آنگونه که آیت الله شیرازی شرح می دهد 5 عامل است که در تعیین میزان دریافتی و درآمد فرد نقش اساسی ایفا می کند؛ این 5 عامل بدین شرح است:
کار جسمی
حق طبیعی هر انسان است که از نعمتهایی که خداوند متعال برای بشر آفریده استفاده کند؛ ولی چگونه میتوان به این حق دست یافت و از نعمتهای الهی بهرهبرد؟ دستیابی به این حق مستلزم تلاش فراوان است. در شریعت اسلام بیگاری کشیدن از دیگران حرام است، پس نمیتوان برای تأمین مایحتاج خود به دیگران تکیه کرد و بر گرده آنان سوار شد؛ چون این کار به یغما بردن دسترنج آنها بهشمار میرود. از طرف دیگر انسان، برای تقویت قوای بدنی نیازمند آن است که کار کند تا بتواند به خوراک و آشامیدنیهایی که ضامن بقای اوست دست یابد. در اینجا سؤال دیگری مطرح میشود: اینکه فرد کارگر مستحق چه مقدار دستمزد است؟ سه پارامتر در تعیین دستمزد دخیل می باشد؛ این سه عامل عبارتند از:
1. قدرت بدنی، نشاط و توانایی کارگر: هر قدر این امور در کارگر بیشتر باشد دستمزد او نیز بیشتر خواهد بود و عکس این حالت نیز صادق است.
2. نوع کار: هرچه کار سنگینتر باشد و به تلاش و نیروی بیشتر و مدت زمان طولانیتری نیاز داشته باشد، دستمزد کارگر نیز بیشتر میشود؛ همانگونه که عکس آن نیز درست است.
3. عوامل خارجی: مثلاً اگر یک کارگر متأهل و دیگری مجرد باشد فرد اول مستحق دستمزد بیشتری است؛ ولی چون تعیین این امور به صورت دقیق کار بسیار دشواری است، برای همین میانگین درآمدی در نظر گرفته شده که برابر با هزینه خانواده یک کارگر متوسط به همه پرداخت می شود. بدین ترتیب آنکه خانواده ندارد این پول را ذخیره می کند تا در آینده برای خانواده خویش هزینه نماید و آن کارگری که مسئولیت خانواده بزرگی را بر عهده دارد علاوه بر حقوق متوسط، مبلغی میگیرد و با کمک بیتالمال مایحتاج زندگی خود و خانوادهاش را فراهم می سازد. این کمک نه به عنوان صدقه یا کمک هزینه بلکه تحت عنوان خدمات تأمین اجتماعی ارائه می گردد.
کار فکری
کسی که کار فکری انجام میدهد نه تنها حق رایج، بلکه استحقاق او از کارگری که کار جسمی انجام میدهد بیشتر است. این استحقاق چند دلیل دارد که به بعضی از آنها اشاره میکنیم: هزینهای که فرد در حین کار فکری متحمل میشود بیش از هزینه کارگر است، مثلاً یک پزشک برای رسیدن به این جایگاه هزینه زیادی را برای آموزش، دانشگاه و کتابهای درسی متحمل شده و علاوه بر این وقت بسیاری را صرف موفقیت و رسیدن به اهداف خود نموده است، حال آنکه یک کارگر برای انجام کار جسمی چنین هزینههای گزافی متحمل نشده است. ازاینرو فعالیتهای فکری همچون طبابت از کارهای بدنی با ارزشتر می باشد. کسی که کار فکری انجام میدهد در معرض برخی بیماریها قرار می گیرد درحالیکه احتمال ابتلای کارگر به آن بیماریها بسیار کمتر است، مثلاً ضعف بینایی به دلیل مطالعه زیاد و یا لرزش دست به دلیل نوشتن بسیار که در کارگران کمتر دیده میشود؛ ضمن اینکه چه بسا کار و فعالیت جسمی سبب نشاط و سلامتی نیز میشود. در نتیجه طبق اصلی که میگوید هر کاری که خطرآفرینتر است باید مزد بیشتری نیز داشته باشد، کار فکری مزد بیشتری از کار جسمی خواهد داشت. از طرف دیگر فرد اندیشمند برای جامعه مفیدتر است و هر کاری که مفیدتر باشد طبعاً از مزد بیشتری برخوردار خواهد بود. همانگونه که یک تشک با ماندگاری پنج سال از تشک دیگر با طول عمر یک سال، به خاطر خدمتگزاری بیشتر، بسیار گرانتر است، انسانی هم که سود بیشتری برساند در مقایسه با دیگران ارزش بیشتری دارد. یک معمار میکوشد تا با همکاری کارگران خود خانهای بسازد که در آن یک خانواده 10 نفره با آرامش و آسایش زندگی کنند این در حالی است که یک پزشک جان صدها نفر را نجات میدهد.
علاوه بر این اگر فرد اندیشمند دستمزد بالایی نداشته باشد ممکن است به جامعه ضرر رساند برای مثال اسرار انرژی هستهای را به کشور بیگانه بفروشد تا بتواند به ثروت بیشتری دست یابد. ازاینرو بعضی کشورها به دانشمندان هستهای خود چک سفید امضا میدهند مبادا که او برای رسیدن به ثروت اسرار مملکت را به دشمنان بفروشد.
