جانب خدا تقدیر شده است که حادثهای بر اثر عوامل طبیعی بر شخصی رخ دهد، اما دعا تقدیر فرد را تغییر داده و با سبب طبیعی دیگری، آن حادثه را رفع مینماید که در آیه ۷۷ سوره شعراء میفرماید: «قُلْ مَا يَعْبَأُ بِكُمْ رَبِّي لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ؛ بگو که اگر دعای شما (و ناله و زاری و توبه شما) نبود خدا به شما چه توجه و اعتنایی داشت؟»
مثلا تقدیر شده شخصی فردا در فلان ساعت در اثر تصادف بمیرد؛ اما به خاطر دعا یا صدقه و... خدا تقدیر او را تغییر میدهد و مثلا با پیشآمدی، حرکت او به تأخیر میافتد. اینگونه است که در لحظهای که مقرر بود تصادف رخ دهد، در مکان مورد نظر حاضر نشده و از تصادف جان سالم بهدر میبرد.
البته معمولا عبادات، شرایط و مبطلاتی دارد که اگر مراعات نشود صحیح وموثر نخواهد بود. مثلا نماز بدون وضو یا پشت به قبله یا از روی ریا باطل میباشد. دعا نیز عبادتی است که برای مؤثر واقع شدنش، باید شرایطی را رعایت نمود و از موانعی پرهیز کرد.
از جمله این شرایط، قرین بودن دعا با عمل است؛ حضرت علی(علیه السلام) در حکمت ۳۳۷ نهج البلاغه میفرماید: «الداعی بلا عمل کالرامی بلا وَتَر؛ دعا کنندهی بدون عمل مانند تیرانداز بدون زِه است».
پیامبر اکرم(صل الله علیه و آله) در سراسر عمر خود، چه به هنگام تبلیغ و چه در هنگامهی جنگ، علاوه بر دعا و استغاثه به درگاه باری تعالی، از اسباب طبیعی غافل نمیشد و این دو را قرین یکدیگر قرار میداد. چنانکه با توجه به سببِ طبیعیِ (موقعیت استراتژیک کوه) در جنگ احد، تیراندازان را دستور به حفظ جایگاه خود داد؛ اما اکثر مسلمانان علاوه بر نافرمانی از امر تشریعی خدا در فرار نکردن از میدان نبرد، از دستور نظامی پیامبر نیز چشم پوشیدند و به همین دلیل شکست خوردند که در آیه ۳۰ سوره شوری میخوانیم: «وَمَا أَصَابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَيَعْفُو عَنْ كَثِيرٍ؛ و آنچه از رنج و مصائب به شما میرسد همه از دست (اعمال زشت) خود شماست در صورتی که خدا بسیاری از اعمال بد را عفو میکند».
چهار ) همانگونه که گاه اسباب طبیعی برای تأثیرگذاری نیاز به گذشت زمان دارد، اسباب غیبی نیز گاه اثرش در دراز مدت دیده میشود، مخصوصا وقتی مصلحت فرد یا اجتماع اقتضا میکند نتیجهی دعا به تأخیر افتد.
مثلا هنگامی که حضرت موسی و هارون، علیه فرعون دعا کردند، خدا در آیه ۸۹ سوره یونس جواب داد: «قَالَ قَدْ أُجِيبَتْ دَعْوَتُكُمَا فَاسْتَقِيمَا وَلَا تَتَّبِعَانِّ سَبِيلَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ؛ فرمود: دعای شما پذيرفته شد، استقامت بخرج دهيد و از راه (و رسم) كساني كه نميدانند تبعيت نكنيد» پس چون حکمت الهی اقتضا داشت که به فرعون مهلت بیشتری داده شود، بين دعای موسی و هارون و غرق شدن فرعون ۴۰ سال فاصله افتاد و در حقیقت خدا فرعون را پس از ۴۰ سال به واسطه استجابت دعای حضرت موسی وهارون هلاک کرد.
پنج ) همانگونه که اسباب طبیعی متعدد است و قوی ترین آنها بر دیگر اسباب فائق شده، اثرگذار میشود؛ در اسباب غیبی نیز این تعدد و تفوق وجود دارد. دعا یکی از اسباب غیبی است که گاه با اسباب غیبیِ قویتر تزاحم پیدا میکند.
مثلا گاهی خدا قصد مجازات بنده گنهکار را دارد، در این حال دعا بخاطر یک سبب غیبی قویتر که بر آن چیره شده بازدارندهی بلا نخواهد بود. خدای متعال در آیه ۱۵-۱۲ سوره انبیاء میفرماید: «فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنَا إِذَا هُمْ مِنْهَا يَرْكُضُونَ* لَا تَرْكُضُوا وَارْجِعُوا إِلَى مَا أُتْرِفْتُمْ فِيهِ وَمَسَاكِنِكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْأَلُونَ* قَالُوا يَا وَيْلَنَا إِنَّا كُنَّا ظَالِمِينَ* فَمَا زَالَتْ تِلْكَ دَعْوَاهُمْ حَتَّى جَعَلْنَاهُمْ حَصِيدًا خَامِدِينَ؛ پس هنگامی که آن ستمکاران عذاب ما را به چشم مشاهده کردند از آن دیار پا به فرار نهادند. (در آن حال به آنها خطاب شد که) مگریزید و رو به کامرانیها و خانههای خود آرید (و به اصلاح فسادکاری خویش بپردازید) که روزی ممکن است از آن بازخواست شوید. ظالمان به حسرت و ندامت گفتند: وای بر ما که سخت ستمکار بودیم و پیوسته همین گفتار (حسرت بار) بر زبانشان بود تا آنکه ما همه را طعمه شمشیر مرگ و خاموش هلاکت ساختیم».
