قضاوتهای روزمرهی ما، عمدتاً بر مبنای شهادت شاهدان عینی شکل میگیرد و همواره این سؤال مطرح است که این شهادتها چقدر قابل اعتمادند. در همهی فرهنگها برای شهود، شرایط خاصی در نظر گرفته شده است. در دین مبین اسلام نیز موضوع شهادت شهود بسیار حائز اهمیت است، تا جایی که برای شهود، آداب و احکام بسیاری را وضع نموده است. ولی آیا ما در شهادتهای روزمرهی خود به این موازین پایبندیم؟!!!
در احادیث رسیده از لسان مطهر معصومین علیهمالسلام، نقل شده است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به ابنعباس فرمود: «فقط دربارهی چیزی شهادت بده که برایت مثل آفتاب روشن باشد[1].». در جای دیگر از امام صادق علیهالسلام روایت شده است که فرمود: «نباید شهادتی بدهی، مگر آن که آن را مانند کف دست بشناسی[2]». با اندکی تأمل در این احادیث شریف درمییابیم که حساسیتی که در شهادت مورد نظر اهلبیت علیهمالسلام بوده است، فراتر از صداقت و راستی شهادت است. در این مقاله، سعی داریم تا به بیان یکی از حکمتهای این حساسیت، تحت عنوان «پارادایم[3] شاهد عینی» بپردازیم که علم معاصر پس از گذشت قریب به 14 قرن، در مورد شهادت شاهدان عینی بدان دست یافته است.
پارادایم شهادت عینی از منظر فیزیولوژی بینایی
دید سه بعدی ما از اشیاء مربوط به اختلاف تصویر یک شیء روی دو شبکیه است. از آنجا که دو چشم یک فرد با یکدیگر حدود 3/6 سانتیمتر فاصله دارند، هریک، تصویری متفاوت از دنیای خارج به مغز ارسال میکنند. تفاوت این تصاویر برای اشیاء نزدیکتر بیشتر است. مغز از تصویر دوبعدی روی شبکیههای دو چشم، ادراکی سه بعدی از دنیای خارج میسازد. به این منظور، مغز میبایست تصاویر دریافتی از دو شبکیه را با هم مقایسه نماید تا جنبههای مختلف تصویر، اعم از رنگ، شکل، حرکت و فاصله، را پردازش نماید. هریک از این جنبهها، توسط مدارهای مجزا و مشخص مغز، پردازش میشوند. در نهایت، همهی این پردازشها با یکدیگر ادغام شده و مغز یک تصویر کلی ارائه میدهد. در واقع، ادراک بینایی نتیجهی مقایسهی تصویرسازی درون مغز با تصویر روی شبکیهها و فرضیهسازی مغز در مورد واقعیت موجود در جهان خارج است. مغز در این فرآیند، حتی ممکن است تصاویر ناقص را کامل کند[4]. حال روشن است که آنچه ما از آن با عنوان پارادایم شهادت عینی در این مقاله سخن میگوییم، نه تنها ناشی از عدم صداقت شاهد عینی نیست، بلکه جنبهی فیزیولوژیک دارد. از سوی دیگر، روشن است که وقتی دو چشم یک فرد در تصویرسازی از یک صحنه با هم اختلاف دارند، شاهدان عینی مختلف به مراتب تصاویر متفاوتتری از صحنههای دیداری خویش در ذهن خود خواهند ساخت و بر طبق آن شهادتهای گاه متناقض با هم و گاه مغایر با واقعیت خارجی ارائه میدهند.
پارادایم شهادت عینی از منظر علوم شناختی
نتایج پژوهش در ایالات متحده نشان میدهد که در هر سال، حدود 77000 متهم، براساس شناسایی شاهدان عینی دستگیر میشوند[5]. مطالعات بر روی 1000 مورد محکومیتی که اشتباه تشخیص داده شده است، نشان میدهد که بزرگترین عامل احکام اشتباه، تشخیص اشتباه شاهدان عینی بوده است[6]. میزان این خطاها از حداقل خطا تا 90 درصد برآورد شده است. چنین آماری، بسیار اسفبار و وحشتناک به نظر میرسد.
