صدها پسر عراقی –اغلب ایزدی- که به اجبارِ داعش به این گروه پیوسته بودند، پس از رهایی برای اینکه بتوانند تجربه های تلخ خود را از سر گذرانده و به زندگی عادی برگردند، به اندازه کافی از طرف دولت و نهادهای مدنی حمایت نمی شوند.
هانی پسر 13 ساله ایزدی یکی از هزاران کودکی است که توسط داعش ربوده شد و پس از نجات از چنگال این گروه در سال 2017، به آغوش خانوادهاش در شمال عراق بازگشت. او در حین بمباران مداوم نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا، برای ماهها در تونلی در شهر قدیمی موصل پناه گرفته بود. «در این مدت، آب و غذا جیره بندی شده بود و سهم هرکدام از ما چهار قرص نان و چند قطره آب بود که از طریق سرنگ به ما داده میشد». وی در این مدت شاهد مرگ چهار کودک از فرط تشنگی و زخمی و کشته شدن چند تن دیگر در حملات هوایی بود.
داعش پس از تسلط یافتن بر مناطق وسیعی از شمال عراق در سال 2014، هزاران نفر از اقلیت ایزدی، از جمله پسران جوان آنان را به عنوان برده به خدمت گرفت و پس از القای باورهای خود به آنان و آموزش نظامی، از بسیاری از این افراد در خط مقدم نبرد بهره برد.
پدر هانی که محمود نام دارد، در گفتگو با خبرگزاری «میدل است آی» خاطرنشان ساخت: «هانی توسط داعش آموزش نظامی دیده است. او اکنون میتواند رانندگی کند؛ میداند چگونه نارنجک پرتاب کند و در مدتی که نزد داعش بوده، جلیقهی انتحاری برتن داشته است.»
هانی در حالی به خانواده اش پیوست که از نظر جسمی و روحی، دچار آسیبهای متعدد، از جمله سوءتغذیه و شکستگی استخوان هر دو پا شده بود و زبان مادری اش را تا حدی فراموش کرده بود. محمود با بیان اینکه تنها حمایتی که هانی در این مدت دریافت کرده، اهدای یک iPad از سوی یک سازمان غیردولتی هلندی بوده است، گفت: «ما فکر میکردیم که وی پس از بازگشت از حمایتهای روانشناختی برخوردار شود، اما گویا من تنها کسی بودم که میبایست به او کمک میکردم.»
اگرچه هانی در اثر موج انفجار و شرایطی که پشت سر گذاشته، همچنان از برخی مشکلات رفتاری از جمله پرخاشگری به مادرش در رنج است، اما از نظر جسمی بهبود یافته و اکنون در مدرسهای نزدیک اردوگاه آوارگان مشغول تحصیل است و روال طبیعی زندگی را طی میکند. محمود دربارهی روند تدریجی بهبود پسرش میگوید: «خدا را شکر که ذهنی قوی داشته و شستشوی مغزی داده نشده است؛ او دقیقاً میداند چه اتفاقی برایش افتاده و هرکار کرده، از روی اجبار بوده است». هانی این شانس را داشته که به خانوادهی نسبتاً با ثباتی بازگشته است و خانواده به او کمک کردهاند تا آسیبهای متعددی را که در دوران اسارت متحمل شده، التیام بخشد.
با شکست داعش در سال گذشته در عراق و سوریه، تقریباً 1000 پسر ایزدی، که بسیاری از آنها سابق بر این، کودک –سربازان داعش بودند، به زندگی غیرنظامی در عراق بازگشتند، اما اکثر آنها از هیچگونه حمایت روانشناختی برای زدودن اندیشه های افراطی و ادغام در جامعه برخوردار نیستند. این معضل، تهدید بسیار خطرناکی است؛ زیرا با وجودی که هیچ یک از این پسران نمیخواهند به داعش برگردند، اما به قدری شستشوی مغزی داده شدهاند که ذهنشان هنوز با آموزهها و باورهای داعش عجین است. آنها برای استفاده از انواع سلاح ها آموزش دیدهاند و نمیتوان مطمئن بود که آیا هنوز هم ممکن است دست به اقدامی انتحاری بزنند یا نه؟!!!
