«يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ * هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ؛ کافران میخواهند تا نور خدا را به گفتار باطل (و طعن و مسخره) خاموش کنند و البته خدا نور خود را هر چند کافران خوش ندارند کامل و محفوظ خواهد داشت. اوست خدایی که رسولش (محمّد مصطفی صلّی اللّه علیه و آله) را به هدایت خلق و ابلاغ دین حق فرستاد تا آن را هر چند مشرکان خوش ندارند بر همه ادیان عالم غالب گرداند». (صف : ٨ - ٩)
تحقق اين وعده به وسيلهی امام زمان عجل الله فرجه خواهد بود؛ چنانکه در حدیث متواتری که از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روایت شده، چنین آمده است: «یملأ الارض قسطا وعدلا بعد أن ملئت ظلما و جورا؛ زمين را پر از عدل و داد میکند بعد از آنکه پر از ظلم و ستم شود.»
در پاره ای از روایات، نشانههایی برای ظهور ذکر شده است؛ لذا برخی، به محض مشاهده هر رویداد و حادثه مهمی در جهان، آن را با روایات مذکور تطبیق داده و مدعی نزدیک شدن ظهور حضرت میشوند. اما پیش از هرگونه تطبیق و ارجاعی به این روایات لازم میدانم به چند نکته توجه کنیم:
الف: ریشه قرآنی روایاتی که به ذکر علائم ظهور یا مسئله انتظار می پردازند.
١- قرآن هنگامی که به مؤمنان نوید پیروزی و گشایش می دهد، یا از عذاب مشرکان و قیامت سخن به میان می آورد، به نشانه هایی اشاره می کند، از جمله:
«حَتَّى إِذَا فُتِحَتْ يَأْجُوجُ وَمَأْجُوجُ وَهُمْ مِنْ كُلِّ حَدَبٍ يَنْسِلُونَ * وَاقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُّ فَإِذَا هِيَ شَاخِصَةٌ أَبْصَارُ الَّذِينَ كَفَرُوا يَا وَيْلَنَا قَدْ كُنَّا فِي غَفْلَةٍ مِنْ هَذَا بَلْ كُنَّا ظَالِمِينَ؛ تا روزی که راه یأجوج و مأجوج باز شود و آنان از هر جانب (پست و) بلند زمین شتابان درآیند (که روز قیامت یا قیام ولی عصر علیه السّلام مقصود است). و وعده (ثواب و عقاب) حق بسیار نزدیک شود و ناگهان چشم کافران از حیرت بیحرکت فرو ماند (و فریاد کنند) ای وای بر ما که از این روز غافل بودیم بلکه سخت به راه ستمکاری شتافتیم» (انبیا: ۹۶ - ۹۷)
«هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ تَأْتِيَهُمُ الْمَلَائِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ رَبُّكَ أَوْ يَأْتِيَ بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ لَا يَنْفَعُ نَفْسًا إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيْرًا قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ؛ آیا (منکران) انتظاری دارند جز آنکه فرشتگان (قهر) بر آنها درآیند و یا (امر) خدا (و یا قضای الهی) بر آنان فرا رسد (و همه هلاک شوند) یا برخی دلایل و آیات خدا آشکار شود؟ روزی که بعضی آیات (قهر) خدای تو بر آنها برسد آن روز هیچ کس را ایمانش نفع نبخشد اگر قبل از آن ایمان نیاورده و یا در ایمان خود کسب خیر و سعادت نکرده باشد. بگو: شما در انتظار (نتیجه اعمال زشت خود) باشید ما هم در انتظار هستیم» (انعام : ۱۵۸)
«وَيَقُولُونَ مَتَى هَذَا الْفَتْحُ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ * قُلْ يَوْمَ الْفَتْحِ لَا يَنْفَعُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِيمَانُهُمْ وَلَا هُمْ يُنْظَرُونَ * فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَانْتَظِرْ إِنَّهُمْ مُنْتَظِرُونَ؛ و کافران میگویند: این فتح و گشایش (یعنی روز قیامت یا فتح مکه به دست مسلمین که وعد و وعید میدهید) کی خواهد بود اگر راست میگویید؟ بگو که (امروز باید ایمان آرید که) روز فتح، ایمان آنان که کافر بودند سود نبخشد و آنها را مهلت ندهند. پس از آن کافران اعراض و دوری کن و منتظر (فتح و فیروزی خدا) باش، که آنها هم منتظر (قوّت خویش و ضعف و شکست تو) هستند.» (سجده ۲۸ - ٣٠)
«فَهَلْ يَنْتَظِرُونَ إِلَّا مِثْلَ أَيَّامِ الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِهِمْ قُلْ فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ * ثُمَّ نُنَجِّي رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا كَذَلِكَ حَقًّا عَلَيْنَا نُنْجِ الْمُؤْمِنِينَ؛ پس مردمی که ایمان نمیآورند منتظر چیستند جز آنکه روزگار هلاکت و عذابی که پیشینیان دیدند به چشم ببینند؟ بگو که شما (نزول عذاب را)، منتظر باشید که من هم با شما منتظر (نزول فتح و نصرت خدا) میباشم. آن گاه ما رسولان خود و مؤمنان را نجات میدهیم، ما بر خود فرض کردیم که این چنین اهل ایمان را نجات بخشیم». (يونس : ١٠٢- ١٠٣)
٢- در قرآن (همچون روایات ظهور) گرچه زمان حادثهای که خدا وعده تحققش را میدهد معین نیست، ولی بیان خدا ناظر به نزدیک بودن زمان موعود میباشد.
