twitter share facebook share ۱۴۰۴ تیر ۱۰ 697
افزایش استقبال از فرهنگ کره در جهان، توجه نروژ به نسل های آینده در سیاست گذاری، تلاش برخی از نمایندگان انگلیس برای ممنوع کردن ازدواج فامیلی و دلیل ضعیف تر بودن دختران از پسران در ریاضی را در ادامه می خوانید

چگونه کره جنوبی به یک قدرت فرهنگی تبدیل شد؟

نمایش برنده‌ی جایزه‌ی تونی روی صحنه‌ی برادوی، قسمت پایانی سریالی رکوردشکن در نتفلیکس و بازگشت احتمالی بزرگ‌ترین گروه موسیقی پاپ جهان.

فرهنگ کره جنوبی بار دیگر در مرکز توجه جهان قرار گرفته است.

برنده‌شدن نمایش موزیکال «Maybe Happy Ending» در جایزه‌ی تونی ماه گذشته، هنر تازه‌ای را به فهرست رو‌به‌افزایش موفقیت‌های بین‌المللی فرهنگی کره جنوبی افزود. این موفقیت در ادامه‌ی فیلم «انگل» (Parasite) بود که در سال ۲۰۲۰ به عنوان اولین فیلم غیرانگلیسی‌زبان، جایزه‌ی اسکار بهترین فیلم را از آن خود کرد؛ و همچنین موفقیت «هان کانگ»، نویسنده‌ای که سال گذشته جایزه‌ی نوبل ادبیات را برد.

در زمینه موسیقی پاپ کره ای، آخرین عضو گروه BTS خدمت سربازی اجباری‌اش را به پایان رساند و همین موضوع امید طرفداران را برای بازگشت گروه به اوج دوباره زنده کرد. در همین حال، گروه Blackpink قرار است ماه آینده تور جهانی خود را با اجرای کنسرتی در نزدیکی سئول آغاز کند.

فصل سوم سریال «بازی مرکب» (Squid Game) از نتفلیکس درحال پخش است؛ فصلی پایانی برای سریالی که فصل اولش رکورد بازدید را شکست.

اما موج کره‌ای یا همان «هالیو» (Hallyu) نشانه‌ای از فروکش‌کردن ندارد. علاقه‌ی جهانی به هر چیزی که مرتبط با کره جنوبی است — از لوازم آرایشی گرفته تا غذا — به سرعت در حال رشد است.

این فرهنگ چگونه جهانی شد؟

کارشناسان می‌گویند موج فرهنگی کره، موسوم به «هالیو»، از اواخر دهه‌ی ۱۹۹۰ آغاز شد؛ زمانی که سریال‌های تلویزیونی کره‌ای در چین و ژاپن محبوب شدند. با گسترش اینترنت، این تولیدات فرهنگی بیشتر و بیشتر در سراسر جهان پخش شدند.

در سال ۲۰۱۲، ترانه‌ی «Gangnam Style» با رقص اسب‌سواری و ملودی خاص خود، به اولین ویدیویی تبدیل شد که در یوتیوب از مرز یک میلیارد بازدید گذشت. این ترانه توجه جهان را به (کی‌پاپ) موسیقی پاپ کره ای جلب کرد. اما این گروه BTS بود — شامل هفت جوان خوش‌چهره که همزمان می‌خوانند و می‌رقصند— که کی‌پاپ را به جریان اصلی موسیقی جهان رساند. در دوران همه‌گیری، BTS چندین رکورد گینس را برای بیشترین استریم و بازدید آهنگ‌هایی مثل «Dynamite» و «Butter» شکست.

خیلی پیش‌تر از اینکه سریال‌های کره‌ای به خانه‌های سراسر جهان راه یابند، محدودیت‌های دولت کره جنوبی بر نمایش فیلم‌های هالیوودی، موجب تقویت سینمای داخلی شد. جشنواره‌ی فیلم بوسان، که در سال ۱۹۹۶ آغاز شد، به یکی از مهم‌ترین رویدادهای سینمایی آسیا تبدیل شد. در سال ۲۰۰۴، کارگردان «پارک چان-ووک» با فیلم «Oldboy» جایزه‌ی بزرگ جشنواره کن را دریافت کرد.

