بیشترشان میخواهند کارمند شوند و حقوق بالاتر از یکمیلیون و ٧٠٠هزار تومان درخواست میدهند. مهارت خاصی بلد نیستند و تهتهش به معدل بالای نمراتشان تأکید دارند یا مثلا میگویند در دانشگاه دولتی درس خواندهاند.
کاریابیهای تهران توضیح میدهند که دیپلمهها بیشترین تقاضا را برای کارهای فنی دارند و زیر دیپلمهها هم دنبال کارهای خدماتی مثل نگهبانی، پیک موتوری، ظرفشویی و... هستند.
مدیر یکی از موسسات کاریابی که خود را قاسمیزاده معرفی میکند، میگوید: درسخواندهها کار تولیدی را در شأن خود نمیدانند و اگر نگویم همهشان، بیشترشان برای کارهای مدیریتی و کارمندی فرم پر میکنند. جالب است بدانید حتی تحصیلکرده رشتههای فنی هم حاضر نیستند وارد کارخانهها شوند و نهایتش راضی میشوند که در دفتر فروش کارخانهها و در وسط شهر مستقر شوند!
او ادامه میدهد: موارد زیادی بوده است که فایل درخواستی کارخانهها را باز کردهایم اما تا متوجه میشوند کارخانه چند کیلومتر خارج از تهران است، از بررسی تقاضای کار انصراف میدهند.
البته کارجویان اعتقاد دیگری دارند. آنها به ارزش پایین پول کشور، تورم بالا و شرایط بنگاههای کاری اشاره میکنند و میگویند؛ وقتی تولید در ایران با هزار مشکل مواجه است و کارخانهها مدام تعدیل نیرو انجام میدهند، نهتنها امنیت کاریشان در خطر است بلکه مجبورند با شرایط مالی بنگاههای تولیدی، خودشان را تطبیق دهند و کار بیشتری انجام دهند و دستمزد کمتری بگیرند.
امید شنعه مدیرعامل بنیاد توسعه کارآفرینی و تعاون تهران میگوید: مردم کشورهای نفتی راحتطلب و مصرفی بار آمدهاند و حتی سرمایههای کارآفرینی که بهعنوان وام و تسهیلات در اختیارشان قرار میگیرد، برای اشتغال استفاده نمیکنند و با هزارویک ترفند صرف خرید کالاهای مصرفی میکنند.
حالا درست درحالی که اقتصاد ایران گرفتار نفرین منابع شده است و سقوط قیمت نفت، بحران خشکسالی و فرسایش خاک، گرفتاریهای بزرگ کشور نفتی را رقم زدهاند، رواج تن پروری و نگاه ضد ارزشی به کارکردن در مراودات جوانان ایرانی ملموستر احساس میشود. این موضوع درست درشرایطی رخ میدهد که سال گذشته تصویری از دختر رئیسجمهور پیشین آمریکا منتشر شد که او را درحال کارکردن در یک رستوران نمایش میداد. ساشا دختر ١٥ساله اوباما در تعطیلات تابستانی خود بهعنوان صندوقدار یک رستوران فعالیت می کرد.
دنبال پشت میزنشینی هستند
حمید دهقانان، مدیر یکی از موسسههای کاریابی در تهران میگوید: بیشتر دانشگاهیهای جویای کار دنبال مشاغل عام و نه تخصصی هستند. در واقع آنها برای مشاغل کارمندی و مدیریتی فرم پر میکنند. وی تأکید میکند: بسیاری از جویندگان کار بدون اینکه بدانند در بازار کار چه خبر است، اغلب دستمزدهای بالایی را مطالبه میکنند. ضمن اینکه انتظار بسیاری از آنها این است که مانند کارمندان دولتی پشت میز بنشینند و سیستمی هم به آنها داده شود و کار سنگینی هم انجام ندهند اما زمانی که جذب شرکتهای خصوصی میشوند، میبینند که کارفرما از آنها انتظار بهرهوری بالا و مسئولیتپذیری را دارد.
