twitter share facebook share ۱۳۹۶ بهمن ۰۹ 1201

سخنران با تصور این‌که آن فرد به صحبت‌های او کم‌توجه است، ذهنش درگیر شده و تا پایان جلسه تحت تأثیر آن مخاطب نمی‌تواند آن‌طور که موردنظرش است، سخنرانی کند. پس از پایان جلسه آن شرکت‌کننده برای صحبت با سخنران خود را به او می‌رساند و سخنران که از او ناراحت بوده است به حالت طعنه‌آمیزی به او می‌گوید: گویا شما هیچ علاقه‌ای به موضوع سخنرانی نداشتید؟ وی با ناراحتی پاسخ می‌دهد: نه آقای عزیز، من دندان‌درد شدیدی داشتم و علیرغم حال جسمانی ناخوشایندم با دشواری زیاد خودم را به جلسه شما رساندم تا حتماً صحبت‌های شما را گوش کنم و در طول جلسه از درد دندان به خودم می‌پیچیدم!

حتماً شما هم در شرایطی قرار گرفتید که گفتار یا رفتار شما به‌گونه‌ای برداشت شده که مدنظرتان نبوده و یا قضاوتی در مورد دیگران کردید که صحیح نبوده است. واقعیت آن است که ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که بر اساس تصورات و باورهایمان شکل‌گرفته است، باورهایی که درستی بسیاری از آن‌ها را هیچ‌گاه آزمایش نمی‌کنیم. ما این باورها را قبول داریم چراکه بر اساس نتایجی هستند که از مشاهدات و تجربیات گذشته ما به‌دست‌آمده‌اند. ما فکر می‌کنیم باورهایمان همان واقعیت‌ها هستند و این واقعیت‌ها بسیار واضح و روشن هستند. ما فکر می‌کنیم باورهایمان بر اساس داده‌های واقعی به‌دست‌آمده‌اند و داده‌هایی که ما برای رسیدن به نتایج، انتخاب می‌کنیم همان داده‌های واقعی هستند!

در دنیای کسب‌وکار امروز که در آن، مدیران تحت‌فشار هستند تا تصمیمات خود را به‌سرعت اتخاذ کنند، نیازمند این هستیم که تصمیمات و اقدامات ما بر اساس شواهد و واقعیات موجود‌ باشند نه تصورها و باورهایمان. نردبان استنتاج (Ladder of Inference) ابزاری است که می‌تواند به مدیران کمک کند تا فرآیند ذهنی تصمیم‌گیری و رسیدن به نتایج را بهتر بفهمند و به‌گونه‌ای فکر کنند تا به‌سرعت به نتایج غلط نرسند. همچنین شما می‌توانید از طریق این ابزار فرآیند ذهنی تصمیم‌گیری خود را به شکل صریح‌تری برای دیگران بیان کنید و یا استنتاج‌ها و تصمیم‌گیری دیگران را مورد سؤال قرار دهید.

نردبان استنتاج، برای اولین بار توسط روانشناس سازمانی کریس آرگریس (Chris Argyris) ارائه شد و در کتاب پنجمین فرمان پیتر سنگه (Peter Senge) مورد تأکید قرار گرفت. این مدل بیان می‌کند که هر یک از ما برای تصمیم‌گیری در ذهن خود از نردبانی بالا می‌رویم که البته در بسیاری از موارد به شکل ناخودآگاه صورت می‌گیرد.

روی پله اول، تجربه‌ها و داده‌های قابل‌مشاهده قرار دارد.

ذهن ما برای تحلیل، زیرمجموعه‌ای از داده‌ها و واقعیت‌ها را انتخاب می‌کند.

ذهن داده‌ها و وقایع را تفسیر می‌کند.

مفروضات خود را به آن‌ها اضافه می‌کند.

بر اساس مفروضات و داده‌های جمع‌آوری‌شده نتیجه‌گیری می‌کند.

بر اساس نتایج، باورهای خود را به‌روز می‌کند.

بر مبنای آنچه فکر می‌کند درست است، عمل می‌کند.

در مثالی که در بالا اشاره کردم، سخنران به رفتار حضار توجه می‌کند (مشاهده واقعیات).

از بین حضار، ذهن او بیشتر توجه خود را متمرکز فردی که دندان‌درد داشته می‌کند (انتخاب).

سخنران از روی پیچ‌وتاب‌هایی که فرد مذکور در طی جلسه به خود داشته، تشخیص می‌دهد او ناآرام و بی‌قرار است (تفسیر وقایع).

سخنران از روی تجربه گذشته بر این فرض است که اگر سخنرانی‌اش برای مخاطب جذاب نباشد مخاطب احساس ناآرامی و بی‌قراری می‌کند (مفروضات).

مجموعاً با کنار هم قرار دادن تفسیرش از وقایع رخ‌داده و مفروضات خود به این نتیجه‌ می‌رسد که شنونده به موضوع علاقه‌ای ندارد (نتیجه‌گیری).

 سخنران در ادامه به این باور می‌رسد که سخنرانی‌اش جذاب نیست (باورها).

 درنهایت این باور در عملکردش اثر منفی می‌گذارد و تمرکز او را در حین سخنرانی به هم می‌ریزد (اقدامات).

