پرده ی اول:

مردم کشورهای عراق و سوریه، با حملات گروه داعش مواجه شدند. گروهی به نام اسلام، نه به مسلمان رحم کردند و نه غیر مسلمان؛ اموال و خانه های مردم را به تاراج بردند، زنان و کودکان را به بردگی گرفتند و هرکس حاضر به همراهی و سرسپردگی آنان نبود، به روش های گوناگون کشتند. در عراق از آنجا که دولت، کنترل کشور را به طور کامل از دست نداده بود، برخی در مناطق امن تری همچون کربلا و نجف و منطقه ی خودمختار کردستان پناه گرفتند؛ اما برای مردم سوریه این امکان نیز فراهم نبود. سوریه درگیر یک جنگ تمام عیار داخلی بود؛ جنگی که هیچ چشم انداز روشنی پیش روی آن نیست و به سوی هرکدام از طرف های درگیر روی آوری، از جانب دیگری هدف حمله قرار خواهی گرفت.

 دراین شرایط، تنها چشم امید مردم یاری رسانی کشورهای دیگر بود؛ اما نه کشورهای عربی مسلمان، که خود آتش افروز این جنگ خانمان سوز بودند و داعش با کمک های مالی و تسلیحاتی آنان، توانسته بود در مقابل ارتش وفادار و منظم سوریه، گام به گام پیش رود و میلیون ها نفر را آواره ی سرزمین های دیگر سازد و نه همسایگانی چون ترکیه که بی پروا، راه ورود جنگجویان داعش را فراهم می کرد و تنها گروه پیروز و سربلند در مقابل داعش را، هدف بمباران جنگنده های خود قرار می داد.

پرده ی دوم:

درحالیکه جوامع مسلمان، در بهترین حالت، با سکوت خود نظاره گر فلاکت و بدبختی برادران سوری و عراقی خود بودند، ملت غرب، این کفّار فاسد و بی بندو باری که به زعم برخی مسلمانان ظاهربین، بی شک در پایین ترین طبقات دوزخ و أسفل السافلین جای خواهند گرفت، دست یاری و کمک خود را به سوی مسلمانان رنجدیده ی خاورمیانه دراز کردند و با آغوش باز به استقبال آنان رفتند؛ گویی که این سخن مولا علی (ع) را به گوش جان سپرده بودند که: ای مالک مردم دو دسته اند: یا برادر دینی تو اند و یا از نظر انسانی با تو هم نوع. مردم در کشورهای اتریش، آلمان و سوئد، با حضور در راه آهن، با کیک و شیرینی به استقبال پناهندگان شتافتند، در میان آنان آب و غذا توزیع کردند و طی تظاهراتی، خواهان وضع حقوق بهتری برای مهاجران شدند. دوازده هزار خانواده ی ایسلندی پیشنهاد کردند که خانه هایشان را به پناهندگان سوری دهند، تا با این اقدام خود دولت را تشویق به اعطای پناهندگی به افراد بیشتری کنند.

 اما براستی که رعیّت اصلاح نمی شود جز آنکه زمامداران اصلاح گردند و زمامداران اصلاح نمی شوند، مگر با درستکاری رعیت؛ پس تلاش برای بهبود وضعیت پناهجویان، به مردم محدود نشد، دولتمردان اروپایی نیز نقش خود را به خوبی ایفا نمودند. آنگلا مرکل صدر اعظم آلمان نسبت به احساسات ضد مهاجرت در کشور خود هشدار داد و گفت: «اگر اروپا در مورد مسئله ی پناهجویان شکست بخورد، آنگاه باید گفت آن اروپایی که ما آرزویش را داریم نیست؛ پناهجویان سوری همگی جنگ زده هستند و مقررات معمول اتحادیه ی اروپا در خصوص پناهندگی، نباید در مورد آنان اعمال گردد، لذا آلمان امسال 800 هزار پناهنده را خواهد پذیرفت»؛ لوران فابیوس وزیر خارجه ی فرانسه نیز مجارستان را بدلیل ایجاد یک حصار سیم خاردار، در امتداد مرز خود با صربستان محکوم کرد.

پرده ی سوم:

در احادیث آمده است که «ألاِنسان رَهینُ الاحسان»؛ انسان در گرو نیکی است. همچنین پیامبر اکرم(ص) می فرماید: « مَن أحیا أرضاً مواتاً فهوَ له»؛ این قاعده در مورد تکوینیات نیز صادق است، اگر گروهی ملتی را احیا کنند و آنها را از جهل، فقر و بدبختی نجات دهند، مالک دل، روح و عقیده ی آنان می گردند. آنچه که امروز در اروپا مشاهده می کنیم، پیش از این نیز به اشکال دیگر رخ داده است. هنگامی که مردم آفریقا گرفتار فقر، بیماریهای واگیرداری همچون ابولا، جهل و بی سوادی اند، این کشیشان مسیحی و امدادرسانان غربی هستند که با حضور به موقع خود در دورترین نقاط دنیا، بهداشت و آموزش را با خود به ارمغان برده، از رنج و آلام مردم می کاهند و در پی آن، قلوب و باورهای آنان را به تسخیر خود در می آورند. بنابراین، اینکه پناهجویان بعد از ورود به آلمان شعار آلمان متشکریم و آلمان دوستت داریم سر دهند امری است طبیعی؛ حتی اگر بعد از گذشت مدتی بسیاری از آنان، به رنگ جوامع غربی درآیند و باورهای خود را دستخوش تغییر قرار دهند، جای شگفتی نخواهد بود.

نکته ی آخر:

امام صادق (ع) شبانه و پنهانی به نیازمندان کمک می کرد؛ یکی از اصحاب از ایشان پرسید: آیا نیازمندانی که مایحتاج خود را از شما دریافت می کنند، حق را می شناسند و از شیعیان هستند؟ امام فرمود:« اگر می شناختند، در هر چه داشتیم، تا نمک، ایشان را شریک می کردیم». انفاق و دستگیری از محرومان و نیازمندان، در قرآن از ویژگی های مؤمنان برشمرده شده است. اگر تنها مسئله ی پناهجویان را مورد توجه قرار داده و رفتار ایرانیان را- به عنوان بهترین کشور اسلامی-در قبال مهاجران افغان که هم زبان و هم مذهب نیز هستیم، با مردم اروپا مورد مقایسه قرار دهیم، هیچ جایی برای انکار این سخن سید جمال الدین اسد آبادی باقی نخواهد ماند:« به غرب رفتم، اسلام بود و مسلمان نبود؛ به شرق آمدم، همه مسلمان بودند ولی اسلام نبود». 

نظر شما