محمد العبار، پرکارترین میلیاردر خلیج فارس، در حالی که در مجموعه تفریحی ساحلی مجلل خود در مصر گشت میزند ــ پروژهای که بیش از یک دهه طول کشیده تا ساخته شود ــ بارها ناچار است برای گرفتن سلفی با گردشگران کنجکاو مکث کند. شهرت روبهرشد العبار در سطح بینالمللی، فراتر از امارات، نشانه آغاز فصل جدیدی در زندگی این مرد ۶۸ ساله است که پشت دو اثر شاخص جهان قرار دارد: برج خلیفه، بلندترین آسمانخراش جهان، و دبیمال، بزرگترین مرکز خرید دنیا.
هرچند تلاشهای اولیه العبار -که از چهرههای کلیدی در ساخت «دبیِ مدرن» به شمار میرود- برای توسعهٔ کسب و کار خود در خارج از امارات در دههٔ ۲۰۰۰ با مشکلاتی روبهرو شد، اما امروز امپراتوری او از پروژهٔ عظیم «المراسی» در سواحل مدیترانهای مصر تا صربستان و حتی ماداگاسکار گسترده شده است؛ امری که انعکاسی از سیاست کلی امارات برای گسترش فراتر از مرزهای خود است.
العبار در گفتوگو با فایننشال تایمز گفت: «ما کشوری کوچک هستیم.» اما با سرمایهگذاری در کشورهایی که معمولاً از سوی سرمایهگذاران غربی نادیده گرفته میشوند، «میتوانیم اقتصادی در اندازه های یک کشور یک میلیارد نفری بسازیم.»
این غول املاک و مستغلات، شرکت جدیدی به نام Eagle Hills (ایگل هیلز) را هدایت میکند؛ شرکتی که از سوی خانوادههای ثروتمند ابوظبی پشتیبانی میشود.
او همچنین در مشارکت با صندوق ثروت ملی عربستان سعودی، مالک عمدهٔ بزرگترین گروه فستفود خاورمیانه، آمریکانا (Americana) است. همچنین در سال ۲۰۱۶ شرکت تجارت الکترونیکی Noon (نون) را برای رقابت با آمازون در بازار خاورمیانه تأسیس کرد.
العبار رئیس بانک دیجیتال اماراتی Zand Bank () است و در عین حال مدیرعامل اجرایی گروه Emaar (اعمار) نیز محسوب میشود؛ شرکتی بورسی که در کنار ساختوساز، مجموعهای از هتلها و مراکز خرید را اداره میکند.
با وجود شهرت العبار به خودسری و رفتار متفاوت، معدود افرادی در منطقه ــ بهویژه در میان غیرسلطنتیها ــ به اندازهٔ او به حلقهٔ قدرت نزدیکاند. او یکی از دستیاران نزدیک شیخ محمد بن راشد آلمکتوم، حاکم دبی است، و همزمان با خانوادهٔ سلطنتی ابوظبی نیز روابطی مستحکم دارد؛ تا آنجا که اغلب در سفرهای خارجی شیخ محمد بن زاید آلنهیان، حاکم امارات، او را همراهی میکند.
پیشینه، شخصیت و مسیر صعود العبار
مدیرعامل شرکت آرمانی (Armani)، جوزپه مارسوتچی، که با العبار در ساخت هتلها و اقامتگاههای برنددار همکاری کرده، او را شخصی «فرهنگی و با ذهنی باز» با «توجهی فوقالعاده به جزئیات» توصیف میکند. او میگوید: «العبار هیچوقت اولین ایده را نمیپذیرد، میخواهد عمیقتر برود و همه چیز را از نو بسنجد.»
العبار و دبی در سالهای اخیر از رونق بازار مسکن سود فراوان بردهاند؛ رونقی که ناشی از رشد بیسابقهٔ جمعیت و هجوم خارجیها به این کشور امن و کممالیات بوده است.