یک جهش دیگر در توجه جهانی به فرهنگ کره، با پخش «بازی مرکب» در سال ۲۰۲۱ رخ داد؛ سریالی که بحث‌های فراوانی را در سراسر جهان به‌راه انداخت و به تعبیر «مین‌یونگ کیم» معاون محتوای نتفلیکس در آسیا، در عرصه فرهنگی «جریان ساز» شد. این سریال هنوز هم پربیننده‌ترین نمایش نتفلیکس است.

آیا کره در حال تبدیل‌شدن به یک ابرقدرت فرهنگی است؟

بسیاری از کارشناسان معتقدند که فرهنگ کره اکنون در جریان اصلی فرهنگ جهانی جای گرفته است. اما برخی معتقدند که هنوز راه درازی در پیش است تا کره جنوبی به سطح تأثیرگذاری کشورهایی چون آمریکا، فرانسه، ایتالیا و ژاپن برسد — کشورهایی که در زمینه‌هایی مانند غذا، مد و سینما شناخته‌شده هستند.

 موانع ژئوپولیتیکی نیز وجود دارد. مثلاً پس از اختلافات بر سر استقرار سامانه‌ی دفاع موشکی آمریکا در کره جنوبی، چین در سال ۲۰۱۶ به‌طور غیررسمی اجرای برنامه‌های کی‌پاپ را ممنوع کرد. در کره شمالی نیز موسیقی و برنامه‌های فرهنگی کره جنوبی، حتی اصطلاحات و واژگانی که از طریق آن‌ها رایج شده‌اند، به‌دلیل تهدیدی که برای رژیم کیم جونگ اون محسوب می‌شود، ممنوع هستند.

سهم صادرات فرهنگی کره جنوبی از بازار جهانی هنوز ناچیز است. کارشناسان می‌گویند هنوز زود است که بگوییم آیا موج فرهنگی کره به اوج خود رسیده یا ادامه‌دار خواهد بود.

به گفته‌ی «اندرو یونگی کیم»، استاد مطالعات فرهنگی در دانشگاه کره: با اینکه کی‌پاپ بسیار محبوب است، اما هنوز تأثیر عمیقی بر سایر ژانرهای موسیقی جهان نداشته است.

با این حال، محبوبیت کی‌پاپ و سریال‌های کره‌ای می‌تواند باعث علاقه به جنبه‌های دیگر فرهنگ کره شود. «چا وو-جین»، منتقد موسیقی در سئول، می‌گوید: مردم می‌خواهند غذایی که ستاره‌ها می‌خورند را امتحان کنند، از لوازم آرایشی که آن‌ها استفاده می‌کنند بهره ببرند، و حتی زبانشان را یاد بگیرند.

او می‌گوید: «قبلاً مردم هالیو را صرفاً سرگرمی می‌دانستند. اما حالا، تبدیل به یک سبک زندگی شده است.»

آیا K-Beauty (زیبایی کره‌ای) جبهه‌ی بعدی است؟

پوست بی‌نقص ستاره‌های کره‌ای، مورد حسادت بسیاری از مردم در جهان است. مصرف‌کنندگان خارجی، به‌ویژه نسل جوان، مشتاقانه می‌خواهند روتین‌های مراقبت از پوست آن‌ها را تقلید کنند؛ روتین‌هایی که گاهی بسیار سخت‌گیرانه‌اند.

بر اساس آمار دولت کره جنوبی، صادرات لوازم آرایشی این کشور در سال ۲۰۲۴ حدود ۲۱ درصد رشد داشته و به رکورد ۱۰.۲ میلیارد دلار رسیده است. کره جنوبی حتی صادرات لوازم آرایشی فرانسه به ایالات متحده را پشت سر گذاشته و اکنون پس از فرانسه و آمریکا، سومین صادرکننده‌ی بزرگ لوازم آرایش در جهان است.

