به نظر میرسد مردم سراسر دنیا زبان مادری خود را با توالی نسبتاً مشابه و تقریباً به یک روش کسب میکنند. ما در نوزادی، ابتدا قادریم میان آواهای[2] متضاد، تمایز قائل شویم. اما به تدریج توانایی تمایز بین تضادهای آوایی زبان غیرمادری خود را به نفع آنهایی که در محیط زبان مادری خود استفاده میکنیم، از دست میدهیم[3]. نوزادان ترجیح میدهند به کسی که با زبان مادری با او صحبت میکند، گوش کنند. شاید آنها بر ساختار موزون زبان مادری تمرکز میکنند. به هر حال، از نظر اکتساب زبان، زمزمهی نوزادان بیشترین توجه زبانشناسان را به خود معطوف داشته است. زمزمه، بیان شفاهی نوزاد است که به تولید واکهها[4] منجر میشود. زمزمهی نوزادان سراسر دنیا، اعم از نوزادان شنوا و ناشنوا، در میان زبانهای مختلف قابل تمایز نیست. در واقع نوزادان در تمیز آواهایی که معنایی برای آنها وجود ندارد، از بزرگسالان بهتر عمل میکنند. آنان توانایی تمایز آوایی را که بزرگسالان از دست دادهاند، دارا هستند و همین امر به آنها کمک میکند تا زبان دوم را با لهجهی صحیح آن زبان ادا کنند. در حالی که بیشتر بزرگسالان قادر نیستند در ادای لهجهی زبان دوم به خوبی زبان مادری عمل کنند[5].
در مرحلهی زمزمه، نوزادان شنوا میتوانند میان همهی آواها و نه فقط واج[6]هایی که خاص زبان خودشان است، تمایز قائل شوند. برای مثال، در این مرحله نوزادان ژاپنی و امریکایی هر دو میتوانند واج /l/ را از واج /r/ تمیز دهند. به هر صورت، نوزادان ژاپنی با ورود به مرحلهی غان و غون، به تدریج این توانایی را از دست میدهند. در یک سالگی، کودکان ژاپنی که فاقد تمایز واجی هستند، دیگر چنین تشخیصی را ندارند[7]. از دست دادن توانایی تشخیص، محدود به کودکان ژاپنی نیست. در زبان انگلیسی، واجها مجموعهی واجگونه[8]های آوای t هستند. 95% از کودکان شش تا هشت ماههی رشد یافته در خانوادههای انگلیسی زبان، به درستی قادر به چنین تشخیصی هستند. در فاصلهی هشت تا ده ماهگی، صحت تشخیص به زیر هفتاد درصد میرسد. در کودکان ده تا دوازده ماهه، این میزان به حدود 20 درصد میرسد. بدین ترتیب، نوزادان با افزایش سن، آشکارا ظرفیت تمایز آنچه را که به زبان آنها ارتباط ندارد، از دست میدهند[9]. به عبارت دیگر، ما نه تنها آواهای زبان غیرمادری را در اثر آموزشهای پس از تولد نمیآموزیم، بلکه پیشدانستههای آوایی خود را بر اثر تکرار زبان مادری و عدم تکرار زبان غیرمادری، رفته رفته به فراموشی میسپاریم.
محققان کانادایی و فرانسوی ادعا میکنند، اگر جنین در داخل رحم مادر دو زبان گفتاری را بشنوند، ممکن است که پس از تولد بتواند به دو زبان مختلف صحبت کند. کریستا بییرز هین لین و ژانت ورکر، پژوهشگران دانشگاه بیریتیش کلمبیا در ونکوور کانادا و ترسی برنز از محققان سازمان همکاری و توسعه اقتصادی در فرانسه طی پژوهش مشترکی دریافتهاند: نوزادانی که مادرانشان فقط به زبان انگلیسی صحبت میکنند، فقط گرایش به زبان انگلیسی دارند. اما نوزادانی که مادرانشان در هنگام بارداری مرتب به دو زبان انگلیسی و فیلیپینی حرف زدهاند، پس از تولد و وقتی حرف زدن را آغاز میکنند، به نسبت مساوی استفاده از هر دو زبان را ترجیح میدهند؛ به این ترتیب استفاده مادر از دو زبان گفتاری در دوران حاملگی، روی جنین تأثیر میگذارد. این پژوهش که در مجله «علم روانشناسی» به چاپ رسیده نشان میدهد که هم نوزادان تک زبانه و هم نوزادان دو زبانه، از همان دوران نوزادی، تفاوت بین دو زبان مختلف را تشخیص میدهند. در کشور ما نیز به تازگی، مجموعهای از آموزشگاههای زبان، از جمله در شهر قم به پیادهسازی این طرح میپردازند. در روایتی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز نقل شده است که فرمود: «الْعِلْمُ فِي الصِّغَرِ كَالنَّقْشِ فِي الْحَجَرِ.[10]»
اما در این میان، انتخاب بهینهترین زبان دوم برای یک مادر باردار فهیم در شرکت در چنین طرحهایی، نیازمند آگاهی و مشاورهی دلسورانه است. مسلماً یکی از وظایف مادران مسلمان غیرعربزبان، آشنا ساختن فرزند دلبندشان با زبان قرآن به عنوان زبان دوم است. با توجه به نظریهی فوق، چه نیکوست که به دلیل اهمیت آموزش زبان قرآن توسط مادران باردار، این مهم از سوی آنان مدّ نظر قرار گیرد.
