برقرار كردن نسبت پست و نفسانى با هر امرى از امور اين عالم، نكوهيده است و جز با ترک علایق دنیوی و پیشه کردن زهد و پارسايى راه تعالى آدمى هموار نمىشود. اگر کسی، بویی از معنویت برده باشد، می داند که تا انسان از قید هواپرستی آزادنگردد، و تا طفل جان از پستان طبیعت گرفته نشود، و تا مسایل مادی از صورت هدف خارج نشود و به صورت وسیله در نیاید، سرزمین دل، برای رشد و نمو احساسات پاک واندیشه های تابناک و عواطف ملکوتی، آماده نمی گردد.
حق پرستی به معنای واقعی کلمه یعنی شور و محبت و خدمت حق را داشتن، و با یاد او مانوس بودن و از پرستش او لذت بردن، و در حال توجه و حضور و ذکر دایم بودن. [حق پرستی،] با خودپرستی و لذت گرایی و در اسارت زرق و برق مادیات بودن، به هیچ وجه سازگار نیست. نه تنها خداپرستی، مستلزم نوعی زهد است، هر عشق و پرستشی، خواه در مورد وطن یا مسلک و مرام، مستلزم نوعی زهد و بی اعتنایی نسبت به شئون مادی است. پس خانه ی دل را از تعلقات مادی، خالی و فارغ نگه داشتن وبت های سیم و زر را از کعبه ی دل فرود آوردن و شکستن، شرط حصول کمالات معنوی ورشد شخصیت واقعی انسانی است
از امام علی (ع) چنین وارد شده است: «الْعِلْمُ يُرْشِدُکَ إِلَى مَا أَمَرَکَ اللهُ بِهِ، وَ الزُّهْدُ يُسَهِّلُ لَکَ الطَّرِيقَ إِلَيْهِ؛ علم و دانش تو را بدانچه خداوند فرمانت داده است راه مىنمايد، و زهد و پارسايى راه به سوى آن را برايت هموار و آسان مىسازد». با اين عنايت، هر برنامه و اقدام تربيتىِ متعالى، برنامه و اقدامى است كه آدمى را در اين راه مدد نمايد و او را به سوى شكوفايى مرتبه حقيقىاش و دستيابى سعادت اُخروىاش يارى سازد .
بذرهاى تربيت حقيقى در زمين پارسايى شكوفا مىشود و هر چه اين زمينه قوّتى بيشتر يابد، مانع اصلى تربيت و تخلّق به اخلاق الهى بيشتر رفع مىگردد و توان آدمى در دستيابى به كمالات انسانى فزونى مىيابد. از امام باقر (ع) روايت شده است كه اميرمومنان على (ع) فرمود: «إِنَّ مِنْ أَعْوَنِ الاَْخْلاَقِ عَلَى الدِّينِ الزُّهْدُ فِي الدُّنْيَا؛ همانا مددكارترين اخلاق به دين پارسايى نسبت به دنياست».
زهد به معناى ترک دنیا و رهبانیت و بیگانگى از اجتماع نیست، بلکه حقیقت زهد همان آزادگى و عدم اسارت در چنگال دنیاست. زاهد کسى است که اگر تمام دنیا را در اختیار داشته باشد دلبسته و وابسته به آن نباشد. اگر یک روز ببیند رضاى خدا در این است که از همه آن چشم بپوشد، به این معامله حاضر باشد، و از جان و دل بگوید: هر دو عالم را به دشمن ده که ما را دوست بس. زهد حقيقى كه بستر كمال آدمى را فراهم مىنمايد، زهد منفى و گوشهگيرى و دورى از جامعه و محروميتگرايى نيست، بلكه زهدى زنده و پرنشاط و اجتماعى و بالنده است، چنانكه اميرمومنان على (ع) خود جلوه تامّ آن بوده و در توصيف زهد حقيقى فرموده است: «أَيُّهَا النَّاسُ، الزَّهَادَةُ قِصَرُ الاَْمَلِ، وَ الشُّكْرُ عِنْدَ النِّعَمِ، وَ التَّوَرُّعُ عِنْدَ الْمَحَارِمِ، فَإِنْ عَزَبَ ذلِکَ عَنْكُمْ فَلاَ يَغْلِبِ الْحَرَامُ صَبْرَكُمْ، وَ لاَ تَنْسَوْا عِنْدَ النِّعَمِ شُكْرَكُمْ، فَقَدْ أَعْذَرَ اللهُ إِلَيْكُمْ بِحُجَجٍ مُسْفِرَةٍ ظَاهِرَةٍ، وَ كُتُبٍ بَارِزَةِ الْعُذْرِ وَاضِحَةٍ؛ اى مردم! پارسايى، دامنِ آرزو در چيدن است، و شكرِ نعمتِ حاضر گزاردن، و از ناروا پارسايى ورزيدن. و اگر از عهده اين كار بر نياييد، هرچند كه ممكن است، خود را از حرام واپاييد و شكر نعمت موجود فراموش منماييد. كه راهِ عذر بر شما بسته است، با حجّتهاىِ روشن و پديدار، و كتابهاى آسمانى و دليلهاى آشكار».
