twitter share facebook share ۱۴۰۴ آبان ۱۶ 382
رهبران تهران می‌گویند در جنگ ماه ژوئن پیروز شده‌اند و توان مقابله با اسرائیل را دارند. این موضوع سیاست‌گذاران آمریکایی را با چالش دشواری روبه‌رو کرده است: اینکه چگونه باید در برابر ایران ایستادگی کنند.

سخنرانی‌های آقای علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، معمولاً شاخص بسیار خوبی از وضعیت فکری و سیاسی حکومت ایران است. سخنان او در چند ماه گذشته نشان از افزایش اعتمادبه‌نفس در جمهوری اسلامی دارد. با این حال، در روزهای ابتدایی «جنگ دوازده‌روزه» در تابستان امسال، آقای خامنه‌ای آشکارا شوکه شده بود. سخنرانی ۲۶ ژوئن او کاملاً غیرمعمول بود: خسته و شاید بتوان گفت ناتوان به نظر می‌رسید و به‌جای تأکید بر مبانی ایدئولوژیک اسلامی نظام، بیشتر بر مفاهیم ملی‌گرایانه تمرکز داشت. پس از آن هم برخلاف روال همیشگی‌اش، مدتی سکوت کرد و تنها گهگاه در دیدارهای کاملاً کنترل‌شده ظاهر می‌شد.

آقای خامنه‌ای در سخنرانی تلویزیونی ۲۳ سپتامبر تا حدی آرامش خود را بازیافت، اما لحنش هنوز تدافعی بود. او از «عوامل دشمن در داخل ایران، در تهران» شکایت کرد و گفت: «برخی هستند – که بنا به اطلاعات ما منشأ آن‌ها در خارج از کشور است – و تلاش دارند القا کنند که وحدتی که در جریان جنگ دوازده‌روزه و پس از آن شکل گرفت، موقتی بوده است.» او به‌جای ابراز اطمینان از موفقیت دیپلماتیک ایران، نسبت به آغاز گفت‌وگوهای جدید هشدار داد:

«اگر با طرف مقابل مذاکره کنید و خواسته‌های او را بپذیرید، معنایش تسلیم، تضعیف کشور و نابودی عزت یک ملت است... به نظر من مذاکره با آمریکا درباره مسئله هسته‌ای، و شاید درباره مسائل دیگر، کاملاً بی‌نتیجه است.»

راه‌حل او چه بود؟ گفت: «کلید پیشرفت کشور قوی شدن است»؛ سخنی که با لحن پیشین او، مبنی بر اینکه ایران به‌اندازه کافی قدرتمند است تا در برابر فشارها مقاومت کند، تفاوت آشکاری داشت.

اما از ماه گذشته، آقای خامنه‌ای دوباره به حالت پیش از جنگ بازگشت. با وجود نشانه‌هایی از پیری و ضعف جسمانی، رهبر ۸۶ ساله در سخنرانی ۲۰ اکتبر در جمع قهرمانان ورزشی، بسیار پرانرژی و پرادعا ظاهر شد و با لحنی آشکارا پیروزمندانه درباره عملکرد ایران در جنگ سخن گفت:

«موشک‌های ایرانی توانستند به عمق چند مرکز مهم رژیم صهیونیستی نفوذ کنند و آن‌ها را نابود سازند... [اسرائیلی‌ها] ضربه سختی خوردند و باورشان نمی‌شد. انتظارش را نداشتند و امیدشان را از دست دادند. [ترامپ] به آنجا رفت تا روحیه‌شان را بالا ببرد، تا آن‌ها را از ناامیدی بیرون بکشد.»

او حتی با افتخار اعلام کرد که ایران برای دور بعدی هم آماده است:

«نیروهای مسلح و صنایع نظامی ما این موشک‌ها را از پیش آماده کرده بودند. از آن‌ها استفاده کردند و هنوز هم دارند. اگر لازم شود، دوباره به کار گرفته خواهند شد... این موشک‌ها را جوانان ایرانی ساختند، از جای دیگری نخریدیم.»

او در کنار نمایش اعتمادبه‌نفس ایران، وضعیت آمریکا را نیز مورد اشاره قرار داد و گفت: «در سراسر ایالت‌های آمریکا هفت میلیون نفر در خیابان‌ها علیه [ترامپ] شعار می‌دهند.»