از سوی دیگر، اگر از سایر جنبههای معرفتی و اعتقادی غیرقابل اغماض تأثیر تعالیم آسمانی و کلام وحی بر جنین چشمپوشی کنیم و تنها از جنبهی زبانشناختی به این مسئله بیاندیشیم، به یکی از حکمتهای اصرار بر تلاوت قرآن توسط والدین، به ویژه مادران در دوران بارداری و شیردهی که به کرّات توسط اهلبیت و علمای فرهیخته سفارش شده است و اهمیت آن پیمیبریم. اگر یکی از مصادیق خوشبختی ما در نگاهمان به زندگی، دانستههایمان و به طور خاص، دانستن زبانهایی افزون بر زبان مادری و حفظ آن باشد، آنگاه از دست دادن هرگونه فرصتی را برای یادگیری این مهم، با چنین نگرشی، یکی از مصادیق شقاوت خواهیم دانست. آنگاه از منظری دیگر به این حدیث نبوی خواهیم نگریست که فرمود: « الشَّقِيُ مَنْ شَقِيَ فِي بَطْنِ أُمِّهِ وَ السَّعِيدُ مَنْ سَعِدَ فِي بَطْنِ أُمِّهِ[11]»
چه بسا با چنین نگاهی، رویکرد بهتری را در غنیمت دانستن دوران بارداری و شیردهی برای تعلیم و آموزش به کودک خود طی کنیم. چرا که این موضوع به روشنی گویای نقش عظیم مادر در تربیت کودک است. بهرهمندی کودک از مادری فرهیخته و فهیم که از زمان بارداری و شیردهی حداکثر استفاده را برای تعلیم به کودک خویش صرف میسازد، مصداق بارز سعادت و خوشبختی مطرح شده برای کودک در این حدیث شریف است. این موضوع به وضوح اهمیت ایمان، خردمندی و فرزانگی یک بانو را به عنوان معیاری در مسئلهی انتخاب همسر روشن میسازد.
حال ممکن است این سؤال در ذهن والدین پیش بیاید که آیا این شیوهی زبان آموزی، موجب خلط دو زبان در ذهن کودک نمیشود؟ یا به عبارت بهتر، آیا دوزبانگی، تفکر به هریک از زبانها را دشوارتر میسازد یا فرآیند تفکر را تقویت میکند؟
در پاسخ به این سؤال میبایست دوزبانگیها را به دو مقولهی زیر تقسیم کنیم:
1. دوزبانگی جمعپذیر که در آن علاوه بر آن که زبان اول به خوبی رشد یافته، زبان دوم نیز کسب میشود و منجر به افزایش توانایی ذهنی زبانآموز میگردد.
2. دوزبانگی کاهشپذیر که در آن عناصر زبان دوم، جانشین عناصر زبان اول میشود و منجر به کاهش توانایی ذهنی زبانآموز میگردد[12].
جمعپذیر یا کاهشپذیر بودن دوزبانگی همزمان، در دوران نوزادی و جنینی بستگی به شرایط زندگی خانواده به لحاظ اقتصادی و اجتماعی و روحی-روانی دارد. در واقع، میبایست آرامش روحی- روانی و شرایط مطلوب اقتصادی - اجتماعی برای مادر و کودک فراهم باشد، تا دوزبانگی به نتیجهی مطلوب برسد و سبب رشد و بالندگی کودک شود.
.....................
نظر شما