سال نخست ریاستجمهوری مسعود پزشکیان تحتتأثیر محدودیتهای ساختاری همیشگی نظام سیاسی ایران، بحرانهای خارجی، و پایگاه اصلاحطلب-میانهرو او بود که از عملگرایی محتاطانه و وعدههای تحققنیافتهاش دلسرد شدند. پیروزی او در انتخابات تیر ۱۴۰۳ بیشک عقبگردی برای تندروها بود، و روند تثبیت کامل قدرت آنها را متوقف کرد؛ در حالیکه آنها پیشتر بر مجلس و تقریباً تمامی نهادهای کلیدی دیگر سلطه یافته بودند. با این حال، این رهبر جمهوری اسلامی بود که نهایتاً مسیر را برای رسیدن پزشکیان به ریاستجمهوری هموار کرد؛ او را بهعنوان نامزد مطرح کرد و نقشی چون سوپاپ اطمینان برای خشم فروخوردهٔ عمومی ایفا نمود.
یک سال بعد، ارزیابی این است: پزشکیان شاید تا حدی از پیشروی تندروها کاسته باشد، اما نتوانسته تفاوتی بنیادین در شیوهٔ ادارهٔ جمهوری اسلامی ایجاد کند. هر تصمیمی نیازمند حدس زدن واکنش بعدی آقای خامنهای است؛ و حتی با آنکه ریاستجمهوری در نظام ایران جایگاهی محدود و محصور دارد، پزشکیان همواره زیر تیغ تهدید است. در جریان جنگ ۱۲ روزه با اسرائیل در خرداد ۱۴۰۴، منتقدان تندرو او را متهم به تلاش برای «کودتا از درون» و بیوفایی به آقای خامنهای کردند. حتی اقداماتی جزئی، مانند مصاحبه با مفسر آمریکایی، تاکر کارلسن، باعث شد خواستار استیضاح یا حتی حذف فیزیکی او شوند.
مدیریت جبههٔ داخلی و خارجی
دولت پزشکیان موفق شد تا حدودی از شدت خشم عمومی که از اعتراضات «زن، زندگی، آزادی» در سالهای ۱۴۰۱ و ۱۴۰۲ باقی مانده بود، بکاهد. او با اتخاذ رویکردی نرمتر در اجرای قانون حجاب و مقاومت در برابر تلاش تندروها برای تصویب قوانین سختگیرانهتر، مانع از بروز اعتراضات گستردهٔ جدید شد. اما باز هم، این اقدامات با حمایت تلویحی آقای خامنهای انجام شد، نه برخلاف نظر او.
چهرههایی چون محمدعلی ابطحی، معاون پیشین رئیسجمهور نیز، پزشکیان را نه به خاطر اصلاح و تغییر، که بهخاطر تلاش در حفظ آرامش کشور و استمرار ادارهٔ امور در بحرانهایی همچون جنگ با اسرائیل یا در شرایط تحریمهای فلجکننده تحسین میکنند. به باور حامیانش، توانایی پزشکیان در مدیریت بحران — حفظ برق، امنیت غذایی و خدمات حداقلی در بحبوحهٔ حملات اسرائیل و آمریکا — دستاوردی کماهمیت نبوده است.
در سیاست خارجی، پزشکیان تمرکز خود را بر تقویت روابط با همسایگان قرار داده است. او آمادگی خود را برای سفر به افغانستان اعلام کرد و تعاملات با ترکیه، آذربایجان، عراق و کشورهای خلیج فارس را افزایش داد. در سال نخست، ایران همچنان به حضور فعال در سازمانهای چندجانبهمحور نظیر بریکس و سازمان همکاری شانگهای به رهبری چین ادامه داد. این دیپلماسی صرفاً نمادین نبود: وزارت امور خارجهٔ ایران موفق شد برای حملات اسرائیل به خاک ایران، محکومیتهایی در مجامع بینالمللی از جمله مجمع عمومی سازمان ملل و چندین دولت کسب کند.
