هفته گذشته حمید بدخشان وارد حرم شاهچراغ شد و 15 نمازگزار را با اسلحه کشت. وی مورد اصابت گلوله قرار گرفت و در بازداشت پلیس جان باخت. داعش مسئولیت این حمله را بر عهده گرفت و آن را بخشی از جنگ فرقه ای خود علیه شیعیان اعلام کرد.
واکنش مردم به این حمله یادآور اتفاقات آغازین جنگ داخلی سوریه و انقلاب 1979 ایران بود. مردم به روایت حکومت از این حمله اعتماد نداشتند و بازار تئوری های توطئه داغ شد. در این میان روزنامه نگاران خارجی به جای اینکه اقدام به کشف واقعیت کنند، خود بر شعله این تئوری ها دمیدند.
تردید مردم نسبت به اینکه این حمله واقعا کار داعش باشد از آنجا تقویت شد که مقامات ایران بلافاصله از آن سوء استفاده کردند و مسئولیت ناامنیِ کشور را به گردن مردم معترض انداختند. از سوی دیگر سابقه دروغ گویی آشکار حکومت از جمله در حادثه اسقاط هواپیمای اوکراینی، سبب بی اعتمادی بیشتر مردم به روایت هایی که مقامات ارائه می دهند شده است.
اما شواهدی که از سوی اپوزیسیون برای زیر سؤال بردن حمله داعش ارائه شد، ضعیف بود. ایران وایر به بررسی یک پوستر دولتی که به مناسبت این حمله منتشر شده بود پرداخت و ادعا کرد این پوستر قبل از حمله ساخته شده است. این رسانه همچنین به مقایسه این حمله با حملات سابق داعش دست زد و سعی کرد تناقضات موجود را بیابد.
داعش در نهایت نوار و عکس هایی از ابوعایشه العمری (حمید بدخشان) منتشر کرد که در حال بیعت با این گروه در برابر پرچم داعش بود. این تصاویر ثابت می کند که داعش مسئول حمله بوده است مگر اینکه توطئه ای پیچیده و غیرقابل تصور در پشت پرده وجود داشته باشد. مشخص نیست که چرا داعش برای انتشار فیلم های از پیش ضبط شده بدخشان، اینقدر تأخیر کرد شاید منتظر بود که مرگ وی تأیید شود.
البته مسئول بودن داعش در این حمله نافی این نیست که مقامات ایرانی به دلیل سهل انگاری فاحش خود نتوانسته اند جلوی این حمله را بگیرند. در یک کشور دموکرات که مقامات پاسخگوی مردم هستند، حملات تروریستی منجر به انجام تحقیقات گسترده و بررسی سرویس های امنیتی می شود و مقامات به دلیل ناتوانی در محافظت از شهروندان، برکنار می گردند. عجله جمهوری اسلامی برای استفاده سیاسی از این فاجعه، بیشتر باعث شد که نظام در معرض اتهام قرار گیرد.
رسانه های خارجی یک راست سراغ تئوری پرچم دروغین[1] رفتند. خبرنگاران بی بی سی که معمولا با لحنی سنجیده و خنثی صحبت می کنند، در گزارشی که از این حمله دادند صرفا به بیان سوء ظن ایرانیان نسبت به نقش داعش پرداختند. یکی از خبرنگاران اکونومیست نظریه پرچم دروغین را نظریه ای معقول دانست و یک اندیشکده آمریکایی عنوان کرد که دخالت داعش در این حمله بسیار بعید است.
حمله داعش در ایران در حالی اتفاق افتاد که بسیاری از ایرانیان در مخالفت با نظام تظاهرات می کنند. یکی از خبرنگاران بی بی سی در توئیتی نوشت: امروز چهلم مهسا امینی است. در جریان قیام مردم علیه اسد؛ داعش ناگهان در سوریه ظهور کرد و تمرکز جهان را به شبه نظامیان معطوف نمود. آیا با همان سناریو مواجهیم؟
به مناسبت این توئیت خوب است که تاریخ القاعده و داعش در جنگ داخلی سوریه را بررسی کنیم.
دسامبر 2011 خودروهای بمب گذاری شده خارج از دفتر اطلاعاتی سوریه منفجر شد. چند هفته بعد یک بمب گذار انتحاری اتوبوسی پر از پلیس ضد شورش را منفجر کرد. در این حملات دهها غیرنظامی کشته و صدها نفر مجروح شدند. این اتفاقات در مراحل اولیه قیام مردم رخ داد و منابع خبری رسمی، القاعده را مسئول حملات عنوان کردند.
