با هم درس میخواندیم؛ آن وقتها که شریک یا به قول امروزیها پارتنر درسی داشتن، مُد نبود. خیلی وقت نگذشته از آن روزها که هر دانشآموزی، معمولاً یک رفیق صمیمی داشت که همدم درس خواندنش بود. با هم درس میخواندند؛ با هم درسها را مرور میکردند؛ از هم درس میپرسیدند و امتحان میگرفتند و یک جورهایی رقیب درسی هم بودند. رقیب بودنشان هم خیلی حساب شده و منطقی بود؛ چرا که باهم و به یک اندازه درس خوانده بودند. این شریک درسی میتوانست برادر یا خواهر همسن و سال دانشآموز هم باشد که آن وقتها امر بعیدی نبود. چه بسیار فرزندانی در خانوادهها بودند که اختلاف سنشان نهایتاً یکی دو سال بود و فرزند بزرگ تر میتوانست، خواهر یا برادر کوچکترش را در درسها کمک کند. ترجیح خانوادهها هم همین بود؛ چرا که دیگر زحمت رفت و آمد فرزند به منزل همکلاسی بر دوششان نبود. بچهها البته ترجیحشان این بود که با همکلاسیشان درس بخوانند یا کسی که در همان پایه تحصیل میکند اما این با هم درس خواندن که تا سالهای دبیرستان و دانشگاه هم ادامه داشت، به یک باره جای خود را به تنها درس خواندن در اتاقهای اختصاصی مجهز به لپتاپ و تبلت و دیگر ابزار کمکآموزشی داد. به عبارتی، دیگر هر کس تنهایی برای خودش درس میخواند. انگار دیگر نیازی به شریک درسی نیست.
انواع نرمافزارهای کمکآموزشی، کتابها و جزوهها، جایگزین خوبی شد برای حضور آدمها؛ آدمهایی که هر روز تنها و تنهاتر شدند. گاهی عاشق تنهایی شدند و گاهی دلگیر از آن. نیازها اما باقی ماندند؛ نیازهایی که گاهی میتوانند انگیزهای باشند برای درج یک آگهی:
«با سلام بنده داوطلب کنکور تجربی ۹۷ هستم. اگر مایل هستید یک رقابت سالم و دوستانه داشته باشیم و در بعضی درسها به یکدیگر کمک کنیم بنده در خدمتتان هستم.» آگهی دهنده دنبال یک شریک درسی است. از همانها که آن وقتها داشتیم. این که چرا بین همکلاسیها دنبال کسی نمیگردد که با هم درس بخوانند را باید از زبان خودش شنید: «اینجوری راحتترم. منتی هم به سرم نیست. رقابت بین همکلاسیهای خودم هم خیلی زیاد است. همه سعی میکنند اگر منبع جدیدی پیدا کردند، از بقیه مخفی کنند. هر کس به فکر خودش است و راستش بدش هم نمیآید که بقیه عقب بیفتند. فکر میکنم با یک غریبه راحتتر میتوانم درس بخوانم. کاری هم به کار هم نداریم. فقط میخواهیم با هم درس بخوانیم.»
مهراد، ۱۷ ساله آگهیاش را در سایتی شناخته شده درج کرده و البته هنوز کسی را که مناسب باشد، پیدا نکرده است. آگهیهایی از این دست در سایت زیادند. آگهیهایی با عنوان پارتنر کنکور، پارتنر زبان، پارتنر ارشد و غیره. البته دامنه آگهی پارتنر فقط به موارد درسی ختم نمیشود؛ در میان آگهیها به مواردی همچون نیاز به پارتنر گیتار، پارتنر کوهنوردی، پارتنر فوتبال و پارتنر بیلیارد هم برمیخوریم:
«قصد مهاجرت دارم. اگر کسی شرایط مشابه دارد یا سطح زبانش خوب است، حتماً در تلگرام پیام بدهد. در ضمن هدفم نمره ۷.۵ یا ۸ آیلتس است. من هم تمام تجربیاتم را در اختیار شما میگذارم و با هم پیشرفت میکنیم. لطفاً فقط خانمها پیام بدهند.»
آن طرف خط، آقایی که آگهی را درج کرده جواب میدهد: «پارتنری که انتخاب میکنم، بهتر است با من کلاس زبان بیاید اما اگر هم برایش امکان نداشت، خیلی مهم نیست. میتوانیم بعد از کلاس با هم تمرین کنیم. در خانه یا هر جای دیگری که مایل باشد. برای من مهم است که زبانش خوب و در حد خودم باشد تا به هم کمک کنیم.» آگهیدهنده ترجیح میدهد با پارتنر معامله برد - برد داشته باشد. یعنی هر دو به هم کمک کنند اما اگر پارتنر طلب حقالزحمه کند، میتواند مبلغی را به صورت توافقی در نظر بگیرد و به او بپردازد.
