twitter share facebook share ۱۳۹۸ خرداد ۱۲ 1018

آيا انسان مى تواند در همه امور زندگيش راه درست در پيش گيرد و حق هر كس را بپردازد و از آزار و ستم ـ ولو به اندازه گرفتن پوست جوى از دهان مورى ـ بر هر جاندارى خوددارى ورزد، اين كارى بسيار دشوار است.

اسلام با تأكيد زياد عدل را سفارش مى كند و ظلم را هرچند كوچك و ناچيز نمى پذيرد و سفارشهاى پياپى را پيرامون ضرورت عدل بيان مى دارد، چنانكه كيفرها و رهنمودهايى را درباره حرمت ستمگرى، گوشزد مى كند. خداى متعال مى فرمايد: (إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَظْـلِمُونَ النَّاسَ وَ يَبْغُونَ فِى الاَْرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ أُولَـئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ); «راه ]نكوهش [تنها بر كسانى است كه به مردم ستم مى كنند و در ]روى[ زمين به ناحق سر برمى دارند، آنان عذابى دردناك ]در پيش[ خواهند داشت».

(وَ لاَ تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غَـافِلاً عَمَّا يَعْمَلُ الظَّــلِمُونَ); «و خدا را از آنچه ستمكاران مى كنند غافل مپندار».

(وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَـلَمُوا أَىَّ مُنقَلَب يَنقَلِبُونَ); «و آنان كه ستم كرده اند به زودى خواهند دانست به كدام بازگشتگاه برخواهند گشت».

پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد: «اتّقوا الظلم فإنّه ظلمات يوم القيامة; از ظلم بپرهيزيد كه موجب تاريكى روز رستخيز است».

«إنّ أهون الخلق على الله من ولي أمر المسلمين فلم يعدل; پست ترين مردم نزد خداوند كسى است كه كار مسلمانان را بر عهده گيرد و در ميان ايشان دادگرى نكند».

«جور ساعة في حكم أشدّ و أعظم عند الله من معاصي ستين سنة; يك قضاوت آميخته به ستم، نزد خداوند از گناه شصت ساله بزرگتر است».

اميرالمؤمنين على(عليه السلام) مى فرمايد: «من خاف القصاص كفّ عن ظلم الناس; كسى كه از قصاص مى هراسد، از ستم بر مردم دست مى شويد».

امام زين العابدين(عليه السلام) به فرزندش امام باقر(عليه السلام) در نفسهاى آخر چنين فرمود: «يا بنيّ إيّاك و ظلم من لا يجد عليك ناصراً إلاّ الله; فرزندم! بپرهيز از اين كه بر كسى ستم كنى كه جز خدا ياورى عليه تو ندارد».

ستم به كسى كه ياورى ندارد سخت تر و سنگين تر است، زيرا كسى كه از پشتيبان برخوردار است، انديشه انتقام را در سر مى پرورانَد، اما مزه ستم در كام كسى كه ياورى ندارد از حنظل تلختر است، و چنين كسى خود را به خدا مى بندد و دور است كه خدا كسى را نوميد كند كه دلش شكسته و كار خويش بدو واگذارده است.

امام باقر(عليه السلام) فرمود: «ما من أحد يظلم بمظلمة إلاّ أخذه الله تعالى بها في نفسه و ماله; هيچ كس ستمى نكرد مگر آن كه خدا انتقام آن ستم را در جان و مال از او ستَانْد».

مردى به امام باقر(عليه السلام) عرض كرد: اگر من از واليان باشم راه توبه برايم باز است؟ حضرت فرمود: «لا، حتّى تؤدّي إلى كلّ ذي حقّ حقّه; نه، مگر زمانى كه حقّ هر حق دارى را بدو باز گردانى».

نيز فرمود: «الظلم ثلاثة: ظلم يغفره الله، و ظلم لا يغفره الله و ظلم لا يدعه الله، فأمّا الظلم الّذي لا يغفره فالشِرْك، و أمّا الظلم الّذي يغفره فظُلْم الرجل نفسه فيما بينه و بين الله و أمّا الظلم الّذي لا يدعه فالمُداينة بين العباد; ستم، سه گونه است: ستمى كه خدا آن را نمى بخشد، و ستمى كه خدا آن را مى بخشد، و ستمى كه خدا آن را وا نمى نهد. ظلمى كه خدا آن را نمى بخشد، شرك است، و ظلمى كه خدا آن را مى بخشد همان ستم ميان شخص و خداست و ظلمى كه خدا آن را وا نمى نهد ستم به مردم به هنگام سوداگرى است».

حوزه دو گونه اوّل ستم، كيفردادن و كيفرندادن است اما ظلم به مردم به علاوه كيفر با دادخواست الهى در دنيا نيز همراه است.

امام صادق(عليه السلام) درباره آيه مباركه (انَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرصادِ); «همانا خداى تو در كمين است» مى فرمايد: «قنطرة على الصراط لا يجوزها عبد بمظلمة; بر صراط، عقبه اى است كه هر كس ستم كرده باشد از آن نگذرد».