«يَسْأَلُكَ النَّاسُ عَنِ السَّاعَةِ قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِنْدَ اللَّهِ وَمَا يُدْرِيكَ لَعَلَّ السَّاعَةَ تَكُونُ قَرِيبًا؛ مردم از تو میپرسند که ساعت قیامت کی خواهد بود؟ جواب ده که آن را خدا میداند و بس. و تو چه میدانی (بگو به این مردم غافل) شاید آن ساعت بسیار موقعش نزدیک باشد» (احزاب : ۶۳)
«إِنَّا أَنْذَرْنَاكُمْ عَذَابًا قَرِيبًا يَوْمَ يَنْظُرُ الْمَرْءُ مَا قَدَّمَتْ يَدَاهُ وَيَقُولُ الْكَافِرُ يَا لَيْتَنِي كُنْتُ تُرَابًا؛ ما شما را از روز عذاب که نزدیک است ترسانیده و آگاه ساختیم، روزی که هر کس هر چه کرده در پیش روی خود حاضر بیند و کافر در آن روز گوید که ای کاش خاک بودم (تا چنین به آتش کفر خود نمیسوختیم).» (نبا : ۴۰)
«فَاصْبِرْ صَبْرًا جَمِيلًا * إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيدًا * وَنَرَاهُ قَرِيبًا؛ پس صبر نیکو پیش گیر؛ که این مردم آن روز را بسیار دور (از امکان) بینند و ما نزدیک (به وقوع) میبینیم» (معارج : ۵ - ۷)
«وَيَقُولُونَ مَتَى هُوَ قُلْ عَسَى أَنْ يَكُونَ قَرِيبًا؛ گویند: پس این وعده کی خواهد بود؟ بگو: شاید که از حوادث نزدیک باشد» (اسرا : ۵۱ )
٣- همانگونه که هیچ یک از گفتار و اعمال خدای متعال خالی از حکمت نیست، احادیث پیامبر اکرم و ائمه معصومین علیهم السلام نیز خالی از گزافه گویی و بیهودگی میباشد.
در پاره ای از روایات، صریحا علت چنین بیانی رمزگشایی شده است. روایات ناظر به نشانههای ظهور، از زمره این روایات است که حکمت تقدیر علائم ظهور را به روشنی بیان میکند. یکی از این حکمتها امیدوار نگاه داشتن مردم است، چراکه ناامیدی، استقامت انسان را درهم شکسته و به سقوط و نابودی میانجامد.
«عن علي بن يقطين قال: قال لي أبو الحسن عليه السلام: الشيعة تربى بالأماني منذ مأتي سنة. قال: وقال يقطين لابنه علي بن يقطين: ما بالنا قيل لنا فكان، وقيل لكم فلم يكن؟ قال: فقال له علي: إن الذي قيل لنا ولكم كان من مخرج واحد، غير أن أمركم حضر، فأعطيتم محضة، فكان كما قيل لكم، وإن أمرنا لم يحضر، فعللنا بالأماني، فلو قيل لنا: إن هذا الامر لا يكون إلا إلى مائتي سنة أو ثلاثمائة سنة لقست القلوب ولرجع عامة الناس من الاسلام ولكن قالوا: ما أسرعه وما أقربه تألفا لقلوب الناس وتقريبا للفرج». (كافي ج ١ ص ٣۶۹)
امام کاظم علیه السلام فرمود: «شیعیان دویست سال است که با امید تربیت میشوند». یعنی امیدواری در وجود آنها قرار داده شده است، تا با وجود مشکلات فراوان بر دین بمانند.
