در اولویت بندی خواسته ها و نیازهای انسان امنیت در رتبه های نخست قرار دارد؛ روان‌شناسان و دانشمندان علوم جامعه‌شناسی نیز بر این امر تأکید می کنند و این نیاز را بعد از غذا در جایگاه دوم اهمیت قرار می دهند.

امنیت انواع و شکل‌های متفاوتی دارد از جمله امنیت خانوادگی، امنیت اجتماعی، امنیت کشورها، امنیت جهانی و ... که همگی برای حکومت‌ها، کشورها، سازمان‌های بین‌المللی و افراد از امور بسیار مهم و حیاتی قلمداد می‌شوند.

ناگفته نماند که همه ملت ها از دیرباز به دنبال بهترین ابزار و راه‌کارها برای تضمین امنیت خود بودند؛ چراکه برخورداری از امنیت در زندگی، یکی از ضروری ترین امور است  که باری تعالی نیز به آن اشاره نموده، می‌فرمایند: « فليعبدوا ربّ هذا البيت الذي أطعمهم من جوعٍ وآمنهم من خوف؛ پس باید خداوندِ این خانه را بپرستند. همان [خدایی] که در گرسنگی غذایشان داد و از بیم [دشمن] آسوده خاطرشان کرد.» (سوره قریش/ 3 و 4)

امنیت ابزار ضروری بقای انسان و شرط سازندگی و آبادانی زمین است. ناامنی سایه نگرانی و ترس را بر دل مردم می افکند و مانع از استقرار و آبادانی می‌شود. علت اصلی مهاجرت و فرار مردم از ماوی و مسکنشان نیز فقدان امنیت است زیرا ناامنی سبب از بین رفتن منبع درآمدزایی و رزق و روزی آنان شده، به فروپاشی اصلی‌ترین پایه‌های جوامع بشری می انجامد.

بدین‌دلیل همواره باید سخن معروف امام علی علیه السلام را که می فرماید: «نعمتان مجهولتان: الصحه و الأمان؛ دو نعمت است که قدر و ارزش آنها مجهول است سلامتی و امنیت» را مد نظر قرار دهیم و خدا را به خاطر این داشته ها شاکر باشیم. انسان به ارزش این دو نعمت پی نمی برد تا اینکه آنها را از دست دهد، آنگاه است که اهمیت سلامتی و امنیت را به خوبی درک خواهد کرد.

هدفی که در این نوشتار به دنبال آن هستیم، تحقق امنیت ملی از راه همبستگی عمومی است؛ اینکه چه عواملی می‌توانند در تحقق این امر مهم ما را یاری کنند؟ و آیا اتخاذ شیوه اعتدال، پایه اساسی در تحقق این آرمان به‌شمار می‌آید؟

برای پاسخ به این سؤالات در ابتدا لازم است به مفهوم اعتدال و بی طرفی بپردازیم. بی‌طرف بودن بدین‌معنا است که فرد به هیچ‌یک از دو قطب افراطی میلی نداشته و به آنها نپیوندد. ماندن در منطقه اعتدال و دوری از برخورد با دیگران از صفات چنین فردی است، البته مفهوم بی‌طرفی و ابعاد آن بسیار متنوع و متعدد می باشد.

آنچه امروزه در جهان شاهد هستیم تحولاتی است که با خود خطرها و آسیب‌های جدیدی را همراه کرده و آثار آن بر روش زندگی انسان و امور حیاتی او چه به‌عنوان فرد و چه به عنوان جامعه کاملاً مشهود است. امروزه امنیت از مفهوم کلیشه‌ای خود که حمایت انسان در مقابل تهدیدات جانی است خارج شده و مفاهیم جدیدتری به خود گرفته است. آنچه به دنبال آن هستیم و این مقاله را به آن دلیل نگاشتیم، بیان اهمیت و آثار و نتایج اعتدال است، اینکه میانه روی و بی طرفی چگونه می‌تواند به تقویت امنیت اجتماعی کمک کند؟ آیا واقعاً اعتدال این قدرت را دارد که یک حرکت اجتماعی را نظم بخشد؟