با این حال، این اقدامات بیشتر واکنشی بودند تا راهبردی. جنگ ۱۲ روزه با اسرائیل و ایالات متحده پزشکیان را در موضع دفاعی قرار داد. در زمینهٔ احیای توافق هستهای یا کاهش تحریمها پیشرفتی حاصل نشد. گفتوگوهای پشتپرده با واشنگتن ادامه داشت، اما رد قاطع آقای خامنهای بر مذاکرهٔ علنی با دونالد ترامپ باعث شده است که پزشکیان نتواند وعدهاش دربارهٔ تعامل مؤثر با جهان را محقق سازد.
سیاست اقتصادی
اقتصاد همچنان پاشنهٔ آشیل ایران است. تورم تثبیت شده است، ارزش ریال همچنان در حال سقوط است، و نرخ بیکاری در حال افزایش. پزشکیان بر «تابآوری اقتصادی» و تولید داخلی تأکید میکند؛ عباراتی که تکرار سخنان نوروزی آقای خامنهای در سال «سرمایهگذاری برای تولید» است. اما دولت او هنوز برنامهٔ منسجمی برای تثبیت اقتصاد یا جذب سرمایه ارائه نداده و تقریباً برای همه روشن است که مانع اصلی احیای اقتصاد ایران، سیاست خارجیاش است که تهران را منزوی و زیر فشار تحریمهای شدید نگاه داشته است.
تصمیمهای بودجهای نیز باعث رنجش حامیان اصلاحطلب پزشکیان شده است. در دورهٔ پزشکیان، بودجهٔ نهادهای تحت کنترل تندروها — مانند صداوسیمای جمهوری اسلامی، حوزههای علمیه و سازمانهای ایدئولوژیک — بهطور قابلتوجهی افزایش یافته است. مفسرانی چون عباس عبدی این اقدام را دلیلی بر آن میدانند که پزشکیان بهجای مقابله، در حال مماشات با مراکز قدرتی است که تضعیف کننده برنامههای او هستند.
سرمقالهای انتقادی در روزنامه «هممیهن» در نخستین سالگرد انتخاب پزشکیان، این پارادوکس را چنین خلاصه کرد: او مانع تثبیت قدرت تندروها شد، اما اصلاحات معناداری به ارمغان نیاورد. وعدههای کلیدی — مانند بازگرداندن رأیدهندگان سرخورده، تقویت نقش تکنوکراتها، مبارزه با فساد، و رفع فیلترینگ اینترنت — هنوز محقق نشدهاند. رویکرد گامبهگام دولت، بدون داشتن نقشهٔ جامع داخلی و خارجی که مورد تأیید رهبر باشد، آن را منفعل و بیاثر ساخته است.
مقایسهٔ پزشکیان با رؤسایجمهور پیشین
سبک و موقعیت سیاسی پزشکیان با رؤسایجمهور پیشین متفاوت است، گرچه محدودیتها همانند گذشته است. نسبت به اصلاحطلبانی چون محمد خاتمی (۱۳۷۶–۱۳۸۴) و حسن روحانی (۱۳۹۲–۱۴۰۰)، پزشکیان فروتنی بیشتر و کاریزمای کمتری دارد؛ از مواجههٔ ایدئولوژیک پرهیز میکند و لحنی تکنوکراتیک دارد. او بارها گفته «من آدم خاصی نیستم» و تأکید کرده است که استانداران و وزرا باید در چارچوب رهنمودهای رهبری عمل کنند.
این فروتنی او را از پوپولیسم پرطمطراق محمود احمدینژاد (۱۳۸۴–۱۳۹۲) یا عملگرایی ماهرانهٔ روحانی متمایز میکند. اما در عین حال، خطر تصویرسازی از او بهعنوان فردی ضعیف را بههمراه دارد. خاتمی یک جنبش اصلاحطلب بنا کرد و روحانی شبکههای نخبگان ایجاد نمود، اما پزشکیان نه ساختار حزبی منسجمی دارد و نه پیوندهای عمیقی با حاکمیت. تکیهٔ اصلی او به حسننیت رهبر است؛ اما خطوط قرمز ایدئولوژیک رهبر دامنهٔ مانور او را بهشدت محدود کردهاست.