«لایلا کیم»، که در شرکت لوازم آرایش TirTir در سئول کار می‌کند، می‌گوید که فروش این برند در سال گذشته تقریباً دو برابر شده و به ۳۰۰ میلیون دلار رسیده است، آن هم پس از اینکه کرم پودر «کوشن» آن‌ها در تیک‌تاک وایرال شد.

غذاهای کره‌ای چطور؟

ویدیوهای وایرال‌شده از کیم‌باپ — رول‌های برنجی پیچیده‌شده در جلبک که با گوشت، ماهی یا سبزیجات پر می‌شوند — باعث شده‌اند قفسه‌های فروشگاه‌های آمریکایی خالی شوند. شرکت «سام‌یانگ»، تولیدکننده‌ی نودل‌های تند «بولداک»، می گوید صادرات آن در سال‌های اخیر چهار برابر شده است. در مجموع، صادرات محصولات غذایی کشاورزی کره در سه‌ماهه‌ی اول سال جاری به رکورد ۲.۴۸ میلیارد دلار رسیده که نسبت به سال گذشته حدود ۱۰ درصد افزایش داشته است.

غذاهای کره‌ای همچنین در سریال نتفلیکسی «Culinary Class Wars» معرفی شدند؛ برنامه‌ای که در آن ۸۰ آشپز گمنام مقابل ۲۰ آشپز سرشناس رقابت می کردند.

شاید به زودی، غذایی مانند بیبیمباپ — ترکیبی از برنج، سبزیجات، گوشت و سس فلفل تخمیرشده — مانند پیتزا، پاستا یا سوشی به عنوان یک غذای جهانی پذیرفته شود. این را «چوی جونگ‌یون»، سرآشپز اهل کره جنوبی که در اسپانیا و استرالیا هم کار کرده و اکنون ریاست یک موسسه‌ی تحقیقاتی غذایی به نام «نانرو» را بر عهده دارد، می‌گوید.

او می‌گوید: «شاید کی‌پاپ و سریال‌های کره‌ای علاقه‌ی اولیه را ایجاد کردند، اما این غذاهای کره‌ای هستند که میراث فرهنگی کشور را به آینده خواهند برد.»

موج کره‌ای چه تأثیری بر خود کره جنوبی گذاشته؟

با افزایش علاقه‌ی جهانی به کره جنوبی، آمار گردشگران، ساکنان خارجی و دانشجویان تبادلی در این کشور طی چهار سال گذشته به‌طور پیوسته رشد کرده است. بسیاری از کسانی که وارد کشور می‌شوند، می‌گویند زندگی‌ای که در سریال‌ها و شبکه‌های اجتماعی کره‌ای دیده‌اند، الهام‌بخش آن‌ها بوده است.

«اونجیرا ماهیتافونگکول»، زنی که در بانکوک بزرگ شده، نخستین بار پس از دبیرستان به کره جنوبی سفر کرد؛ آن زمان گروه Big Bang گروه محبوبش بود. او اکنون پنج سال است که در سئول زندگی می‌کند، مدرک فوق‌لیسانس خود را از دانشگاه یونسه گرفته و در حوزه‌ی بازاریابی کار می‌کند. او می‌گوید «تنوع غذایی» و «سبک زندگی راحت» کره او را به ماندن ترغیب کرده است.

با این حال، او می‌افزاید: «همیشه سطحی از تبعیض نسبت به خارجی‌ها وجود دارد، و من پذیرفته‌ام که این‌گونه است.»

نظرسنجی‌های دولتی نیز نشان می‌دهند که بسیاری از مهاجران نوعی تبعیض را تجربه کرده‌اند.

آقای چا، منتقد موسیقی، می‌گوید: «جامعه‌ی کره جنوبی مدت‌هاست که سخت‌گیر بوده؛ به‌طوری‌که برای پذیرفته‌شدن باید ظاهر یا رفتار خاصی داشته باشید.» اما او معتقد است با افزایش بازدیدکنندگان خارجی، تنها مسئله‌ی زمان است تا جامعه‌ی کره بازتر و پذیرنده‌تر شود.

