شنبه مقامات ایرانی و آمریکایی مذاکرات بر سر مهار برنامه هسته ای تهران را از سر گرفتند. این مذاکرات پس از آن انجام شد که ترامپ اوایل ماه مارس در نامه ای به آقای خامنه ای پیشنهاد مذاکره را مطرح کرد.
از آنجا که ترامپ عاشق معامله است، این امیدواری وجود دارد که تلاش های وی با موفقیت همراه شود؛ اما دلایلی نیز برای نگرانی وجود دارد. علیرغم اینکه ایران مذاکرات را پذیرفته است، ترامپ فشار را بر تهران افزایش داده؛ اعمال تحریم ها بیشتر شده است و حملات هوایی به حوثی ها با شدت ادامه دارد. علاوه بر این ترامپ مهلتی دو ماهه به ایران داده است تا در مورد برنامه هسته ای خود به توافق برسد. او به صراحت تهدید کرده است که اگر مذاکرات شکست بخورد، به ایران حمله خواهد کرد.
جنگ بین ایران و آمریکا برنده ای ندارد. اگر واشنگتن به تأسیسات هسته ای ایران حمله کند، ممکن است بتواند این برنامه را به طور موقت به عقب برگرداند ولی ایران تلاش های خود را برای هسته ای شدن دوبرابر خواهد کرد. ضمن اینکه در واکنش به حمله آمریکا، فورا با حملات منطقه ای پاسخ خواهد داد و خاورمیانه را دستخوش ناآرامی بیشتر خواهد کرد. شاید به همین دلایل است که ترامپ خود اذعان کرده است که «همه رسیدن به توافق را بهترین گزینه می دانند».
اما شروع مذاکرات یک چیز است و رسیدن به توافق چیز دیگر. شکی نیست که ایالات متحده می تواند با تحریم های شدید، آسیب اقتصادی زیادی به جمهوری اسلامی وارد کند؛ همانطور که در دوره اول ریاست جمهوری ترامپ و کارزار فشار حداکثری این موضوع نشان داده شد. اما اگر ترامپ بخواهد از راه دیپلماسی به نتیجه برسد، باید اهدافی را دنبال کند که قابل دسترسی باشد، نه اینکه انتظار تسلیم کامل ایران را داشته باشد. مقامات ایرانی تنها چیزی را که از تحریم های آمریکا خطرناک تر می دانند، تسلیم شدن در برابر خواسته های افراطی واشنگتن است.
این بدان معنا نیست که فشار هیچ نقشی در دیپلماسی با ایران ندارد؛ جمهوری اسلامی اکنون بیش از زمان ریاست جمهوری بایدن مایل به گفتگو با آمریکا است، چون تحریم ها اقتصاد ایران را به وضعیت بسیار بدی رسانده و ایران اکنون آسیب پذیرتر از هر زمان دیگری شده است. هجده ماه جنگ با اسرائیل باعث شده است که شبکه متحدان ایران تضعیف شوند و سیستم دفاع هوایی این کشور ضربه بخورد.
اما فشار آمریکا باید با اهداف واقع بینانه همراه باشد؛ برای نمونه توافق هسته ای سال 2015 فقط به خاطر تحریم ها بدست نیامد، بلکه چون آمریکا حاضر شد از خواسته اش مبنی بر تعطیلی کامل برنامه هسته ای ایران عقب نشینی کند و به محدود شدن ذخایر اورانیوم و پلوتونیوم ایران و تحت نظارت قرار گرفتن آنها اکتفا نماید، توافق حاصل شد.
اگر ترامپ واقعا بدنبال امضای توافق است باید تاحدی انعطاف نشان دهد. برای مثال باید بپذیرد که ایران بخش هایی از برنامه هسته ای یا موشکی خود را حفظ کند و در عوض بخشی از تحریم ها از جمله تحریم نفت و دسترسی به دارایی های بلوکه شده را کاهش دهد. در غیر این صورت احتمال شکست مذاکرات وجود دارد و ممکن است به جنگی منطقه ای منجر شود که هیچکس خواهان آن نیست و قطعا به ضرر منافع آمریکا می باشد.
شمارش معکوس
برجام با وجود پیچیدگی هایی که داشت، در اصل توافقی نسبتا ساده بود: جمهوری اسلامی پذیرفت که برنامه هسته ای اش را محدود کند و شفاف سازی هایی انجام دهد، در ازای این اقدامات هم بخشی از تحریم ها علیه ایران برداشته شد. این توافق شامل برنامه موشکی ایران یا حمایتش از گروه های غیردولتی در خاورمیانه نمی شد، چون ایران حاضر نبود درباره این مسائل مذاکره کند. با این حال توافق، محدودیت های مهمی بر رفتار ایران اعمال کرد؛ مثلا ایران از میزان غنی سازی اورانیوم کاست، ذخیره سازی اورانیوم غنی شده را محدود کرد و اجازه بازرسی های گسترده بین المللی از تأسیسات هسته ای اش را صادر نمود.