محدث جلیل القدر «کلینی» در توضیح این حدیث، به گفتگوی بین «علی بن یقطین» وپدرش اشاره می کند. یقطین از هواداران و وزیران بارگاه بنی عباس بود، اما فرزندش علی بن یقطین در زمره دوستداران اهل بیت علیهم السلام قرار داشت.
روزی یقطین به پسرش گفت که (توسط امام صادق علیه السلام) به ما عباسیها خبر داده شد که به حکومت میرسیم وهمینگونه هم شد، به شما نیز مژده حکمرانی اهل بیت داده شده، حال آنکه این رویداد تاکنون محقق نشده است؟
علی بن یقطین پاسخ داد: هر دو خبر از منشا واحد بود، لکن خداوند مقدر کرد که حکومت به سرعت و بدون هیچ مانعی به دست شما افتد. حکومت اهل بیت علیهم السلام در آینده محقق خواهد شد، هنوز زمان آن نرسیده و تاریخ دقیقی برای وقوعش تعیین نشده است؛ زیرا اگر شیعیان می دانستند حکمرانی اهل بیت صدها سال دیگر خواهد بود، ناامید میشدند و خشوع و انعطاف خود را در برابر حق از دست میدادند و از دین برمیگشتند. پس برای حفظ ایمان در قلبهای آنان و تعجیل فرج گفتند که زمان تحقق وعده الهی و افتادن حکومت به دست اهل بیت، نزدیک است.
ب: دوری یا نزدیکی علائم ظهور
گروهی علامت را به «نشانه نزدیک» معنی کردهاند، حال آنکه علامت، هرگونه نشانهای را اعم از دور و نزدیک شامل میشود. برای مثال هنگامی که از قم به سمت مشهد حرکت میکنید، تابلویی را با نوشته (مشهد ۹۵۰ کیلومتر) میبینید؛ با نزدیک شدن به مشهد با تابلوی دیگری با این نوشته (مشهد ۵ کیلومتر) برخورد میکنید. در اینکه هر دوی این تابلوها، علامت است تردیدی نیست، و دوری و نزدیکی مقصد دخلی درعلامت بودنش ندارد.
ضمن آنکه دور و نزدیک همچون کم و زیاد اموری نسبی است؛ مثلا هزار سال نسبت به عمر متوسط انسان، زمانی طولانی و نسبت به عمر جهان هستی (که ۱۵ میلیارد سال تخمین زده شده است) زمان کمی است. «فَاصْبِرْ صَبْرًا جَمِيلًا * إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيدًا * وَنَرَاهُ قَرِيبًا؛ پس صبر نیکو پیش گیر که این مردم آن روز را بسیار دور (از امکان) بینند و ما نزدیک (به وقوع) میبینیم» (معارج: ۵ - ۷)
پس حتی اگر علامت نشانه نزدیک باشد، شاید که نزدیک نسبی باشد. برای مثال در روایات، زوال ملک بنی عباس از علائم ظهور ذکر شده، اما در مورد دوری یا نزدیکی آن سخنی گفته نشده است و حتی اگر آن را علامت نزدیک بدانیم، چون ممکن است منظور نزدیک نسبی باشد، پس سالها طول خواهد کشید که ظهور به وقوع بپیوندد؛ همچنانکه اکنون بیش ازهفتصد سال از زوال عباسیان میگذرد و هنوز ظهور محقق نشده است.
ج: انواع علائم ظهور
علائم را از چند لحاظ می توان دسته بندی کرد.
۱. علائمی که مقدمه وجودیاند و علائمی که کاشف هستند.
- برخی از علائم و حوادث و رویدادها، مقدمه وجودیاند و تحقق شیء متوقف بر آنها است؛ به عبارت دیگر این رویدادها جزء علت هستند، چه به نحو اقتضا، اِعداد، شرط، رفع مانع و..
