twitter share facebook share ۱۴۰۰ اسفند ۱۴ 478

آمریکا، کشورهای عربی و اسرائیل با مشاهده گسترش نفوذ ایران در خاورمیانه به راه‌های مختلفی –از اقدام نظامی و وضع تحریم‌های سخت گرفته تا مذاکره- برای مهار این کشور فکر می‌کنند. بحثی که هم‌اکنون بر سر احیای برجام در آمریکا جریان دارد، نمونه‌ای از این موارد است. کسانی که از بازگشت به توافق حمایت می‌کنند، معتقدند که این امر به برقراری ثبات در منطقه می‌انجامد و از مسابقه تسلیحاتی جلوگیری می‌کند. اما همین موافقان تا حد زیادی نگران عواقب احیای توافق بر روی کشورهای منطقه هستند؛ زیرا اقتصاد احیا شده و دسترسی ایران به میلیاردها دلار از دارایی‌هایش، این امکان را به جمهوری اسلامی می‌دهد تا شبه‌نظامیان طرفدار خود را که تهدیدی برای بسیاری از کشورهای عربی هستند، تأمین مالی کند.

از آن سو مخالفان توافق، خروج ترامپ از توافق هسته‌ای را تحسین می‌کنند اما زمانی که ایران از خروج آمریکا استفاده کرد و برنامه غنی‌سازی اورانیوم خود را توسعه داد، سکوت کردند. تنها راهکاری که مخالفان پیشنهاد می‌کنند، اقدام نظامی ویرانگرِ آمریکا یا اسرائیل علیه ایران برای جلوگیری از ساخت سلاح هسته‌ای، یا اعمال تحریم‌های بسیار شدید است. مسئله این است که هیچ دولتی خواهان جنگی جدید در خاورمیانه نیست و بعید است که اسرائیل هم بدون حمایت واشنگتن این کار را انجام دهد.

در مورد تحریم‌‌ها، ایران علیرغم تلاش‌های دولت ترامپ برای جلوگیری از صادرات نفت این کشور، از نوامبر 2018 به صادرات نفت خود ادامه داده و حتی پس از تابستان 2020 بر میزان صادرات خود افزوده است. علاوه بر این همانگونه که اسفندیار باتمانقلیچ در مقاله‌ای در اکتبر 2018 برای فارین پالیسی نوشت، تحریم‌ها موجب تقویت سپاه پاسداران شده است. فانتزی مخالفان این است که تحریم‌ها در نهایت به تغییر نظام در ایران بی‌انجامد؛ اما توضیح نمی‌دهند که وقتی مقامات کشوری و لشکری از تحریم‌ها سود می‌برند، چگونه ممکن است تغییر رخ دهد.

بنابراین دیدگاه هر دو طرف -مخالفان و موافقان توافق- نقاط ضعف دارد. در این میان یک استراتژی صبورانه‌تر برای کاهش نفوذ ایران وجود دارد که اغلب از سوی تصمیم‌گیران و کنشگران سیاسی نادیده گرفته می‌شود. این استراتژی نه سبب تغییر ریشه‌ای شده و نه بر اساس فرضیه‌ای غیر واقعی مبنی بر سقوط نظام و محو کردن ایران از نقشه، استوار گشته است. اساس این استراتژی این است که با پررنگ کردن نقش کشورهای عربی در جاهایی که امروز ایران دست برتر را دارد، می‌توان سبب کاهش نفوذ تهران شد.

برای نمونه می‌‌توان به لبنان اشاره کرد. جمهوری اسلامی در اوایل دهه 1980 زمانی که لبنان تحت تسلط یک حکومت هوادار آمریکا قرار داشت و نیروهای نظامی غربی در بیروت و اطراف ان مستقر شده بودند، می‌توانست رویکردی منفعل داشته باشد، دست روی دست بگذارد و صرفا تماشاچی بازی بازیگران منطقه‌ای و بین‌المللیِ بانفوذ در لبنان باشد. اما تهران این کار را نکرد و نتیجه این شد که امروز حزب‌الله بزرگترین نیروی نظامی این کشور است.

رکود و رخوت را نمی‌توان استراتژی نامید. در شرایطی که جامعه سُنی لبنان بزرگترین جامعه کشور است و در جستجوی حمایت منطقه‌ای می‌گردد، منطقی نیست که کشورهای عرب هیچ کاری نکنند و این کارت ارزشمند را تسلیم نمایند. سعودی‌ها از برکناری سعد حریری و ناتوانی در پر کردن خلأ رهبری جامعه اهل سنت، چه عایدیِ سیاسی‌ای داشتند؟

در این میان برخی از کشورهای عربی سعی کرده‌اند رویکرد متفاوتی از عربستان در پیش گیرند. سال گذشته در بحبوحه بحران بی‌برقی، مصر و اردن طرحی را برای تأمین گاز طبیعی لبنان به منظور راه‌اندازی نیروگاه دیرعمار در نزدیکی طرابلس پی ریختند. استدلال آنها این بود که اگر کشورهای عربی در مواقع ضروری به لبنان کمک نکنند، ایران از این امر برای گسترش نفوذ خود در این کشور استفاده خواهد کرد.

امانوئل مکرون سال 2020 پس از انفجار بندر بیروت منطق مشابهی داشت. او تلاش کرد بین گروه‌های لبنانی توافقی حاصل کند و دولت جدیدی روی کار بیاید که دست به اصلاحات بزند. گرچه مکرون در این تلاش شکست خود، اما در جبهه‌ای دیگر پیروز شد. اکنون فرانسه حامی اصلی لبنان در اتحادیه اروپا است و طرف گفتگو با کشورهای عضو برای گرفتن کمک و جلب سرمایه‌گذاری در لبنان. همچنین فرانسه موفق شده است پروژه‌های بزرگی را در این کشور از آن خود کند که نمونه آن گرفتن امتیاز احداث ترمینال کانتینری بندر بیروت است.

این موفقیت‌ها ممکن است چندان چشمگیر به نظر نرسد، اما هدف فرانسه این است که در صحنه سیاست لبنان حضور داشته باشد و بتواند با حضور پای میز مذاکره، تأثیر مورد نظر خود را در انتخابات بگذارد. کشورهای عرب هم اگر در جامعه اهل سنت لبنان نقش بیشتری ایفا نمایند، به مرور زمان می‌توانند نفوذ بیشتری در صحنه سیاست لبنان پیدا کنند، در انتخابات منشأ اثر باشند و زمینه اخذ مناصب دولتی و نمایندگی پارلمان را برای متحدان خود فراهم نمایند. در این شرایط وقتی رهبران ایران ببینند که لبنان تحت سلطه انحصاری آنها نیست، مجبور به سازش می‌شوند.

*منبع: بنیاد کارنگی

مترجم: فاطمه رادمهر

نظر شما