منبع: نیویورک تایمز


ازدواج فامیلی: قانونی، اما جنجالی

ازدواج با پسر یا دخترعمو، خاله، دایی یا عمه از قرن ۱۶ میلادی، زمانی که هنری هشتم با کلیسای کاتولیک رم قطع رابطه کرد، در بریتانیا قانونی بوده است. اما این رسم به‌تدریج کمرنگ شد و تابو محسوب شد؛ زیرا هم اندازه خانواده‌ها کوچک‌تر شد، هم آگاهی علمی درباره‌ی خطرات ژنتیکی افزایش یافت.

امروزه در بریتانیای مدرن، ازدواج میان خویشاوندان نزدیک بسیار نادر است و برای دهه‌ها مسئله‌ای حاشیه‌ای بوده است.

اما در بخشی از جامعه‌ی بریتانیا -جوامع مسلمان، به‌ویژه پاکستانی‌های ساکن شمال انگلستان- این نوع ازدواج هنوز رایج‌ است. آمار دقیق از این موضوع وجود ندارد، اما پروژه‌ی مطالعاتی‌ای به نام "متولدین بردفورد" (Born in Bradford) که حدود ۱۳٬۵۰۰ خانواده را بین سال‌های ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۱ بررسی کرد، نشان داد که ۳۷٪ از زوج‌های پاکستانی‌تبار با پسر یا دخترعمو ازدواج کرده‌اند؛ در حالی که این آمار در میان بریتانیایی‌های سفیدپوست، کمتر از ۱٪ است.

تلاش برای ممنوعیت ازدواج فامیلی

اکنون برخی از سیاستمداران جناح راست محافظه‌کار خواستار ممنوعیت این نوع ازدواج شده‌اند. ریچارد هولدن، نماینده‌ی حزب محافظه‌کار، در ماه دسامبر قانونی را پیشنهاد کرد. او در پارلمان استدلال کرد که: «این رسم با جامعه‌ی مدرن بریتانیا چندان سازگار نیست». این طرح قانونی از حمایت رابرت جنریک، نفر دوم در رقابت رهبری حزب محافظه‌کار در سال گذشته نیز برخوردار است و قرار است در ماه ژوئیه برای دومین بار در مجلس عوام قرائت شود. با این حال، بدون حمایت دولت بعید است که این طرح به مرحله رأی‌گیری نهایی برسد.

آیا این ازدواج‌ها واقعاً خطرناک‌اند؟

واقعیت این است که ازدواج‌های فامیلی خطراتی از نظر سلامت ژنتیکی دارند. اما همان‌طور که در بسیاری از موضوعاتی که وارد «جنگ‌های فرهنگی» شده‌اند، هر طرفِ بحث تفسیر خود را از آمارها ارائه می‌دهد.

مطالعه‌ی Born in Bradford نشان داد که — با در نظر گرفتن سایر عوامل مؤثر مثل سن مادر، چاقی یا مصرف سیگار — احتمال بروز نقص‌های مادرزادی در کودکانی که از والدینی با نسبت خویشاوندی درجه اول (مثل پسرخاله و دخترخاله) به دنیا می‌آیند، حدود دو برابر می‌شود: از ۳٪ در جمعیت عمومی به ۶٪ در این موارد خاص.

اما جان رایت، پژوهشگر اصلی این مطالعه، تأکید می‌کند که برخی انتخاب‌های فرهنگی دیگر که در میان جوامع مسلمان رایج نیستند — مثل نوشیدن الکل در دوران بارداری یا بچه‌دار شدن در سنین بالا — نیز ریسک بالای خود را دارند. طبق یافته‌های همین پژوهش، کودکان متولدشده از مادران سفیدپوست بریتانیایی بالای ۳۴ سال، دو برابر بیشتر از میانگین جمعیت در معرض نقص‌های مادرزادی هستند.

