١-آمریکا از نظر مساحت و جمعیت، سومین کشور و با ٢٤ درصد تولید ناخالص دنیا، بزرگترین اقتصاد جهان و مالک ثلث ثروت کره زمین است.
بودجه نظامیش، ٣٦٪ بودجه دفاعی جهان ( ٣ برابر چین - ٩ برابر روسیه- ٤٩ برابر ایران) است. مداخله گر ترين ملت جهان است و در يك قرن در٧٠ کشور، عملیات نظامی انجام داده است. دلار آمریکا، ارز ذخیره ای اصلی جهان - ٦٤٪ ذخيره بانک های مرکزی - ٣٩٪ بدهی و ٨٥٪مبادلات فارکس است. آمريكا مقصد اول سرمايه و نخبگان، خانه اصلي كسب و كار خلاق و اكتشافات علمي و مالك بهترين دانشگاه ها است.
٢- هیچ کشوری به اندازه آمریکا در بازتعریف نظامِ جهانیِ منبعث از دو جنگ جهانی، موثرنبوده است. قواعد و ساختارهای جهان ، بیش از هرچیز، در جهت تضمین منافع این کشور شکل گرفته است. جايگاه رهبري اين كشور در بلوك غرب ، گرچه نسبت به دوران جنگ سرد، تضعيف شده ، اما همچنان مستحكم است.
٣- آمريكا قوي اما به تدريج رو به افول است. بنظر مي رسد نيمه دوم قرن حاضر، شاهد دنيايي با بيش از يك ابر قدرت شاخص باشد. دركِ اين معنا، آمريكايي را به تكاپوي بازتعريف جايگاهش انداخته ، دستپاچه، عجول و بيش از هر زمان، مهاجم كرده است. ظهور بوش و ترامپ، اتفاقي نيست.
٤-در سياست خارجه عملگراي آمريكايي، دو مورد ويژه، از دايره تدبير بيرونند. رفتار شبكه پيچيده تصميم ساز آمريكا در قبال صيهونيسم و اسراييل را مي توان با واژه هايي چون شيفتگي و انقياد و در قبال انقلاب اسلامي و ج. ا. را مي توان با عبارات پدر كشتگي و دشمني كور توصيف نمود.
٥- دشمني با ايران در واشنگتن اصلي مقدس و فاقد حدِّ يَقِف، شده است. ايران هم چهل سال است تو دهني زدن به آمريكا ، اگر تمام هدف سياست خارجيش نباشد، بخش بزرگي از آن است.
٦- آدنائر صدر اعظم پسا جنگ آلمان، در حالي آلمان امروز را پايه ريزي كرد كه تحت توافق خفت بار تسليم، آمريكا در تمام شئون آلمان ، قدرت فائقه داشت. ژاپن و كره جنوبي هم در حالت تحت الحمايگي كامل آمريكا از خاكستر برخاستند. ژاپن امروز، نه تنها در پيشرفت مادي و توسعه انساني، حتي در مكارم الاخلاق ( كه قرار بود ثمره مسلماني ما باشد) ، مورد غبطه ماست. اما بزرگترين آمريكا ستيزانِ پنجاه سال اخير يعني عيدي امين، فيدل، قذافي، چاوز، كيم و موگابه براي ملت هاشان جز ورشكستگي، فساد، نا امني و فروپاشي معنوي، رهاوردي نداشته اند. البته آمريكا دوستي و آمريكاپرستي هم كيمياي سعادت نيست. حكومت هاي پهلوي و مبارك، شاهد اين مدعاست. كيفيت حكومت ها را نه بر اساس دوستي يا دشمني با آمريكا، بلكه بر اساس عملكردشان در توسعه و ترفيه مي سنجند. رهبران نبايد مشروعيتشان را در صمود دشمني با آمريكا، بلكه در توفيق خدمت به مردمشان بجويند.
٧- آمريكا قدرتمند است و قدرتش را بدون شرم و خارج از هر نوع اصول پهلواني، بر عليه دشمنانش بكار مي برد. در نيم قرن اخير، من نمونه اي براي توسعه موفق ملي، بموازات دشمني داغ با آمريكا، سراغ ندارم. چين وقتي تصميم گرفت اولويتش را از توسعه نهضت جهاني پرولتري- دهقاني به توسعه اقتصادي و تقويت قدرت چين ، تغيير دهد، اول سراغ تنش زدايي با آمريكا رفت. مائوي خردمند - اين قهرمان آمريكا ستيزي- شخصا هزينه معنوي سنگيني داد. هوشي مين با كمك همه جانبه بلوك شرق و با صدها هزار كشته، دهها هزار آمريكايي را كشت و خفت بارترين شكست را بر آنان تحميل كرد. اما وقتي ويتنام راه توسعه را در پيش گرفت، تنش زدايي با آمريكا، اولويت يافت. ويتنام اسير ديروزش نماند و فردايش را ساخت. نه چين نوكر آمريكا شد، نه ويتنام ذيل آمريكا رفت! خُنُك آن رهبرِ ضد استعماري كه تا ابد انقلابي و چريك نمانده، در يابد كي بايد سكاندار توسعه گردد.
٨- من گمان مي كنم قرار گرفتن در موقعيت دشمن شماره يك آمريكا هزينه هاي غيرضروري زيادي به ايران تحميل مي كند. تبعات اين جايگاه ، ما را در چنان موقعيت ضعيفي قرار داده كه جرات نمي كنيم حقابه هيرمند را از افغان ، حق تنفس را از تركيه، موجودي حسابمان را از هند و قطعات يدكي نظامي مان را از روسيه مطالبه كنيم. تسلط امريكا بر شبكه هاي قدرت و ثروت جهاني سبب شده، ما بعنوان دشمن نشاندار امريكا، در صحنه جهان، كشور ويژه و فاقد برخي حقوق اوليه، باشيم.
٩-رسالت ماهوي حاكميت ايران، اصلاح امور عالم از طريق بخاك ماليدن مداوم پوزه آمريكاي خبيث نيست. رسالت حكومت ايران بايد مديريت توسعه اقتصادي و انساني ايرانيان باشد. من نمي گويم برويم ذيل آمريكا و نوكرش شويم. مي گويم از چين و ويتنام و مالزي بياموزيم و ضمن حفظ شان و قدرت ملي، دنبال منافع مردممان برويم. چنين اصلاحاتي، محتاج حاكميتي خردمند، مدبر و شجاع است.
اللهم ارزقنا شيائو پنگ !
مصلحت ايران آن است كه از وضع ويژه، خارج شود!
نظر شما