در سیاست خارجی، پزشکیان به روحانی شباهت دارد و خواهان تعامل با غرب است، اما با احتیاط بیشتر، از چالش علنی با آقای خامنهای پرهیز میکند. در حوزههای اجتماعی، لحن او علیه گشت ارشاد به خاتمی شباهت دارد، اما از تقابل مستقیم با نهادهای امنیتی اجتناب کرده است. این احتیاط ناشی از درسهایی است که از سرنوشت رؤسای پیشین گرفته است: خاتمی به حاشیه رانده شد، روحانی پس از فروپاشی برجام اعتبارش را از دست داد، و احمدینژاد نهایتاً با واکنش سخت خامنهای روبهرو شد.
البته نسبت به دوران خاتمی، ساختار سیاسی بسته تر و سرکوبگرانه تر شده است. تندروها بر قوه قضاییه، مجلس، نهادهای امنیتی و شورای نگهبان تسلط کامل دارند. به این معنا، در فضایی سیاسی که مخالفت بهراحتی جرمانگاری میشود و متحدان اصلاحطلب بهطور سیستماتیک رد صلاحیت میشوند، پزشکیان وارث ریاستجمهوریای شده که از اهرمهای تأثیر تهی است. بدین ترتیب گرچه او از نظر خُلقوخوی شخصی با اسلاف خود متفاوت است، اما محدودیتهای ساختاری همچنان پابرجاست.
برداشت عمومی
امیدی که در آغاز به ریاستجمهوری پزشکیان وجود داشت — که البته از ابتدا هم محدود بود — اکنون رو به افول است. انتخاب او توانست رأیدهندگان سرخورده را تا حدی بسیج کند؛ بهویژه جوانان شهری و زنانی که با جنبش «زن، زندگی، آزادی» انگیزه گرفته بودند. بسیاری از آنان پزشکیان را تنها نامزدی میدانستند که جرئت انتقاد از قانون حجاب اجباری و سانسور اینترنت را داشت.
اما پس از گذشت یک سال، میزان محبوبیت او بهشدت کاهش یافته است. حجاب اجباری همچنان قانونی است (گرچه اجرای آن بهطور کلی سستتر شده)، برنامههای پرکاربردی همچون اینستاگرام همچنان فیلتر هستند، و زندانیان سیاسی همچنان در حبساند. همزمان، شمار اعدامها در ایران به سطحی هشداردهنده رسیده است. گروههای اصلاحطلب، از جمله جبهه اصلاحات ایران، صراحتاً به پزشکیان هشدار دادهاند که زمان در حال اتمام است. آنها در نامهای صریح خواستار اقداماتی جسورانه شدهاند: آغاز آشتی ملی، آزادی زندانیان سیاسی، رفع حصر، کاهش نظارت استصوابی و گفتوگو با ایالات متحده. آنان هشدار دادند که در غیاب اقدامات ملموس، حمایت عمومی از بین خواهد رفت.
در حال حاضر، پزشکیان همچنان از نوعی همدلی عمومی برخوردار است. چهرههایی مانند ابطحی استدلال میکنند که او «مظلومترین و بدشانسترین رئیسجمهور» است؛ کسی که عمدتاً برای جلوگیری از روی کار آمدن تندروها انتخاب شد و اکنون در دام نیروهایی گرفتار شده که خارج از کنترل او هستند. اما همدلی با اعتماد تفاوت دارد. روزنامه هممیهن هشدار داد که تداوم این مسیر ممکن است منجر به گسستی بازگشتناپذیر میان مردم و حکومت شود.
پزشکیان خود اذعان دارد که اختیار کافی برای اجرای اصلاحات اساسی ندارد و خواستار تلاش جمعی برای ایجاد تغییر شده است. این واگذاری مسئولیت بازتابدهندهٔ واقعیت ساختاری نظام جمهوری اسلامی است: ریاستجمهوری در ایران جایگاه ضعیفی دارد. اهرمهای اصلی قدرت — مانند سپاه پاسداران، قوه قضاییه، شورای نگهبان و صداوسیما — در خارج از حوزهٔ اختیارات رئیسجمهور قرار دارند. پزشکیان نه میتواند قانون حجاب را یکجانبه تغییر دهد، نه فیلترینگ اینترنت را لغو کند، و نه ابتکار مذاکره با واشنگتن را بهتنهایی آغاز نماید. وزرای کابینهاش در برابر استیضاح از سوی مجلس تندرو آسیبپذیرند؛ نمونهاش برکناری عبدالناصر همتی از وزارت اقتصاد.
