twitter share facebook share ۱۴۰۰ آبان ۰۳ 1320

جو بایدن در کارزار انتخاباتی خود یک استراتژیِ دو بخشی را برای محدود کردن برنامه هسته ای ایران ارائه کرد: بخش اول این بود که دولت وی پیشنهاد پایبندی متقابل به برجام را به ایران دهد و در بخش دوم مذاکرات جدیدی را با تهران بر سر توافقی طولانی تر و قوی تر برای جایگزینی با برجام آغاز کند.

تصور می شد که قسمت اول این استراتژی به آسانی عملی شود؛ به ویژه که کمپین فشار حداکثری ترامپ علیرغم عدم همراهی شریکان ایالات متحده، اقتصاد ایران را متزلزل کرده بود. از آن سو گرچه ایران هم گام هایی را برای نقض برجام برداشت اما فرصت بازگشت و تطابق با برجام را برای خود مسدود نکرده بود. با این وجود گذشت زمان و تحولات بعدی نشان داد که چنین تحلیلی بیش از حد خوش بینانه است. ایران در مذاکرات هسته ای خواسته های غیرممکنی را مطرح کرده و گفته می شود که بدنبال رفع تحریم های غیربرجامی است؛ درحالیکه در بازگشت به تعهدات برجامی و توقف فعالیت های هسته ای خود که ناقض توافق است تردید دارد.

رفتار ایران در گفتگوهای احیای برجام نشان می دهد محاسباتی که این کشور در سال 2015 داشت –ترجیح توافق بر ادامه فشارهای اقتصادی- تغییر کرده و دولت ابراهیم رئیسی در حال فکر کردن به گزینه های دیگر است. به نظر می رسد که ایران از چهار سال گذشته به این نتیجه رسیده که رفع تحریم ها به تنهایی نفعی برایش ندارد زیرا شرکت های خارجی تمایلی به حضور در ایران ندارند؛ ضمن اینکه لغو یکطرفه توافق برای آمریکا بسیار آسان است.

ایران راه مهار فشار اقتصادی را در تقویت رابطه با چین دیده و به این نتیجه رسیده است که بازگشت به برجام گزینه مطلوبی برایش نیست. در چنین شرایطی آمریکا باید با طرح ب پیامدهای رویگردانی ایران از دیپلماسی و گسترش فعالیت های هسته ای را سنگین کند و همزمان پیشنهادات دیپلماتیکی ارائه دهد که در محاسبات مقامات ایران تغییر ایجاد کند.

استفاده از تجارب قبل

دولت بایدن باید از پیشینه شکست ها و موفقیت های سیاست آمریکا در قبال ایران استفاده کند. یکی از مهمترین درس هایی که از گذشته می گیریم این است که صرف استفاده از ابزار دیپلماسی کمترین موفقیت را برای آمریکا به همراه داشته است. برعکس هر زمان که آمریکا از چند ابزار استفاده کرده و با شریکانش هماهنگ بوده، بیشترین دستاورد را داشته است. به عنوان مثال تعلیق فعالیت های غنی سازی اورانیوم ایران در سال 2003 در نتیجه فشار نظامی آمریکا و دیپلماسی با اروپا حاصل شد. همچنین ترکیب تحریم و دیپلماسی منجر به امضای توافق هسته ای در سال 2015 شد.

دولت بایدن باید از این تجربه ها درس بگیرد. در وهله اول باید نشان دهد که ایران با درخواست رفع تحریم های غیربرجامی و تضمین اینکه دولت آینده آمریکا از توافق خارج نخواهد شد موضع نامعقولی را در مذاکرات وین اتخاذ کرده است و لذا با عواقبی روبرو خواهد شد که از جمله ان گسترش تحریم های اقتصادی موجود است. از این طرق به ایران نشان می دهد که انتقادات بایدن از رویکرد فشار حداکثری ترامپ به این معنی نیست که اگر با ایران به توافق نرسید، اجازه می دهد تحریم ها تضعیف شده یا لغو گردد.

 دولت بایدن باید بر تعهد خود به اجرای تحریم های دوران ترامپ تأکید کند و اگر در رژیم تحریم ها شکافی ایجاد شده، ان را پر نماید. مهمترین انها فروش نفت ایران به چین است که از سال 2020 به شکل چشمگیری افزایش یافته و در مارس 2021 به بیش از یک میلیون بشکه در روز رسیده که بیشترین میزان در دو سال گذشته بوده است. علاوه بر فروش نفت به چین، صادرات جهانی محصولات پتروشیمی ایران نیز افزایش یافته است. مقامات آمریکا تهدید کرده اند که اجرای تحریم ها را سخت تر کرده و راه فرار از آن را می بندند اما حقیقت این است که هم در مورد واکنش ایران نگرانی دارند، هم اینکه می خواهند موضوع رقابتشان با چین را در اولویت برنامه ها و سیاست خارجی خود قرار دهند و لذا تاکنون از عملی کردن تهدیدهای خود اجتناب کرده اند.

اگر آمریکا با شریکان خود هماهنگ باشد اتخاذ این تصمیم آسان تر می شود و فشار بر ایران افزایش می یابد؛ به ویژه اگر سه کشور اروپاییِ برجام با توجه به امتناع ایران از انطباق خود با توافق هسته ای، به آمریکا پیوسته و از برجام خارج شوند، می توانند بار دیگر مکانیسم تحریم های اتحادیه اروپا و سازمان ملل را علیه ایران راه اندازند. با این اقدام فشارهای دیپلماتیک بر ایران افزایش زیادی می یابد و رهبران ایران نیز روی موضوع انزوای بین المللی ایران حساس هستند.