سخنان آقای خامنه‌ای ممکن است برای آمریکایی ها که عادت دارند از شکست‌های ایران و پیروزی‌های اسرائیل بشنود، عجیب به نظر برسد. اما باید دانست که رهبران ایران برای روایت متفاوت خود، توضیحی دقیق و حساب‌شده دارند. شاید کامل‌ترین و روشن‌ترین بیان این دیدگاه را علی لاریجانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی، در مصاحبه‌ای ۷۰ دقیقه‌ای با شبکه پرس‌تی‌وی در ۴ ژوئیه ارائه کرد. لاریجانی که چهره‌ای کلیدی در دیپلماسی حساس جمهوری اسلامی است، به‌وضوح مورد اعتماد رهبر ایران است.

او در آن مصاحبه توضیح داد که «ایران در جنگ دوازده‌روزه واقعاً پیروز شد». لاریجانی اذعان کرد که اسرائیل در روز نخست جنگ با حملات به مسئولان و دانشمندان ایرانی ضربه سنگینی زد، اما افزود: «به‌تدریج ایران دست بالا را پیدا کرد... اسرائیل در حال فرو رفتن و دست‌وپا زدن است... دشمن در میدان نبرد شکست خورده است.» برای پشتیبانی از این ادعاها، او از منابع متعدد اسرائیلی – از جمله ایهود اولمرت نخست‌وزیر پیشین، بتسالل اسموتریچ وزیر دارایی فعلی، شبکه‌های تلویزیونی ۱۲ و ۱۳، و روزنامه معاریو نقل قول کرد و تسلط چشمگیری بر گزارش‌ها و تحلیل‌های اسرائیلی نشان داد.

این دیدگاه‌ها کاملاً پوچ و خیال پردازانه هم نیستند. واقعیت این است که حملات موشکی ایران خساراتی به اهداف مهم اسرائیلی از جمله پالایشگاه نفت حیفا، چند تأسیسات نظامی، و ده‌ها آزمایشگاه ملی در مؤسسه علمی وایزمن وارد کرد؛ خود لاریجانی در تأیید این موضوع به سخنان ترامپ استناد کرد. حتی وقتی اذعان نمود که ذخایر موشکی ایران در جریان جنگ رو به کاهش گذاشت، تأکید کرد که اسرائیلی‌ها و آمریکایی‌ها نیز گفته‌اند سامانه‌های دفاع موشکی‌شان در حال تمام شدن بوده است. مانند سایر مقامات ایرانی، او نتیجه گرفت که جمهوری اسلامی برای ادامه جنگ از اسرائیل آماده‌تر بوده است و گفت تهران هرگز خواهان آتش‌بس نشد، در حالی که «اسرائیلی‌ها بودند که التماس می‌کردند جنگ تمام شود». او حتی ادعا کرد ترامپ پیش از آنکه اسرائیل بتواند اهداف مهم دیگری را نابود کند، دستور آتش‌بس داد؛ تصمیمی که از نگاه لاریجانی نشانه ترس واشنگتن و تل‌آویو از ادامه جنگ بود.

شاید تهران دارد شکست‌های آمریکا و اسرائیل را بیش از حد بزرگ‌نمایی می‌کند و با نمایش اعتمادبه‌نفس خود، در واقع قصد بازدارندگی دارد. رهبران ایران اغلب در ارزیابی نتایج عملیات نظامی خود دچار اغراق می‌شوند. برای مثال، لاریجانی با اطمینان گفت شش موشک ایرانی به پایگاه‌های آمریکا در قطر اصابت کرده، در حالی که اعلامیه رسمی آمریکا – که درست بود – تنها از یک اصابت خبر می‌داد. بنابراین، واشنگتن باید از این پس مدارک گسترده، عمومی و غیرقابل‌انکاری برای تأیید اظهارات خود در درگیری‌های احتمالی با ایران ارائه کند.

به‌احتمال زیاد، برخلاف تصور رایج در واشنگتن، تهران احساس شکست یا ضعف نمی‌کند. درست است که اقدامات جمهوری اسلامی پس از جنگ ژوئن محتاطانه بوده و تحلیل رسمی آن نیز اغراق‌آمیز یا نادرست است، اما همین تحلیل ممکن است واقعاً دیدگاه درونی حکومت باشد و در نتیجه باید در ارزیابی‌های آمریکا از رفتار آینده ایران لحاظ شود.

