افزایش ناآرامی های اخیر در خاورمیانه که منجر به موج وسیع مهاجرت در جهان شد، جامعه شناسان غربی را بر آن داشت تا برای حل مشکلات ناشی از تعدد فرهنگی و یکدست کردن جامعه، دو مفهوم «ادغام» و «ارتباط اجتماعی» را مطرح کنند. اما این دو مفهوم پرسش هایی را به همراه داشت از جمله اینکه ادغام در چه چیزی باید صورت پذیرد؟ آیا ادغامِ مکانی و تلاش برای هم زیستی مسالمت آمیز و ارتباط بیشتر مهاجر با همسایگان و همشهریهای جدید کفایت می کند؟ آیا باید از توجه به محل سکونت فراتر رفت و با ایجاد تغییراتی در ساختار آموزش و بازار کار، سعی کنیم مهاجر را همرنگ جامعه جدید نماییم؟ یا اصلا منظور از ادغام، همگونی فرهنگی و تأکید و پررنگ نمودن ارزش های مشترک بین اقوام است؟
به عقیده تحلیل گران ایجاد سه زمینه فوق برای ادغام مهاجران در جوامع پذیرنده کافی نیست، چرا که گاه هیچ مشترکات و ارتباطی بین دو طرف یافت نشده و تنوع و اختلاف به حدی زیاد است که ادغام را غیرممکن می کند. مثلا در مورد ادغام مکانی ممکن است افراد علی رغم سکونت در یک منطقه، هریک افکار و منش خاص خود را داشته و به ارزش های خویش پایبند باشند، این مانع در خصوص دو زمینه دیگر نیز صدق می کند، لذا بنابه دلایل ذکر شده، تفکر و شعار ارتباط اجتماعی تا به حال نتوانسته جای خود را بین اندیشمندان پیدا کند.
از دیگر موانع پیش روی همگونی اجتماعی آن است که در جهان دیجیتالی کنونی که هریک از افراد بدون ارتباط با دیگری و در خلوت خود، ساعت های متمادی را صرف سیر در دنیای مجازی نموده و افکار و اندیشه های خود را از سایت ها و شبکه های اجتماعی می گیرد، مفهوم جامعه دستخوش تغییر شده و برقراری ارتباط اجتماعی همچون گذشته امکانپذیر نیست. پس توجه به ایرادات فوق و نیز استدلال بی پایه طرفداران نظریه ادغام و ارتباط اجتماعی که تعدد فرهنگ را سبب از هم گسیختگی و پراکندگی اجتماعی می دانند، سبب می شود که ما بتوانیم با اطمینان خاطر بیشتری لزوم وجود فرهنگ های گوناگون را فریاد زنیم و آن را یکی از عوامل اقتدار جامعه بدانیم.
در جامعه ای که فرهنگ های متعدد را در خود جای داده است، افراد از رشد فرهنگی بیشتری برخوردار بوده، می اموزند که به یکدیگر به دیده احترام بنگرند و افکار و باورهای خود را در زمینه های مختلف اخلاقی، سیاسی و حقوق انسانی بر دیگران تحمیل نکنند. این دستاوردها، نتایج بی ارزش و کم اهمیتی نیستند چنانکه به گفته استیوارت هول «نمی توان معیارهای اجتماعی را بر افراد اجبار کرد، بدون اینکه به آنها حق قبول یا رد این معیارها داده نشود».
یکی از سخت ترین موانع پذیرش تعدد فرهنگی، اختلاف دیدگاه ها در خصوص ادیان و به طور خاص دین اسلام است. آنچه سبب بروز این اختلاف دیدگاه شده و به مخالفان تعدد فرهنگی جرأت می دهد تا صدای خود را نسبت به گذشته بلندتر کنند، رویدادهای سیاسی است که با حادثه 11 سپتامبر 2001 کلید خورد. پس از این حادثه، سیاستمداران غربی به صورت هدفمند و برنامه ریزی شده سعی در انتشار عنوان «تروریسم اسلامی» در افکار عمومی کشورهای خود نمودند و از این رهرو عرصه را بر مسلمانان ساکن در آن کشورها بیش از پیش تنگ کردند. از آن پس مسلمانانِ غرب علی رغم محکوم کردن پی در پی حملات تروریستی و اعلام مخالفت و انزجار با اعمال تندروان اسلامی، هدف حملات نژادپرستانه گروههای ضد اسلامی قرار گرفتند.
نفرت و دشمنی نسبت به اسلام به جایی رسید که بعضی کشورهای اروپایی دست به وضع قوانینی زدند که در تضاد کامل با منشور حقوق بشر قرار داشت. برای نمونه کشور سوییس با برگزاری همه پرسی از مردم خواست تا نظر خود را در خصوص ممنوعیت ساخت گلدسته و مساجد در کشور بیان کنند. همه اینها نشان می داد که اصل آزادی و احترام به عقاید و اندیشه های گوناگون در حال رخت بربستن است و بدین ترتیب جنگ ادیان و مذاهب جای گفتگوی تمدن ها را میگیرد و جهان کشتار و نسل کشی جدیدی را شاهد خواهد بود.
این رودررویی و نزاع بین تفکرات و ایدئولوژی های مختلف با ظهور گروههای تکفیری و جنایاتی که مرتکب شدند به اوج خود رسید. چنانکه امروزه شاهد گروههایی هستیم که در عراق و سوریه فجیع ترین جنایات انسانی را توجیه می کنند و از طرف دیگر کشورهای غربی که خود منادی جدایی دین از سیاست هستند، خشونت سیاسی این گروهها را ناشی از اسلام اعلام میکنند و بغض و دشمنی شان نسبت به اسلام سبب شده است تا با حمایت پنهانی از این گروهها خط مشی آنان را تعیین نمایند.
نویسنده: عادل الصویری
مترجم: محمد منوری
نظر شما