علی از ایزدیانی که چهار سال گذشته برای بازگشت کودکان ربوده شده به آغوش خانواده های خود تلاش می کرد، بر این باور است که کودک- سربازان سابق داعش به حمایت گسترده و مستمر برای فراموش کردن تجربیات و زدودن اندیشه های افراطی از ذهن و روحشان نیازمندند؛ اما متأسفانه هیچ فرد یا ارگانی چنین حمایتی را به آنان ارائه نمیدهد. «ذهن آنان به قدری غرق در آموزههای داعش شده است که وقتی ما آموزههای مذهبی خود را برای آنان بیان میکنیم، برایشان مضحک است. به عنوان مثال، کودکی در اردوگاهی در دهوک، هنوز هم میگوید: وقتی بزرگ شوم، همه شما را می کشم.»
سرباز -کودک سابق دیگری با نام مستعار سفیان، برنامهی آموزشی طاقت فرسای داعش را اینگونه شرح می دهد: «برنامه این گونه بود که ما از ساعت 5 تا 9 صبح تمرینات ورزشی داشتیم. سپس صبحانه میخوردیم و بعد به آموزش استفاده از سلاح و تمرین تیراندازی مشغول میشدیم؛ ما با 47AK ، PKT [مسلسل] و نارنجک آموزش دیدیم؛ بعد از ناهار با استراتژیهای نظامی آشنا میشدیم.»
سفیان برای جنگ به خط مقدم فرستاده شد، اما پس از آسیب دیدگی پاهایش، از دست داعش فرار کرد و به بیمارستانی تحت کنترل کردها در شمال سوریه منتقل شد؛ از آنجا موفق شد به عراق برگردد. پای مصنوعی که توسط یک سازمانی بینالمللی در اقلیم کردستان عراق ساخته شده است، تنها کمکی است که وی دریافت کرده است.
سفیان اکنون 19 سال دارد و در جهت زدون اندیشه های افراطگرایی از ذهن دیگر پسران ایزدی، به شکل فعالی مشارکت می کند. به گفته وی «از زمان بازگشتم، کسی با من در مورد حمایت روانی یا زدودن افراط گرایی صحبتی نکرده است. به نظر میرسد بازماندگانی که به اندازه کافی از طرف خانوادههای خود حمایت می شوند، در مقایسه با پسرانی که یتیم شده یا حمایت خانواده را ندارند، از شانس بیشتری برای ادغام مجدد در جامعه برخوردارند.»
تنها در روستای شیعه نشین تلعفر، تعداد زنان و کودکان ربوده شده 120 تن تخمین زده می شود که از این میان، تاکنون حدود 20 پسر، از جمله علی 9 ساله و عمار 7 ساله که پنج سال از عمر خود را با داعش سپری کردند، به خانه بازگشته اند. علیرغم اینکه این دو کودک علائم آشکاری از آسیب روانی دارند از هیچ گونه حمایت دولتی و بهداشتی -درمانی بهره مند نشده اند. اکنون، پسر عموی آنها مسئولیت این دو برادر را بر عهده گرفته است و آنان را حمایت میکند «در آغاز، علی بسیار عصبی و پرخاشگر بود، اما حالا بهتر شده است. اینجا در تلعفر روانپزشک و روانشناس نداریم. صادقانه بگویم اگر آنها مشکلات بدتری داشتند، نمیدانم باید چه میکردم.»
برادر سوم علی و عمار که از همه کوچک تر است با یک خانواده داعشی در ترکیه زندگی می کند و تلاش دولت عراق برای بازگرداندن او تاکنون نتیجه بخش نبوده است. در مدت اسارت، با این دو برادر همچون برده رفتار میشده و آنان مجبور بودند در ازای دریافت فقط یک وعده غذایی بخورنمیر، به انجام خدمات نظافتی برای جنگجویان داعش بپردازند. علی در این باره میگوید: «ما نمیتوانستیم از خود دفاع کنیم، زیرا قدرت در دست آنها بود و ما را با لوله میزدند. ما از زمانی که با داعش بوده ایم، مدرسه نرفتهایم. در واقع هیچ مدرسهای با داعش تناسب نداشت، آنها فقط در مورد دین و جنگ، نحوه استفاده از چاقو و تفنگ به ما آموزش میدادند. دوست دارم الان به مدرسه برگردم، اما باید به جای کلاس پنجم، در کلاس دوم بنشینم.»
ادغام مجدد این کودک-سربازان در خانواده هایشان تنها مرحلهی اول ماجراست؛ ورود به جامعه در مراحل بعد و بازگشت آنان به مدرسه آن هم با وجود عقب افتادن از سایر هم سن و سالانشان، به خصوص با آسیبهای روحی و روانی که این کودکان تجربه کرده اند، احتمالا برایشان چندان خوشایند نیست.