رئیسجمهور البته تریبون دارد. او میتواند بحثهای عمومی را جهت دهد، اصلاحات تدریجی را پیش ببرد و بر افکار عمومی اثر بگذارد. اما پزشکیان از استفادهٔ تهاجمی از این تریبون اجتناب کرده، چرا که بیم دارد تقابل آشکار با رهبری منجر به حذف یا بیاثر شدنش شود. این خویشتنداری شاید بقای او را تضمین کند، اما اعتبارش بهعنوان یک اصلاحطلب را تضعیف میسازد.
تأثیر جنگ ۱۲ روزه با اسرائیل
جنگ ۱۲ روزهای که در خردادماه آغاز شد، نقطه عطفی در دوران ریاستجمهوری پزشکیان بود. حملات بیسابقهٔ اسرائیل به خاک ایران، آسیبپذیریهای جمهوری اسلامی را آشکار کرد. آقای خامنهای پس از چند هفته پنهان شدن برای جلوگیری از ترور احتمالی، در مراسم تاسوعا، بهصورت عمومی ظاهر شد؛ در مراسمی که تلفیقی از آیینهای شیعی و نمادهای میهنپرستانه بود. او در آن مراسم خواستار نسخهای اسلامی از سرود «ای ایران» شد. مداحان حکومتی نیز شروع به ترکیب مفاهیم شهادت طلبانه شیعی با روایتهای ملیگرایانه کردند و نشانههایی از نوعی «ناسیونالیسم نو» ظاهر شد که هدفش بسیج دوبارهٔ مردم بود.
نقش پزشکیان در مدیریت بحران عمدتاً اجرایی بود. او موفق شد استمرار خدمات اساسی را حفظ کند و از تشدید بحران به جنگی منطقهای جلوگیری نماید؛ تصمیمی که از سوی برخی تندروها بهعنوان ضعف تلقی شد. در مقابل، اصلاحطلبان او را بهخاطر ایستادگی در برابر فشار برای گسترش عملیات نظامی ستودند و گفتند که او در زمانی که کشور در معرض تهدید وجودی قرار داشت، آرامش را حفظ کرد.
هنوز برای ارزیابی کامل زود است، اما بهنظر میرسد این جنگ، سیاست داخلی ایران را نیز دگرگون کرده است. حملات اسرائیل فرصتی برای آقای خامنهای بود تا اقتدار نمادین خود را بازیابد و به تندروها مجوزی برای تشدید سرکوب بدهد. همزمان، فضای میهنپرستانه برای مدتی شکافهای ایدئولوژیک را کاهش داد. حتی مقاماتی نزدیک به سپاه پاسداران بهطور علنی از زنان بیحجاب بهعنوان «ایرانیان وطندوست» یاد کردند؛ تغییری بیسابقه در گفتمان رسمی پس از سالها سختگیریهای پلیسی. اینکه آیا این ناسیونالیسم نوپا میتواند به انعطاف اجتماعی پایدارتر و آمادگی حکومت برای کاهش کنترلهای سفتوسختش منجر شود یا نه، هنوز مشخص نیست.
در سطح بینالمللی، جنگ باعث شد انزوای ایران تشدید شود. دولتهای اروپایی، که پیشتر هم نسبت به نیتهای تهران بدبین بودند، بهسوی فعالسازی سازوکار «بازگشت خودکار تحریمها» در چارچوب برجام حرکت کردهاند. حشمتالله فلاحتپیشه، نمایندهٔ سابق مجلس، هشدار داد که اسرائیل بهخوبی از سیاست خارجی مبهم ایران و شعارهای تندش استفاده کرده تا حملات خود را توجیه کند. او از پزشکیان خواست تا موضع رسمی دولت را روشن نماید و از شعارهایی نظیر «محو اسرائیل» که زمینهساز فشارهای بینالمللیاند فاصله بگیرد.