موضوع اصلی: سلامت یا جامعه؟

برای آقای هولدن، مسائل مربوط به سلامت در اولویت دوم قرار دارند. او بیشتر نگران "ادغام اجتماعی" (Social Integration) است. از نظر او، محدودیت‌های کلیسا علیه ازدواج‌های فامیلی قبل از سال ۱۵۴۰ میلادی کمک کرد که قبایل مختلف انگلوساکسون، ژوت و سلت در بریتانیا با هم آمیخته شوند. او می‌گوید:

«جامعه‌ی پاکستانی‌تبار بریتانیا، و تا حدی جامعه‌ی قومیِ ایرلندی Traveller خود را از جامعه‌ی گسترده‌تر جدا کرده‌اند و در حال بسته‌شدن هستند.»

هولدن معتقد است که این ازدواج‌ها نوعی تقویت وفاداری قبیله‌ای و خانوادگی هستند که به قیمت تضعیف جامعه ملی تمام می‌شود.

واکنش‌ها: از انتقاد تا هشدار درباره‌ی اسلام‌هراسی

دکتر جان رایت تلاش آقای هولدن برای ممنوع‌کردن ازدواج فامیلی را اشتباه و گمراه‌کننده توصیف می‌کند. او می‌گوید: «هر بار که این موضوع و تحقیقات ما در رسانه‌ها مطرح می‌شود، ما سیل ایمیل‌ها و پیام‌های نژادپرستانه و اسلام‌هراسانه دریافت می‌کنیم. بنابراین افراد نباید ساده‌اندیش باشند و فکر کنند این موضوع فقط درباره‌ی سلامت یا جامعه است، بلکه باید آگاه باشند که چنین بحث‌هایی ممکن است ریشه در نگرش‌های نژادپرستانه و اسلام‌هراسانه داشته باشد».

شورای مسلمانان بریتانیا نیز تلاش برای قانون‌گذاری علیه این رسم را رد می‌کند. مصطفی الدباغ، دبیرکل معاون این شورا می‌گوید: «ما این موضوع را آن‌قدر مهم نمی‌دانیم که بخواهیم وقت و انرژی زیادی صرفش کنیم.»

افکار عمومی چه می‌گوید؟

با این حال، یک نظرسنجی که در ماه مه منتشر شد نشان داد که ۷۷٪ از مردم بریتانیا خواهان ممنوعیت ازدواج با پسر یا دخترعمو هستند و این عدد در میان حامیان حزب ملی‌گرای "Reform UK" به ۸۲٪ می‌رسد.

بدین ترتیب، ازدواج فامیلی در حال پیوستن به موضوعاتی چون پوشیدن برقع و دیگر مسائل فرهنگی-اجتماعی حساسی است که در فضای سیاسی بریتانیا بسیار داغ شده‌اند.

سایر کشورها چه کرده‌اند؟

دیگر کشورهای پروتستان اروپایی که قبلاً نسبت به این موضوع نگاه آسان‌گیرانه‌تری داشتند، اکنون در حال تجدیدنظر هستند. نروژ سال گذشته ازدواج با خویشاوندان نزدیک را ممنوع کرد. سوئد و دانمارک هم در حال بررسی اقدام مشابهی هستند.

چالش مراسم غیررسمی مذهبی

مخالفان ممنوعیت می‌گویند اگر ازدواج قانونی با پسرعمو یا دخترعمو ممنوع شود، خانواده‌ها ممکن است به مراسم ازدواج مذهبی غیررسمی (بدون ثبت قانونی) روی آورند؛ امری که ممکن است حقوق زنان را به خطر بیندازد.

آقای هولدن قصد دارد این راه فرار را هم ببندد. او پیشنهاد کرده است که حتی رابطه‌ی جنسی با پسر یا دخترعمو نیز غیرقانونی اعلام شود.

