twitter share facebook share ۱۴۰۲ بهمن ۰۲ 503

12 ژانویه بریتانیا و آمریکا حمله نظامی به اهداف حوثی ها را آغاز کردند. این حملات پاسخی به حملات حوثی ها به کشتی های تجاری در دریای سرخ و اختلال در تجارت جهانی بود. اقدامات حوثی ها این گروه را به برجسته ترین گروه محور مقاومت تبدیل کرده است. پس از ترور صالح العروری و دیگر رهبران حماس در بیروت در 2 ژانویه، این محور بر فعالیت خود در سراسر منطقه افزود؛ نصرالله قول تلافی داد و ساعاتی بعد محور مقاومت حملات خود را آغاز کرد. حزب الله با 62 راکت به پایگاه هوایی مرون در اسرائیل حمله کرد، شبه نظامیان شیعه عراقی به پایگاههای آمریکا در سوریه و عراق با پهپاد حمله کردند، شهر حیفا در اسرائیل با یک موشک کروز دوربرد هدف قرار گرفت، حوثی ها به ضربات خود در دریای سرخ ادامه دادند و ایران یک نفتکش را در دریای عمان توقیف کرد.

گرچه کشورهای غربی و منطقه ای اعلام می کنند که نمی خواهند جنگ در نوار غزه به یک آتش گسترده بدل شود، ولی ایران، حزب الله، حوثی ها ودیگر اعضای محور بازی متفاوتی را در پیش گرفته اند. آنها با صبر و حوصله اتحاد خود را در این نبرد منطقه ای تثبیت می کنند. این اتحاد که با ایران و حزب الله شروع شد، اکنون درحال گسترده تر شدن است. شکل گیری این محور نظم منطقه ای را که غرب برای چندین دهه در خاورمیانه ایجاد کرده بود، با چالشی مستقیم مواجه کرده و به تهدیدی برای تجارت جهانی و عرضه انرژی بدل شده است.

حمله حماس به اسرائیل در 7 اکتبر نشان دهنده توانایی و نفوذ این محور است؛ نفوذی که از سرزمین های فلسطین فراتر رفته و عراق، لبنان، سوریه و یمن را در بر گرفته است. کشورهای غربی تهران را مغز متفکر این محور می دانند و شکی نیست که محور مقاومت نشان دهنده نگاه راهبردی ایران است. این سپاه است که کار تأمین تسلیحات، پشتیبانی و هماهنگی اعضای محور را بر عهده دارد؛ ولی تهران عروسک گردان نیست و نقش اعضای محور بسیار فراتر از اطاعت از فرامین ایران است.

حلقه اتصال اعضای محور مقاومت، نفرت مشترک از استعمارگری آمریکا و اسرائیل است. حزب الله معتقد است که واشنگتن و تل اویو در لبنان مداخله می کنند و حماس، حوثی ها و شبه نظامیان شیعه عراق نیز بر این باور هستند که این امر در سرزمین های آنان نیز صادق است. بنابراین مسائل مشابه و دشمن مشابه سبب اتحاد این گروهها شده است. این اتحاد به این معنی است که آنچه در یک قلمرو اتفاق می افتد، مستقیما به بقیه مربوط می شود. این محور به جای اینکه خود را اهرم ایران بداند، اتحادی می بیند که حول اهداف راهبردی مشترک بنا شده است. اعضای این محور معتقدند که همگی در حال جنگ با اسرائیل و آمریکا هستند؛ بنابراین هشدارها و حملات ایالات متحده آنها را متوقف نمی کند. تا زمانی که جنگ در غزه متوقف نشود، فشار بر فلسطینیان کاهش نیابد و طرحی برای حاکمیت و خودمختاری فلسطین ترسیم نگردد، امریکا نمی تواند خود را از این بازی خطرناک نجات دهد.

طرح بزرگ تهران

محور مقاومت پس از حمله آمریکا به عراق در سال 2003 شکل گرفت. بنیانگذار این محور نیروی قدس سپاه و فرمانده سابق آن قاسم سلیمانی بود که این شبکه را به پشتوانه روابط نزدیک ایران و حزب الله و تجارب ایران و حزب الله از جنگ با عراق و اسرائیل ایجاد کرد. سلیمانی از همان ابتدا به دنبال ایجاد محوری بود که اعضای تشکیل دهنده اش خودکفا باشند؛ به عبارت دیگر گرچه در ابتدا آموزش و مهمات از ایران بدست اعضا می رسید، ولی انتظار می رفت که هر واحد به تدریج خودکفا شود.

هدف اصلی این محور نوپا در روزهای اولیه، شکست نقشه های آمریکا برای اشغال عراق بود. برای این منظور تهران و حزب الله با موفقیت، شبه نظامیان محلی ایجاد کردند که با نیروهای آمریکایی می جنگیدند. پس از اینکه داعش کنترل بخش های وسیعی از عراق و سوریه را در سال 2014 در دست گرفت، شبه نظامیان مشابهی برای مبارزه با این گروه که تهدیدی برای حکومت اسد و حکومت شیعه عراق بود، تشکیل شدند.

