twitter share facebook share ۱۴۰۳ بهمن ۰۵ 109

دونالد ترامپ در دومین دوره ریاست جمهوری خود، اهداف و برنامه های بزرگی در دست اجرا دارد. او وارث پاره ای از مشکلات سیاست خارجی و بحران های بین المللی به جا مانده از دولت قبلی است

جنگ 15 ماهه غزه ممکن است فعلا متوقف شده باشد ولی بسیاری از تحلیلگران و ناظران سیاسی احتمال می دهند که پس از پایان فاز اول آتش بس در شش هفته، جنگ دوباره از سر گرفته شود. ترامپ رؤیاهای بزرگی در مورد پایان دادن به جنگ سه ساله اوکراین دارد؛ ولی تیم امنیت ملی او هنوز بدنبال یافتن راه حل دیپلماتیکی است که طی ان بتواند زلنسکی و پوتین رؤسای جمهور اوکراین و روسیه را پای میز مذاکره آورد. ترامپ در سخنرانی مراسم تحلیف خود گفت که می خواهد به عنوان «میانجی صلح» شناخته شود و تلاش خواهد کرد تا بین اسرائیل و عربستان به توافق عادی سازی دست یابد؛ هدفی که در صورت شکسته شدن آتش بس غزه، تحقق آن بسیار سخت خواهد بود

اما مهمترین مشکل پیش روی ترامپ برنامه هسته ای ایران است. آژانس بین المللی انرژی اتمی ماه نوامبر گزارش داد که کل ذخایر اورانیوم غنی شده ایران در حال حاضر بیش از 6600 کیلوگرم است؛ یعنی 22 برابر حد مجاز در توافق برجام. ماه دسامبر رافائل گروسی مدیرکل آژانس بین المللی انرژی اتمی گفت که ایران ماهانه درحال غنی سازی 5 تا 7 کیلوگرم اورانیوم 60% است و بنابراین فاصله چندانی با اورانیوم 90 درصدی که برای تولید سلاح اتمی نیاز است، ندارد. ایرانیان سانتریفیوژهای بیشتر و با کیفیت تری نصب کرده اند و اورانیوم بیشتری را در سطح بالاتر تولید می کنند، تا از این طریق اهرم فشاری علیه واشنگتن داشته باشند و در صورت از سرگیری مذاکرات هسته ای، از این کارت استفاده کنند.

ترامپ به خوبی می داند که باید در مورد برنامه هسته ای ایران اقدامی انجام دهد ولی نمی داند که این اقدام باید چگونه باشد. شخصیت های تندرو و جنگ طلب در صحنه سیاست خارجی آمریکا، از بمباران برنامه هسته ای ایران دفاع می کنند؛ برای مثال سناتور لیندزی گراهام، در برنامه های تلویزیونی بارها از لزوم استفاده از گزینه نظامی سخن گفته است. طرفداران این دیدگاه معتقدند که توافق دیپلماتیک با ایران، برای آمریکا هزینه زیادی دارد؛ ضمن اینکه نمی توان به جمهوری اسلامی اعتماد کرد

این صداها به احتمال زیاد بر بخش هایی از کابینه ترامپ اثرگذار خواهد بود زیرا در دولت، افرادی وجود دارند که به شدت با ایران مخالف هستند و چیزی جز کاهش نفوذ و قدرت ایران در خاورمیانه نمی خواهند. وال استریت ژورنال ماه دسامبر گزارش داد که حمله نظامی آمریکا به ایران، یکی از گزینه های دولت آمریکا است؛ این خبر شگفت آور نیست زیرا دولت های بوش، اوباما و بایدن نیز همگی برنامه های نظامی آماده ای داشتند تا در صورت نیاز از آن استفاده کنند. اما در پایان هر سه دولت تصمیم گرفتند گزینه نظامی را کنار بگذارند و ترکیبی از تحریم های اقتصادی و دیپلماتیک را در پیش گیرند. حتی دولت بوش به این نتیجه رسید که هزینه های حمله نظامی، از مزایای آن بسیار بیشتر است. در دوره اول ریاست جمهوری ترامپ لحظاتی وجود داشت که می توانست ترامپ را به سمت صدور مجوز اقدام نظامی علیه ایران سوق دهد ولی ترامپ هم این کار را نکرد زیرا نمی خواست در دوران ریاست جمهوری اش، شاهد جنگی بزرگ در خاورمیانه باشد

ترامپ در دور دوم ریاست جمهوری خود نیز همین نگرانی را دارد؛ البته ایرانیان امروز نسبت به سال 2019 ضعیف تر شده اند. حزب الله و حماس در حال بازیابی قدرت و توانایی‌های خود پس از شکستی سخت هستند. سوریه دیگر پایگاه سپاه پاسداران نیست؛ ایران سالها از سوریه به عنوان متحدی کلیدی در محور مقاومت استفاده می کرد اما سقوط اسد و ظهور دولتی جدید در سوریه که بدنبال دوری از تهران است، باعث نگرانی شدید حلقه نزدیکان رهبر ایران شده است. اما علیرغم همه اینها، هزینه های حمله به تأسیسات هسته ای ایران، همچنان از منافعش بیشتر است.