اما سال 2018 ترامپ از برجام خارج شد و توسعه برنامه هسته ای ایران سرعت گرفت. اکنون ایران می تواند در عرض چند روز مواد لازم برای ساخت یک کلاهک هسته ای را تولید کند و ذخایری دارد که می تواند با آن چند سلاح هسته ای بسازد. بیشتر براوردها نشان می دهند که اگر ایران بخواهد، می تواند در عرض چند ماه بمب های قابل استفاده بسازد. به عبارت دیگر جمهوری اسلامی در آستانه تبدیل شدن به دهمین قدرت اتمی جهان است.
بسیاری از نخبگان سیاسی ایران اخیرا خواستار این شده اند که کشور به قدرت هسته ای تبدیل شود. شبکه متحدان منطقه ای ایران اکنون ضعیف تر از هر زمان دیگری است و همین باعث شده است که ایران سخت تر بتواند آمریکا و اسرائیل را تهدید کند. برای ایران تضعیف حزب الله لبنان توسط اسرائیل، ضربه ای بزرگ به حساب می آید. تهران همیشه این گروه را اصلی ترین عامل بازدارنده در برابر اسرائیل می دانست اما اسرائیل انبار موشک های حزب الله را نابود کرده و فرماندهان ارشد آن را کشته است.
تندروها در تهران بیشتر از قبل به این مسئله اعتقاد پیدا کرده اند که ایران برای حفظ امنیت خود، به سلاح هسته ای نیاز دارد اما به نظر می رسد که آقای خامنه ای هنوز برنامه هسته ای را ابزاری برای چانه زنی می بیند، نه ابزاری برای ساخت سلاح. همچنین ممکن است او این نگرانی را داشته باشد که اگر ایران به سرعت به سمت تولید سلاح هسته ای پیش رود، سرویس های اطلاعاتی آمریکا و اسرائیل متوجه شوند و به ایران حمله کنند. با این حال با بالارفتن تنش ها، احتمالا فشارهای داخلی بیشتری از سوی بدنه حاکمیتی ایران به او وارد خواهد شد.
اما زمان برای استفاده از گزینه های دیگر هم روبه پایان است. برجام یک مکانیزم بازگشت خودکار تحریم ها داشت که به کشورهای عضو توافق اجازه می داد در صورت نقض آن، تحریم های بین المللی را دوباره اعمال کنند. اما این بند در ماه اکتبر منقضی می شود؛ بنابراین زمان برای استفاده از آن رو به پایان است. اگر راهحل صلحآمیزی برای متوقف کردن پیشرفتهای هستهای ایران پیدا نشود، احتمال دارد فرانسه، آلمان و بریتانیا این مکانیزم را فعال کنند.
چین و روسیه شاید بخواهند جلوی این کار را بگیرند، اما در این مورد خاص نمیتوانند از حق وتوی خود در شورای امنیت سازمان ملل استفاده کنند، چون در متن توافق هستهای بهطور مشخص آمده است که در مکانیزم ماشه، حق وتو اعمال نمیشود. در این صورت، قدرتهای غربی ادعا خواهند کرد که ایران دوباره مشمول تحریمها و محدودیتهای قبل از سال 2015 شده است.
در مقابل، ایران تهدید کرده است که اگر تحریمها برگردد، از پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای خارج میشود و تمام نظارتهای رسمی بینالمللی بر برنامهاش را متوقف می کند. در چنین شرایطی، ترامپ با فشار بیشتری از سوی رهبران اسرائیل و تندروهای واشنگتن برای حمله به ایران روبهرو خواهد شد. حتی ممکن است اسرائیل بهتنهایی به ایران حمله کند؛ اقدامی که بهطور حتم پای آمریکا را هم به درگیری می کشاند.
اما اگر آمریکا و اسرائیل حملهای بزرگ به ایران انجام دهند، احتمال کمی وجود دارد که بتوانند برنامه هستهای ایران را بهطور کامل متوقف کنند. جمهوری اسلامی مقدار زیادی مواد غنیشده دارد و سانتریفیوژهای پیشرفتهاش را در مکانهای زیادی مستقر کرده است؛ این امر باعث میشود ارتشهای آمریکا و اسرائیل نتوانند با اطمینان همه چیز را نابود کنند. علاوه بر این، ایران دانشمندان هستهای زیادی دارد که میتوانند برنامه را دوباره از نو راهاندازی کنند.
بر اساس برآوردهای سازمانهای اطلاعاتی آمریکا نیز، اثر یک حمله نظامی به برنامه هستهای ایران موقتی خواهد بود و تأثیری صرفا چند ماهه خواهد داشت. برای توقف کامل چنین برنامهای از طریق زور، آمریکا باید یا بهطور مکرر حملات نظامی انجام دهد، یا تلاش کند نظام ایران را تغییر دهد، که در هر دو حالت نتایج بسیار خطرناک و نامشخصی خواهد داشت.