- اما برخی دیگر از علائم و رویدادها هیچ دخالتی در تحقق امر دیگر ندارند و صرفا نشانهای بر وقوع آن هستند، مثلا زنگ ساعت نشانهای بر فرا رسیدن وقت نماز صبح است و به تعبیر دیگر مقدمهی علمی است نه مقدمهی وجودی.
نوع اول: اگر مقدمهای منحصر به فرد باشد، تا وجود پیدا نکند ظهور تحقق نمییابد چون جزء علتِ تحقق ظهور است مگر تقدیر را خدا تغییر دهد واگر مقدمهی منحصره نباشد ممکن است که اصلا تحقق پیدا نکند و مقدمهی دیگر علی سبیل بدل باعث تحقق شیء شود. مثل اینکه بگوییم که مقدمهی نور، روشن کردن آتش است، که ممکن است نور با روشن کردن چراغ برق حاصل گردد.
اما نوع دوم ربطی به تحقق ظهور ندارد فقط برای ما کشف میکند که ظهور خواهد شد چه نزدیک چه دور.
۲. حتمی یا غیرحتمی بودن علائم
- علامت اگر مقدمه وجودی نبوده و صرفا کاشف و نشانهای بر تحقق امر دیگر باشد، لزومی بر وقوعش نیست؛ همچون تابلویی که در ابتدای قم نصب شده و ورود به این شهر را خوش آمد میگوید، چنین تابلویی تنها گویای ورود شما به قم است و بود و نبود آن تاثیری در واقعیت اتفاقی که به وقوع پیوسته و عملی که انجام شده ندارد.
این علائم از قبیل قضیهی شرطیه است یعنی اگر تحقق پیدا کرد علامت ظهور است اما لازم نیست تحقق پیدا کند، زیرا قضیهی شرطیه صادق است حتی اگر جزء اول آن، شرطِ منحصر به فرد نباشد و امکان دارد شرط ديگری هم مستقلا باشد، یا اصلا ممکن باشد که جزاء بدون شرط تحقق پیدا کند.
در مثال عرفی: میگوییم اگر پدرت آمد به او احترام بگذار، حال اگر نیامد احترامش نیز واجب است.
در مثال شرعی : اگر عذاب نازل شد باید توبه کرد. در حالیکه توبه لازم است حتی اگر عذاب نیامد.
بلکه حتی اگر دو طرف قضیهی شرطیه ( شرط و جزا ) محال باشد ، مثلا { لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا} (انبيا: ٢٢) ، {قُلْ إِنْ كَانَ لِلرَّحْمَنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعَابِدِينَ} (زخرف : ٨١)
كه اين دو آية اصدق الحديث است اما هر دو طرف محال است نه آلهه متعدد است و نه زمین وآسمان فاسد، نه ولدی هست و نه عبادت او توسط پیامبر.
برخی از علائم ظهور از این قبیل هستند، یعنی از آنجا که نقش مقدمه ای نداشته، صرفا کاشف میباشند و ظهور، وابسته به آنها نیست ممکن است اصلا محقق نشوند؛ چنانکه در حدیثی از امام جواد علیه السلام به امکان ظهور حضرت مهدی بدون تحقق هیچ علامتی اشاره شده است:
«حدثنا أبو هاشم داود بن القاسم الجعفري، قال: كنا عند أبي جعفر محمد بن علي الرضا عليه السلام فجرى ذكر السفياني، وما جاء في الرواية من أن أمره من المحتوم، فقلت لأبي جعفر: هل يبدو لله في المحتوم؟ قال: نعم. قلنا له: فنخاف أن يبدو لله في القائم. فقال: إن القائم من الميعاد، والله لا يخلف الميعاد) الغيبة ج١ ص ٣١٢ - ۳۱۳
از امام جواد علیه السلام سوال کرد که بر اساس روایات ظاهر شدن سفیانی حتمی است، آیا تقدیر خداوند در رویدادهای حتمی تغییر میکند؟
حضرت فرمود: بله. گفتیم پس میترسیم که در ظهور امام زمان نیز بداء حاصل شود و خدا تقدیر را تغییر دهد؟ حضرت فرمود: خدا ظهور حضرت قائم را وعده داده و خلف وعده نمیکند.»