نکته قابل‌توجه این است که رهبران ایران – بر خلاف مردم – به نظر نمی‌رسد چندان نگران آسیب‌پذیری کشور در برابر حملات احتمالی اسرائیل یا آمریکا باشند. آن‌ها معتقدند ابزار کافی برای پاسخ‌گویی دارند؛ به‌عبارتی، اگر اسرائیل «اشتباه محاسباتی» کند و دوباره به ایران حمله نماید، ایران می‌تواند ضربه‌ای وارد کند که اسرائیل در وضعیت بدتری قرار گیرد.

این خوش‌بینی همچنین باعث شده تهران هیچ عجله‌ای برای احیای مذاکرات هسته‌ای نداشته باشد. رهبران ایران به‌جای آنکه از حملات ژوئن احساس «فشار حداکثری» کنند، ظاهراً باور دارند که می‌توانند در یک درگیری نظامی دست بالا را داشته باشند، پس نیازی به شتاب در گفت‌وگو با غرب نمی‌بینند. رفتار اخیرشان هم همین را نشان می‌دهد: ایران تمایلی به بازگشایی گفت‌وگو با اروپا یا آمریکا نداشته است. تازه‌ترین نمونه، سخنان سخنگوی وزارت خارجه، اسماعیل بقایی، در ۳ نوامبر است که گفت تبادل اخیر پیام‌ها با واشنگتن به معنای ازسرگیری مذاکرات هسته‌ای نیست: «شرایط برای گفت‌وگوی معنادار هنوز مهیا نیست.»

در همین حال، موضع علنی آقای خامنه‌ای هر روز تأکید بیشتری بر مقاومت دارد. او در دیدار ۳ نوامبر با دانشجویان به مناسبت سالروز اشغال سفارت آمریکا در ۱۹۷۹ گفت:

«اگر آن‌ها [ایالات متحده] از حمایت رژیم صهیونیستی دست بردارند، پایگاه‌های نظامی‌شان را از منطقه جمع کنند و از دخالت در امور منطقه دست بکشند، ممکن است درخواست آن‌ها برای همکاری با ایران مورد بررسی قرار گیرد. اما چنین چیزی در حال حاضر یا آینده نزدیک قابل پیش‌بینی نیست.»

به‌طور خلاصه، ایران مانند کشوری که در تلاش برای جلوگیری از حمله بعدی باشد رفتار نمی‌کند؛ بلکه کاملاً نسبت به موقعیت راهبردی خود مطمئن است. بنابراین، آمریکا باید فرض پایه‌ای خود را بر این بگذارد که توافق پایداری با ایران در کار نخواهد بود و حکومت ایران همچنان به دنبال راه‌هایی برای به چالش کشیدن منافع آمریکا است.

البته این به آن معنا نیست که تهران در حال حاضر آماده است دوباره به تأسیسات یا نیروهای آمریکایی حمله کند. همانند گذشته، ممکن است ترجیح دهد منتظر زمان مناسب بماند. ازاین‌رو، واشنگتن باید در برابر اقدامات غیرمنتظره ایران هوشیار بماند.

در همین زمینه، مقام‌های آمریکایی باید توجه کنند که در سخنان مقامات ایرانی، تأکید اصلی بر برنامه موشکی است، نه برنامه هسته‌ای یا گروه‌های نیابتی. این ممکن است نشان دهد که ایران قصد دارد تمرکز بازدارندگی خود را از نیروهای نیابتی به موشک‌ها منتقل کند و برنامه موشکی حتی از برنامه هسته‌ای مهمتر شود. در واقع، ایران اکنون مشغول بازسازی کارخانه‌های موشکی تخریب‌شده در جنگ است و از چین نیز برای تأمین مواد دوکاربردی مانند «سدیم پرکلرات» کمک می‌گیرد. در حالی که تحلیل‌گران آمریکایی بیشتر بر احیای احتمالی برنامه هسته‌ای ایران تمرکز کرده‌اند، باید توجهی هم به سرعتِ بازسازی ذخایر موشک‌ها و پرتابگرهای ایران کنند، زیرا این عامل احتمالاً شاخص بهتری برای سنجش زمانی است که تهران دوباره احساس کند می‌تواند با اطمینان و به‌طور مستقیم با اسرائیل و آمریکا درگیر شود.

منبع: انستیتو واشنگتن


نظر شما