شرط و شروط کارجویان زیاد است
مدیر کاریابی دیگری به نام صفرپور میگوید: آقایان بیشتر از خانمها دنبال کار فنی هستند و خانمهای تحصیلکرده اغلب به کارهای کارمندی تأکید دارند. به گفته صفرپور، متأهلها دستمزدهای بالاتری نسبت به مجردها تعیین میکنند و البته تأکید میکنند سر کارهایی که شیفت شب داشته باشند یا تعطیلاتشان مطابق با تعطیلات رسمی نباشد، نمیروند.
زارع مسئول یک دفتر کاریابی در غرب تهران هم میگوید: خانمها برای محدوده کاریشان بعد مسافت را تعیین میکنند. ساعت کار برایشان مهم است. کارهای یدی را انجام نمیدهند و تمام این موارد دایره انتخابهای آنها را محدود و محدودتر میکند.
چالش متخصص رایانه و بازار خوب حسابدارها
«مهارت کارجویان در سطح انتظار کارفرمایان نیست. مثلا افرادی میآیند و مدعی هستند که به زبان انگلیسی مسلطند اما در عمل نمیتوانند با مشتری خارجی شرکتها به راحتی مکالمه کنند یا حتی در رشتههای تحصیلی خودشان صاحب مهارت کافی نیستند. بهعنوان مثال، کارفرمایی به دنبال کارشناس آزمایشگاه است اما حدود ٦ماه است که نتوانسته کارشناسی با مهارتهای مورد نظرش پیدا کند.» این موارد را حسین رمضانی مدیر یکی از دفاتر کاریابی در شرق تهران میگوید.
صفرپور هم میگوید: مشاغل مرتبط با حوزه فناوری اطلاعات سختترین مشاغلی است که برای آنها به ندرت متخصص پیدا میشود. او تأکید میکند: اغلب درخواستهای مرتبط با برنامهنویسی و پشتیبانی وب و شبکه بیجواب میماند و دانشآموختههای زیادی، تخصص کافی برای حضور در واحدهای فناوری اطلاعات شرکتها و کارخانهها را ندارند. البته حسابداری هم جزو مشاغلی است که بیشترین متقاضی را دارد و به گفته مدیران کاریابیهای تهران، حتی ظرف دوساعت برای متقاضی کار پیدا میشود.
به گفته مدیران کاریابیهای تهران، تحصیلکردههای زیادی هستند که به محض قبول نخستین پیشنهاد کاری دوباره بیکار میشوند و برای درخواست کار مراجعه میکنند. اغلب آنها شرایط کار را سختتر از حد تصورشان میدانند.
مشکل فرهنگی بیکاران
حالا بنا به اعلام مراجع رسمی نرخ بیکاری دانشآموختگان دانشگاهی ایران به ٢٥درصد رسیده است، درحالی که نرخ بیکاری عمومی بین ١١ تا ١٣درصد برآورد شده است. حمید دهقانان، عمده مشکل بیکاری دانشآموختگان دانشگاهی را فرهنگی میداند و میگوید: در فرهنگ ما ایرانیها دکتر و مهندسشدن، مدیر و رئیسشدن از کودکی بهعنوان ارزش شغلی به بچهها آموخته میشود و بخش عمدهای از سیل تقاضای ورود به دانشگاه هم ناشی از همین نگاه است. جالب است که رشتههای فنی و حرفهای با همین نگاه از ابتدا مورد استقبال قرار نگرفت و خانوادههای زیادی خواهان تحصیل بچههایشان در رشتههایی بودند که از آنها دکتر و مهندس تولید میشود.