-حتی اگر علامت نقش مقدمه وجودی را ایفا کند، باز این امر وقوع آن را حتمی نخواهد کرد و ممکن است خدا آنچه مقدر کرده است را به دلایلی همچون دعا و تضرع عوض کند:
«لِكُلِّ أَجَلٍ كِتَابٌ * يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَابِ؛ هر امری را وقتی معین مرقوم است خدا هر چه را خواهد (از احکام یا حوادث عالم) محو و هر چه را خواهد اثبات میکند و اصل کتاب (لوح محفوظ) نزد اوست» (رعد : ٣٨ - ٣٩)
چنانکه خدا مقدر کرده بود تا بر قوم یونس عذاب نازل کند، اما چون آنان به درگاه خدا لابه و زاری نمودند، خدا عذاب را از آنان برداشت و آنچه تقدیر شده بود را تغییر داد.
«فَلَوْلَا كَانَتْ قَرْيَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَهَا إِيمَانُهَا إِلَّا قَوْمَ يُونُسَ لَمَّا آمَنُوا كَشَفْنَا عَنْهُمْ عَذَابَ الْخِزْيِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَى حِينٍ؛ پس چرا باید از هیچ شهری در وقتی که ایمانشان سود میبخشد ایمان نیاورند (و تا زمان معاینه عذاب لجاجت کنند) و تنها قوم یونس باشند که چون ایمان آوردند ما عذاب ذلت را در دنیا از آنها برداشتیم و تا زمانی معین (که وقت مرگ طبیعی بود) آنها را متمتّع و بهرهمند گردانیدیم» (يونس : ٩٨)
بر اساس آنچه گفته شد، در خصوص علائم ظهور نیز، ممکن است خدا تحقق ظهور را مبتنی بر تحقق برخی از علائم کرده باشد اما به دلایل مختلف همچون دعا و تضرع مؤمنان، این تقدیر را عوض کند و امکان تحقق ظهور را بدون هیچ یک از این علائم فراهم نماید.
احادیث ذیل متضمن امکان تغییر تقدیر محتوم است:
«عن الصادق جعفر بن محمد عن أبيه محمد بن علي، عن أبيه علي بن الحسين عليهم السلام قال: قال الحسين بن علي عليهما السلام: في التاسع من ولدي سنة من يوسف، وسنة من موسى بن عمران عليهما السلام وهو قائمنا أهل البيت، يصلح الله تبارك وتعالى أمره في ليلة واحدة؛ امام حسین علیه السلام فرمود: خدا امر [ظهور] قائم اهل بیت را یک شبه ساخته و پرداخته می کند.» (كمال الدين ج ١ ص ٣۴۵)
«عن زرارة عن أبي جعفر عليه السلام قال: قال لي: ألا أدلك على شئ لم يستثن فيه رسول الله صلى الله عليه وآله؟ قلت: بلى، قال: الدعاء يرد القضاء وقد ابرم إبراما. وضم أصابعه؛ امام باقر علیه السلام از رسول خدا روایت کرد که دعا، قضای الهی را تغییر می دهد حتی اگر آن قضا حتمی باشد؛ امام باقر فرمود که پیامبر در این مطلب استثنائی ذکر نکرد». (كافي ج ٢ ص ۴۷۰)
«عن عبدالله بن سنان قال سمعت أبا عبد الله عليه السلام يقول: الدعاء يرد القضاء بعد ما ابرم إبراما، فأكثر من الدعاء فإنه مفتاح كل رحمة ونجاح كل حاجة ولا ينال ما عند الله عز وجل إلا بالدعاء وإنه ليس باب يكثر قرعه إلا يوشك أن يفتح لصاحبه؛ امام صادق علیه السلام فرمود: دعا قضایی که حتمی است را تغییر می دهد پس زیاد دعا کنید زیرا دعا کلید رحمت و رسیدن به هر حاجتی است و رسیدن به عطای الهی بوسیله دعا تحقق خواهد یافت هیچ دری زیاد کوبیده نمیشود مگر آنکه نزدیک باشد که باز گردد.» (كافي ج ٢ ص ۴۷۰)
د: نهی از تعیین وقت برای ظهور
یکی از اموری که در روایات به شدت نهی شده، تعیین وقت ظهور است؛ مثل اینکه عنوان شود (امسال امام زمان عجل الله فرجه ظهور خواهد کرد) و در مقابل بر این امر تأکید شده است که مؤمنان امیدوار باشند و به وظایف دینی خود عمل کنند.
