twitter share facebook share ۱۳۹۵ آبان ۰۲ 2279

هميشه زبان، مترجم عقل بوده ولی ترجمان عشق، چشم است. آنجا که اشکی از روی احساس و درد و سوز می ريزد، عشق حضور دارد ولی آنجا که زبان با گردش منظم خود جمله‌های منطقی می سازد عقل حاضر است. بنابراين همانطور که استدلالات منطقی و کوبنده می تواند همبستگی گوينده را با اهداف رهبران مکتب آشکار سازد قطره اشک نيز می تواند اعلان جنگ عاطفی بر ضد دشمنان مکتب محسوب گردد. از اين رو گريه حضرت زينب عليهاالسلام بر اهل بيت گريه عاطفی و گريه پيام‌آور و يک نوع نهی از منکر و شعار شورانگيز و سوزاننده و رسواگر طاغوتيان و ستمگران بود.

در روايت آمده است هيچ روزی نبود که اسم امام حسين عليه السّلام در نزد امام صادق عليه السّلام برده شود و آن امام در آن روز تبسمی بر لب بياورند. آن حضرت در تمام روز گريان و محزون بودند و می فرمودند: امام حسين عليه السّلام سبب گريه هر مؤمن است.

ابراهيم ‏بن ابى ‏محبوب از حضرت امام رضا  عليه ‏السلام روايت مفصلى نقل كرده كه در يكى از فقرات آن چنين آمده است: « إنّ يومَ الحسينِ اقرحَ جفونَنا وأسبل دموعنا؛ روز[شهادت ومصيبت] امام حسين  پلك چشمان ما اهل بيت را زخم كرد وديدگانمان را پر اشك ساخت».

برخى بر اين فرمايش حضرت ثامن الائمه عليه ‏السلام اشكال گرفته وگفته ‏اند: چگونه ممكن است مصيبتى بتواند پلك چشمان آدمى را زخمى كند؟ البته بازار فضل فروشى وعرض اندام در برابر اهل بيت عليهم ‏السلام هميشه وجود داشته وهيچ‏گاه از مشترى تهى نبوده است. هميشه كسانى بوده‏ اند كه در برابر گفتار پيغمبرخدا واهل بيت از خود نوعى مقاومت نشان مى ‏دادند. اين مطلب در زمان خود پيامبر نيز وجود داشته است. براى نمونه از امام صادق عليه ‏السلام روايت شده است كه فرمودند: «روزى امام حسين عليه ‏السلام در آغوش پيامبر بود وپيامبر مشغول سرگرم كردن وخنداندن او بودند. عايشه گفت: اى رسول خدا، راستى كه چقدر شيفته اين كودكيد! حضرت به او فرمودند: واى بر تو چگونه دوستدار وشيفته او نباشم حال آن‏كه ميوه دل ونور ديده من است. بدان كه امت من او را خواهند كشت وهركه او را زيارت كند خدا پاداش حج مرا در نامه اعمالش مى ‏نويسد. عايشه با شگفتى پرسيد: اى رسول خدا، پاداش حج شما را؟! فرمود: بله و بلكه پاداش دوبار حج مرا به او مى ‏دهد. گفت: اى رسول خدا، دوبار حج شما؟! فرمود: آرى و بلكه چهار حج. عايشه همين‏طور رقم را مى ‏افزود وحضرت نيز پاداش آن را دوچندان مى ‏كرد تا اين‏كه به نود حج همراه با عمره رسيد.