دهقانان تأکید میکند: علاوه بر این، بیشتر فارغالتحصیلان دانشگاهها پیش از انتخاب رشته، شناختی از بازار کار ندارند و صرفا برای اینکه مدرکی بگیرند، وارد دانشگاه میشوند اما پس از فارغالتحصیلی متوجه میشوند که بازار کاری برای رشتهای که آنها درس خواندهاند، وجود ندارد یا مهارتهای دانشگاهی با مهارتهایی که بازار کار به آنها نیاز دارد، تطابقی ندارد.
هزینههای آموزش به انحراف رفته است
عباس وطنپرور، رئیس انجمن کارفرمایان ایران مشکل را از نظام آموزشی میداند و میگوید: نظام آموزشی کشور نهتنها کارآمد نبوده و در راستای خواستههای بازار کار تنظیم نشده است بلکه هزینه سنگینی از اقتصاد ملی و جیب خانوادهها پرداختیم که جوانان در رشتههایی تحصیل کنند که به هیچ عنوان بازار کار به آنها چه از لحاظ کمیت و چه کیفیت نیازی ندارد.
او تأکید میکند: در واقع آموزش، محل درآمدزایی برای عدهای خاص شده است و در جهت بازار کار و خواستههای واقعی اقتصاد ایران پیش نمیرود. از سوی دیگر، برای جوانان توقع ایجاد کرده است. بهعنوان مثال، فردی که با صرف هزینه و وقت لیسانس میگیرد، این را حق خود میداند که در جایی بنشیند و مدیریت کند اما بازار کار او را پس میزند، زیرا از تجربه و کارآیی لازم برخوردار نیست. اغلب جوانان به هیچ عنوان از روی شناخت و نیاز بازار کار، رشته تحصیلی خود را انتخاب نمیکنند و بعد که کنکور میدهند و رتبه آنها میآید، تازه به این فکر میافتند که چه رشتهای را انتخاب کنند. نتیجه این شده که امروز با موج بیکاران برخورد میکنیم که نه بار تجربی و نه بار علمی لازم را دارند و توقعات بالایی هم دارند.
همه به دنبال آب باریکه هستند
امید شنعه، مدیرعامل بنیاد توسعه کارآفرینی و تعاون استان تهران تأکید میکند که در کشورمان آموزشها براساس نیاز بازار کار نیست و در شرایطی که افراد آموزشهای تئوری را در دانشگاهها دریافت میکنند، نیاز بازار کار چیز دیگری است. او در رابطه با بالابودن سطح توقع متقاضیان کار میگوید: برخی افراد پس از مدت کوتاهی کارکردن، کار را رها میکنند، چون با توقعات آنها همخوانی ندارد و کارفرما را دچار مشکل میکنند. به همین دلیل کارفرماها مجبورند در ابتدا که یک نیرو را جذب میکنند، خدمات چندانی به او ندهند و حتی بیمه هم نکنند و بعد از گذشت مدتی خدمات لازم را به او ارایه بدهند. به گفته شنعه مشکل دیگر، فرهنگی است؛ به این معنا که همه به دنبال کار دولتی و آب باریکه و پشت میزنشینی هستند. از همینرو باید از پایه و اساس و در سطح مدارس کار فرهنگی انجام شود تا زمانی که فرد به مقطع دانشگاه و ورود به بازار کار میرسد، درگیر این موضوعات نباشد. مدیرعامل بنیاد توسعه کارآفرینی و تعاون استان تهران معتقد است دلیل فاصله زیادی که بین خواستههای متقاضیان کار و شرایط واقعی بازار کار وجود دارد، به مشکل فرهنگی مربوط میشود؛ به این معنا که جوانان آموزش ندیدهاند و خانوادهها به کارمندی روی آوردهاند و به آن یقین دارند.