«آقایی ۳۶ ساله هستم که برای کوهنوردی به یک پارتنر نیاز دارم که در حد سبک بتواند کوهنوردی کند. لطفاً در تلگرام پیام بدهید.»
میگوید: «به کوهنوردی علاقهمند هستم و پایهای هم ندارم. پیش آمده که گاهی با دوستانم برای کوهنوردی رفته باشیم اما همیشه این طور نیست که کسی باشد. گاهی تنهایی میروم اما تنها رفتن را دوست ندارم. آگهی دادم چون این طوری ممکن است شخصی را پیدا کنم که علاقهمندیمان مشابه باشد.»
بیشتر آگهیدهندگان، هدفشان پیدا کردن شخصی است که او هم مایل به ایجاد رابطه تحصیلی یا ورزشی است و در واقع هر دو نفر از این ارتباط سود ببرند. اما برخی هم در آگهی درج میکنند که به پارتنر حقالزحمه پرداخت میشود. نمونهاش این آگهی است: «جهت بهتر شدن مکالمه زبان انگلیسی به یک نفر پارتنر زبان انگلیسی نیاز دارم. حقالزحمه پارتنر ساعتی به صورت توافقی قابل پرداخت است. مکالمه زبان به صورت حضوری یا تلفنی یا تلگرام یا اسکایپ به صورت آنلاین ممکن است.»
بعضی آگهیدهندگان دنبال همبازی هستند. مثل این یکی: «نیازمند یک پارتنر مبتدی برای بازی تنیس هستم. زمین را خودم اجاره میکنم. پارتنر راکت داشته باشد.» یا این یکی: «زوجی هستیم که به منظور یادگیری بیلیارد تقاضای همبازی شدن با زوج وارد به بازی بیلیارد را داریم.» یا آگهی دیگری که قابل تأمل است: «نیاز به پارتنر ورزشی برای پیادهروی. محدوده قیطریه.» آگهیدهنده میگوید: «فقط دنبال کسی هستم که با او ورزش کنم. دنبال دوست نیستم. لطفاً اشتباه برداشت نشود.»
آگهیهایی به این شکل و شمایل، آدم را یاد آگهیهای ازدواج در سالهای دور میاندازد؛ آگهیهایی که گر چه در حال حاضر به آن شکل قبلی مرسوم نیست اما شاید در قالبهای دیگر به چشم بخورد. ممکن است حالا کمی عجیب به نظر برسد اما شاید در آینده، برخوردن به آگهیهایی از این دست چندان هم غریب نباشد؛ نیازی که وجود دارد و پاسخی که به آن داده میشود. تقاضا و عرضه.
«درج چنین آگهیهایی برمیگردد به تنهایی آدمهایی که در دنیای مدرن زندگی میکنند. آدمها در جهان مدرن نیاز به تنهایی خودخواستهای دارند که خیلی وقتها به دلایل مختلف حاصل نمیشود. در جامعه کنونی ما دلایل اقتصادی، آدمها را از این خواسته دور میکند».
دکتر محمدرضا خندان، جامعهشناس، با بیان این مطلب در گفتوگو با «ایران» ادامه میدهد: «افرادی که به درج چنین آگهیهایی اقدام میکنند، از نیازهای اولیه در هرم مازلو عبور کردهاند. به عبارتی نیازهای معیشتی برایشان در اولویت نیست. به همین دلیل به دنبال برآورده کردن نیازهای دیگر هستند. آنها نیازهای خود را شناختهاند و به دنبال رفع آن از طریق پارتنر و شریک هستند. نه بیشتر میخواهند و نه کمتر. نمیخواهند نسبتی ایجاد شود. حتی در روابط خصوصی این اتفاق میافتد. مردم یاد گرفتهاند نیازی را که شناختهاند بازگو و آن را به بهترین شکل اجابت کنند. این، جدا از شکل ارتباطات دنیای قدیم است. ما در حال حاضر با گستره عجیبی از روابط مواجه هستیم. در دنیای مدرن هر کس میتواند برای رفع هر نیازش، یک پارتنر داشته باشد. البته این مسأله تبعاتی هم دارد از جمله این که آدمها دیگر دنبال رابطه انسانی نیستند و به دنبال رفع نیاز میروند که میتواند در هر مسألهای وجود داشته باشد؛ درسی، ورزشی، تفریحی و حتی سبک زندگی. در این شرایط، رابطه دوستی آرامآرام تبدیل میشود به نیاز. در واقع دور شدن از رابطه انسانی و تقلیل آن به برآوردن نیاز. البته این اتفاق ملزومات فرهنگی و اقتصادی دارد که در جامعه ما خصوصاً به لحاظ فرهنگی، به راحتی مورد پذیرش نیست.»
تنهایی خودخواسته، رفع نیاز، انسان مدرن، روابط انسانی... تمام اینها مفاهیمی است که باید روزها و سالها در موردش خواند و بررسی کرد تا در مواجهه با پدیدههای جدید، غافلگیر نشد. اتفاقی که گریزی از آن نیست.
*ایران
نظر شما