«سیاسی‌کردن» موضوع، خود مشکل‌زاست

در یکی از مناظره‌های عمومی در ماه دسامبر، نظیر افضل، دادستان سابق شمال‌غرب انگلستان که در تدوین قانون ممنوعیت ازدواج اجباری نقش داشته، گفت که ازدواج فامیلی باید قانونی باقی بماند و افزود که نرخ این نوع ازدواج‌ها به‌طور طبیعی در حال کاهش است. به گفته‌ی او: «اگر این موضوع سیاسی شود، مسلمان‌ها کمتر درباره‌اش صحبت خواهند کرد و تلاش برای آموزش هم کم خواهد شد، چون تصور می‌کنند این مسئله تنها بهانه‌ای است که راست افراطی می‌خواهد با آن به جامعه‌شان حمله کند.»

موضع حزب کارگر چیست؟

حزب کارگر فعلاً با دقت و سکوت از این موضوع فاصله گرفته است.

در تاریخ ۱۸ ژوئن، الکس دیویس-جونز، معاون وزیر دادگستری، اعلام کرد که دولت به‌زودی درباره‌ی این موضوع اطلاعیه‌ای منتشر خواهد کرد. اما خود هولدن معتقد است که بعید است حزب کارگر از طرح او حمایت کند: «حدس می‌زنم نمی‌خواهند وارد این دعوا شوند.»

منبع: اکونومیست


مسئولیت نروژ در قبال نسل‌های آینده

در چهار ماه نخست سال ۲۰۲۵، ۵۶ شهروند نروژی گرد هم آمدند تا درباره‌ی این پرسش بحث کنند که ثروت عظیم نفتی نروژ چگونه می‌تواند به بهترین شکل در خدمت نسل‌های کنونی و آینده قرار گیرد.

برخلاف فرایند سنتی سیاست‌گذاری که در آن تصمیم‌گیری عمدتاً در دست مقام‌های منتخب و کارشناسان است، در این نشست — که به آن «پنل آینده» (Future Panel) گفته می‌شود و دومین نمونه از این نوع در نروژ است — شهروندان عادی، که بر اساس یک فرآیند انتخاب‌شده اند، پس از دریافت آموزش و اطلاعات لازم، در بحث‌هایی آگاهانه شرکت کردند و توصیه‌هایی ارائه دادند.

این پنل توسط هفت سازمان جامعه‌ی مدنی تأسیس شد از جمله صندوق جهانی طبیعت (WWF) شاخه نروژ، نجات کودکان نروژ، کریتاس نروژ، بنیاد «آینده در دستان ما»، شورای کودکان و جوانان نروژ، و اندیشکده لانگسیکت (Langsikt). هدف این ابتکار آن بود که درباره‌ی چگونگی استفاده از ثروت کشور، گفت‌وگویی عمومی و مبتنی بر واقعیت شکل بگیرد و صدای مردم پیش از انتخابات سراسری ماه سپتامبر در این مسئله‌ی کلیدی شنیده شود.

 نروژ با استفاده از الگویی که تمرکز آن بر منافع جمعی بلندمدت به‌جای منافع سیاسی کوتاه‌مدت است، مدلی از دموکراسی مشورتی برای سایر کشورها به وجود آورده است.

پنل آینده در ۱۳ مه هنگام ارائه‌ی توصیه‌های خود به پارلمان نروژ، رسماً درخواست کرد که کمیسیونری ویژه برای نسل‌های آینده تعیین شود.

اگر این پیشنهاد اجرایی شود، نشان خواهد داد که مطالبات مردمی از سطح جامعه می‌تواند موجب تغییر اساسی در الگوهای حکمرانی گردد.

در ولز نیز عنوان کمیسیونر ویژه نسل‌های آینده وجود دارد. این نقش پس از تصویب قانون رفاه نسل‌های آینده (Well-being of Future Generations Act) در سال ۲۰۱۵ ایجاد شد. این قانون، نهادهای عمومی را ملزم می‌کند تا در تصمیم‌گیری‌های خود، پیامدهای بلندمدت را در نظر بگیرند و تضمین کنند که عدالت بین‌نسلی در سیاست‌گذاری رعایت شده است.