«ما من مظلمة أشدّ من مظلمة لا يجد صاحبها عليها عوناً إلاّ الله عزّوجل; هيچ ستمى سخت تر از ستمى نيست كه شخص ستمديده، ياورى جز خدا نيابد».

«من أكل من مال أخيه ظلماً و لم يردّه إليه أكل جذوة من النار يوم القيامة; هركه به ستم، مال برادرش را بخورَد و آن را باز نگردانَد در روز رستخيز شعله اى آتش خواهد خورْد».

«إنّ الله عزّوجل أوحى إلى نبي من أنبيائه ـ في مملكة جبّار من الجبّارين ـ أنْ إئتِ هذا الجبّار فقل له: إنّي لم استعملك على سفك الدماء و إتخاذ الأموال و إنّما استعملتك لتكُفّ عنّي أصوات المظلومين فإنّي لم أدعهم لظلامتهم و إنْ كانوا كفّاراً; همانا خداى عزّوجلّ به يكى از پيامبران خود كه در سرزمين جبّارى از جبّاران مى زيست وحى فرستاد كه: سوى اين جبّار برو و بدو بگو: من تو را بر كار نگماردم تا خون بريزى و اموال ديگران بستانى، بلكه تو را بر كار گماشتم تا شِكوه ستمديدگان را تو به جاى من دريافت كنى، زيرا من دادخواهى آنها را رها نخواهم كرد هرچند كافر باشند».

كافر به خود ستم كرده اما چرا بايد ديگران به او ستم كنند؟ خدايى كه او را آفريده به ستم ديدن او راضى نيست اگرچه به خود ستم كرده باشد ـ چنانكه در اين آيه مى خوانيم: (إِنَّ الشِّرْكَ لَظُـلْمٌ عَظِيمٌ); «همانا شرك، ستمى بزرگ است» ـ و از سوى خدا مستحق كيفر و عذاب است.

امام صادق(عليه السلام) فرمود: «أما إنّ المظلوم يأخذ من دين الظالم أكثر ممّا يأخذ الظالم من مال المظلوم، ثمّ قال: من يفعل الشرّ بالناس فلا ينكر الشرّ إذا فعل به، أما انّه إنّما يحصد ابن آدم ما يزرع و ليس يحصد أحد من المُرّ حلواً و لا من الحلو مرّاً; آگاه باشيد كه مظلوم از دين ظالم بيش از آن مقدار مى ستانَد كه ظالم از مظلوم ستانده، سپس فرمود: هركه شر به مردم رساند به هنگام گرفتار شر شدن معترض نشود، آگاه باشيد كه آدميزاده آن مى درود كه كاشته است و هيچ كس از تلخى، شيرينى يا از شيرينى، تلخى نمى درود».

اين ميزانى بسيار دقيق است، آيا هيچ گاه ثمره گندم، جو مى شود؟ يا حنظل، عسل به بار مى آورَد؟ اين ميزان و ملاك در دل و زبان و ديگر دستگاههاى پيكر انسان، موجود است و هركه به مردم گمان بد بَرد بدو گمان بد برند و هركه به مردم نيش زبان بزند يا نيش چشم رسانَد يا با دست خود بديشان يورش بَرد ناگزير بايد نظير آن را دريافت كند اگر نگوييم چند برابر آن را. آيا گندمى را نديده ايد كه هفت سنبله به بار آورَد كه بر هر سنبله صد دانه گندم باشد؟

در اينجا حديث شگفتى نقل مى شود كه مفهوم آن هنگام تحليل، همچون آفتاب، آشكار مى شود. امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد:

«من ظلم سلّط الله عليه من يظلمه أو على عقبه أو على عقب عقِب عقبه; هركه ستم كند خدا ظالمى را بر او يا بر نسل او حاكم مى گردانَد. راوى مى گويد: با خود گفتم چگونه كسى ستم مى كند و خدا ظالمى  را بر نسل او حاكم مى گردانَد؟ پيش از آن كه سخنى بگويم حضرت فرمود: خداى متعال مى فرمايد: (وَلْيَخْشَ الَّذِينَ لَوْ تَرَكُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّيَّةً ضِعَـفًا خَافُوا عَلَيْهِمْ فَلْيَتَّقُوا اللَّهَ وَلْيَقُولُوا قَوْلاً سَدِيدًا); و آنان كه اگر فرزندان ناتوانى از خود بر جاى بگذارند بر ]آينده [آنان بيم دارند، بايد ]از ستم بر يتيمان مردم نيز [بترسند. پس بايد از خدا پروا دارند و سخنى ]بجا و[ درست گويند»

درباره اين روايت و اين آيه دو پرسش مطرح است:

اوّل: چگونه خدا ستمگر را بر فرزند يا فرزندِ فرزند او مسلّط مى گردانَد؟ آيا قرآن نمى فرمايد: (وَ لاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى); «هيچ بردارنده اى بار گناه ديگرى را بر نمى دارد». اگر پدر ستم مى كند چرا بايد فرزند مورد ستم قرار گيرد؟

دوم: چه پيوند طبيعى ميان ستم پدر و تسلّط ستمگر بر فرزند وجود دارد؟

پاسخ اين پرسش بسيار ساده است. آيا يك شرابخوار به سبب آشاميدن شراب موجب نارسايىِ عقلى فرزندان خود نمى شود؟ آيا خداوند اين خاصيت را در شراب ننهاده است؟ خدا امور طبيعىِ هستى را با يكديگر در پيوند قرار داده، ولى گناه و كيفر را جز انجام دهنده آن بر دوش نمى كشد. اين جمع ميان آيه «و لا تزر» و آيه «و ليخش» است، بدوش نكشيدن آن نسبت به كيفر است، در حالى كه ترس نسبت به جريان يافتن سنتهاى طبيعى است.