به این دلیل پیگیری بایدن برای احیای برجام مفید است که حتی اگر به نتیجه نرسد، حسن نیت واشنگتن را نشان می دهد و شریکان اروپایی و آسیایی آمریکا را تشویق می کند که با این کشور هماهنگ شوند.

متقاعد کردن سه کشور اروپایی برجام برای خروج از توافق کار ساده ای نیست. گرچه ایران و آمریکا دیگر برای این توافق اهمیتی قائل نیستند اما سه کشور اروپایی معتقدند شروط و بندهایی از توافق هست که هنوز از جانب ایران رعایت می شود. ضمن اینکه این سه کشور نگران واکنش ایران در صورت خروج خود از توافق هستند. علاوه بر این ممکن است سه کشور تمایل نداشته باشند که بدون اجماع در اتحادیه اروپا –از آنجا که اتحادیه اروپا یکی از طرفین توافق است- دست به اقدامی بزنند. اگر سه کشور اروپایی از برجام خارج شوند این سیگنال را می فرستند که ایران به شکل روز افزونی تنها شده و به توافق جدیدی نیاز است.

اما ممکن است فشار دیپلماتیک و اقتصادی برای بازداشتن ایران از دستیابی به سلاح هسته ای کافی نباشد و دولت بایدن باید خود را برای این احتمال آماده کند. مقامات ایران نشان داده اند که حاضر هستند به خاطر پیشرفت هسته ای، سختی های اقتصادی را هرچند که شدید باشد تحمل کنند. در نتیجه آمریکا باید به وضوح این پیام را بفرستد که حاضر است از تحریم ها فراتر رفته و حمله نظامی را به عنوان اخرین راه حل برای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هسته ای در دستور کار قرار دهد.

بی میلی دولت بایدن برای طرح این گزینه قابل درک است. نه دموکرات ها و نه جمهوری خواهان علاقه چندانی به بروز یک درگیری نظامی دیگر در خاورمیانه ندارند و کاخ سفید نگران است که تهدید به حمله نظامی باعث شود دولت جدید ایران از اتخاذ مسیر دیپلماسی با واشنگتن سرباز زند. اما استفاده از گزینه بازدارندگی نظامی توسط آمریکا سه مزیت دارد:

نخست این پیام را به ایران می رساند که دستیابی به سلاح هسته ای نه تنها پرهزینه که غیرممکن است. دوم به شریکان آمریکا در منطقه همچون عربستان و اسرائیل اطمینان می دهد که جلوی هسته ای شدن ایران را می گیرد؛ در غیر این صورت این کشورها ممکن است به این سمت روند که خود علیه ایران اقدام کنند و یا وارد رقابت هسته ای شده و در صدد افزایش توانمندی های هسته ای خود بر آیند. سوم تقریبا همه رؤسای جمهوری آمریکا صرف نظر از وابستگی حزبی، در صورت دریافت اطلاعات معتبر و فوری مبنی بر تصمیم ایران به دستیابی به سلاح هسته ای، با توجه به تهدیدی که چنین اقدامی برای امنیت ملی آمریکا دارد اقدام نظامی را در دستور کار خود قرار می دهند. بنابراین ایران باید عواقب تصمیم خود را دریابد تا دچار اشتباه محاسباتی نشود.

 ایجاد یک توافق هسته ای بهتر

اما تدوین طرح جایگزین نباید به معنی کنار گذاشتن دیپلماسی باشد. زمانی ارائه طرح های جایگزین می تواند نتیجه بخش باشد که یک پیشنهاد دیپلماتیک خوب هم ارائه شود. دولت بایدن باید تمرکز خود را به جای احیای برجام بر ارائه توافقی جایگزین برجام قرار دهد زیرا احیای برجام دیگر بعید است که رضایت آمریکا و ایران را جلب کند. تهران با طرح درخواست های خود از جمله بندی که مانع از خروج آمریکا از توافق شود، عملا از یک توافق جدید صحبت کرده است و بایدن هم با ذکر اینکه هدف او دستیابی به توافقی قوی تر است، نشان داده که صرفا بدنبال احیای برجام نیست. ضمن اینکه تقریبا بر همگان مبرهن است اگر جمهوری خواهان رئیس جمهور شوند بار دیگر از برجام خارج خواهند شد.

توافق جدید نیز می تواند چارچوبی همچون برجام داشته باشد و افزایش محدودیت های هسته ای ایران و محدودیت در فعالیت موشکی آن را در بر گیرد. اما موضوع نقش ایران در منطقه بهتر است به طور جداگانه و با حضور کشورهای درگیر مورد بحث قرار گیرد. در برجام پس از مدت معینی تعهدات ایران منقضی می شد اما طرفهای دیگر به تعهدات خود ادامه می دادند؛ در قرارداد جدید می توان این بند را گذاشت که پس از گذشت مدت معینی تعهدات هر دو طرف پایان می یابد.

در نهایت اینکه گرچه الزامی برای رسیدن به توافقی جدید با ایران نیست و برای جلوگیری از ایران هسته ای می توان از عوامل بازدارنده دیگر استفاده کرد اما توافق باید در اولویت سیاست خارجی آمریکا باشد. چرا که دستیابی به یک توافق قوی می تواند احتمال بی ثباتی و اشتباه محاسبه را کاهش دهد.

*منبع: فارین افرز

مترجم: فاطمه رادمهر

ترجمه این مقاله صرفا به منظور آشنایی با نظرات نویسنده صورت گرفته و به معنای تأیید آن نیست.

نظر شما