اما او مسیر شغلی خود را از نقطهای بسیار ساده و معمولی آغاز کرد: پسر ناخدایی که دوبار تا مرز غرق شدن در دریا پیشرفته بود و یکی از سیزده فرزند خانوادهای فقیر. العبار در خانهای دولتی و دواتاقه بزرگ شد. او از عنوان «میلیاردر» بیزار است، زیرا آن را در فرهنگ فروتن اماراتی «بیادبانه» میداند. خودش میگوید: «من از خانههای دولتی آمدهام، به همانجا تعلق دارم.»
العبار در سال ۱۹۸۱ با بورسیهٔ دولتی امارات از دانشگاه سیاتل در آمریکا فارغالتحصیل شد و پس از بازگشت، در بانک مرکزی کار کرد. سپس مدیر یک شرکت سرمایهگذاری دبی در سنگاپور شد؛ سرمایه گذاری های این شرکت در مراکز خرید، او را با فضای سخت و پررقابت خردهفروشی در جنوبشرقی آسیا آشنا کرد.
او در اوایل دههٔ ۱۹۹۰ به دبی بازگشت تا یک نهاد دولتی تازه برای توسعهٔ اقتصادی تأسیس کند و همزمان بر چندین شرکت دولتی دیگر نیز نظارت داشته باشد.
با آغاز دوران توسعهٔ سریع دبی، پس از آنکه شیخ محمد بن راشد آلمکتوم در سال ۱۹۹۵ ولیعهد و عملاً حاکم دبی شد، العبار شروع به جمعآوری سرمایه برای تأسیس یک شرکت املاک کرد.
در سال ۱۹۹۷، با حمایت رسمی شیخ محمد، شرکت اعمار شکل گرفت و زمینهای بسیار ارزشمندی از سوی دولت به آن واگذار شد؛ زمینهایی که بعدها با سهمی در شرکت معاوضه شدند و دولت دبی هنوز هم آن سهام را در اختیار دارد.
بحران، بازسازی و گسترش جهانی
شرکت اعمار و شخص العبار، هر دو در جریان نخستین سقوط بزرگ بازار مسکن دبی که همزمان با بحران مالی جهانی رخ داد، دچار تلاطم شدند. خود او میلیونها دلار در سرمایهگذاریهای ملکی آمریکا و معادن آفریقا از دست داد.
در عین حال، العبار مخالفان فراوانی نیز دارد: همهٔ فعالان بازار املاک دبی از شخصیت و شیوه کار او خوششان نمیآید. یکی از مدیرانی که با او همکاری کرده، میگوید سبک مدیریتی العبار «نوعی خودبزرگبینی» دارد.
با اینحال، شهرت او در تحویل سریع پروژهها همچنان سرمایهای ارزشمند در منطقهای است که سرشار از پول نفت و جاهطلبیهای عظیم است.
به گفتهٔ جیم کرین، نویسندهٔ کتاب "دبی: داستان سریعترین شهر جهان"، «کارنامهٔ او در تحویل پروژهها بسیار قویتر از رقبایش بود و همین باعث شد پس از بحران، اعتبارش حفظ شود.»
العبار نیز میگوید: «در بیست سال گذشته چند اشتباه داشتم، اما شاید حالا مدیر بهتری شدهام.»
اکنون او تمرکز خود را فراتر از امارات گذاشته است. شرکت اعمار در کشورهایی مانند مصر و هند فعال است و شرکت ایگل هیلز نیز در حال اجرای پروژههای چندمیلیارد دلاری در بلگراد (صربستان) و ریگا (لتونی) است، همچنین در حال ساخت مجموعهای تفریحی و بندری در سواحل آدریاتیک آلبانی می باشد.
این شرکت مالک هتلهایی در کرواسی، مونیخ و مسقط نیز هست و در سپتامبر گذشته از برنامهٔ سرمایهگذاری ۵.۵ میلیارد دلاری در گرجستان برای دو پروژهٔ بزرگ، از جمله در پایتخت، تفلیس، خبر داد.
اشتیاق او برای پروژههای تازه بیپایان است. خودش میگوید: «میخواهم بالیِ خودم را بسازم»؛ اشاره به مجموعهای تفریحی در ماداگاسکار که طراحی آن را شخصاً هدایت میکند.
