به گزارش شفقنا،حجت الاسلام والمسلمین حسین یثربی در آغاز بحث به ذکر فشرده ای از سخنان خود در جلسات قبلی پرداخت و به پیروزی مخالفان امیرالمومنین ، شرایط تعیین جانشینی، نزاع میان صحابه، شکل گیری سقیفه، استفاده از نظام یکپارچه ای که جایگزین نظام قبیلگی، و بیعت گرفتن از قبیله ها اشاره کرد.

وی اولین استراتژی مخالفان در برابر تنها مدعی خلافت را حذف فیزیکی امیرالمومنین دانست و افزود: عبارت «یا بیعت می کنی یا کشته می شوی» خطاب به امیرالمومنین با همین هدف انجام شد که یا بیعت حضرت امیر را بگیرند و کسب مشروعیت کنند و یا بیعت نکند و او را بکشند و تنها گزینه جایگزینی را حذف کنند.

وی درایت امیرالمومنین را در بیعت نکردن و کشته نشدن را مورد توجه قرار داد و تصریح کرد: حضرت امیر تنها صبر کردند، نه بیعت کردند و نه دست به شمشیر بردند، اما همواره عدم مشروعیت دستگاه سقیفه و نارضایتی از نظام موجود را ابراز کردند و حق خود  که در غدیر اعلام شده بود را یادآور شدند.

استاد حوزه با اشاره به این که دستور قیام را پیامبر صادر کرده بودند، افزود: اصلا بحث فروپاشی یکپارچگی جامعه اسلامی مطرح نبود چرا که دستیابی به حق و حقیقت فراتر از هر چیز دیگری است، اما اگر امیرالمومنین در همان روزهای نخست قیام کرده بودند شهادت ایشان دستاوردی نداشت.

وی تصریح کرد: سیاست و استراتژی مخالفان این بود که امیرالمومنین دست به شمشیر ببرد و بتوانند به عنوان طغیان علیه خلافت ایشان را بکشند، همچنان که ابوسفیان به حضرت امیر پیشنهاد حمایت نظامی داد و حضرت نپذیرفتند و یا سالها بعد، تیرباران جنازه مطهر امام حسن مجتبی به این هدف بود که سیدالشهدا و اصحاب شان همانجا وارد جنگ شوند و مخالفان کار را تمام کنند؛ اما هم امیرالمومنین صبر کردند و هم سیدالشهدا یارانش را آرام کردند.

حجت الاسلام والمسلمین یثربی تصریح کرد: در آن شرایط که امیرالمومنین در اقلیت بودند و کادرسازی لازم را نیز انجام نداده بودند، به عنوان یک چهره مقتدر و مخالف چاره ای جز صبر نداشتند.

وی جایگزینی نخبگان به عنوان راهی برای عدم ارتباط علمی و فرهنگی مسلمانان با امیرالمومنین و حصر افراد منتقد و معترض را از جمله راه های دستگاه خلافت برای تثبیت قدرت خود بیان کرد.

وی ایجاد جو خفقان و ارعاب و تهدید را راه دیگری برای بستن دهان منتقدان عنوان کرد و افزود: در شرایطی که جامعه با سوالاتی مواجه می شد و وجدان های بیدار رفته رفته انتقاداتی را مطرح می کردند، شرایطی ایجاد کردند و با منتقدان و از جمله صحابه برخورد شدیدی کردند تا با این گونه اعتراض ها مقابله شود.

وی مشکل دیگر دستگاه خلافت را وجود احادیث و آموزه هایی دانست که در برابر بدعت ها و محدودیت ها این دستگاه را با چالش مواجه می کرد.