یا مثلا یکی دیگر از اسباب غیبی الهی، امتحان بندگان است که جایگاهی مهم در آموزههای دینی دارد. امتحان، گاهی با وفور نعمت جاری میشود تا مردم شکر خدا را به جای گذارند و گاهی با مصیبت، سختی ها و مشکلات، تا مردم صبر پیشه سازند و بیش از گذشته رو به سوی خدا آورند. چنانکه خدا در آیه ۳۵ سوره انبیاء میفرماید: «وَنَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَالْخَيْرِ فِتْنَةً؛ و ما شما را به بد و نیک و خیرات و شرور عالم مبتلا کنیم تا شما را بیازماییم».
شش ) با توجه به آنچه تاکنون گفتیم، بلایای طبیعی متعددی که در سال اخیر دامنگیر ما شد میتواند...
- عقوبت گناهانی همچون فساد و ظلم و تأیید ظالم باشد.
- امتحان الهی باشد.
- به سبب طبیعی سوء مدیریت ایجاد شده باشد.
- همه این علل و اسباب به اضافه اسباب دیگر طبیعی و غیبی، موجد چنین شرایطی باشد که این احتمال از سایر احتمالات پیش گفته قویتر است.
هفت ) معجزه فرایندی است که طی آن سبب غیبی بدون دخالت سبب طبیعی، اثرگذار میشود. به عبارت دیگر، گاه حکمت الهی مقتضی وقوع رخدادی است که از دایره اسباب طبیعی خارج است. در چنین شرایطی اسباب غیبی دخالت نموده و نتیجه مورد نظر حاصل میگردد. اما معجزه استثنا است و برای نمایش شمهای از قدرت الهی، قرب اولیاء او یا علل دیگر به وقوع میپیوندد و غالبا در موارد خاص است و عمومیت ندارد.
مثلا یکی از معجزاتی که در قرآن کریم مورد اشاره قرار گرفته، صعود آسمانی حضرت عیسی علیه السلام است. وقتی ایشان در معرض خطر قتل قرار گرفت خدا او را با اعجاز به آسمان برد. که در آیات ۱۵۷-۱۵۶ سوره نساء میفرماید: «وَمَا قَتَلُوهُ يَقِينًا * بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا؛ بلکه خدا او را به سوی خود بالا برد، و پیوسته خدا مقتدر و کارش از روی حکمت است». اما به اقرار قران، پیامبران بسیاری هم کشته شدند، چراکه مصلحت اقتضا نمی کرد با اسباب غیبی و معجزه از مرگ رهایی یابند: «ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُوا يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ؛ آنان پیوسته مستحق خشم خدا و اسیر بدبختی و ذلّت شدند از این رو که به آیات خدا کافر شده و پیامبران حق را به ناحق میکشتند». (بقره: ۶۱).
هشت ) در حادثهی سامرا، وبا که سبب طبیعی مرگ است به شدت شیوع یافت، که به دنبال آن بسیاری جان خود را از دست دادند و تعدادی دیگر نجات یافتند. که معمولا در وبا و طاعون اینگونه است که برخی میمیرند و برخی نجات پیدا میکنند. اما به برکت خواندن زیارت عاشورا خدا شیعیان سامرا را در زمره نجات یافتگان از مرگ قرار داد. در واقع بر اثر خواندن زیارت عاشورا و به برکت این دعا، تقدیر الهی بر این قرار گرفت که شیعیان جزء دستهی نجات یافتگان باشند؛ به این ترتیب در این رویداد نیز سبب غیبی قرین سبب طبیعی شد.
این واقعه به تواتر نقل شده و در راستی آن نمیتوان تردید داشت، اما چه بسا در موارد دیگر مصلحت مؤمن در ابتلا و بیماری اوست و یا خدا نجات مؤمنان را به طریق دیگری تقدیر کند.
ضمن آنکه به نظر میرسد كه تفاوت دیگری بین مردم آن روز و زمان معاصر باشد. پیشتر مردم دیندارتر بودند و از دعا و طلب عفو از درگاه الهی غافل نمی شدند درحالیکه امروزه جلوههای دینداری کمتر شده است و برخی دعا و راز و نیاز با خداوند را در اولویت چندم زندگی خود قرار داده اند و تعدادی نیز به کل، خالق خویش را به دست فراموشی سپرده اند. لذا شبهات مطرح شده در کنار این باور که پیشرفت علم پزشکی و بهداشت، آدمیان را از مرگ ایمن نگه داشته و خطر چندانی آنان را تهدید نمی کند و از طرف دیگر نابرابری وبا و کرونا از نظر وسعت کشتار، دست به دست هم داد تا مردم از خدا دور شوند و آنگونه که در گذشته بر اثر وبا و طاعون تضرع کرده و از خداوند طلب کمک و آمرزش مینمودند خدا را نخوانند؛ در سوره انعام آیه ۴۳ خدای متعال میفرماید: «فَلَوْلَا إِذْ جَاءَهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُوا وَلَكِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ؛ اگرهنگام بلا تضرع میکردند ان بلا را برمیداشتیم لکن قلبهایشان قساوت پیدا کرد و شیطان کارهای ناپسندشان را برای آنها زیبا جلوه داد» (ولذا بر گناه باقی ماندند وعذاب نیز برداشته نشد)
آنچه ذکر کردیم، تنها گوشهای مختصر از آثار و برکات دعا بود. توضیحات مفصلتر همراه با ادله قرآنی و حدیثی را در کتاب ( تفکر در قرآن ) و کتاب ( شرح اصول کافی) به رشته تحریر در آوردم.
تهیه و تنظیم: سید هادی موسوی
نظر شما