این قانون، نتیجه‌ی گفت‌وگوی ملی یک‌ساله با مردم ولز بود. دولت ولز در سال ۲۰۱۴ از شهروندان پرسید: «می‌خواهید چه کشوری برای فرزندان و نوه‌هایتان به جا بگذارید؟» پاسخ‌های مردم، پایه‌گذار هفت هدف بلندمدت برای رفاه عمومی شدند که اکنون مسیر اصلی سیاست‌گذاری در این منطقه را تعیین می کنند.

اکنون، شتاب به سوی چنین قوانینی در سطح جهان در حال افزایش است. در ماه سپتامبر، مجمع عمومی سازمان ملل «بیانیه‌ای درباره‌ی نسل‌های آینده» تصویب کرد که از کشورها می‌خواهد تفکر بلندمدت را به صورت نهادی در نظام حکمرانی خود وارد کنند.

برای نروژ، اجرای چنین قانونی می‌تواند اهمیت مضاعفی داشته باشد زیرا این کشور دارای صندوق نفتی عظیمی به ارزش ۱.۸ تریلیون دلار است. در شرایطی که بحران اقلیمی شتاب گرفته و بی‌ثباتی اقتصادی شدت یافته، نروژ باید تصوری نو از مدیریت ثروت خود خلق کند؛ مدلی که هم رفاه انسانی را حفظ کند و هم به سلامت سیاره کمک نماید.

 قانونی شبیه مدل ولز در نروژ، می‌تواند مسئولیت‌پذیری بین‌نسلی را وارد تصمیم‌گیری‌های دولتی کند. این قانون می‌تواند به دولت کمک کند تا میان رفاه اجتماعی، اقتصادی، زیست‌محیطی و فرهنگی برای نسل‌های کنونی و آینده تعادل برقرار کند.

بسیاری از چالش‌های امروز، نتیجه‌ی نبود برنامه‌ریزی برای آینده‌اند. از تغییرات اقلیمی تا تحولات جمعیتی، بسیاری از این مشکلات به دلیل تصمیم‌های شتاب‌زده و بی‌توجهی عامدانه به داده‌ها و روندها به‌وجود آمده‌اند.

اما فکر کردن به آینده فقط برای جلوگیری از بحران نیست؛ بلکه برای ساختن آینده‌ای بهتر و امیدوارکننده نیز هست. در مدل ولز، آینده‌نگری باعث شد که دولت و نهادهای عمومی چشم‌اندازی فراتر از دوره‌های سیاسی کوتاه‌مدت برای خود ترسیم کنند. از آن زمان، سیاست‌گذاران:

سرمایه‌گذاری در حمل‌ونقل عمومی را به ساخت جاده‌های جدید ترجیح داده‌اند؛

بر پیشگیری از بیماری تمرکز کرده‌اند، نه صرفاً درمان؛

و حتی زبان ولزی (که زمانی در معرض انقراض بود) را احیا کرده‌اند.

منبع: project-syndicate 


چرا دختران در ریاضی عقب هستند؟

آمار و ارقام در چندین دهه اخیر، گویای پیشرفت دختران در آموزش‌وپرورش بوده است. آن‌ها اکنون در بیشتر دروس از پسران بهتر عمل می‌کنند، با نمرات بهتری فارغ التحصیل می شوند و احتمال بیشتری دارد که مدرک دانشگاهی بگیرند. اما یک درس همچنان مشکل‌ساز است: در بیشتر نقاط جهان دختران در ریاضی عقب‌تر از پسران هستند. این مسئله باعث می‌شود دختران از برخی مسیرهای شغلی دور بمانند و درآمد آینده‌شان کاهش یابد.

پژوهش جدیدی در فرانسه که در تاریخ ۱۱ ژوئن در نشریه علمی «نیچر» منتشر شده، عملکرد ۲.۶ میلیون کودک را که در آزمون‌های دوره‌ای EvalAide شرکت کرده بودند، بررسی کرده است. این آزمون‌ها هر شش ماه یک‌بار برگزار می‌شود و به پژوهشگران امکان می دهد تا پیشرفت تحصیلی را در طول یک سال، از ابتدای مدرسه (حدود ۶ سالگی)، دنبال کنند.