اين قبيل عرض اندام‏ها وكارشكنى ‏ها تا به امروز نيز ادامه داشته است ولى جز ناكامى ورسوايى چيز ديگرى براى صاحبانش در بر نداشته است؛ زيرا خداى متعال وعده فرموده است كه هرچند مخالفان در اين‏ خصوص اصرار بيشترى بورزند ناكام‏ تر شوند. حضرت زينب كبرى عليهاالسلام روز يازدهم محرم ضمن بازگويىِ حديثى نبوى فرمودند: «وليجتهدنَّ ائمةُ الكفر واشياعُ الضلالة فى محوِهِ وتطميسِهِ، فلا يزدادُ أثرُهُ إلا ظهوراً وأمره إلا علواً؛ هرقدر پيشوايان كفر وپيروان ضلالت در زدودن واز بين بردن نشانه‏ هاىِ [ كربلا ] بكوشند، روز به روز اثر آن پديدارتر ونام آن بلندآوازه‏ تر مى ‏شود.

پلـك خون‏بار

پلك انسان در نهايت لطافت است وشايد از جهتى بتوان آن‏را لطيف‏ ترين عضو ظاهرى انسان دانست. در پشت چشم انسان غده‏ هايى وجود دارد كه وقتى قلب انسان از اندوهِ مصيبتى به درد مى ‏آيد، خون شيرين را به اشك شور تبديل مى ‏كنند. اين غده‏ ها اعضاى ريز وبسيار ظريفى است كه وظيفه آنها تبديل كردن خون به اشك مى ‏باشد. حال اگر بر اثر شدت مصيبت وگريه بسيار اين غده‏ ها فعاليت زيادى كنند وفشارى بيش از اندازه به آنها وارد شود، ضعيف مى ‏شوند وفرصت تبديل كردن خون را به اشك نخواهند داشت. در چنين حالتى به جاى اشك مستقيماً خون از ديدگان انسان خارج مى ‏شود. از همين‏ روست كه حضرت ولى عصر خطاب به جد بزرگوارشان مى ‏فرمايند: «فلأندبنّك صباحاً ومساءً ولأبكين عليك بدل الدموع دماً؛ هر بامداد وشامگاه در اندوه تو زارى مى‏ كنم وبه جاى اشك، خون از ديدگان خواهم افشاند».

وانگهى در صورتى‏ كه بر اثر گريه بسيار، پلك ظريف وحساس آدمى تماس مداوم وفراوانى با اشك ـ كه شور است ـ داشته باشد، آزرده وزخمى مى‏ شود. از اين ‏روست كه امام رضا فرمودند: روز شهادت ومصيبت امام حسين پلك چشمانمان را زخمى كرد.

عاشورا در صحاح سته

نويسندگان صحاح سته تعمد فوق‏ العاده ‏اى داشته ‏اند كه تا جايى ‏كه مى ‏شود نام امام حسين را نبرند وكسى‏ كه خبره فن باشد واين كتاب‏ها را مطالعه كند به روشنى مى ‏بيند كه تلاش ونيروى بسيارى در اين‏ خصوص به كار برده ‏اند. اما به رغم تلاش مذبوحانه روات عامه درخصوص نام نبردن از اهل بيت عليهم ‏السلام، در همين صحاح بارها وبارها ماجراى سيدالشهدا ذكر شده است. براى نمونه اصحاب صحاح آورده ‏اند:

حضرت امير عليه ‏السلام در مسيرشان به سمت صفين هنگامى‏ كه به محاذات نينوا (كربلا) رسيدند ندا دادند: يا ابا عبداللّه‏ صبر پيشه كن، يا ابا عبداللّه‏ در كنار شط فرات صبر پيشه كن. وقتى علت اين فرمايش ايشان را جويا شدند، فرمودند: روزى نزد رسول خدا رفتم وديدم چشمانشان لبريز اشك است. عرضه داشتم: اى رسول خدا، آيا كسى شما را خشمگين كرده است؟ چرا چشمانتان از اشك لبريز است؟ فرمودند: لختى پيش، جبرييل نزد من بود وگفت: حسين در كنار شط فرات كشته خواهد شد. او هم‏چنين گفت: دوست دارى مقدارى از خاك تربتش را به تو دهم تا ببويى؟ گفتم: آرى. آن‏گاه دست دراز كرد ومشتى خاك به من داد. از اين‏ رو نتوانستم چشمانم را از اشك نگاه دارم.

