twitter share facebook share ۱۳۹۸ خرداد ۰۶ 1392
بیش‌فعالی و کمبود توجه[1]

افرادی که دچار اختلال بیش‌فعالی و کمبود توجه هستند، در تمرکز خود به شکلی که آنها را قادر سازد، به شیوه‌ی مطلوبی خود را با محیط تطبیق دهند، مشکل دارند[2]. نوعاٌ این شرایط، در دوره‌ی پیش‌دبستانی یا سالهای اولیه‌ی مدرسه، خود را نشان می‌دهد. تخمین زده می‌شود که 3 تا 5 درصد از کودکان، دچار این اختلال باشند. نوعاٌ این اختلال در بزرگسالی هم برطرف نمی‌شود؛ گرچه، از نظر شدت، ممکن است تغییر کند و شدیدتر یا ضعیف‌تر شود.

این شرایط را ابتدا دکتر هانریش هوفمان در سال 1984 توصیف کرد. امروز این اختلال به صورت گسترده مورد مطالعه قرار گرفته است. هیچ‌کس دقیقاً نمی‌داند عامل این اختلال چیست. ممکن است تا حدودی ارثی باشد. شواهدی در مورد ارتباط آن با کشیدن سیگار و مصرف الکل در دوران بارداری وجود دارد. تماس کودک با فلز سرب، نیز ممکن است با این اختلال، ارتباط داشته باشد. صدمات مغزی، نیز علت احتمالی دیگری است، همان‌طور که مواد افزودنی به غذا، به ویژه شکر، ممکن است یکی از عوامل این اختلال باشد.

شواهدی مبنی بر افزایش شمار مبتلایان به این اختلال در سالهای اخیر، وجود دارد، هرچند علل آن مشخص نیست. فرضیه‌های دیگری نیز، به عواملی همچون مشاهده‌ی نمایش‌‌های سریع تلویزیونی، استفاده از بازی‌های سریع کامپیوتری و ویدیوئی، افزودنی‌های خوراکی، افزایش سموم نامعلوم در محیط، اشاره دارد.

تغییر کوری

شاید برای همه‌ی ما اتفاق افتاده باشد که وقتی تغییری در ظاهر خود یا منزل و محل کارمان می‌دهیم، از اطرافیان‌مان توقع می‌بریم که متوجه آن تغییر بشوند ولی با بی‌توجهی آن‌ها رو به رو می‌شویم. این توقع به ویژه در مورد بانوان بیشتر مصداق دارد؛ چه بسا اگر سری به دفاتر مشاوره و مطب‌های روان‌شناسان بزنیم، بیشتر ناله‌ها و گلایه‌های مراجعین آنان را در این باب خواهیم یافت که همسرم اصلاً به من توجه ندارد، متوجه تغییراتی که من در آرایش خود و خانه می‌دهم، نمی‌شود و مواردی از این دست...

اما ریشه‌ی این مشکل کجاست؟

از منظر روان‌شناسی شناختی، گونه‌ای از رفتار به نام رفتار انطباقی، از ما می‌خواهد که به تغییرات محیطی خود، توجه داشته باشیم و از خطرات آن آگاهی یابیم. از نظر تکاملی، توانایی توجه به محل درندگانی که به طور ناگهانی در میدان دید ظاهر می‌شوند، مزیت مهمی برای بقای موجود زنده و نهایتاً ژن آن‌ها بوده است. بدین ترتیب، ممکن است باعث تعجب باشد که انسان‌ها می‌توانند سطوح چشمگیری از تغییرکوری[3] یا ناتوانی در ردیابی تغییرات اشیاء یا صحنه‌های قابل دیدن را نشان دهند[4].

در مطالعه‌ای، فرد  Aاز فرد ناظر(B) آدرسی می‌پرسد. در حالی که گفتگو بین این دو در جریان است، دو کارگر که چوبی را حمل می‌کنند، در میان فرد  Aو فرد ناظر قرار می‌گیرند. وقتی کارگران عبور کردند،  A با C(که یکی از همان کارگران است) جا به جا می‌شود. آن‌گاه گفتگو کماکان ادامه می‌یابد. فکر می‌کنید چقدر احتمال داشته باشد که فرد ناظر متوجه شود فردی که با او در حال گفتگوست، همان فرد قبلی نیست؟ نتیجه آزمایشات، بسیار غیرعادی است. تکرار آزمایشات بر روی افراد مختلف، نشان داد که تنها نیمی از ناظران متوجه می‌شدند که تغییری رخ داده است. عده‌ی زیادی حتی وقتی صریحاً به آن‌ها گفته شود فردی که با او صحبت می‌کنند، همان فردی نیست که در اصل با وی گفتگو می‌کردند، متوجه تغییر نمی‌شوند[5]!

در آزمایش دیگری، به آزمودنی‌ها جفت عکس‌هایی نشان داده شد که با فواصل زمانی کوتاهی از یکدیگر جدا شده‌اند. در این فاصله‌ی زمانی، توسط آزمایشگر، تغییراتی در عکس‌ها داده می‌شد. مشاهدات نشان داد که اغلب اوقات، افراد در تشخیص تغییرات با مشکل رو به رو هستند. زمانی که عکس‌ها برای آزمودنی، اهمیت داشته باشند، در مقایسه با عکس‌هایی که اهمیت نداشتند، احتمال بیشتری وجود داشت که آزمودنی‌ها، تغییرات را تشخیص دهند. حتی وقتی به آزمودنی‌ها صریحاً گفته شد که در جستجوی تغییراتی باشند، در یافتن آن تغییرات با مشکل رو به رو بودند[6].

این نتایج نشان می‌دهد افراد، خیلی کمتر از آنچه می‌توان انتظار داشت، در تشخیص تغییرات محیط خویش هشیارند. حتی تغییرات نسبتاً شدید، مانند هویت شخصی که با او صحبت می‌کنیم، ممکن است نادیده گرفته شود. شرلوک هلمز که به دلیل موشکافی مورد تمجید قرار می‌گیرد، بدان دلیل است که متوجه امور فوق‌العاده ناآشکار می‌شود. اما ما گرایش داریم حتی امور آشکار را هم متوجه نشویم.

برگرفته از کتاب روان شناسی شناختی، نوشته‌ی رابرت استرنبرگ
 ...............

[1] ADHD
[2] سوانسون و همکاران، 2003
[3] Change Blindness
[4] اوریگان، 2003؛ سایمونز، 2000.
[5] سایمونز و لوین، 1997، 1998
[6] رنسیک، اوریگان و کلارک، 1997؛ لوین و سایمونز، 1997؛ شور و کلین، 2000؛ سایمونز، 2000.

نظر شما