دکتر علی البیاتی، عضو کمیسیون عالی حقوق بشر عراق، در این باره میگوید: «من نامهها و درخواستهای زیادی از مردم تلعفر مبنی بر درخواست مساعدت به کودکان بازگشته از سوریه که دارای مشکلات رفتاری، از جمله وحشیگری، رفتارهای تهاجمی و علاقه به تماشای فیلمهای خشن هستند، و از عدم حمایت مالی، روانشناختی یا افراطگراییزدایی از سوی دولت شاکی بودهاند، دریافت کردهام.»
در طی بازدید اخیر از تلعفر، البیاتی با دو کودک- سرباز سابق داعشی 12 و 8 ساله دیدار کرد. آنها خانه و خانوادهی خود را از دست دادهاند و به تنهایی در خانهای متروك زندگی می كنند و معیشت خود را با اتکا به كمك هممحلیها و مبلغ ماهیانهی اندكی که از یك NGO برای زنده ماندن دریافت مینمایند، تأمین میکنند. آنان که هنوز از آسیب روانی زندگی در میان داعشیها در رنجند، با وجود این شرایط، هر آن ممکن است انحراف دیگری را تجربه کنند. ممکن است بار دیگر جذب گروههای نظامی یا مافیایی شوند و اقدامی علیه ثبات و امنیت آینده کشور انجام دهند.
حاجی خلیل ابومنتظر، رئیس بخش امنیت محلی نیروهای حشد شعبی، با اشاره به پروندهی یکی از این کودک-سربازان بازگشته که به پرورشگاهی در شهر کربلا در جنوب عراق سپرده شده است، گفت: «وقتی او را به کربلا بردم، رو به من کرد و گفت: برمی گردم و شما رافضیها را میکشم. وی در مدت اقامتش در دارالایتام کربلا به کودکان دیگر نشان میداد که چگونه مردم را سر بریده و مدام اطلاعات سایتهای اینترنتی داعش و القاعده را دنبال میکرد. حالا او را نزد یک روانشناس بردهایم، اما نمی دانم که اوضاع چگونه پیش رود.»
به گفته البیاتی، اکنون تقریباً سه سال از شکست داعش در عراق میگذرد، اما هنوز هیچ تمهیدی برای برخورد با کودک- سربازان سابق در این کشور اندیشیده نشده است. «ما بارها در عرصهی ملی و بینالمللی در مورد بازماندگان ایزدی به گفتگو نشسته ایم، اما تا كنون، عراق هیچ سیاست و برنامه جامعی برای برخورد با این مسئله ندارد. در دورهی پساداعش، با وجود انواع مختلف قربانیان داعش، اعم از بازماندگان داعش و کودک -سربازان سابق، وقت آن رسیده است که قوانین ویژهای را برای این معضل اتخاذ کنیم و مشخص نماییم که کدام قسمت از دولت باید مسئول رسیدگی به این موضوع باشد.»
قانون پیشنهادی حمایت از قربانیان داعش، از جمله جبران خسارت، تلاش برای یافتن بازماندگان و ارائهی حمایت مالی روانشناختی به آنان، از بهار سال گذشته در انتظار تصویب مجلس است؛ اما اعتراضات گسترده، تغییر دولت و ویروس کرونا باعث شده است که رسیدگی به این پیشنهاد به تعویق بیفتد. اگر این قانون تصویب شود، گام بسیار بزرگی در جهت اصلاحات محسوب میگردد.
دولتهای اخیر عراق همچنین به دلیل تبعیض بین کودک-سربازان مورد انتقاد قرار گرفتهاند. بلکیس ویل، محقق ارشد بحران سازمان دیده بان حقوق بشر (HRW)، میگوید: همهی کودکان استخدام شده توسط داعش باید در درجه اول به عنوان قربانی دیده شوند. اما مقامات، تنها به کودکان ایزدی، به دیده قربانی می نگرند؛ به طوری که اگر شما یک پسر عرب سنی باشید که به اجبار جذب داعش شدید، به جرم تروریست بودن تحت پیگرد و مجازات قرار میگیرید، اما اگر یزیدی باشید، میتوانید به خانهی خود برگردید. این رویکرد، به وضوح، رویکردی تبعیض آمیز است.»