در مونتهنگرو هم میخواهد پروژهای «بسیار بزرگ» اجرا کند، و میگوید زمینی در پایتخت مقدونیه شمالی، اسکوپیه برای ایگل هیلز در نظر گرفته شده و حتی در حال بررسی ساخت یک شهر تپهای برای تفریحات تابستانی در همان کشور است.
انتقادات، نفوذ نرم و دفاع العبار
اما گسترش جهانی العبار بدون جنجال نبوده است. ساحل اختصاصی ۷ کیلومتری پروژهٔ مراسی در مصر که توسط شرکت اعمار ساخته شده، از سوی برخی منتقدان به عنوان نسخهای «کپی» از دوبی توصیف میشود و بخشی از آنچه مصریها با طعنه «ساحل شیطانی» مینامند، به شمار میرود؛ زیرا قیمتهای سرسامآورش عملاً اکثر مردم عادی را از دسترسی به آن محروم کرده است.
اتهامات مشابهی نیز متوجه پروژهٔ اعمار در صربستان است؛ جایی که منتقدان میگویند العبار در حال ساخت محلههایی مخصوص ثروتمندان و جدا از جامعهٔ عمومی است.
العبار با رد این اتهامات تأکید میکند که تنها خواهان اجرای پروژههایی است که مورد استقبال جوامع محلی قرار گیرند.
او میپذیرد که پروژه هایی مانند مراسی و نوار ساحلی بلگراد برای طبقات مرفه طراحی شدهاند، اما استدلال میکند که این پروژهها اشتغال ایجاد میکنند، درآمدهای مالیاتی دولت را افزایش میدهند، و باعث میشوند ثروتمندان به جای خرج کردن در خارج، پول خود را در کشور خودشان هزینه کنند.
او با لحنی پرسشگرانه میگوید: «مردم در سنگاپور، پکن، بورلیهیلز و میفر لندن زندگی لوکس دارند. چرا ما در مصر نتوانیم یک میفر داشته باشیم؟ فقط اجازه دهید بخشی از مردم ثروتمند اینجا هم چنین امکاناتی داشته باشند.»
در صربستان، فعالان مدنی به واگذاری پروژهٔ عظیم نوار ساحلی بلگراد به شرکت ایگل هیلز اعتراض کردهاند و مدعیاند که روند واگذاری آن شفاف نبوده است.
پروژهٔ بندر دورِس (Durrës) در آلبانی نیز که ابتدا با شرکت اعمار مرتبط بود و بدون مناقصهٔ عمومی به اماراتیها سپرده شد، از سوی نمایندگان مخالف در پارلمان مورد انتقاد قرار گرفته است.
برخی از منتقدان پا را فراتر گذاشته و ادعا میکنند که شرکتهای اعمار و ایگل هیلز ابزارهایی برای گسترش قدرت نرم امارات متحده عربی در خارج از کشور هستند و از طریق آنها، ابوظبی نفوذ سیاسی و اقتصادی خود را به کشورهای مختلف صادر میکند.
العبار اما این اتهامات را قاطعانه رد میکند.
او میگوید قراردادهای صربستان و آلبانی توسط حسابرسان مستقل تنظیم شدهاند و دولت آلبانی در واقع هیچ سرمایهگذار دیگری پیدا نکرده بود که حاضر به انجام آن پروژهٔ بزرگ بندری شود.
او همچنین معتقد است که تمرکز انتقادات بر امارات غیرمنصفانه است و میگوید: «دونالد ترامپ هم زمانی خواسته بود یک شرکت آمریکایی کنترل کانال پاناما را به دست بگیرد. پس چرا فقط ما باید زیر ذرهبین باشیم؟»
العبار اصرار دارد که کسبوکارهای اماراتی بهطور مستقل عمل میکنند: «دولت هیچوقت به ما نمیگوید بروید از چینیها بندری بخرید. ما هرگز چنین رفتاری نداریم.»