امام (ع) سه چيز را نشانه پارسايى معرفى كرده است:
۱. كوتاهى آرزوها
۲. شكرگزارى نعمتها
۳. دورى از حرامها
آرزوهاى دنيايى و پست آدمى را از منزلت انسانى ساقط مىكند و در مرتبت حيوانى قرار مىدهد، بنابراين هر چه آدمى از چنين بستگي هايى باز دارنده آزاد شود، آسودهتر مىگردد و توان و امكانات خود را در جهت درست به كار مىبندد و مىتواند نعمتهاى الهى را شكر گزارد و مىتواند موهبتها را به درستى دريابد و در آن راهى كه بايد به كار گيرد، و ملتزم به اعمال صالح گردد و خود را از فرورفتن در گرداب حرامها باز دارد، و به خلوص در عمل دست يابد، كه اميرمومنان على (ع) فرموده است: «الزُّهْدُ تَقْصِيرُ الاْمَالِ وَ إِخْلاَصُ الاَْعْمَالِ؛ زهد كوتاه كردن آرزوها و خالص نمودن كردارها است». چنين زهدى برترين توشه آدمى در جهت سير به سوى كمال حقيقى است و اميرمومنان (ع) آن را اينگونه توصيف كرده است: «الزُّهْدُ ثَرْوَةٌ؛ ناخواستن ـ دنيا [ ی نکوهیده ] ـ ثروت است».
زهد آدمى را از پستى اين جهانى و هلاكت آن جهانى حفظ مىكند و از اين رو گفتهاند كه زهد كليد درِ بهشت و آسودگى از آتش است؛ و اميرمومنان (ع) به چنين زهدى فراخوانده و فرموده است: «إِنَّكُمْ إِنْ زَهَدْتُمْ خَلَصْتُمْ مِنْ شَقَاءِ الدُّنْيَا وَ فُزْتُمْ بِدَارِ الْبَقَاءِ؛ بىگمان اگر از دنياى نكوهيده كناره گيريد و زهد پيشه كنيد، از بدبختى دنيا آسوده مىشويد و به سراى باقى خواهيد رسيد.»
زهد حقيقى راه سلوك و بندگى و زندگى توأم با نشاط و بالندگى را فراهم مىسازد و آدمى با معرفتى درست به سعادت دست مىيابد. پيشواى زاهدان، على (ع) فرموده است :«أَصْلُ الزُّهْدِ الْيَقِينُ بِاللهِ وَ ثَمَرَتُهُ السَّعَادَةُ؛ اصل زهد يقين است و ميوه آن نيكبختى است».
انسانى كه دنيا را به درستى دريافته باشد، هرگز با عالم رابطهاى پست برقرار نمىكند و با معرفتى درست از امكانات اين عالم توشه بر مىگيرد و بندگى مىنمايد، چنانكه در سخنان نورانى امير بيان، على (ع) آمده است: «وَ لاَ زُهْدَ كَالزُّهْدِ فِي الْحَرَامِ؛ و هيچ پارسايى چون پشت كردن به امر حرام نيست».
با چنين دريافتى از زهد، پارسايى برترين زمينه رشد و تعالى و اتصاف به كمالات انسانى است: «أَفْضَلُ الطَّاعَاتِ الزُّهْدُ فِي الدُّنْيَا؛ برترين طاعات زهد در دنياست.»