آینده چه خواهد بود؟
پزشکیان در آغاز دومین سال ریاستجمهوریاش بر سر یک دوراهی ایستاده است. متحدان اصلاحطلب از او میخواهند گامهای جسورانه بردارد، در حالی که تندروهای مجلس و دستگاههای امنیتی در تلاشاند او را محدود کنند. نامهٔ هشتمادهای جبهه اصلاحات ایران، انتخابهای پیش روی رئیس جمهور را شفاف بیان کرده است: یا بهسوی اصلاحات بنیادی گام بردار، یا در همان مسیر محافظهکاری تکراری بیفت که دولتهای اصلاحطلب قبلی را به ناکامی کشاند.
پزشکیان میتواند هشدار اصلاحطلبان را جدی بگیرد و اقدامات ملموسی همچون آزادی زندانیان سیاسی، کاهش فیلترینگ، و پاسخگویی به مطالبات جنبش «زن، زندگی، آزادی» را برای بازسازی اعتماد عمومی در اولویت قرار دهد. این اقدامات احتمالاً واکنش سخت تندروها را در پی خواهد داشت، اما میتواند پایگاه (کوچک اما وفادار) او را دوباره فعال کند. با این حال، با توجه به سلطهٔ رهبری بر ارکان قدرت، تردیدهای جدی دربارهٔ امکان چنین رویکردی وجود دارد.
مذاکرات پشتپرده با ایالات متحده و کشورهای اروپایی میتواند به کاهش تحریمها بینجامد، بهویژه اگر آقای خامنهای مجوز مذاکره مستقیم با واشنگتن را صادر کند. چنین گشایشی میتواند به احیای اقتصاد کمک کرده و برای پزشکیان فضای تنفس سیاسی ایجاد نماید. اما تحقق این سناریو به عوامل خارج از کنترل او، از جمله موضع غیرقابلپیشبینی دولت ترامپ بستگی دارد.
در مقابل، اگر پزشکیان به عقبنشینی ادامه دهد، تندروها ممکن است تغییرات بیشتری در کابینه تحمیل کرده، ابتکارات او را سد کنند و نهایتاً او را به چهرهای تشریفاتی تقلیل دهند. در چنین وضعیتی، او ممکن است تصمیم بگیرد در انتخابات ۱۴۰۷ نامزد نشود یا حتی تحت فشار استعفا دهد.
تا زمانیکه نهادهای انتصابی قدرت واقعی را در دست دارند، ریاستجمهوری در ایران همچنان نقش «قربانی» را خواهد داشت. کنترل کامل آقای خامنهای بر تصمیمگیریهای راهبردی، بهویژه در سیاست خارجی، قدرت هر رئیسجمهوری را برای ترسیم مسیر جدید بهشدت محدود میسازد. سال نخست پزشکیان این پارادوکس دیرینهٔ نهاد ریاستجمهوری در ایران را تأیید کرد: انتظارات عمومی بالا، اختیارات نهادی اندک. او در برابر حملات خارجی و کارشکنیهای داخلی پایداری نشان داده، اما رویکرد گامبهگامش خطر دلزدگی همزمانِ پایگاهش و مردم را بههمراه دارد.
برای تغییر این مسیر، پزشکیان باید تصمیم بگیرد که میخواهد صرفاً مدیر اجرایی باقی بماند یا سرمایهٔ سیاسی باقیماندهاش را در راه تغییر واقعی هزینه کند. این یعنی صراحت با مردم دربارهٔ محدودیتهای قدرت ریاستجمهوری و بسیج افکار عمومی برای اصلاحات ساختاری، حتی به بهای رویارویی با رهبر.
در غیر این صورت، ریاستجمهوری پزشکیان نیز بهعنوان یک فرصت از دسترفته دیگر در حافظهها خواهد ماند: دولتی که از سلطهٔ تندروها جلوگیری کرد اما نتوانست اعتماد عمومی را بازسازی کند یا راهی برای خروج از بحرانهای عمیق ایران بیابد.
همانگونه که جبهه اصلاحات ایران در نامهٔ سالگرد هشدار داد: «فرصت اندک است؛ یا ریل سیاست را به سمت توسعه تغییر دهید یا تجربههای شکستخوردهٔ گذشته را تکرار کنید.» سال دوم ریاستجمهوری مسعود پزشکیان فرصتی دیگر برای تغییر است اما انتظار زیادی نداشته باشید.


نظر شما