اما پيوند ميان ستم با فرزندان، روشن است، زيرا آن كه ستم مى كند ناگزير ستمديدگان و كسان ايشان را عليه خود بر مى انگيزد و ناچار، ستمديده و وابستگان او دير يا زود از او انتقام خواهند گرفت، انتقامِ زود بر خودِ ستمگر واقع مى شود و انتقامِ دير بر فرزندان او. پس انسان خردمندى كه خود و نسل خويش را دوست دارد نبايد ستم كند كه اگر چنين كند خود و نسلش گرفتار مى شوند. اين است جايگاه ستم از ديدگاه اسلام.

اما عدل، اسلام به شدت بر وجود عدل، تأكيد مى ورزد و بسيارى از آيات و احاديث و سخنان و رفتارها به اين فضيلت والا اختصاص دارد. عنوان برجسته اسلام كه آغاز اين دين مبارك به آن متجلى است اين سخن پروردگار است: (إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الاِْحْسَـنِ وَ إِيتَآىِ ذِى الْقُرْبَى وَ يَنْهَى عَنِ الْفَحْشَآءِ وَ الْمُنكَرِ وَ الْبَغْىِ); «در حقيقت، خدا به دادگرى و نيكوكارى و بخشش به خويشاوندان فرمان مى دهد و از كار زشت و ناپسند و ستم باز مى دارد».

احسان، برتر از عدل است، زيرا باز پرداخت قرض، عدل است ولى بازپس برگرداندن بيشتر از آن با ميل و رغبت، احسان و نيكوكارى است.

آيه ديگرى مى فرمايد: (إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تُؤَدُّوا الاَْمَـنَـتِ إِلَى أَهْلِهَا وَ إِذَا حَكَمْتُم بَيْنَ النَّاسِ أَن تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ); «همانا خداوند به شما فرمان مى دهد كه امانتها را به صاحبان آن ها باز گردانيد و هرگاه ميان مردم، داورى كرديد به دادگرى داورى كنيد».

پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) فرمود: «عدل ساعة خير من عبادة ستين سنة، قيام ليلها و صيام نهارها; يك ساعت دادگرى بهتر از هفتاد سال عبادت است كه شبِ آن را به عبادت برخيزى و روزش را به روزه سركنى».

امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد: «من أصبح لا ينوي ظلم أحد غفرالله له ما أذنب ذلك اليوم ما لم يسفك دماً أو يأكل مال يتيم حراماً; هركه شب را به صبح رسانَد در حالى كه قصد ستمگرى بر كسى را نداشته باشد خدا گناهان آن روز او را خواهد بخشيد مشروط بر آن كه خونى نريخته باشد و مال يتيمى را به ناروا نخورده باشد».

مقصود از ستم در اينجا تنها آزار رساندن نيست بلكه هرگونه تجاوز زبانى يا شخصيتى يا مالى يا نظاير آن را در بر مى گيرد، بر اين اساس، بخشودگى كه در اين حديث آمده است تاجر متقلب، كاسب كم فروش، حاكم ستمگر و رباخوار را در بر نمى گيرد.

«العدل أحلى من الماء يصيبه الظمآن ما أوسع العدل إذا عدل فيه و إن قلّ; عدالت، شيرين تر از آبى است كه تشنه به دست مى آورد و حتّى اگر عدالت كم باشد باز بسيار است».

«العدل أحلى من الشهد و ألين من الزبد و أطيب ريحاً من المسك; عدالت، شيرين تر از عسل است و نرمتر از كره و خوشبوتر از مشك».

جان در پرتو عدالت، آسايش مى يابد و دل، راحتى مى گيرد و مردم، امنيت مى يابند و كشور به پيشرفت نايل مى شود و كدام عسل و كره و مشك چنين ويژگيهايى دارد؟

«اتقوا الله و أعدلوا فإنّكم تعيبون على قوم لا يعدلون; از خدا پروا كنيد و دادگرى در پيش گيريد شما هم بر مردمى كه عدل در پيش نمى گيرند خرده مى گيريد».

چه زشت است كه آدمى صفتى را عيب گيرد كه خود برخوردار است! شاعر مى گويد:

لا تنَه عن خلُق و تأتي مثلَه *** عار عليك اذا فعلت عظيمُ

«از اخلاقى بازمدار كه خود آن را انجام مى دهى كه اگر چنين كنى ننگى بزرگ بر تو وارد شود».

*برگرفته از کتاب ارزش ها در نگاه اسلام؛ نوشته آیت الله سید محمد شیرازی

نظر شما