بر اساس این پژوهش، در آغاز سال تحصیلی تفاوت روشنی مشاهده نمی‌شد: تعداد پسران در میان دانش‌آموزان برتر و ضعیف کمی بیشتر بود، در حالی‌که دختران بیشتر در حد متوسط قرار داشتند. اما تنها پس از چهار ماه، شکاف جنسیتی آشکار شد. تا سال بعد، تعداد پسران در میان ۵ درصد برتر، دو برابر دختران بود. این روند در مدارس دولتی و خصوصی یکسان بود و در تمامی سال‌های تحصیلی بین ۲۰۱۸ تا ۲۰۲۱ مشاهده شد. شکاف جنسیتی در میان کودکانی از خانواده‌های پردرآمد گسترده‌تر بود و جالب آن‌که در خانواده‌هایی که هر دو والدین دانشمند بودند، شدیدتر دیده شد.

«پائولین مارتینو»، نویسنده اصلی مقاله و پزشک متخصص در رشد عصبی و سلامت جهانی، می‌گوید این تفاوت به توانایی مربوط نمی‌شود بلکه ناشی از اضطراب است. او می‌گوید: «ریاضی معمولاً به‌صورت رقابتی و تحت فشار زمانی آموزش داده و آزمون گرفته می‌شود» و ترس و اضطراب دختران در این شرایط بیشتر از پسران است. مطالعات دیگر نیز این موضوع را تأیید کرده‌اند. زنان و دختران اغلب در آزمون‌های ریاضی که زمان‌دار یا رقابتی هستند، عملکرد ضعیف‌تری دارند.

کلیشه‌هایی که پسران را ذاتاً در ریاضیات بهتر می‌دانند، این مشکل را تشدید می‌کنند، چراکه ممکن است اعتماد معلمان به دختران یا اعتماد به‌نفس خود دختران را کاهش دهند. این پیش‌فرض‌ها ممکن است از سوی والدین نیز منتقل شوند. دکتر مارتینو معتقد است این اثر در خانواده‌های ثروتمندتر که والدین بیشتر در فرایند یادگیری فرزندان‌شان دخیل‌اند، قوی‌تر است و در نتیجه، احتمال انتقال این دیدگاه‌ها نیز بیشتر می‌شود.

این مطالعه نخستین مطالعه‌ای از نوع خود است که نشان می‌دهد این شکاف جنسیتی چقدر سریع در مدرسه شکل می‌گیرد. یافته‌های آن فقط به فرانسه محدود نمی‌شود. از میان ۷۳ کشوری که توسط OECD (باشگاهی متشکل از کشورهای عمدتاً ثروتمند) بررسی شده‌اند، تنها ۲۲ کشور گزارش داده‌اند که نمرات ریاضی دختران بهتر از پسران است.

ایتالیا در میان کشورهای ثروتمند، بیشترین فاصله جنسیتی را دارد و همین باعث شده است تا پژوهشگران آنجا به دنبال راه‌حل باشند. یک مطالعه در سال ۲۰۲۴ توسط اقتصاددانان دانشگاه تورین نشان داد که آموزش در گروه‌های کوچک با تمرکز بر حل مسئله گروهی، این شکاف را تا ۴۰٪ کاهش می دهد. نکته کلیدی پژوهش این بود که نمرات دختران بهبود یافت بدون آن‌که نمرات پسران افت کند. در پژوهش های دیگری نیز که انجام شد دیده شد که زنان و دختران اغلب در آزمون‌های ریاضی که فاقد فشار رقابتی یا زمانی هستند، عملکرد بهتری دارند.

این‌که آیا یادگیری مشارکتی از روش‌های سنتی بهتر است یا نه، هنوز در محافل آموزشی محل بحث است. اما یافته‌های مطالعه جدید نشان می‌دهد که دختران لزوماً محکوم به عقب ماندن از پسران در ریاضی نیستند و معلمان با استفاده از روش‌های متفاوت، ممکن است بتوانند این شکاف را از بین ببرند.

منبع: اکونومیست


نظر شما