ماجراى گذر حضرت اميرالمؤمنين از برابر سرزمين كربلا در حدود بيست سال پيش از واقعه كربلا بوده است. در اين خبر تعبير «وعيناه تفيضان» يا «فاضت عينه» با تعابير مشابهى چون «بكى» يا «دمعت عيناه» تفاوت دارد. وقتى ظرفى پر از آب شود وآب از اطراف آن سرازير شود، در زبان عربى به چنين حالتى «فيضان» مى ‏گويند. اين تعبير هنگامى ‏كه آب رودخانه ‏اى بالا آيد وسيل به راه افتد نيز به كار مى ‏رود. معمولاً وقتى انسان گريه مى‏ كند اشك فقط از گوشه چشمش خارج مى ‏شود. به چنين حالتى «فيضان» چشم نمى ‏گويند بلكه فيضان چشم مربوط به زمانى است كه از فرطِ اندوهِ بسيار چشم انسان لبريز اشك شود واشك از همه جاى آن سرازير شود. از اين‏رو تعبير فيضان در كلام اميرالمؤمنين با توجه به اين‏كه آنان «امراء الكلام» مى ‏باشند جاى دقت دارد.

نكته شايان توجه ديگر در اين روايت سؤالى است كه حضرت امير از پيامبر صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله پرسيدند. اين قبيل پرسش‏ها در اصطلاح «سؤال العارف» خوانده مى ‏شود. مسلماً حضرت امير از علت گريه پيامبر خبر داشتند وچنين نيست كه پيامبر چيزى بدانند وحضرت امير از آن بى‏ خبر باشند. اين قبيل پرسش‏ها حكمت‏هاى متعددى دارد كه از جمله آن تعليم دادن به ما است ودر قرآن وكلام خردمندان كاربرد بسيار دارد. براى مثال خداى متعال كه به هر پيدا وناپيدايى عليم است از حضرت موسى مى ‏پرسد: «وَمَا تِلْكَ بِيَمِينِكَ يَـمُوسَى؛ اى موسى، در دست راست تو چيست؟» مسلماً خداى متعال بهتر از حضرت موسى مى ‏دانست چه چيزى در دست وى قرار دارد.

سوگ دائم

كلامى‏ كه از امام رضا عليه‏ السلام نقل كرديم نشان مى ‏دهد كه عمق واقعه كربلا را فقط اهل‏بيت درك مى ‏كنند وفهم ما نسبت به اين ماجرا نسبى وناقص است. در حقيقت ما فقط اندكى از اين واقعه درك مى ‏كنيم. امام رضا چنان كه بايد وشايد ژرفاى اين ماجرا را مى ‏فهمند واز همين ‏روست كه مى ‏بينيم واقعه كربلا هميشه در نظر وبرابر ديدگانشان حاضر بوده است. فقره ‏اى كه از كلام امام رضا نقل كرديم بدين ‏معنى نيست كه پلك‏هاى ايشان فقط در ماه محرم زخمى است. كلام ايشان عموميت دارد وچنين قيدى در فرمايش حضرت موجود نيست. چراكه امامان بزرگوار هميشه به ياد مصائب عاشورا بودند وهمواره براى مظلوميت جد بزرگوارشان چنان مى‏ گريستند كه پلك ديدگان مباركشان آزرده مى ‏شد.

ما نيز بايد در تأسى به پيشوايانمان، هميشه به ياد مصائب كربلا باشيم وشايسته است معلوماتمان را در اين‏ خصوص افزايش دهيم وفقط به آنچه در مجالس روضه مى ‏شنويم بسنده نكنيم.