«عن الفضل بن يسار، عن أبي جعفر عليه السلام قال: قلت: لهذا الامر وقت؟ فقال كذب الوقاتون، كذب الوقاتون، كذب الوقاتون؛ امام باقر علیه السلام سه بار فرمود: وقتگذاران برای ظهور دروغ میگویند.» (كافی ج ۱ ص ۳۶۸)
از اینجا به نتیجه می رسیم تطبیق حوادث و رویدادهای جهان بر روایاتی که ناظر به علائم ظهور است، کاری است خطا؛ زیرا این کار به نوعی تعیین وقت ظهور است و این امر در روایات مورد نهی قرار گرفته است.
طبق آنچه تاکنون گفته شد:
- هدف از روایات ظهور، زنده نگه داشتن امید در دل مؤمنان است تا ناامید نگشته و در مقابل مشکلات صبور و پایدار باشند.
- وقوع بیشتر نشانه هایی که برای ظهور ذکر میشود حتمی نیست بلکه ممکن است که خدا گاه در امور حتمی تقدیر را تغییر دهد.
- از پاره ای روایات اینگونه برداشت می شود که غیبت امام زمان عجل الله فرجه عقوبتی است که به دلیل کثرت گناهان بر بندگان نازل شده است، پس این احتمال که با توبه و دعا و تضرع این عقوبت رفع گردد، وجود دارد. در روایت میخوانیم«كتب إلي أبو جعفر [ الجواد] عليه السلام: إذا غضب الله تبارك وتعالى على خلقه نحّانا عن جوارهم؛ اگر خدا بر مردم غضب کند ما را از جوار آنها دور میکند.» (كافي ج ١ ص ٣٤٣) پس دور نیست که خدا یک شبه تقدیر بندگان را تغییر داده و ظهور امام زمان را به ناگه محقق سازد.
وظایف شیعیان در دوران غیبت:
۱- به احکام شرع عمل نموده، خود را به زینت تقوا بیاراییم که اگر امام زمان به خواست خدا در عصر حاضر ظهور کرد، جزء یاران آن حضرت باشیم نه اینکه خدای ناکرده با آلوده شدن به گناه و ارتکاب اعمال ناشایست در صف دشمنان حضرت قرار گیریم؛ زیرا که عاقبت کارهای ناپسند و گناه، تکذیب خدا و اولیاء او است.
«ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاءُوا السُّوأَى أَنْ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَكَانُوا بِهَا يَسْتَهْزِئُونَ؛ سپس عاقبت آنانکه کارهای ناپسند وسوء مرتکب شدند این بود که آیات خدا را تکذیب و مسخره کردند.» (روم : ١٠)
«إِنَّ الَّذِينَ تَوَلَّوْا مِنْكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّيْطَانُ بِبَعْضِ مَا كَسَبُوا؛ آنانکه روز کارزار گریختند شیطان آنان را به سبب برخی گناهانشان به لغزش انداخت». (آل عمران :۱۵۵)
«عن ابي عبد الله عليه السلام قال: من سرّه أن يكون من أصحاب القائم فلينتظر وليعمل بالورع ومحاسن الأخلاق وهو منتظر، فإن مات وقام القائم بعده كان له من الأجر مثل أجر من أدركه، فجدوا وانتظروا، هنيئا لكم أيتها العصابة المرحومة ؛ حضرت صادق علیه السلام فرمود : هرکس دوست دارد که از یاران حضرت قائم باشد پس منتظر، پرهیزکار و به اخلاق نیکو آراسته گردد، اگر قبل از ظهور درگذشت اجرش مانند پاداش کسانی که او را درک کنند خواهد بود، پس تلاش کنید و منتظر باشید. خوشا به حال شما ای جماعت رحمت شده» (الغيبة ج ١ ص ٢٠۵)
۲- به درگاه الهی تضرع و دعا کنیم بدان امید که خدا با لطف و رحمت خود از غیبت امام زمان که کیفر گناهان ما است، درگذرد و ناگهان به امام زمان عجل الله فرجه اذن ظهور دهد.
«وأكثروا الدعاء بتعجيل الفرج، فإن ذلك فرجكم؛ امام زمان فرمود که برای تعجیل فرج دعا کنید که در این دعا فرج شما خواهد بود.» (كمال الدين ج ١ ص ۵۱۳).
messages.comments