از نظر جامعه شناختی این جامعه است که با فراهم آوردن شرایط، بستر لازم برای شکل گیری شخصیت را مهیا می سازد و از میزان انحراف افراد می کاهد.

شخصیت از چند مؤلفه تشکیل می شود که عبارتند از:

1.فطرت الهی انسان؛ یعنی زمینه ای از پیش پرداخته شده که در کلیات قابل تغییر نیست اما می توان بذر هرگونه روحیه و ایده ای را در آن کاشت.

2.وراثت؛

3.محیط اجتماعی؛

4.محیط طبیعی؛

5.فرهنگ؛

فطرت

خدای سبحان درباره فطرت در آیه 30 سوره روم می فرماید: فطرتی است که خداوند انسان ها را بر آن آفریده، دگرگونی در آفرینش الهی نیست.

آدمی با فطرتی ویژه تولد می یابد، سرشتی که تا حدودی معین قابل انعطاف و تغییر است و این در حالی است که حیوانات و گیاهان قابلیت اندکی برای تغییر دارند.

آغاز تحول آدمی حرکت بر روی دو پا بود و نهایت آن تسخیر فضای لامتناهی جهان. خداوند در آیه 19 سوره انشقاق درباره زمینه فراوان تحول در آدمی می فرماید: همه شما پیوسته از حالی به حال دیگر منتقل می شوید و در حدیثی قدسی چنین وارد شده است: برای بندگان صالحم چیزی فراهم کرده ام که نه چشمی دیده و نه گوشی شنیده و بر قلب احدی خطور نکرده است.

وراثت و شخصیت

در روایتی آمده است: فرزند بخشی مکنون و ناپیدا از پدر خویش است.

در دانش ژنتیک نیز این اصل به ثبوت رسیده و گفته شده که فرزندان حامل بخشی از ویژگی های پدر و مادر خویش اند، خواه این ویژگی ها جسمی باشد و خواه روحی و روانی.

نقش محیط طبیعی در شکل دهی به شخصیت انسان

اقلیم های جغرافیایی و طبیعی گوناگون که هریک درصد خاصی از گرمی و سردی و رطوبت و خشکی دارند،تأثیر غیرقابل انکاری بر آدمی می گذارند. به همین دلیل است که ساکنین سرزمین های معتدل نسبت به ساکنان مناطق حاره یا سردسیر، متأثر از عامل نیرومند رطوبت اند و تأثیر آن را در جسم و جان خویش می بینند. نظریه ارسطو مبنی بر تقسیم مزاج ها به دموی، بلغمی، صفراوی و سوداوی نیز چنین خاستگاهی داشته است.

تأثیر محیط اجتماعی بر تکوین شخصیت

آدمی در نهایت ناتوانی متولد می شود و تا زمان مرگ ناتوان باقی می ماند، اما همانگونه که برخی، ناتوانی های خود را با کمک محیط طبیعی جبران می کنند، برخی دیگر به محیط اجتماعی تمسک می جویند و در خلال تأمین و دریافت نیازمندی های خود از محیط اجتماعی، اوصاف و خلق و خوی ویژه ای نیز از آن کسب می کنند و خود را در چارچوب های ایجاد شده توسط آن جامعه محدود می کنند. تأثیر عامل اجتماعی به قدری است که عوامل فطرت، وراثت و محیط طبیعی را تحت تأثیر قرار داده و تا حد ممکن آنها را به عقب می راند.

فرهنگ

انسان فرهنگ خویش را با روش های گوناگون همچون نگاشتن ذخیره می کند. هر نسلی از آیندگان نه تنها تجارب گذشتگان را فرا می گیرد و آن را دستمایه زندگی خویش قرار می دهد، بلکه به کتب حاوی فرهنگ ذخیره شده نیز دست یافته و آن را می آموزد. این فرهنگ که جامعه را از چندرنگی و چندگانگی برخوردار می کند، آدمی را احاطه کرده و بر او تأثیر می گذارد و او را در چارچوب خود محدود می کند. حتی فراریان از جامعه و کسانی که به غارها و صومعه ها پناه می برند نیز رنگ خاص اجتماع خود را با خود بدانجا می برند.

بنابراین جامعه که اینچنین انسان را از تمامی جهات فراگرفته، به او چهره ای اجتماعی می بخشد، انسان را از همان اولین روز زندگی در آغوش می گیرد و با او مأنوس می شود و از این رهگذر، کودک از همان دوران کودکی با جامعه هماهنگ می شود، آن را می شناسد و از آن فرا می گیرد، با او مأنوس می شود و از طریق آن نیازهایش را برآورده می سازد.

فراگیری آدمی از اجتماع، محدود به یادگیری، برآوردن نیازهای اولیه و روش برقرار کردن ارتباطات اجتماعی نیست، بلکه راه تأمین نیازهای ثانویه خود یعنی درون مایه روابط اجتماعی: آداب و رسوم و عرف و عادات اجتماعی را نیز فرا می گیرد. جامعه پذیری و کنترل اجتماعی از نهاد خانواده آغاز می شود، در نهاد مدرسه ادامه می یابد و پس از آن در جامعه بزرگ تر با وسایل ارتباط جمعی به کمال خود می رسد.

فرهنگ و آزادی

فرهنگ سالم، زمینه گسترده ای را برای آزادی های گوناگون فراهم می آورد. در این باره هیچ شاهدی گویاتر از فرهنگ اسلام نیست، زیرا هزارن سال دروازه پیشرفت و تکامل به روی دنیا بسته شده بود تا آنکه اسلام ظهور کرد و با اعطای آزادی و تشویق به علم ورزی، امواجی عظیم از جریان های فرهنگی را پدید آورد و از این مجرا دو ثمره بزرگ به بار نشست:

-روح جستجو، کاوش و تحقیق؛

-شجاعت در اعلام نظر و نقد افکار و رفتارها؛

در پرتو این دو خلصت، مسلمانان جهان را از نور معرفت آکنده ساختند و ناگهان چنان پیشرفتی برای انسان حاصل شد که تمدن صنعتی معاصر تنها یکی از ثمرات بی شمار آن است.

برگرفته از کتاب اسلام و جامعه نوشته آیت الله سید محمد حسینی شیرازی

نظر شما