مواد اولیه
کسی که معادن را به ملکیت خویش درآورد نسبت به آن حق داشته و میتواند در مقابل آن پول بگیرد؛ حتی اگر کار جسمی یا فکری که برای بدست آوردن آن مواد انجام داده، یک هزارم ارزش آن مواد را نداشته باشد. مثلاً تنها یک روز کار کرده ولی توانسته در طی همان یک روز به قطعه الماسی دست پیدا کند که ارزشی معادل دستمزد هزار روز کاری وی را دارد. مواد و منابع طبیعی را خداوند برای استفاده انسان قرار داده است؛ در نتیجه آدمی میتواند به اندازه توان خویش بر آنها چیره گردد و مالک شود فقط به این شرط که به افراد نسل خویش و یا نسلهای آینده ضرری نرساند، یا آن ثروت را در راه به فساد کشاندن خود و دیگران به کار نگیرد، بدینمعنا که در راه فساد و تبهکاری استفاده نکند چراکه در شریعت اسلامی دو قاعده است که انسان را از افتادن به این ورطه نهی میکند یکی قاعده لا ضرر و لا ضرار و دیگری اینکه خداوند فساد و تباهی را دوست ندارد. حال اگر نسلی از تمام منابع طبیعی استفاده نموده و برای نسلهای آینده چیزی کنار نگذارد این کار حرام و غصب است. نادیده گرفتن دو قاعده فوق از یک طرف و بی اعتنایی به منافع دیگران از طرف دیگر پیامدهای نامطلوبی درپی خواهد شد. چنانکه امروزه شاهد هستیم جهانیان تنها به منافع خود میاندیشند و برای کسب سود بیشتر از یکدیگر سبقت میگیرند. اتخاذ چنین رویکردی پیامدهای ناگواری درپیدارد که موارد ذیل از آن جمله میباشد: بهرهگیری از تمام منابع طبیعی باعث میشود چیزی برای نسل آینده باقی نماند حال آنکه هزینه هرآنچه از منابع طبیعی موجود است برای یک نسل برخلاف عدالت اجتماعی است.
ارتباطات اجتماعی
ممکن است انسان با کمک ارتباطات اجتماعی به پول و ثروت دست یابد که این به دو صورت امکانپذیر است: اگر این ارتباط در قالب دوستی باشد میتواند به موجب هدیهها، نذرهای مالی، صدقه و وصیت و امثال آن اموالی را نصیب فرد کند.
بذل و بخشش به هر شکلی که صورت پذیرد نهایتاً باعث میشود که فرد بدون انجام کار بدنی و فکری و تنها به اقتضای رابطه خود بر اموالی چیره و مسلط شود. در نتیجه او مالک مال و ثروتی شده که میتواند آن را به شرط ضرر نرساندن به دیگران به کار گیرد و هزینه کند. اگر ما این نوع از ملکیت را قبول نکنیم، سعی و تلاش فرد در ایجاد ارتباط اجتماعی را بیارزش دانستهایم حال آنکه تلاش وی از دیدگاه عقل تلاشی است ارزشمند. خداوند متعال در سوره نجم میفرماید: «برای انسان بهرهای جز سعی و کوشش او نیست»؛ البته در صحت این سعی و کوشش شش شرط لازم است که در جای خودش بحث شده است.
مورد دومی که فرد بدنبال ارتباط اجتماعی صاحب مالی می گردد ارث است. یعنی اگر که رابطه فامیلی با فرد متوفی داشته باشد به مقداری از مال او دست پیدا میکند.
اینکه چرا به موجب قانون ارث، فرد میتواند به حاصل دست رنج دیگری دست پیدا کند چند دلیل دارد که بعضی از آنها را ذکر میکنیم: بسیار پیش آمده که شخص وارث نیز برای دستیابی به مال و ثروت به مورث کمک نموده و به نوبه خود سعی و تلاش کرده است؛ چراکه به حکم ارتباط موجود بین اعضای خانواده تمام افراد برای رسیدن به هدف به یکدیگر کمک کردهاند در نتیجه آنها نیز به نوعی سهیم هستند. از طرف دیگر این مال اندوخته فرد متوفی است و او خود میخواهد که این مال به ورثه برسد.
مکان و زمان
مثلاً اگر یک شخص دو قطعه زمین، یکی وسط شهر و دیگری در حاشیه شهر داشته باشد و هر دو را بسازد بیشک یکی ازایندو قیمتی فزونتر از دیگری خواهد داشت، با آنکه مصالح به کار برده شده و ساعات کاری یکسان بوده است. تفاوت قیمت بین این دو ساختمان بدلیل شرایط مکانی است. همچنین اگر تولیدات دو کارخانه علیرغم کار مساوی از کیفیت متفاوتی برخوردار باشد بیگمان ارزش یکسانی نخواهند داشت و کالای با کیفیتتر گرانتر خواهدبود.
اما نسبت به زمان، مثلاً لباسهای پشمی در زمستان قیمت بالاتری نسبت به تابستان دارند و این به دلیل اختلاف زمانی است، وگرنه مواد به کار رفته در هر دو یکسان میباشد، بنابراین موارد متعددی را میتوان مثالزد که اختلاف قیمت تنها به زمان و مکان باز میگردد.
مترجم: سید محمد منوری
نظر شما