آیا می‌تواند فعالیت‌های اجتماعی را بدون پیش‌آمد مشکلی نظم و ترتیب دهد؟ آیا افراد اعتدال‌گرا می‌توانند با تمام گروه‌های جامعه ارتباطی مستحکم برقرار کنند و میانه روی را در رابطه خود حاکم نمایند؟ اگر آیات قرآنی را به دقت مطالعه کنیم می بینیم اعتدالی که دین مبین اسلام به آن دعوت کرده و بر آن تأکید داشته، عامل همبستگی اجتماعی است.

قبل از اینکه وارد جزئیات شویم، مهم است که بدانیم ماهیت امنیت اجتماعی به صورت دقیق به چه معنا است. امنیت ملی، امنیت فردی و امنیت اجتماعی ممکن است مرزهای مشترک داشته یا گاهی درهم تنیده شوند؛ اما هر یک در علم و دانش خاصی مورد بحث قرار می‌گیرند؛ برای نمونه از امنیت اجتماعی بیشتر در علم جامعه شناسی بحث شده و امنیت ملی نیز در شاخه علوم سیاسی مورد نقد و بررسی قرار می گیرد. نقطه مشترک تمام اینها نیاز و احتیاج به امنیت است، از این رو بیان دقیق مفاهیم و اصطلاحات می‌تواند در تعیین حد و مرزهای امنیت اجتماعی کمک کند.

اگر امنیت اجتماعی افزون و مستحکم تر شود، این امر امنیت کشور را (که دولت ها به دنبال تحقق حداکثری آن هستند) نیز تقویت می‌کند.

گروهی از اساتید علوم جامعه‌شناسی معتقدند که: «سلامت افراد و گروه‌ها از تمام خطرهای داخلی و خارجی که ممکن است آنها را تهدید کند مانند خطرات نظامی، قتل، آدم‌ربایی و تجاوز به اموال (چه ویران کردن و چه به سرقت بردن)، مهم تر است چرا که سلامت فرد پایه و اساس امنیت اجتماعی به شمار می آید». گروهی دیگر اعتقاد دارند که کاهش آمار جرایم بیانگر امنیت اجتماعی است و اگر این آمار افزایش یابد و جرایم بیشتر شود این به معنای عدم امنیت اجتماعی می‌باشد. در نتیجه استاندارد تشخیص وجود امنیت اجتماعی و عدمش، قدرت ارگان‌های حکومتی و ملی در کاهش جرم و مبارزه با آن است؛ چراکه ساختار سیاسی کشورها، حمایت و حفاظت از افراد و گروه‌ها را بر عهده دولت قرار داده است و دولت وظیفه دارد که قانون‌مداری را توسط دستگاه‌های اجرایی و قضایی در جامعه گسترش دهد.

یکی از راههایی که دولت ها می توانند به وسیله آن امنیت رابرقرار نموده و از مردم در مقابل بروز هرگونه جرمی حمایت و حفاظت کنند، از بین بردن عوامل خشونت است. در این میان اتخاذ شیوه اعتدال و بی طرفی یکی از نخستین و مؤثرترین گام ها در برابر خشونت به‌شمار می‌آید زیرا مانع از بروز عکس‌العمل های آنی و عجولانه می شود.

اینکه شیوه اعتدال و بی طرفی چیست؟ جواب ساده است و آن عدم تمایل و جذب شدن کامل به هر یک از دو طرف است؛ نه انحراف کامل به سمت چپ و نه انحراف کامل به سمت راست؛ به عبارت دیگر حرکت در راه وسط و میانه را اعتدال گویند، از این رو اعتدال هیچ‌گاه به طرف افراطی‌گری و تعصب متمایل نمی‌شود چراکه اعتدال اتخاذ خط وسط است. رعایت اعتدال و بی‌طرفی در تصمیمات فردی و گروهی، سیاسی و دینی قابل پیاده شدن است. معتدل نیز صفتی است که به فردی داده می‌شود که از انواع افراطی‌گری به دور باشد. حال آیا بین اعتدال و امنیت اجتماعی ارتباطی وجود دارد؟

