ایشان احیای تمدن اسلامی را مهمترین رکن ایجاد اعتدال در جامعه می داند و معتقد است؛ باید گذشت و بخشش را در بین مسلمانان تشویق و ترویج نمود؛ چرا که اسلام در ابتدای ظهور خود با تکیه بر همین اصل اخلاقی موفق شد به پیشرفتی چشمگیر دست یابد. بنابراین اسلام بر اصول و پایه های مستحکمی همچون گذشت استوار است و با تکیه بر همین اصول موفق شده تمدن خویش را بنیان گذارد و از همان بدو ظهور، جهان را به تسخیر خود درآورد.
علاوه بر گذشت و بخشش از دیگر اصول و ارزشهایی که به حق می توان آن را مهم ترین ارکان نظام اسلامی دانست، عدل و احسان می باشد و آیتالله شیرازی (رحمه الله) نیز بدان اشاره کرده است. ایشان برای اثبات جایگاه و اهمیت عدل و احسان در اسلام به آیات قرآن کریم و احادیث شریف و روایات نقل شده از اهلبیت عصمت و طهارت ـ علیهم السلام ـ استناد میکنند که برخی از این ادله از قرار ذیل است:
1. باری تعالی میفرمایند: « ياأيها الذين آمنوا كونوا قوّامينَ لله شهداء بالقسط ولايجرِّمنَّكم شنآنَ قومٍ على قوم أن لا تعدلوا أعدلوا هو أقربُ للتقوى؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید برای خدا به پا خیزید [و] به عدالت شهادت دهید و البته نباید دشمنی گروهی، شما را بر آن دارد که عدالت نکنید، عدالت کنید که آن به تقوا نزدیکتر است.» (سوره مائده/8)
2. حلبی از امام صادق ـ علیه السلام ـ نقل میکند که فرمودند: « العدل أحلى من الماء يصيبه الظمآن، ماأوسع العدل إذا عدل فيه وإن قل؛ عدل از آبی که به دست تشنه لب داده میشود شیرینتر و گوارتر است، چه فراخ است عدل اگر به آن عمل شود اگرچه کم باشد». (وسائل الشیعه، ج11، ص233)
در نتیجه همانگونه که شهوت نیاز جسم است و تن آدمی از آن بهره می برد، بنا به فرموده امام صادق(ع) عدل نیز غذای روح است و به نفس آدمی آرامش می بخشد و همین احساس آرامش و امنیت درونی، نخستین لازمه تکامل، ارتقا و پیشرفت انسان در مسیر رسیدن به خیر و صلاح میباشد.
چالشهایی که امروزه انسان با آن روبروست اقتضا میکند که همگی دست به دست یکدیگر داده و بکوشیم تا اعتدال را بهعنوان یک پروژه فکری در جامعه نهادینه کنیم؛ چرا که دستیابی به این هدف تنها با کارگروهی استوار و مستحکم و اجتناب از فردگرایی امکانپذیر خواهد بود.
مجدد شیرازی پایه و اساس حرکت اعتدالی در جامعه را پرهیز از خشونت می داند و بدین ترتیب می کوشد با معرفی راهکارها و ابزارهای لازم، رسیدن به امنیت و آرامش را برای مردم تضمین نماید.
به گفته ایشان: «اگر انسان بخواهد در چیزی تغییری ایجاد کند -خواه این تغییر سازنده باشد یا مخرب- باید که نرمی و لطافت را چاشنی کار خود سازد تا کسی از این تغییر آسیب نبیند؛ همانند مرهمی که بر زخم گذاشته میشود تا بهبود یابد.»
بنابراین ایشان نه تنها به معرفی ابزارهای حل مشکل می پردازد که به کیفیت کار نیز اهمیت می بخشد و این همان شیوه میانه روان و اعتدال گرایان است.
ایشان معتقد است که تمام مؤسسات و سازمانهایی که خود را میانه رو می دانند، باید بکوشند تا به هر اصول و رفتاری که به استثمار و بردگی انسان ها منجر می شود پایان دهند و از یکسو با هر نوع تفکر افراطی و تندروآنه و از سوی دیگر با ترویج و تشویق آزادی های بی حد و مرز مقابله نمایند. در این راستا نباید به معدود تلاش های فردی مانند سخنرانیهای موعظهآمیز، چاپ مقاله و یا بعضی از سیاست گذاری ها و رفتارهای دولت که بیشتر به متشنج کردن اوضاع و بروز عکسالعملهای متضاد منجر میشود، دلخوش بود. ایشان همه را به یک انقلاب فرهنگی بزرگ در جامعه اسلامی دعوت میکند تا بتوانند به مقابله با این رفتارها و اصول ویرانگر برخیزند.
