بساز بفروش، تا چشم صاحبان آپارتمان را دور می بیند، لوله ها و کابینت را از جنس چینی نامرغوب می زند در حالی که پولش را پیشتر گرفته است. کارمند بانک، از وسط جمعیتی که همه در نوبت هستند به فلان آشنای خود اشاره می کند تا فیش را خارج از نوبت بیاورد تا کارش راه بی افتد! استاد دانشگاه، هر جلسه بیست دقیقه دیر می آید و قبل از اتمام ساعت، کلاس را تمام میکند. دانشجو تحقیق و پایان نامه را کپی شده می خرد و تحویل دانشگاه می دهد تا صاحب مدرک شود. پزشک، بیمار را در بیمارستان درمان نمی کند تا در مطب خصوصی به او مراجعه نماید و اگر بیمار فاقد پول کافی باشد او را به همکار دیگر خود پاس می دهد.
همه اینها شب وقتی به خانه می آیند، هنگامی که تلگرام را باز می کنند از فساد، رانت، بی عدالتی، تبعیض و گرانی سخن می گویند و در اینستاگرام پستهای روشنفکری را لایک می کنند. همه نظم و قانون مداری در اروپا و آمریکا را ستایش می کنند، دغدغه تغییر دارند و از همه طلبکارند اما در مرحله عمل جز به کسب منفعت و دفع ضرر از خویش نمی اندیشند و از اندیشه های اصلاح گرانه فاصله بسیار دارند.
دستیابی به پیشرفت، تمدن و اصلاح امور برای همه ما یک انتظار و آرزو است؛ اما اصلاح مفاسد و مشکلات نیازمند اقدام است و تنها با خواست و مطالبه محقق نمی شود. باید برای تاثیرگذاری بر عرصه سیاست، اجتماع، فرهنگ و .... دست به عمل زد.
آنکه در قبال جامعه احساس مسئولیت نموده و کنش اصلاح گرانه دارد، منتظر کسی نمی ماند، بلکه خودش دست به کار می شود، بار مسئولیت تغییر را بر دوش می گیرد و فعالانه، جهان جدیدی را خلق می کند. چنین فردی از مرز خواستن پیشتر می رود و شخصا به دنبال تغییرات می دود.
ما در جامعه ای زندگی می کنیم که همه از دیگران انتظار داریم ضوابط و قوانین رانندگی را رعایت کنند اما خود رعایت نمی کنیم. همه از دروغ گفتن و رذیلت های اخلاقی رنج می بریم و انتظار داریم که دیگران خود را از این رذیلت های آزاردهنده، پاک کنند. در چنین شرایطی پیش از آنکه دیگران، حکومت، دولت و امکانات را سرزنش کنیم، باید از خود انتقاد نموده و دست به تغییر و اصلاح خویشتن زنیم؛ چراکه راه اصلاح جامعه، اصلاح فرد است و راه اصلاح فرد، خود نقدی و به حساب خود رسیدن و نفس پلید را در جای خود نشاندن.
به گفته دکتر ملکیان اینکه ذره بین را روی جامعه بگذاریم و بگوییم اول نهاد سیاست یا حقوق یا اقتصاد یا… باید بهتر شوند، ناشی از عُجب است زیرا این معنا را می رساند که من تنها موجودی هستم که در جامعه نباید دگرگون شوم و بقیه باید دگرگون شوند تا وضع بهتر شود. جامعه مطلوب جامعهای است که هر کسی ذرهبینش را به خودش معطوف کند و ببیند خودش چقدر می تواند بهتر شود.
این امر در دستورات دینی نیز مورد تأکید و سفارش قرار گرفته است، آنجا که خداوند در قرآن کریم رمز پیشرفت و عقب ماندگی ملتها را بیان نموده، می فرمایند: «اِنَّ اللّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَومٍ حَتّیَ یُغَیِّروا ما بِاَنفُسِهِم؛ خداوند وضع هیچ ملتی را عوض نمیکند تا که خودشان تغییری در خود ایجاد نمایند» .
قرآن برای جلوگیری از رذایل اخلاقی و مصون ماندن کیان فرد و جامعه اسلامی از انحطاط و سقوط، چاره اندیشی کرده و ملّت ها را به سوی کسب اخلاق حسنه، سوق داده است. دقّت در قرآن، نشان می دهد که بیشتر آیات آن، مربوط به تهذیب نفس (خودسازی) و آراستگی انسان به فضایل است.