حمله به ایران ممکن است باعث یک بحران بزرگ منطقهای بشود. با اینکه محور مقاومت تضعیف شده، اما جمهوری اسلامی هنوز گزینههایی دارد که از جمله آن: حوثیها در یمن، گروههای مورد حمایت در عراق و نیز انبار بزرگ موشکهای بالستیک ایران است. ایران میتواند به اسرائیل و نیروها و منافع آمریکا حمله کند. طبق گزارش اخیر سازمانهای اطلاعاتی آمریکا، ایران با وجود آسیبهایی که در سال گذشته دیده است، هنوز توانایی «وارد کردن خسارت جدی به کشورهای متخاصم، حملات منطقهای، و مختل کردن مسیرهای دریایی» را دارد. حتی ممکن است زیرساختهای نفتی کشورهای حاشیه خلیج فارس را هدف بگیرد و باعث افزایش قیمت نفت شود.
رسیدن به توافق
همه این واقعیتها نگرانکننده هستند؛ اما هیچکس از یک جنگ بین آمریکا و ایران سود نمیبرد، بنابراین همه انگیزه دارند که از چنین درگیریای جلوگیری کنند. این موضوع به دیپلماسی یک فرصت میدهد.
با توجه به اهمیت موضوع و کمبودن زمان، ایران نباید از مذاکره مستقیم با آمریکا طفره برود. از سوی دیگر، آمریکا نیز باید با این درک وارد مذاکرات شود که مدل لیبی (که نخستوزیر اسرائیل، پیشنهاد کرده و در آن می خواهد زیرساخت هستهای ایران بهطور کامل برچیده شود)، بعید است جواب بدهد. در عوض، محدودسازی و شفافیت میتواند مؤثر باشد، به نگرانیهای مربوط به گسترش سلاحهای هستهای پاسخ دهد و برنامه ایران را از آستانه هستهای دور کند. اگر در این موارد شفافیت و تفاهم اولیه حاصل گردد، میتوان وارد گفتوگوهای دقیقتر و جزئیتری شد.
برای اینکه این مذاکرات نتیجه بدهد، ایران و آمریکا باید نیازهای دیپلماتیک طرف مقابل را درک کنند. ایران در شرایطی که احساس کند تحت تهدید است، حاضر به مذاکره واقعی نمیشود. از سوی دیگر، ترامپ نیز فقط زمانی به طور جدی وارد مذاکره میشود که بتواند به سبک خودش، دیپلماسی شخصی انجام دهد؛ به این معنا که بتواند دیداری مستقیم با رئیسجمهور ایران داشته باشد. پس، اگر دو طرف میخواهند به تفاهم برسند، باید روش و دیدگاه طرف مقابل نسبت به مذاکره را بپذیرند.
یکی از راههای تقویت روند مذاکرات و محافظت از آن در برابر خرابکاری، این است که ترامپ مستقیماً وارد روند دیپلماتیک شود. کارنامه ترامپ در دوره اول ریاستجمهوریاش نشان میدهد که او در برابر ایران نرمخو نبوده است. بنابراین اگر قرار باشد توافقی هستهای شکل بگیرد، ترامپ شاید تنها کسی باشد که بتواند تندروهای آمریکایی را با خود همراه کند (همانطور که رئیسجمهور سابق آمریکا، ریچارد نیکسون، توانست به چین سفر کند و روابط واشنگتن و پکن را بهبود ببخشد).
ترامپ میتواند روند مذاکرات را با یک معامله ساده اما مهم به جلو ببرد: تعلیق موقت تحریمهای «فشار حداکثری» در برابر تعلیق موقت غنیسازی اورانیوم توسط ایران. این معامله میتواند در را به روی دیپلماسی مستقیم در سطح بالا باز کند و زمینه دیداری را فراهم نماید که ترامپ مدتها بهدنبال آن بوده است. اگر کشورهایی مانند عمان، عربستان سعودی، امارات یا هر میانجیگری که ترامپ به آن اعتماد دارد، واقعاً بخواهند مذاکرات را جلو ببرند، باید چنین پیشنهادی را مطرح کنند. آنها میتوانند میزبان دیدارهای سطح بالا و سپس گفتوگوهای فنی بعدی باشند.
ایران و آمریکا گذشتهای پر از دشمنی و بیاعتمادی دارند. شکاف عمیقی از بدبینی بین دو کشور وجود دارد که پر کردن آن بسیار دشوار است. اما رسیدن به توافق هنوز ممکن است. هم ایران به توافق نیاز دارد و هم ترامپ خواهان توافق است و این درحالی است که جایگزین شکست مذاکرات، چیزی جز یک فاجعه نخواهد بود.
نظر شما