اعتدال در نگاه مجدد شیرازی ارتباطی بین ذات انسان و محیط اطراف اوست؛ ازاینرو در تمام افکار و ایده پردازی های خود بر متون اصیل اسلامی که آینه اصول و آموزه های اسلام ناب محمدی ـ صلی الله علیه و آله ـ است تکیه دارد. این متون در حقیقت هدفی جز نهادینه ساختن آزادی و عدالت ندارد؛ مفاهیمی که انسان را در ساخت یک زندگی متمدن و پیشرو یاری مینماید.
این آموزهها نقاب از چهره آن دسته از گروه های سیاسی و اقتصادی که میخواهند سرنوشت بشر را در کنترل خود درآورده و از انسان بازیچه ای برای خود بسازند بر می دارد و اهداف شوم و استعماری آنها را برملا میکند. این در حالی است که دین مبین اسلام بر اهداف و ارزش هایی عمیق و ژرف تأکید دارد و فرهنگ و زندگانی والا و شکوهمندی را بر پایه اصولی همچون گذشت و بخشش برای انسان پایه ریزی می کند. به عبارت دیگر اسلام بدنبال وارستگی انسان است و می کوشد تا با آموزش اصول و ارزش ها به او، وی را در راستای ایجاد یک زندگی مالامال از امنیت و آرامش در دنیا و آخرت توانمند سازد. این یک آرمان و آرزوی دور از دسترس نیست بلکه این سبک از زندگی در عصری که قوانین اسلامی به خوبی اجرا میشدند، یعنی زمان حکمرانی نبی اکرم و أمیرمؤمنان ـ علیهما السلام ـ به حقیقت پیوست.
مجدد شیرازی وارستگی انسان را از دو دیدگاه مختلف مورد بررسی قرار میدهد که این دو دیدگاه عبارتند از: دیدگاه اسلام و دیدگاه سایر تمدنها. ایشان در نهایت پس از مقایسه و بررسیهای دقیق نتیجه می گیرد که وارستگی به دست آمده در سایر تمدنها کامل نبوده و تنها زمینه تکامل در آن وجود دارد چراکه این نوع تمدنها ساخته دست بشر است و برساخته های بشری مدام در حال ازمون و خطاست. ازاینرو نمی توانند انسان را به مرحلهای برسانند که رضایت او را تأمین کنند و گاه حتی از اصول و ارزش های آنان فساد و طغیان نیز پدید آمده است.
ما نمیتوانیم بر عوامل ویرانی و تخریب و ریشههای فکری و ایدئولوژی آن چشم ببندیم و افرادی متعادل معرفی شویم؛ چون این نوع از اعتدال، اعتدال کور بوده و به از بین بردن آگاهی و خرد خواهد انجامید. بله، باید در هر زمینه و موضوعی به بحث و گفتگوی آرام بپردازیم و از هر گونه جنجال بی دلیل و مسائل تحریککننده، خود را دور نگاه داریم، اما در عین حال باید به طرح همه موضوعات با شفافیت کامل و به روشنی بپردازیم تا از این طریق به نتیجهای صحیح و کارآمد دست یابیم. اینجاست که انسان به اعتدال گرایی با بصیرت و آگاهی بدل خواهد شد که خود را در اختیار قدرتها قرار نمی دهد تا به هر سمت که دوست داشتند بکشند. هنگامی که اعتدال به ریشههای اصلی خود که شریعتهای آسمانی و تعالیم ناب آنهاست، تکیه کند و از تناقضگوییهای بشر به دور باشد، تقویت شده و منبعی الهامبخش و کارآمد برای بشر خواهد بود که همگان با وجود اختلاف فرهنگی از آن استفاده می کنند. اما این هدف محقق نمی شود مگر اینکه نقد سازنده که عامل تصحیح کجرویهای فرهنگی است استمرار یابد، تحولات ساختارهای بشری به خوبی فهمیده شود و در این راه از وسایل و ابزارهایی که خشونت پرور است پرهیز گردد. باید به نقاط مشترک بین افراد بشر بازگشت و به دنبال راهحلها بود و از هرگونه خشونت و تعصب برای اثبات یک حقیقت یا یک نوع دیدگاه دوری کرد؛ چراکه رویدادهای جهان نشان داده است که خشونت راه چاره نیست و موفقیتی در پی ندارد.
مترجم: محمد منوری
نظر شما