دشمنان سيدالشهدا وكوشش‏هاى نافرجام

سوگوارى براى سيدالشهدا وبزرگداشت نام ايشان ماجرايى كهن وريشه‏ دار است ومربوط به امروز وديروز نيست. خداى متعال خود چنين چيزى را مشيت فرموده است وبا مشيت الهى نمى ‏توان مبارزه كرد. البته اين دنيا صحنه امتحان، وآدمى داراى اختيار است وخداى متعال به آدمى اين اختيار را داده است كه حتى با خود او نيز از در پيكار وستيز برآيد. فرعون با خدا مبارزه وادعاى خدايى كرد ولى با اين حال خدا چهارصد سال به او مهلت داد. شداد نيز با همه خيره ‏سرى وگردن ‏كشى كه داشت ـ بنا به گفته مرحوم علامه مجلسى ـ خداى متعال به او نهصد سال مهلت داد ودر كيفر او شتاب نكرد.

اما خداى متعال به شمر، يزيد، عمر سعد و ... مهلت چندانى نداد واين افراد پس از عاشورا عمر چندانى نكردند. يزيد ادعاى خدايى نداشت وفقط آشكارا اظهار بى ‏دينى مى ‏كرد.

خداى متعال به هر حال در قيامت، هم امثال فرعون وشداد وهم يزيد وقاتلان سيدالشهدا را كيفر خواهد كرد وشتاب كردن در كيفر آنان ظاهراً لازم نيست. ولى ماجراى سيدالشهدا از همه جهت استثنا است وتاريخ شهادت مى ‏دهد كه دشمنان سيدالشهداء در همين دنيا كيفر شدند وخدا مهلتشان نداد .

اساساً مشيت الهى بر اين تعلق گرفته است كه با ماجراى سيدالشهدا وهر چيزى كه به نوعى با ايشان مربوط است به شكلى استثنايى برخورد نمايد. يكى از استثنائات حضرت اين است كه نام ايشان از ديگر معصومين بيشتر بر سر زبان‏هاست. بسيارند كسانى ‏كه خدا را قبول ندارند وبت مى ‏پرستند ولى براى امام حسين گريه مى‏ كنند ونام ايشان را بزرگ مى‏ دارند.

شايسته است كه ما نيز همچون خداى متعال با ماجراى سيدالشهدا به نحوى استثنايى برخورد كنيم وبدانيم كه خداى متعال به كسانى‏ كه با نام وشعائر ايشان مبارزه مى ‏كنند مهلت نمى ‏دهد وبه سرعت آنان را مشمول قهر وكيفر خود قرار مى ‏دهد.

شكى نيست كه سوگوارى براى اباعبداللّه‏ وبزرگداشت نام ايشان وهرگونه خدمت به مجالس حضرت فوق ‏العاده ارزشمند است وهر قطره اشكى كه در سوگ ايشان برگونه عزاداران جارى مى ‏شود آتش دوزخ را خاموش مى كند. اما عكس اين مطلب نيز صادق است وهر اندازه كه يك قطره اشك در سوگ ايشان اين همه ارزش دارد، به همان نسبت، كم‏ترين سخنى عليه عزاى ايشان وعزاداران حضرت براى گوينده ‏اش زيانبار وخطرناك است. دلسرد كردن عزاداران، مسخره‏ كردن عزادارى، وكارشكنى در اين امر، خطرناك واز هر آتشى سوزنده ‏تر است.

از اين‏رو شايسته است كه هر يك از ما براى سعادت دنيا وآخرت خودمان هم كه شده به قدرى كه مى ‏توانيم عزادارى سيدالشهدا را تقويت كنيم ودر اين راه از پول، جوانى، موضع ‏گيرى وزبان استفاده كنيم وبه قلم وقدم وحتى به دل از آن حمايت نماييم. اين‏كار به جوانى انسان قيمت مى ‏دهد ودر عمر آدمى بركت ايجاد مى ‏كند.

امام حسین(ع) استثنای عالم وجود، تألیف آیت الله سید صادق شیرازی

 

نظر شما