جنگ داخلی سوریه به نقطه عطفی برای محور مقاومت تبدیل شد زیرا ایران، حزب الله و شبه نظامیان شیعه در عراق و سوریه، در این جنگ علیه دشمن مشترک خود می جنگیدند. این گروهها توانایی نظامی و اطلاعاتی خود را افزایش دادند و اتحاد خود را تقویت کردند. در ان دوران بود که ایران روابط خود را با حوثی های یمن تقویت نمود و آنها را به عضویت محور مقاومت دراورد.

در دهه گذشته ایران و حزب الله موشک، راکت و پهپاد در غزه، عراق، سوریه و یمن مستقر کرده اند. آنها به حماس و حوثی ها آموزش داده اند تا خود سلاح بسازند. توسعه و استفاده ماهرانه حماس و حوثی ها از موشک، موفقیت این رویکرد را نشان می دهد. اسماعیل قاآنی جانشین سلیمانی تصمیم گیری های تاکتیکی و عملیاتی را به طور فزاینده ای به یگان های محلی و فرماندهانشان واگذار نموده است.

تثبیت ائتلاف مقاومت در نبرد منطقه ای

محور مقاومت به تهران کمک کرده است تا به هدف خود در بیرون راندن آمریکا از خاورمیانه ادامه دهد. از زمان انقلاب اسلامی ایران، تهران تمرکز خود را بر حفاظت از کشور در برابر واشنگتن گذاشته است زیرا فکر می کند آمریکا مصمم به نابودی جمهوری اسلامی است. ایران تلاش کرده است تا تحریم های اقتصادی و نظامی آمریکا را دور بزند، ارتش ایالات متحده را از کشورهای هم مرز با خود و نیز از خلیج فارس بیرون براند و واشنگتن را مجبور به ترک منطقه کند. محور مقاومت از این جهت برای ایران ارزشمند بوده که تمرکز آمریکا را از مرزهای ایران منحرف کرده است.

ارزش استراتژیک محور برای تهران در هشت سال گذشته، به دلیل افزایش جنگ طلبی آمریکا افزایش یافته است. سال 2018 دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا از توافق هسته ای خارج شد و حداکثر تحریم ها را علیه ایران وضع کرد؛ سال 2020 نیز دستور ترور سردار سلیمانی را داد. این اقدامات تهران را به ایجاد محور قدرتمندتر و منسجم تری از متحدانش از مدیترانه تا خلیج فارس متقاعد کرد، تا از این طریق فشار را بر واشنگتن افزایش دهد. در این میان برنامه هسته ای ایران به عنوان ابزاری برای مذاکره با امریکا جهت رفع تحریم ها و عاملی بازدارنده که می تواند از محور در برابر حمله آمریکا محافظت کند، اهمیت یافت.

اهداف و منافع محور مقاومت با تهران همسو است؛ برای مثال یکی از اهداف حزب الله حفاظت از جنوب لبنان در برابر آن چیزی است که جاه طلبی های توسعه طلبانه اسرائیل می داند. شبه نظامیان شیعه عراق بر خروج نیروهای آمریکایی از این کشور و نیز پیروزی بر سنی های این کشور در جنگ داخلی متمرکز هستند. حوثی ها می خواهند بر کل یمن قدرت پیدا کنند و از تلاش های عربستان و امارات برای ایجاد مانع بر سر راه خود، ناراحت هستند.

همه برای یکی

محور مقاومت در نهایت یک اتحاد نظامی است و اعضای ان در کنار هم قدرت بیشتری پیدا می کنند. گرچه حماس بود که حمله 7 اکتبر را طراحی و اجرا کرد ولی این ایران و حزب الله بودند که توانایی های این گروه را ارتقا دادند. در واقع همانطور که مجموعه جلسات در بیروت و با حضور رهبران ارشد حماس، حزب الله، جهاد اسلامی فلسطین، سپاه، حوثی ها و شبه نظامیان عراقی قبل از حمله نشان می دهد، اعضای محور احتمالا از برنامه حماس اطلاع داشتند و از آن حمایت کردند. هدف اصلی حماس از حمله، بر هم زدن وضعیت موجود و جلوگیری از فراموش شدن آرمان فلسطین بود؛ این گروه می خواست بار دیگر مبارزه بر سر آزادی فلسطین را در اولویت سیاست اعراب قرار دهد.

برای ایران و حزب الله نیز بازگرداندن مسئله فلسطین به خط مقدم این مزیت را داشت که اسرائیل را به عقب رانده و احتمال عادی سازی بیشتر روابط این کشور با اعراب را کاهش دهد. ته%D

نظر شما