او توضیح میدهد که تمایل شرکتهای اماراتی برای سرمایهگذاری در بازارهای کمتر توسعهیافته، بازتاب تجربهٔ خود امارات است؛ کشوری که تنها چند دهه پیش، خود نیازمند سرمایهگذاری خارجی بود.
العبار میگوید: «چهل سال پیش ما در امارات آرزو داشتیم کسی بیاید و در کشورمان توسعه ایجاد کند. البته انگیزهٔ ما فقط کمک و خیرخواهی نیست، هرچند خوشحال میشویم که به کشورهای دیگر کمک میکنیم اما در نهایت هدف اصلی کسب سود و منفعت اقتصادی است.»
فلسفهٔ کار، وسواس مدیریتی و ذهنیت اماراتی
امارات متحده عربی از زمان اتحاد خود در سال ۱۹۷۱، پس از کشف نفت در اواخر دههٔ ۱۹۵۰، با سرعتی خیرهکننده از فقر نسبی به ثروت رسیده است.
العبار با اشاره به این تحول میگوید: «کشور ما فقط ۵۰ سال عمر دارد. ما هنوز جوانیم و باید شب و روز کار کنیم تا بسازیم.»
رامش پرابهاکار، شریک دیرینهٔ تجاری العبار و نایبرئیس گروه لوکس ریوُلی (Rivoli) در دبی، او را فردی بیتاب و عجول توصیف میکند: «در بازارهای نوظهور، فردا وجود ندارد. باید همین امروز کار را انجام دهی.»
شهرت العبار بهعنوان مدیری سختگیر و پرتوقع موجب شده است برخی از کسانی که برای مصاحبهٔ شغلی در اعمار دعوت شدهاند، حتی حاضر به شرکت در جلسه نشوند.
او خودش میگوید: «من مدیر وفاداری هستم، اما بله، گاهی سختگیرم. وقتی کسی اشتباه کند، دو بار به او فرصت نمیدهم.»
پرابهاکار هم تأیید میکند: «او با نادانها مدارا نمیکند. فقط یک کاپیتان برای این کشتی وجود دارد.»
روحیهٔ توسعهطلب و بلندپرواز العبار در تضاد با وسواس شدید او در مدیریت کوچک ترین جزئیات و صرفهجویی در هزینهها است. بهتازگی او تنوع چایهای سروشده در دفتر اعمار را از سه نوع به یکی کاهش داده است.
العبار ریشهٔ این وسواس را در تجربهٔ کاریاش در سنگاپور و همکاری با مدیران هندیِ سختکوش و صرفهجو میداند.
او میپذیرد که انگیزهاش سودآوری است، اما به گفتهٔ پرابهاکار، در سالهای اخیر جنبهای «انسانیتر» نیز در او پدید آمده است و اکنون کسبوکار را از منظر «منفعت عمومی بزرگتر» هم میبیند.
پرابهاکار میگوید: «در پروژههای خارجی، هدف او فقط ساختوساز نیست، بلکه میخواهد جوامع را بالا ببرد و و در آنها رشد و پیشرفت ایجاد کند.»
مردی همیشه پویا
العبار در حالیکه روی بام یکی از هتلهای مجلل مراسی ایستاده و به دریای فیروزهای مدیترانه و ویلایی که گاهی رئیسجمهور مصر در آن اقامت میکند مینگرد، با دقت به مجموعهٔ وسیع زیر پایش نگاه میکند و دنبال چیزهایی برای بهبود میگردد.
او میگوید: «چند هفته پیش همهٔ گلهای مجموعه را عوض کردم. رنگهایشان کافی نبود.»
العبار همان روز با جت شخصی از آنگولا به مصر رسیده بود؛ جایی که هیئتی از امارات برای امضای قراردادهای تجاری حضور داشت.
با وجود این برنامهٔ فشرده و بیقراری دائمی، او میگوید در اوج دوران حرفهایاش است: «وقتی آیپدم را باز میکنم، دربارهٔ ماداگاسکار است... دربارهٔ شرکت نون، ماشین های خودران، و بعد هم مونتهنگرو. چه مرد خوشبختی هستم.»


نظر شما