عارف به واسطه تصدی معاون اولی دولت اصلاحات در فاصله سالهای 1380 تا 1384، وزن سیاسی خاص خودش را دارد.
وی یک چهره آکادمیک است؛ او میتواند به واسطه این امتیاز، سبد رأی پر و پیمانی از طبقه روشنفکر دانشگاهی برای خود دست و پا کند.
عارف نزدیکترین اصلاحطلب به جریان حاکمیت است. عضویت او در مجمع تشخیص مصلحت نظام و شورای عالی انقلاب فرهنگی، موید این ادعاست. او امروز در حال گفتوگو و رایزنی با متصدیان نهادهای نظارتی برای رفع شبهات از جریان اصلاحات و عبور معقول آنان از فیلتر شورای نگهبان است.
اصلاحطلبان خود را زیر دِین عارف میبینند؛ خیلیها میگویند چنانچه وی نامه رئیس دولت اصلاحات مبنی بر کنارهگیریاش از انتخابات سال 92 را بازنکرده به مبدأ پس میفرستاد، سبد آرای حسن روحانی نامزد مورد حمایت اصلاحطلبان میشکست و نتیجه انتخابات قطعا تغییر می کرد.
در همین راستا، روزنامه اعتماد در شماره شنبه 16 آبانماه خود طی گزارشی که از پدیدآمدن دوگانه احتمالی عارف - حدادعادل در انتخابات مجلس دهم سخن به میان آورده بود، اینگونه درباره پایگاه اجتماعی عارف سخن گفت: «محمدرضا عارف در مقام يک چهره اصلاحطلب در بازی بزرگ انتخابات رياستجمهوری توانست اندوخته اجتماعی به دست آورد كه در حال حاضر كمتر نيروی سياسی اصلاحطلبی از اين موقعيت و وضعيت ممتاز برخوردار است.»
اما به عقیده برخی از ناظران سیاسی عارف نباید در انتخابات مجلس شرکت کند. آنان معتقدند یک گفتمان سیاسی برای نفوذ در افکار عمومی بایستی دو مولفه مهم داشته باشد؛ یکی داشتن دست بالاتر نسبت به دیگر گفتمانها و دومی نحوه بیان تأثیرگذار آن گفتمان. حسن روحانی در سال 92 توانست با بیان نافذ خود، از واژه اعتدال با دایره معناپذیری بالا برای خود موج اجتماعی ایجاد کند.
عارف علیرغم دارابودن پارامترهای علمی و فرهنگی، نفوذ کلام و قدرت تاثیرگذاری اندکی دارد. بنابراین تبدیل یک گفتمان سیاسی به پارادایم اجتماعی از سوی عارف، در محاق اما و اگر قرار دارد.
بر اساس استدلال برخی صاحبان نظر، قرابت اندیشهای عارف با رئیس دولت اصلاحات میتواند منجر به ایجاد گزاره «عدم استقلال فکری» در اذهان و نتیجتاً رویبرگردانی فعالان سیاسی از عارف شود. محمد عطریانفر از اعضای حزب کارگزاران سازندگی در همینباره میگوید: «عارف باید در جهت استقلال سیاسی از رئیس دولت اصلاحات تلاش کند. »
امروز که عارف در جایگاه ریاست شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان قرار گرفته، توقعات از او برای شفافتر و صریحتر سخنگفتن پیرامون مشکلات کشور و خواستههای جریان اصلاحطلبی بیش از پیش بالا رفته است.
اما همانطور که گفته شد، عارف از چهرههای اصلاحطلب نزدیک به حاکمیت است و این نزدیکی، وی را در بیان مطالبات اصلاحطلبان مخصوصا از نوع تند و تیز آن، اندکی محافظهکار کرده است. البته ناگفته نماند که عارف به لحاظ شخصیتی، چندان هم مِیلی به بیان این قِسم از مطالبات ندارد.
صادق زیباکلام فعال سیاسی اصلاحطلب درباره این خصیصه اخلاقی عارف این چنین قلمفرسایی میکند: «آیا دکتر عارف در روز روشن میتواند نظارت استصوابی شورای نگهبان را زیر سوال ببرد؟ به نظر من نمیشود، نمیتواند و نمیکند. » زیباکلام در ادامه یادداشت خود میگوید:« اگر دکتر عارف رئیس مجلس شود و بتواند ما را نیممتر به جلو ببرد، من کلاهم را بالا میاندازم.»
عارف سابقه مدیریتی خوبی دارد؛ از ریاست دانشگاه تهران در دولت دوم آیتالله هاشمی گرفته تا معاون اولی دولت اصلاحات. ولی تاکنون عضو هیچ تشکل و حزب سیاسی نبوده است و همین خلاء، میتواند جریانات و احزاب سیاسی اصلاحطلب را از سرمایهگذاری روی وی تا حد زیادی منصرف کند. عارف پس از انتخابات سال 92 در مقام رفع این کمبود برآمد و اقدام به تأسیس بنیادی با نام «امید ایرانیان» کرد اما خود عارف و اعضای هیئتمدیره این تشکل، بارها بر غیرحزبی و غیر سیاسیبودن این مجموعه تأکید کردهاند.
عارف با کنارکشیدن از رقابت انتخابات سال 92، بدل به اسطوره فداکاری در میان اصلاحطلبان شده است اما گویا عارف اصلاحات این بار انتظار دارد تا سرلیستی مرکز، دودستی به او تعارف شود و اگر قرار بر کنارهگیری است، دیگران عامل آن باشند.
به نظر میرسد که اسب عارف برای پرش از موانع انتخاباتی زین شده است؛ این را میشود از اقدام اخیر او در انتصاب حسن رسولی از اعضای بنیاد امید ایرانیان به عنوان رئیس ستاد انتخاباتیاش متوجه شد.
باید منتظر ماند و به نظاره نشست که عارف با مهرههای شطرنجِ سیاست چگونه بازی خواهد کرد؛ آیا این بار هم در دقیقه 90 حاضر به بیرونرفتن میشود یا با ماندن در صحنه انتخابات، دیگران را وادار به آچمزشدن میکند؟
منبع: باشگاه خبرنگاران جوان
نظر شما