٩٦درصد دانشگاهیان مهارت شغلی ندارند
موج متقاضیان ورود به دانشگاه در ایران و نسلی که آمده بود تا دکتر و مهندس تربیت شود، توازن بازار کار ایران را به هم ریخته است. حالا بنا به گزارشهای رسمی مرکز آمار ایران حدود نیمی از بیکاران کشور را جمعیت فارغالتحصیلان دانشگاهی تشکیل میدهد. این موضوع درحالی است که بنا به اعلام وزارت علوم، تحقیقات و فناوری درحال حاضر حدود ٥میلیون جوان ایرانی در دانشگاههای سراسر کشور مشغول به تحصیل هستند که با ورود این جمعیت بزرگ به بازار کار، بحران دانشآموختگان بیکار در ایران چالش اساسی ایجاد میکند. بنا به اعلام عادل آذر رئیس مرکز آمار ایران نرخ بیکاری دانشگاهیها، میانگین کشوری را عبور کرده و درحالی که رقم بیکاری عمومی در سال ٩٤ معادل ١١درصد اعلام شده، نرخ بیکاری فارغالتحصیلان ١٨,٥درصد اعلام شده است. علاوه بر این جوانان بالاترین نرخ بیکاری را به خود اختصاص میدهند و از میان بیکاران ١٥ تا ٦٤ساله ایرانی، درحال حاضر رقم بیکاری جوانان ١٥ تا ٢٩ساله ٢٣.٣درصد است. این موضوع درحالی رخ میدهد که علی ربیعی وزیر کار، تعاون و رفاه اجتماعی با انتقاد از وضع نظام آموزشی کشور اعلام کرده است تنها حدود ٤درصد از دانشآموختگان ایرانی تحصیلاتشان متناسب با بازار کار است و ٩٦درصد از فارغالتحصیلان هیچگونه مهارتی برای اشتغال ندارند.
او تأکید میکند: در سال ٩٣ حدود ٣٠٠هزارنفر از فارغالتحصیلان از طریق مراکز کاریابی به بازار کار معرفی شدهاند که از این میان ١٠٠هزار نفر به دلیل نداشتن مهارت از اشتغال انصراف دادهاند.
خانوادهها از ابتدا رئیس دولتی تربیت میکنند!
نسل دکتر و مهندسهای بیکار که کوچکترین مهارتی برای حضور در بازار کار ندارند، درواقع قربانیان فرهنگ ضد کار و تولید در ایران هستند. فرهنگی که در آن دلالان، واردکنندگان و رانتخواران به ثروتهای افسانهای میرسند و تولیدکنندگان و کارآفرینانش با هزاران مشکل و تنگنا دستوپنجه نرم میکنند. آنها قربانی فرهنگ خانوادههایی هستند که برخلاف گذشته تابستانها فرزندان خود را به دست استادان و بنگاههای شغلی نمیسپارند تا مهارتی بیاموزند. آنها از ابتدا آمدهاند که دکتر و مهندس شوند و از این میان نظام آموزشی هم برای آنها رهاورد شغلی ندارد و دغدغه آموختن مهارت و ارزشافزوده اقتصادی حلقه گمشده نظام آموزشی در ایران است.
امید شنعه میگوید: خانوادههای ایرانی از ابتدا فرزندان خود را برای مدیرکلی یک اداره دولتی تربیت میکنند! آنها بچهها را به کلاسهای آموزشی مختلف میفرستند. کلاسهایی که حجم زیادی از اطلاعات و معلومات را به خورد افراد میدهد، بیآنکه مهارت شغلی به آنها بیاموزد. نظام آموزشی ایران نیز اشتغالمحور نیست و تنها ابزاری برای شناسایی نخبههاست. نخبههایی که میتوانند حجم بالایی از دادههای مختلف را گرفته و تجزیه و تحلیل کنند. این بستر آموزشی برای افراد معمولی و آدمهایی که قرار است در آینده صاحب شغل و مهارتی شوند، فقیر است.