اینکه ایرانیان ضعیف تر از قبل هستند، به این معنا نیست که آنها ناتوان شده اند. نیروهای نیابتی ایران هنوز در عراق نفوذ و قدرت دارند؛ دولت ائتلافی عراق وابسته به شبه نظامیانی است که بغداد همچنان می کوشد آنها را تحت کنترل دراورده و در نیروهای امنیتی ادغام کند. هنوز 2500 نیروی آمریکایی در عراق هستند که می توانند مورد حمله شبه نظامیان قرار گیرند

اگر ایران مورد حمله و بمباران آمریکا قرار گیرد، پایگاه های ایالات متحده در عراق اولین هدف برای تلافی ایران خواهد بود. جمهوری اسلامی در انتقام از ترور قاسم سلیمانی دوازده موشک بالستیک به پایگاه های آمریکا در عراق پرتاب کرد؛ از این تجربه می توان نتیجه گرفت که اگر برنامه هسته ای ایران ضربه بخورد، این کشور به شکل سخت تری تلافی خواهد کرد

سؤال دیگری که مطرح است این است که آیا اصلا اقدام نظامی علیه برنامه هسته ای ایران مؤثر خواهد بود؟ آیا توانایی هسته ای ایران از بین خواهد رفت؟ اگر پاسخ این سؤال منفی است، آیا حمله نظامی حداقل باعث می شود که جمهوری اسلامی در سیاست هسته ای خود تجدیدنظر کند؟ پاسخ همه این سؤالات احتمالا «نه» است. با بمباران می توان ساختمان ها را از بین برد ولی نمی توان دانش هسته ای را تخریب کرد. تا زمانی که دانشمندان و مهندسان ایرانی کشته یا اسیر نشوند، برنامه هسته ای ایران همیشه امکان بازسازی را دارد و می تواند از همانجا که متوقف شده است، ادامه پیدا کند. در این صورت ایالات متحده مجبور خواهد شد که هرچند سال یکبار موشک هایی را به سمت تأسیسات هسته ای ایران شلیک کند تا جلوی بازسازی را بگیرد؛ اما این کار هزینه های بسیار زیادی را برای نیروهای آمریکایی در منطقه دارد

حمله نظامی باعث تجدیدنظر در استراتژی هسته ای ایران نیز نمی شود. تجربه نشان داده است که هربار ایالات متحده یا اسرائیل علیه برنامه هسته ای ایران اقدامی انجام داده اند –خواه از طریق حملات سایبری، ترور یا حملات پهپادی- تهران به فعالیت هسته ای خود سرعت بخشیده، یا با ساخت تأسیسات جایگزین در اعماق زمین، واکنش نشان داده است. این بار نیز اقدام نظامی آمریکا به احتمال زیاد موضع رهبر ایران را سخت تر خواهد کرد. برآورد فعلی سازمان های اطلاعاتی آمریکا این است که آقای خامنه ای احتمالا به دلیل ترس از واکنش واشنگتن، هنوز تصمیمی برای ساخت سلاح هسته ای نگرفته است. اما اگر آمریکا به تأسیسات هسته ای ایران حمله کند، دیگر این ترس از بین می رود و کار کسانی که در ایران خواهان دستیابی به بمب هسته ای برای بازدارندگی هستند، آسان تر می شود

پس ترامپ باید چکار کند؟ ترامپ به شدت متمایل است تا بار دیگر سیاست فشار حداکثری را که در دولت اولش در پیش گرفته بود، اجرایی نماید. این سیاست ایران را از نظر مالی به شدت تحت فشار قرار داد و موجب کاهش 70 درصدی صادرات نفت ایران شد؛ اما نه تنها تغییری در استراتژی هسته ای ایران ایجاد نکرد، که باعث شد ایران خود را از قید و بند محدودیت های برجام آزاد ببیند و مشکل حادتر شود. با این تفاصیل بعید است که اعمال دوباره سیاست فشار حداکثری، نتایج بهتری بدنبال داشته باشد

اما اگر ترامپ مصمم است که بار دیگر دست به تحریم های گسترده بزند، باید این سیاست را اصلاح کند و تحریم ها را با دیپلماسی همراه نماید. برای این منظور دولت آمریکا باید خواسته های واقع بینانه را جایگزین خواسته های حداکثری نماید. ترامپ باید به جای فشار بر ایران برای پذیرش خواسته های غیرقابل تصوری همچون لغو کل برنامه هسته ای و تغییر کل سیاست خارجی خود به میل آمریکا، تلاش کند تا محدودیت های سختگیرانه ولی قابل اجرایی را بر برنامه هسته ای ایران بگمارد. اگر ترامپ خواهان توافقی بهتر از برجام است، باید امتیازات اقتصادی و دیپلماتیک بیشتری به تهران بدهد. بهترین نتیجه ای که می تواند بدان امیدوار بود، بازگشت به وضعیت قبل از سال 2018 است؛ زمانی که روابط ایران و آمریکا بهتر از امروز بود و بازرسان بین المللی نظارت بیشتری بر زیرساخت های هسته ای ایران داشتند.

این سیاست برای ترامپ که اغلب امتیازدهی را مساوی با شکست می داند رضایت بخش نیست ولی در دیپلماسی بین الملل نباید بدنبال توافقی کامل و بی نقص بود و از پذیرش توافقات خوب چشم پوشید؛ زیرا که گاهی رسیدن به توافق ایده آل و بی عیب اصلا امکانپذیر نیست

منبع: americanconservative

مترجم: فاطمه رادمهر

نظر شما