اهمیت این مسأله در این است که با اصلاح فرد، دیگران نیز خواه ناخواه تحت تأثیر وی تغییر خواهند کرد و در نتیجه اصلاح جامعه محقق خواهد شد. از این روست که پیامبر اکرم(ص) مسلمانان را به عمل نیک و اخلاقی فراخوانده و می فرمایند: «کونوا دعاه الناس بغیر السنتکم؛ بدون زبانهایتان انسانها را به حق دعوت کنید»
اما نخستین اقدام عملی برای ایجاد تغییر و اصلاح جامعه به سوی پیشرفت و بهبودی چیست؟ بسیاری از اندیشمندان و جامعه شناسان همچون دکتر سریع القلم نخستین مرحله از اقدام را تغییر و اصلاح فرهنگی می دانند و فرهنگ را بر سیاست، اقتصاد و سایر امور مقدم می شمارند. ایشان بدرستی معتقدند که آنچه جوامع را عقب مانده نگاه می دارد و مانع از هرگونه رشد و توسعه می گردد فقر فرهنگی است پس بر تک تک افراد جامعه است که فرهنگ خود را با اهتمام ورزیدن به کتاب و کتاب خوانی بالا ببرند. از این منظر آنانکه سیاست را بر فرهنگ اولویت داده، فساد و مشکلات جامعه را تنها ناشی از سیاست های حاکم بر کشور می دانند و معتقدند با تغییر نظام سیاسی به هر شکل –حتی با انقلاب و کودتا- موانع پیشرفت و بهروزی رفع خواهد شد سخت در اشتباهند. چنانکه از قول دکتر مصدق آمده است: تغییر رژیم موجب ترقی ملت نمی شود و تا ملتی دانا و رجالی توانا نباشند کار مملکت به همین منوال خواهد گذشت
مشاهده سیر تحول کشورهای توسعه یافته و پیشرفته نیز صحت این امر را نشان می دهد چراکه این کشورها پیش از توسعه اقتصادی، به مسائل فرهنگی پرداختند و مدارس و بهبود کمی و کیفی آموزش را در اولویت قرار دادند. آنان به درستی بر این باور بودند تا کشوری فرهنگ خود را تعالی نبخشد، اخلاقیات در آن جامعه نهادینه نمی گردد
برای مثال تنها سرمایهای که ژاپن دارد انسان است. این مردمان زیاد سوال میپرسند و کم سخن میگویند. حساس بودن به زمان و شیوه عمل، علاقهمندی جهت یادگیری، توجه به علم و روش علمی، تعهد به سازمان و اهداف، و کارجمعی از ویژگیهای مردم این کشور است. در مقابل این ویژگی های اخلاقی و فرهنگی ملت ژاپن، ما ایرانیان قرار داریم که اسیر معضلات فرهنگی همچون عدم اعتماد فیمابین، خود محوری، فقدان زمان سنجی و آینده نگری و انحصار طلبی در بهرهبرداری از امکانات شده ایم. نخستین اصل توسعه مسأله قانونگرایی است. یعنی افراد باید بیاموزند که در چهارچوب قانون عمل کنند درحالیکه به دلایل روانی، تاریخی و اجتماعی، ما ایرانیان به طور میانگین علاقهمند به قاعده نیستیم و از هر روشی استفاده می کنیم تا به منافع خود برسیم.
بخشی از فرهنگ ما تکرار آموزههای اخلاقی و دینی همچون انسانیت، خدا، پیغمبر، پاکی، وجدان، محبت، صداقت، شرافت و راستگویی است اما این امور در زندگی و عمل ما بازتابی ندارد. بسیاری از ما، خوشبختی را با راحتی اشتباه گرفتهایم و فکر میکنیم تجملات یعنی ایدهآلهای زندگی. بیشتر به دنبال حریم فردی خود هستیم، زیرا اگر اجتماعی فکر کنیم، هیچ وقت از اتومبیل آشغال به بیرون نمیاندازیم؛ اتومبیل خود را دوبله پارک نمیکنیم و موجب آزار و اذیت همسایگان خود نمی شویم.
درست است که ریشه بسیاری از این مشکلات در فضای بی ثبات و استبدادزده و رانتی ایران است اما نباید کتمان کرد که جامعه در ایجاد این مسائل و مشکلات سهم مهمی دارد. آیا ما آمادگی داریم که پول یک شب رستوران رفتن را صرف خریدن کتاب کنیم؟ آیا یک شهروند در ساعت ۳ صبح و در نبود پلیس پشت چراغ قرمز می ایستد؟ در حال حاضر مسافران در سواحل دریای خزر پس از ساعت ها استفاده از محیط و طبیعت زیبای منطقه چند کیلو آشغال میگذارند و آنجا را ترک میکنند.
مثالهای فوق را کوچک و پیش پا افتاده تلقی نکنیم چراکه تغییرات و اصلاحات بزرگ، حاصل همین اتفاقات و تغییرات کوچک است. در ریاضیات قاعدهای داریم که حاصلضرب بینهایت در عدد صفر مساوی صفر نمیشود، در حالی که حاصل ضرب هر عدد دیگری با صفر برابر صفر میشود. در جامعه نیز همین قاعده حاکم است؛ بینهایت تغییرات کوچک را نباید نادیده انگاشت، این یک رقم قابل توجه است.
تاکنون این مثال گفته شده که اگر در یک حوض پر از آب زلال روزانه یک قطره مایع قرمزرنگ بریزیم، تغییر رنگ استخر در حد صفر است ولی این مهم نیست؛ مهم این است که روزانه چنین اقدامی را تکرار میکنیم. بنابراین طبیعی است حوض که در آغاز پر از آب زلال و شفاف است، پس از ٤٠ سال به یک حوض پر از مایعی به رنگ قرمز تبدیل شده است.
کوتاه سخن اینکه: لازم است هر یک از ما ( به نحو انفرادی) فاعلان اصلاحات باشیم و نه صرفا منتقدان و درخواست کنندگان منفعل و بی حاصل. جامعه با افزایش اصلاح گران و عمل مصلحانه است که به سامان خواهد شد.
نظر شما