شنعه تأکید میکند: نقص نظام آموزشی ما به مهارتهای فنی خلاصه نمیشود و دانشآموزان تحت تعلیم هیچگونه مهارت اجتماعی و کار گروهی نیز قرار نمیگیرند. بهعنوان مثال، بچههای ما واحدهای آموزشی در ارتباط با آداب معاشرت ندارند یا در مدرسه یاد نمیگیرند که چگونه یک کار ساده مانند امور بانکی را انجام دهند. با این حساب، جوانی که حاصل این نظام آموزشی است و ابتداییترین مهارتهای زندگی اجتماعی را به صورت اصولی فرانگرفته است، چگونه میتواند بهعنوان یک نیروی انسانی موفق عمل کند؟
اینجا دلالان پولدار میشوند
عباس وطنپرور میگوید: ارزشگذاری به مشاغل و رواج نگاه ضد ارزشی به کار، حاصل عملکرد نادرست اقتصادی در سطح کلان است. نوجوان و جوان ما میداند در ایران دلالها پولدار میشوند، آدمهایی که حاصل فساد اقتصادی و رانتخواری هستند، صاحب بهترین و مجللترین سطح زندگی میشوند. آنها میدانند که واردکننده موفق است و تولیدکننده و کارآفرین با مصائب پیچیدهای دستوپنجه نرم میکند. با این تجربیات چگونه میتوان انتظار داشت، کار درجامعه ایرانی ارزش واقعی پیدا کند؟
او تأکید میکند: درکشورهای پیشرفته، صاحبان ایده و خلاقیت به راحتی میتوانند به ثروت برسند. درحال حاضر ایدهپردازان بزرگ در زمینه آی.تی و دنیای فناوری اطلاعات جزو ثروتمندترین آدمهای زمین هستند. جالب است که بیشتر این ایدهپردازان و افراد خلاق را جوانان تشکیل میدهند. طبیعی است که نگاه یک جوان و نوجوان درکشور اروپایی به مبحث کار با نگاه جوان ایرانی تفاوت دارد، زیرا جوان اروپایی تجربه متفاوتی نسبت به جوان ایرانی دارد.
اقتصاد دغدغه نظام آموزشی ایران نیست
رئیس انجمن کارفرمایی ایران با انتقاد از نظام آموزشی در ایران تأکید میکند: شغل و اقتصاد برای سیستم آموزشی ایران دغدغه نیست. دانشآموز ایرانی تا رسیدن به جوانی و گرفتن مدرک دیپلم هیچ تصور و ایده روشنی از شغل آینده خود و علاقه و استعدادهای واقعیاش ندارد. این درحالی است که در سوییس یا ژاپن بچهها با پیشزمینهای از مهارتهای شغلی به دبیرستان وارد میشوند. آنها علاوه بر آموزش مهارتهای کار گروهی و زندگی در اجتماع، واحدهای کارآموزی دارند و بخشی از نمره آنها را بنگاههای کاری تعیین میکنند.
وطنپرور ادامه میدهد: در کرهجنوبی علاوه بر مدرسه، جوانان در دورههای سربازی به صورت تخصصی در بخشهای اقتصادی به کار گرفته میشوند اما سرباز تحصیلکرده ایرانی سر چهارراه میایستد و پلاک زوج و فرد خودروها را شناسایی میکنند. این یعنی علاوه بر تمام دوره مدرسه، دوسال سربازی و بعد ٤سال دانشگاه نیز برای جوان ایرانی هیچ رهاورد جدی درحوزه شغلی و مهارتآموزی ندارد.
او تأکید میکند: این جوان بدون هیچ سابقه ذهنی دقیق و مهارت شغلی وارد بازار کار میشود و چون نمیتواند خواستههای کارفرما را تأمین کند، از بازار کار کنار گذاشته میشود و از طرفی خود او نیز به دلیل نداشتن آمادگی ذهنی از دوران مدرسه و دانشگاه قادر به پرورش ایده و ایجاد شغل و کسبوکار نیست.
*شهروند
messages.comments