بدون زهد حقيقى، انسان در اسارت دنياى نكوهيده مىماند و مىپوسد و از اين روست كه ديندارى و تربيت فطرى بدون پارسايى بىمعنا مىشود، چنانكه در سخنان اميرمومنان على (ع) وارد شده است: «الزُّهْدُ أَصْلُ الدِّينِ؛ زهد اصل دين است».
فلسفه زهد آزادى است؛ يعنى انسان از برقرار كردن ارتباط نفسانى با هر امرى از امور اين عالم آزاد شود تا بتواند كمالات انسانى را در وجود خود جلوهگر سازد، يعنى از اندوهِ دلبستگى به دنيا رها گردد تا با نشاط حقيقى به سوى كمال مطلق سير نمايد، يعنى امور دنيايى را به هيچ نگيرد تا راست بايستد و راست حركت كند، يعنى دست و دلش براى آنچه بىاعتبار است نلرزد تا از غير خدا نترسد و جز در برابر حق كرنش نكند و به بندگى ذات اقدس الهى واصل شود.
اميرمومنان على (ع) در بيان فلسفه زهد و تماميت آن فرموده است: «الزُّهْدُ كُلُّهُ بَيْنَ كَلِمَتَيْنِ مِنَ الْقُرْآنِ: قَالَ اللهُ سُبْحَانَهُ: (لِكَيْلاَ تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ، وَ لاَ تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ ). وَ مَنْ لَمْ يَأْسَ عَلَى الْمَاضِي، وَ لَمْ يَفْرَحْ بِالاْتِي، فَقَدْ أَخَذَ الزُّهْدَ بِطَرَفَيْهِ؛ همه زهد در دو كلمه از قرآن فراهم آمده است: خداى سبحان فرمايد «تا بر آنچه از دستتان رفته دريغ مخوريد، و بدانچه به شما رسيده شادمان مباشيد». و آن كه بر گذشته دريغ نخورَد و به آينده شادمان نباشد از دو سوى زهد گرفته است.» بدیهی است، وقتی که چیزی کمال مطلوب نبود و یا اساسا مطلوب اصلی نبود، بلکه وسیله بود، مرغ آرزو در اطراف اش پر و بال نمی گشاید و آمدن و رفتن اش شادمانی یااندوه ایجاد نمی کند
انسان با رويكرد نادرست به زندگى اين جهانى و با دلبستگى به امور اعتبارى خود را در زندانهاى گوناگون قرار مىدهد و حصار در حصار بر پا مىسازد و گرفتارِ داشتنها و خواستنهاى بىاعتبار مىشود؛ و زهد آزادى از اينها براى شكوفايى استعدادها در جهت كمال مطلق است.
انسان در اين عالم زندانى نفس خويش است و جز با تيشه زهد نمىتواند اين حصار سخت را بشكافد و به آزادى حقيقى براى تعالى برسد. انسانى كه فلسفه زهد را دريابد، امكانات اين عالم را در جهت كمال خويش و نه زندان ساختن براى خود به كار مىگيرد و در اين درياى عظيم چونان كوزهاى خواهد بود تهى از آب و سر بسته، كه روى آب مىماند و سير مىكند و نه چون كوزهاى درباز و پرگشته از آب كه به قعر دريا مىرود.
پارسا كسى است كه بر آب دنيا گام مىزند و در آن فرو نمىرود و اگر چه همه مُلك و دارايى اين جهان از آنِ او باشد آن را بىاعتبار مىانگارد و بدان دل نمىبندد. زاهد دهانِ دل خويش را بر دنياى دون مىبندد و آن را مُهر مىنهد و وجود خود را از باد كبريايى الهى پر مىكند تا در آب دنيا غرق نشود و هرگز از كار و كوشش و تلاش باز نمىماند؛ و اينگونه با آزادى به سبب پارسايى به سوى منزل حقيقى سير مىكند. پيشواى پارسايان، على (ع) فرموده است : «مَنْ زَهِدَ فِي الدُّنْيَا أَعْتَقَ نَفْسَهُ وَ أَرْضَى رَبَّهُ؛ هر كه در دنيا زهد بورزد، خود را آزاد ساخته و پروردگارش را خشنود نموده است».
نظر شما