حجت الاسلام و المسلمین یثربی افزود: وقتی حضرت امیر را برای بیعت گرفتن با اجبار به مسجد بردند، حضرت فرمودند: اگر بیعت نکنم چه؟ جواب شنیدند که تو را خواهیم کشت. حضرت گفتند: اگر مرا بکشید بنده خدا و برادر رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم را کشته اید و این از همان آموزه هایی بود که برای تثبیت دستگاه مانع ایجاد می کرد چرا که پیامبر در روز ورود به مدینه بین مهاجرین و انصار اعلام برادری کردند و حضرت امیر را به عنوان برادر خود معرفی کردند. با این حال جواب دادند که بنده خدا بله، اما برادر رسول الله، نه! چنین نیست.

وی تأکید کرد: دستگاه خلافت در برابر این آموزه ها یا راه انکار را در پیش گرفت و یا منادیان آموزه را از صحنه خارج کرد و یا دست به تحریف آموزه ها زد؛ همچنان که در ماجرای غصب فدک در مرحله اول قول حضرت فاطمه سلام الله علیها و شاهدانش مبنی بر هدیه دادن فدک به ایشان را نپذیرفت و وقتی بحث ارث مطرح شد حدیث جعل کرد که از پیامبر شنیده ایم که پیامبران هیچ ارثی از خود باقی نمی گذارند و هرچه بماند صدقه است.

وی با بیان این که از یک طرف مالکیت در زمان حیات پیامبر را منکر شدند و سپس انتقال مالکیت را رد کردند، افزود: قدرت های مبتنی بر ایدئولوژی، توان مفهوم سازی دارند و می توانند مفهوم جدید را به جامعه القا کنند.

وی با تأکید بر این که حضرت فاطمه سلام الله علیها نیازی به فدک نداشتند و اعتراض ایشان متوجه آشکارساختن ماهیت غاصبان و حقانیت حضرت امیر بود، یادآور شد: خطبه حضرت فاطمه نیز همین مضمون را دارد، ایشان خطاب به ابوبکر گفتند: در قرآن نیامده که تو از پدرت ارث ببری و من نبرم و افزودند: مگر در قرآن نیامده است که سلیمان از داود ارث برد؟

حجت الاسلام یثربی به نمونه دیگری از تحریفات و مفهوم سازی های دستگاه خلافت در برابر موانع و آموزه ها عمومی اشاره کرد و گفت: رسول خدا در اواخر حیات شان وقتی سپاه اسامه را به جنگ فرستاد به همه گفت که بروند و کسانی را که نروند لعنت کرد. اما افرادی در نزدیکی مدینه ماندند و مرتب از احوال پیامبر خبر می گرفتند و اجازه حرکت به اسامه نمی دادند و بعد از شهادت پیامبر مشهور شد که این افراد که بزرگان سقیفه بودند مورد لعن قرار گرفته اند. دستگاه فرهنگ سازی خلافت به کار افتاد تا این مانع را نیز رفع کند. پس احادیثی نقل شد با این مضمون که پیامبر فرمود میان من و خداوند شرطی بود که چون من نیز بشر هستم و گاهی تندی هایی می کنم و افرادی را لعن یا سب می کنم، اگر به افرادی تندی کردم، این را برای آنها کفاره و مغفرت و رحمت قرار دهد.

وی در پایان  افزود: اکنون نیز برخی می گویند از سقیفه نگویید یا اگر حضرت زهرا سلام الله علیها امروز بودند آن خطبه را نمی خواندند.اما سوال اینجاست که اگر امروز از سقیفه و سخنان صدیقه کبری سلام الله علیها نگوییم چگونه برای جهانیان روشن شود که گروهی مانند داعش که با ادعای تمسک به سنت پیامبر، انسان ها را مانند گوسفند سر می برد ربطی به اسلام ندارد؟ وقتی فیلم سخنرانی ابوبکر بغدادی در مسجد موصل را با گزارش های تاریخی  تطبیق می دهیم می بینیم  انطباق دارد و باید گفت پس از چهارده قرن این افکار با ادعای تمسک به سنت پیامبر و تکیه بر کتاب خدا بازتولید شده است.

نظر شما