نتایج این پژوهشها، دانشمندان را بر آن داشت تا اعتبار شهادت عینی را از منظر مطالعهی ماهیت حافظه بررسی کنند. به عنوان مثال، آنان در یکی از تحقیقات خود به آزمودنیها، مجموعهای از 30 اسلاید را نمایش دادند که در آن خودرو قرمز رنگی که در خیابان در حال حرکت بود، قبل از تابلوی ایست متوقف شد، سپس به سمت راست پیچید و آن طور که به نظر میرسید با فردی که از روی خط عابر پیاده میگذشت، تصادف کرد[7]. آزمودنیها میبایست به محض اتمام مشاهدهی اسلایدها به مجموعهی بیست پرسش دربارهی تصادف پاسخ میدادند. پرسشها متشکل از اطلاعات سازگار و ناسازگار با اسلایدها بود. مثلاً از نیمی از آزمودنیها سؤال شد که «آیا در هنگام توقف خودرو قرمز رنگ جلوی تابلو ایست، خودرو دیگری از جلوی آن عبور کرد؟». از نیمی دیگر پرسیده شد که «آیا در هنگام توقف خودرو قرمز رنگ جلوی تابلوی احتیاط، خودرو دیگری از جلوی آن عبور کرد؟». سپس، هنگامی که آزمودنیها به فعالیت نامرتبطی مشغول شدند، دو اسلاید که در یکی از آنها تابلوی ایست و در دیگری تابلوی احتیاط نمایش داده میشد به آنان نشان داده شده و از آنها خواسته شد تا بیان کنند که کدامیک را دیدهاند. نتایج نشان داد که دقت انجام این تکلیف در آزمودنیهایی که مورد سؤال همسان(سؤال علامت ایست) قرار گرفته بودند، در مقایسه با گروهی که سؤال غیرهمسان(سؤال علامت احتیاط) از آنها پرسیده شده بود، 34% بهتر بود. این آزمایش و مواردی دیگر از این دست، نشان دادهاند که افراد در شهادت عینی خود، چقدر مستعد انحراف هستند. لذا، ما به سادگی ممکن است به سمت ساختن حافظهای هدایت شویم که با آنچه واقعاً رخ داده است، متفاوت باشد.
استفاده از شهادت عینی به عنوان تنها یا حتی مبنای اصلی محکومیت متهمان به جنایت، با مشکلات جدی و بالقوهای روبهروست[8]. به علاوه، شهادت عینی غالباً برای هیئت منصفه در محکوم ساختن متهم، شاخصی مهم و تعیینکننده است، به ویژه وقتی شاهدان عینی نسبت به شهادتشان خیلی مطمئن باشند. این موضوع، حتی در مواردی که شاهدان عینی نمیتوانند جزئیات ادراکی کافی فراهم کنند یا پاسخهای ظاهراً متناقضی میدهند، نیز صادق است. حتی افراد گاهی آنچه تخیل کردهاند را تصور میکنند که به یاد آوردهاند[9]. برآورد شده است که سالانه حتی 10000 نفر ممکن است به اشتباه براساس شهادت عینی به ناحق محکوم شوند[10]. بنابراین، به طور کلی افراد در حد چشمگیری در معرض خطای شاهدان عینی هستند. به عبارت دیگر، آدمی مستعد است که دیدههای خویش را نادیده انگارد[11].
در صف مظنونین قرار گرفتن نیز به نوبهی خود، میتواند منجر به نتیجهگیری غلط شود[12]. شاهدان عینی تصور میکنند که فرد گناهکار در صف مظنونین است؛ در حالی که همیشه این طور نیست. البته هویت افراد غیرگناهکار صف مظنونین نیز میتواند بر داوری آنها تأثیرگزار باشد.
به علاوه، تشخیص شاهدان عینی، به ویژه وقتی که فردی غیرهمنژاد خود را به عنوان عامل، شناسایی میکنند، ضعیف است[13]. از سوی دیگر، حتی به نظر میرسد نوزادان در یادآوری تجربههای خود تحت تأثیر اطلاعات پس از واقعه قرار دارند[14].
آشکار است که شهادت عینی اعم از این که برای بزرگسالان معتبر باشد یا نه، در مورد کودکان مشکوک است[15]. به خصوص یادآوری کودکان در معرض تحریف قرار دارد. چنین تحریفی به خصوص وقتی محتمل است که از کودکان سؤالات سوگیرانهای[16]، همانند آنچه در دادگاهها انجام میگیرد، پرسیده میشود. هرچه کودک خردسالتر باشد، کمتر میتوان انتظار داشت که شهادت معتبری بدهد. به ویژه، کودکان سن پیشدبستانی نسبت به کودکان سن مدرسهای و بزرگسالان، بیشتر در معرض تأثیرپذیری از سؤال تلقینکنندهای قرار دارند که سعی میکند آنها را به پاسخ معینی هدایت کند. دوم، وقتی سؤالکننده اجبار به کار میبرد یا به نظر میرسد فقط پاسخ معینی را دنبال میکند، کودکان ممکن است کاملاً مستعد باشند تا آنچه را فرد بزرگسال میخواهد بشنود در اختیار او قرار دهند. با توجه به فشارهای حاکم بر دادگاه، متأسفانه ممکن است چنین پرسشهایی متداول باشد. سوم، کودکان ممکن است باور کنند چیزهایی را دیدهاند و به یاد میآورند که مشاهدهی آنها را دیگران به آنها تلقین کردهاند. به بیان دیگر، آنها داستانی را دربارهی چیزی که اتفاق افتاده است، میشنوند و آنگاه باور میکنند که آنچه را به قولی اتفاق افتاده است، مشاهده کردهاند. شاید حتی فراتر از شهادت عینی بزرگسالان، شهادت کودکان را میبایست با احتیاط بیشتر تفسیر کرد.
حال که موضوع شهادت دادن تا به این حد حساس و دقیق است، بایسته است نه تنها در دادگاههای قضایی، بلکه در صحنهی زندگی روزمره خود که عادلترین داور بر آن حاکم است، شاهدان عینی منصفی باشیم.
...............................
messages.comments