اما مخالفان سوری به اتفاق آرا این حملات را عملیات پرچم دروغین نیروهای طرفدار رژیم دانستند. نیویورک تایمز گزارش داد که نه دولت و نه اپوزیسیون شواهد قطعی برای ادعاهای خود ندارند. حتی دولت اوباما به دخالت دولت در حملات اشاره کرد و اظهار داشت «بمب گذاری ها نشان داد نیروهای امنیتی سوریه اراذل و اوباشی هستند که ظاهرا گاهی خارج از کنترل دولت عمل می کنند»
البته دولت دمشق ابزار، انگیزه و سابقه بی رحمی برای کشتن مردم خود را در عملیات های پرچم دروغین داشت؛ ولی این بار واقعا القاعده پشت حملات بود. در نهایت جبهه النصره -شاخه محلی القاعده- با انتشار ویدئویی مسئولیت انفجار اتوبوس پلیس را بر عهده گرفت. در مورد انفجار دفتر اطلاعاتی هم گرچه سؤالات بیشتری وجود دارد ولی مقامات آمریکایی اعلام کردند که این حمله نیز کار جبهه النصره بوده است.
با گذشت زمان مخالفان سوری از انکار حضور القاعده به جایی رسیدند که جبهه النصره را به عنوان شریک خود در قیام علیه اسد پذیرفتند. به این ترتیب در شرایطی که برخی از انقلابیون نسبت به پروژه سیاسی جبهه النصره بدبین بودند، شورشیان این گروه، انقلاب مردم را به سمت جنگی مذهبی سوق دادند. در این میان بسیاری از ناظران خارجی از انجا که می ترسیدند سخنان و مواضعشان حمایت از رژیم سوریه تلقی شود، ترجیح دادند سکوت کنند تا اینکه داعش برخاست و دیگر نادیده گرفتن این شرایط غیرممکن شد.
آنانکه پیشتر از مخالفان سوری انتقاد می کردند، از شرایط پیش آمده استقبال نمودند و مدعی شدند که این قیام از ابتدا فرقه ای بوده است. این درحالی است که بسیاری از مخالفان سوری واقعا با دیدگاه های اجتماعی جبهه النصره همراه و موافق نبودند. حقیقت این است که انقلابِ خشونت آمیز، غیرقابل کنترل می شود و افراد را در موقعیت های دشواری قرار می دهد.
انقلاب 1979 نیز مشابه انقلاب سوریه در ابتدا خیزشی مردمی بود که توسط لیبرال ها و چپ ها آغاز شد اما اسلام گرایان کنترل اوضاع را بدست گرفتند و جمهوری اسلامی را روی کار آوردند.
در آن انقلاب نیز ما شاهد تئوری پرچم دروغین بودیم. سال 1978 سینما رکس به آتش کشیده شد و صدها تماشاگر جان خود را از دست دادند. رژیم سلطنتی انقلابیون را مسئول حمله دانست اما بسیاری از مردم معتقد بودند این کار توسط خود رژیم انجام شده و به عبارت دیگر شاه از عملیات پرچم دروغین استفاده کرده است. دهه ها بعد ایرانیان فهمیدند که این اقدام براستی توسط انقلابیون انجام شده است.
ایرانِ سال 2022 نه ایران سال 1979 است و نه سوریه سال 2011 وضعیت کنونی بی سابقه است به همین دلیل نیاز است که به واقعیت ها توجه دقیق شود. خطرناک ترین اقداماتی که ممکن است اوضاع را رو به وخامت برد و بحران را تشدید کند، ممکن است از سوی کسانی انجام شود که هیچکس فعلا آنها را تهدید نمی داند. باید توجه کرد که اسلام گرایان تنها کسانی نیستند که می توانند دست به اعمال شرورانه و خشونت آمیز زنند.
انتقاد از جنبش های اعتراضی همیشه کار دشواری است. روزنامه نگاران همیشه می خواهند در کنار افراد مستضعف بایستند؛ هیچکس نمی خواهد به عنوان فردی شناخته شود که به مردمی که علیه حکومتی سرکوبگر قیام کرده اند، ضربه می زند. با این حال وفاداری به حقیقت در موقعیت های انقلابی از اهمیت بیشتری برخوردار است.
مردمی که در جریان انقلاب حضور دارند با خطراتی جدی مواجه هستند و به شدت به اطلاعات درست و قابل اعتماد نیاز دارند. در چنین شرایطی کسانی که بیرون از این بحران هستند باید برای کمک وارد عمل شوند. اگر رهبران اپوزیسیون نتوانند بین داستان و واقعیت تمییز قائل شوند، نمی توانند تصمیمات درستی بگیرند.
سردبیر ایران وایر به سی ان ان گفت: «در یک موقعیت پر از خشم و پر از هرج و مرج، نمی توان از افراد جامعه انتظار داشت که بدنبال حقیقت باشند؛ به خصوص اگر گزارش هایی که منتشر می شود ریشه در واقعیت داشته باشد»
این حرف درست است به همین دلیل از خبرنگاران، دانشگاهیان و فعالان مدنی ساکن در خارج انتظار می رود این مسئولیت را بر عهده بگیرند. مردم در جوامع بسته برای رسیدن به اخبار و اطلاعات درست با محدودیت مواجه هستند بنابراین از کسانی که در جوامع آزاد زندگی می کنند انتظار می رود گزارش هایی که ارائه می دهند بر پایه اسناد و شواهد باشد نه حدس و گمان و افکار واهی.
منبع: responsiblestatecraft
مترجم: فاطمه رادمهر
نظر شما