از سوی دیگر، طبق تعریف بینالمللی از سرباز- کودک، هر کودک زیر 18 سالی که به خدمت نیروهای شبه نظامی در آمده باشد، در رده سرباز-کودک قرار میگیرد، این در حالی است که این تعریف در قوانین عراق به اجرا در نمیآید. طبق برآورد سازمان دیده بان حقوق بشر تا پایان سال 2018، مقامات عراق و دولت خودمختار اقلیم کردستان، حدود 1500 کودک را به اتهام وابستگی به داعش بازداشت کردند. به علاوه، این سازمان طی گزارشی در سال 2019 به این نکته اشاره کرده است که صدها کودک از جمله حداقل 185 کودک خارجی، به اتهام تروریسم به حبس محکوم شدهاند.
دولت اقلیم کردستان تنها ارگانی در عراق است که در حال حاضر از کودک- سربازان سابق حمایت میکند، اما مقامات بهداشتی اذعان دارند که یک دست صدا ندارد و این حمایت، ناکافی است. مرکز بهداشت روان کودک و نوجوان که در سال 2001 برای معالجه کودکان آسیب دیدهی کُرد تاسیس شده است، برای درمان بازماندگان ایزدی گسترش یافت، اما با توجه به کمبود بودجه و تعداد بالای این قبیل کودکان، از ظرفیت لازم برخوردار نیست. از سوی دیگر در صورتی که کودکان، شستشوی مغزی داده شده باشند، برای بازگشت آنها پزشکان، معلمان، روانشناسان و خانوادههای درگیر باید وارد عمل شده و با یکدیگر همکاری کنند.
درمان این معضلات، به خصوص در مورد کودکان بزرگتر، بسیار دشوار است. آنها به عنوان بخشی از ارتش داعش، مجبور به کشتن، تجاوز و سربریدن بسیاری از افراد بیگناه شده، یا دست کم شاهد قتل بودهاند. پیشتر، آنها باید مانند داعشیها فکر میکردند و به باورهای داعشیها ایمان میداشتند، اما امروز ناگهان باید علیه داعش باشند. طبیعی است که برای آنها مشکل باشد که بخواهند ناگهان عقاید و باورهایشان را تغییر دهند.
فقط حدود 30 درصد از کودکان نجات یافته ایزدی برای معالجه در دهوک ثبت نام شدهاند. به گفته دکتر تائب برخی از کودکان بدون این که روند درمان را طی کنند، مراکز را ترک کردهاند. برخی کتمان میکنند که سرباز بودهاند، اما گاهی اوقات در اردوگاهها از طریق علائمی که از رفتارشان مشاهده میكنیم، قابل شناسایی هستند؛ این کودکان غالباً پرخاشگرند، در مدرسه رفتار قلدرمآبانه از خود نشان میدهند و به هیچکس اعتماد ندارند. برخی از آنان، هنوز هم فرهنگ ایزدی خود را نفی می کنند، یا به اعضای خانوادهشان درشتی کرده و به آنان حمله کلامی میکنند. این کودکان اگر هنوز هم خانوادهای داشته باشند که به آنان بپیوندند، خانوادهی خود را با مشکلات روانی و اجتماعی زیادی روبهرو خواهند ساخت.
پروفسور جان ایلهام کیزیلای، رئیس انستیتوی روان درمانی و روانپزشکی دوهوک گفت: «باید اعتماد، قلب و ذهن این کودکان را جلب کنیم، اما باید قبول کنیم که شستشوی مغزی داعش روی آنها بسیار بسیار موثر بوده است. از آنجا که عراق از توانایی کافی برای رسیدگی مناسب به مسئله بازگشت کودک- سربازان برخوردار نیست، برخی از سازمان های غیردولتی بینالمللی تلاشهایی برای کمک به این کشور انجام دادهاند. اما با توجه به کمبود بودجه، طولانی مدت بودن مشکلات مربوط به آسیب های روانی و دور افتاده بودن محل اسکان این نجات یافتگان، دامنهی کمکها بسیار محدود است. سازمان های غیردولتی معمولاً فقط کمکهای بسیار مقطعی و کوتاه مدت ارائه می دهند در حالی که ما به پروژههای بلند مدت برای کودک- سربازان نیاز داریم. آنها اعتماد خود را به بشریت از دست دادهاند و طبق مشاهدات من، حداقل سه سال برای تغییر رفتار و تفکر این افراد زمان لازم است.»
مترجم: ط. مکارمی
نظر شما