در واقعیت این چرخه می‌تواند به شکل منفی ادامه پیدا کند. ازآنجاکه باورهای ما نقش مهمی در این‌که ما چه وقایع و داده‌هایی را انتخاب می‌کنیم دارد، تداوم این چرخه می‌تواند ما را به‌سرعت به نتیجه‌گیری‌های نادرستی برساند. بعید نیست که در آن جلسه سخنران با تکرار حرکات فرد مذکور و یا مشاهده کوچک‌ترین حرکتی از سمت سایر حضار که نشانی از بی‌توجهی باشد، این باور را در خود تقویت کرده که سخنرانی‌اش به‌اندازه کافی برای دیگران جذاب نبوده و در طی سخنرانی دچار نگرانی و افت عملکرد شده است. به همین دلیل معمولاً به کسانی که در جمع سخنرانی می‌کنند، توصیه می‌شود بیشتر به کسانی که به نظر می‌رسد به آن‌ها خوب گوش می‌کنند، توجه کنند.

نردبان استنتاج چه پیامد‌هایی می‌تواند داشته باشد؟

ما از این فرآیند در طول روز بارها و بارها استفاده می‌کنیم و بر اساس آن تصمیم می‌گیریم. در عین کارا بودن، این فرآیند می‌تواند مشکلاتی را نیز به دنبال داشته باشد.

یک مشکل اصلی این است که افراد فرض می‌کنند که دیگران نیز، دنیا را مانند خودشان می‌بینند؛ بنابراین وقتی افراد با یکدیگر بحث می‌کنند و به اختلاف می‌رسند، غالباً بحث بر سر نتیجه‌گیری‌هاست. ما این‌گونه تصور می‌کنیم که دیگران نیز همان زیرمجموعه از داده‌ها و وقایعی را انتخاب می‌کنند که ما انتخاب کرده‌ایم، فکر می‌کنیم آن‌ها همان مفروضات ما را دارند و مانند ما آن‌ها را تفسیر می‌کنند.

نکته دیگر آنکه ما بر اساس باورهایمان، داده‌ها را انتخاب می‌کنیم. درواقع آنچه ما می‌بینیم دنیایی است که باور داریم نه دنیایی که واقعاً وجود دارد. ذهن ما نمی‌تواند حجم زیادی از اطلاعات را تفسیر و تحلیل کند بنابراین به عمومی‌سازی و کلیشه‌سازی روی می‌آورد. این روش ممکن است از بعضی جهات کارآمد باشد ولی در بعضی موارد ما را نسبت به حقایق کور می‌کند. هرچه باورهای ما صلب‌تر و محدودتر باشد، ذهن، داده‌ها و واقعیت‌های محدودتری را برای نتیجه‌گیری و تصمیم‌گیری انتخاب ‌می‌کند.

حلقه دوم، مربوط به اعمال و رفتارهای ماست که می‌تواند منجر به تحقق‌پذیری پیامبرگونه (Self-fulfilling Prophecy) شود. به‌این‌ترتیب که بر اساس باوری که به آن رسیدیم، اعمالی را انجام دهیم که به تحقق مفروضات و باورهای ما کمک کند. در مثال مذکور در طول سمینار به‌تدریج افکار سخنران بر روی عملکردش اثر گذشته و درنهایت او نتوانسته آن‌گونه که خودش انتظار داشته است سخنرانی کند. بدتر آنکه اگر این روند ذهنی ادامه پیدا کند شخص ممکن است از این‌که مفروضات و باورهایش تائید شده، احساس رضایت درونی کند و اقدامی برای بیرون آمدن از این چرخه منفی نکند.

در عمل چگونه می‌توان از این مدل استفاده کرد؟

برای کمک به تصمیم‌گیری بهتر، لازم است این فرآیند را از حالت ضمنی خارج کنیم و به شکل صریح‌تری طی کنیم. نکات زیر می‌تواند در این راستا کمک کند:

چه داده‌هایی انتخاب‌شده‌اند و چرا؟ آیا داده‌ها را به شکل دقیق و نظام‌مندی انتخاب کرده‌ایم؟

چه فرضیاتی در مورد مسئله موردبحث دارید و چرا؟ آیا این فرضیات معتبر هستند؟

وقتی با افراد دیگری بحث می‌کنید، برداشت‌های یکسانی از واژه‌ها و مفاهیم وجود دارد؟

فرآیند نتیجه‌گیری خود را از مفروضات و داده‌ها دوباره تحلیل کنید.

چه باورهایی رفتار‌ها و اقدامات شما را شکل می‌دهند؟

چرا اقدامات فعلی را انجام می‌دهید؟ آیا اصلاً مسیرهای دیگری برای حل مسئله وجود دارد؟

سعی کنید از مراحل گفته‌شده به‌سرعت عبور نکنید. روی هر یک از مراحل با طمأنینه تمرکز کنید، حتی می‌توانید از همکار یا دوست خود بخواهید در هریک از مراحل نردبان استنتاج، شما را همراهی کند و نحوه تفکرتان را به چالش بکشد.

ابزار نردبان استنتاج می‌تواند در تصمیم‌گیری گروهی نیز بسیار کارآمد باشد. این ابزار به شما کمک می‌کند فرآیند تصمیم‌گیری و نحوه رسیدن به نتیجه را به شکلی شفاف و صریح‌تری برای دیگران توضیح دهید و بحث پیرامون مسئله را به شکل ساختارمند و کارآمدتری دربیاورید. یقین دارم برای خودتان هم جالب خواهد بود که بفهمید چگونه به آن تصمیم رسیدید!

*آنالیکا/ فرزاد مینویی

نظر شما