بی‌شک ارتباطی تنگاتنگ بین اعتدال و تلاش برای استقرار امنیت اجتماعی وجود دارد، که مشاهده شیوه زندگی و محیط پیرامون افراط گرایان وجود این ارتباط را به خوبی نشان می دهد. بعضی زندگی در جوامع افراطی را به زندگی در اعماق دوزخ تشبیه می‌کنند، درحالیکه زیستن در جوامع معتدل را سرشار از امنیت و آرامش می یابند و می توانند در سایه زندگی در چنین جوامعی به دور از هرگونه مشکلات و بحران‌ها، تمام وقت خویش را در راستای پیشرفت و ترقی صرف کنند و به حیات خود به خوبی ادامه دهند.

بین جامعه اعتدالی و جامعه افراطی تضاد و تفاوت بسیاری است. جامعه اعتدالی تولیدکننده، با فرهنگ و پیشرفته می‌باشد و در آن هیچ‌گونه خشونتی در رفتار، گفتار، برخورد و کردار شهروندان یافت نمی‌شود، در این جامعه احترام به یکدیگر حاکم است و انسانیت به حد کمال خود می‌رسد؛ درحالیکه عکس این حالت در جامعه افراطی و متعصب و خشن دیده می‌شود.

این‌گونه جوامع هر لحظه ممکن است که به انحراف و فتنه و آشوب کشیده شود، افراط گرایان گسترش یافته و مورد حمایت قرار می گیرند، در چنین محیطی فرصتی برای آرامش و صلح و ابتکار و نوآوری وجود ندارد زیرا تمام وقت افراد به اموری اختصاص دارد که مناقض آبادانی است. اینجاست که خطر افراطی‌گری خود را می نمایاند. تندروی هر چه را در مسیر خود ببیند از میان می برد و به انسان فرصت تغییر، تفکر و یا جایگزینی برای پیشرفت نمی‌دهد. درحالی‌که اعتدال مانند پایه‌ استواری است که امنیت اجتماعی بر آن استقرار یافته و فکر و فرهنگ و انتخاب و دیدگاه و رفتار و کردار همه سمت و سوی میانه روی دارد.

حال که اهمیت اعتدال دانسته شد به طرح این پرسش مهم می رسیم که چه شخص یا گروهی وظیفه دارند این اعتدال را در جامعه گسترش دهند. آیا فقط فرهنگ و فرهنگیان در این زمینه مسؤولیت برعهده دارند؟ یا رسانه و دیگر ابزارهای ارتباط جمعی نیز مسئوولند؟ آیا نخبگان دینی و سیاسی باید این بار را به دوش کشند؟ سازمان‌های اجتماعی باید این مهم را محقق سازند؟ یا دیگران وظیفه دارند که اعتدال را منتشر کنند؟ پاسخ این است که در حقیقت همه اینها در تحقق این امر مهم مسئوولند. نخبگان، رسانه‌ها و حتی اقشار عادی جامعه در نهادینه کردن اعتدال و افزایش امنیت اجتماعی دخیلند و مسؤولیت دارند. حکومت و ارگان‌های وابسته نیز می‌توانند در انجام این امر مهم نقشی اساسی ایفا کنند.

اگر همه اقشار و گروهها در این زمینه متحد شوند به جامعه ای یکپارچه دست پیدا خواهیم کرد که همه یکدیگر را درک می‌کنند و با هم به توافق می‌رسند. این جامعه از یک همبستگی مثال زدنی بهره‌مند خواهد بود که کسی نمی‌تواند به آسانی آن را از بین برد و یا یک پدیده نوظهور آن را متزلزل سازد. آری ما نیازمند امنیت اجتماعی هستیم و این مهم از راه نشر اعتدال در فکر، دیدگاه، فرهنگ، سیاست، دین و مجموعه رفتارها امکان‌پذیر خواهد بود.

 مترجم: محمد منوری

نظر شما