۱) اتهام شرک
یکی از کارهای «افراط گرایان» این است که برخی شیعیان دگر اندیش جهان اسلام را، متهم به شرک می کنند:
ابوحنیفه با امام صادق(ع) سر یک سفره بودند که امام صادق(ع) وقتی خواست از غذای دست بکشد نام حق تعالی و پیامبر اکرم(ص) را برد در آنجا ابوحنیفه که حضور داشت اعتراض کرد که چرا نام رسولالله را در کنار نام خدا میگذارد و این برخلاف اقتضای توحید است که امام آیات سوره توبه را تلاوت نمود:
«سیؤتیناالله من فضله و رسوله...» (توبه/۵۹)
فرمودند پس چرا وعده لطف الهی و لطف رسول الله در کنار هم آمده؟
و نیز آیه دیگر همین سوره را خواندند:
«مانقموا الاان اغناهم الله و رسوله من فضله...»(توبه/۷۴)
که در اینجا هم نام پیامبر در کنار نام خدا آمده.
در این لحظه بود که ابوحنیفه گفت: بخدا قسم بمانند این بود که این دو آیه را تاکنون نخواندهام(وسائل ۳۵۱/۲۴).
۲)تظاهر به زهد و اتهام اشرافی گری به دیگران
سفیان ثوری در مقام اعتراض به حضرت صادق(ع) بر می آید که خود گوید:
به حضور امام صادق(ع) رسیدم؛
«فرأی علیه ثیاباً بیضاً کثیره القیمه»
دیدم حضرت لباس فاخری به تن نموده و گفتم، «ان هذا اللباس لیس من لباسک»
این پوشش مناسب شما نیست و ترک سنت است «والله مالبس رسولالله مثل هذاللباس...» حضرت پاسخ منطقی خود را فرمود خلاصه آن این است که زمان رسول الله(ص) زمان تنگدستی مسلمین بود و پیامبر(ص) طبق آن زمان زیست میفرمود و این زمان زمان دیگری است.
و در ضمن این بیان که پاسخ به شبهه ی ابوحنیفه بود امام صادق(ع) تظاهر و نفاق او را برملاء کرد و لباس او را با دست خود او کنار زد و نشان داد که؛ شما لباس لطیف و نرم و فاخر خود را زیر این لباس خشن مخفی کرده ای(کافی۴۴۲/۶)
البته همین جریان از عباد بن کثیر و اعتراض نسبت به امام صادق(ع) نیز نقل شده که حضرت(ع) فرمود:
«ویلک یا عباد انما انا بضعه من رسولالله فلاتؤذنی...»
«من پاره تن پیامبرم و مرا اذیت مکن»(بحار۳۶۱/۴۷)
۳) اصراربرگذشته ومقابله بانوآوری ها
آن حضرت روزی وارد منزل یکی از اصحاب خود شد. ولی خانه، خانه نامناسبی بود و شرایط اقتصادی آن مرد اقتضاء خانه بهتری داشت که وقتی علت سکونت در آن خانه را جویا شد آن مرد گفت خانه پدری است و یادگاری... امام فرمود: اگر پدرت در سکونت در این منزل جهالت داشته تو هم باید ادامه دهنده آن جهالت باشی!؟(آثارمطهری۵۴۷/۲۲)
۴)کافران حق بهره مندی از خدمات مسلمین را ندارند!
در روایت است که حضرت صادق(ع) با جمعی از اصحاب خود از محلهای عبور میفرمودند و دیدند که مردی غیرمسلمان گرسنه و برهنه است و وقتی حضرت به آن فرد لباس و غذای مناسب داد مورد اعتراض گروهی از اصحاب خود قرار گرفت که «چرا به یک کافر خدمت رسانی کردید؟» که حضرت آنان را متوجه حقوق انسانی هر انسان بر انسان دیگر نمود.(مجموعه آثارمطهری۷۵۲/۲۲)
۵) داعیه انقلابی داشتن بااتهام به عدم اعتقاد به «جهاد»
نمونه دیگری از انقلابی گری اتهام «بی اعتقادی به جهاد» است که توسط عدهای تندرو به حضرت زده شد و امام هم پاسخ مناسب در موارد متعدد را دادند؛
گاهی از نبود یاران مناسب سخن میگوید (کافی۲۴۲/۲) و گاه جذب برخی از مؤمنین به دستگاه خلافت را متذکر شده (بحار۳۸۲/۴۷) و زمانی دیگر در قبال زیدیه که میگفتند: «اختلاف ما با جعفر بن محمد در این است که او اعتقاد به جهاد ندارد»! «فان الزیدیه یقلولون لیس بیننا و بین جعفر خلاف الا انه لایری الجهاد» امام این اتهام را از خود دفع کرده، فرمودند: بلی «وا... انی لاراه،ولکنی اکره ان ادع علمی الی جهلهم» که من دانش خود را در کنار جهل آنان نمیگذارم.(وسائل۳۲/۱۱)
۶) ادعای تفاوت بین گفته و خواسته قلبی امام صادق
برخی برای توجیه عمل و مبنای فکری خود دست به تأویل احادیث امام صادق(ع) میزدند و داعیه شان این بود که دلِ ایشان چیز دیگری از ما می خواهد .
امام با اینان برخورد نموده و فرمود: «فیخرج من عندی فیتأول حدیثی علی غیرتأویله» آنانکه سخن مرا به معنای دیگری غیر آن معنای خودش تأویل میبردند، حق جلوس با مرا ندارند.(رجال کشی۱۷۰)
چه بسا شما خواننده محترم از این گونه تندروی ها در حیرت رفته باشید اما حیرت در آنجا بیشتر میشود که همه «جهالت و هواپرستی» خود را به خدای متعال نسبت میدهند و میگویند: «والله امرنابها»
و این همان چیزی است که امروز هم از تندروان روزگارمان میبینیم و جواب حق تعالی این است که «قل انالله لایأمر بالفحشاء»(اعراف۲۸)
*جماران/ حجت الاسلام هادی سروش
نظر شما