بیست سال پیش جمعیت زیادی از مردم جنگ زده ی بوسنی به شهر سربرنیتسا پناه آوردند. درحالیکه جامعه ی بین الملل متعهد شده بود آنان را مورد حمایت قرار دهد، نیروهای صرب کنترل شهر را در دست گرفتند و ظرف پنج روز هشت هزار مسلمان را تنها بهدلیل داشتن مذهبی متفاوت کُشتند.
این کشتار اروپا را با سؤالاتی مواجه کرد که چارهای جز تفکر و پاسخگویی بدان نیست:اینکه چگونه چهاردهه بعد از وقوع جنگ جهانی و ادعای کشتار یهودیان، شاهد نسلکشی دیگری در غرب اروپا بودیم؟ چه چیز موجب گشت که صرب ها هشت هزار نفر از مسلمانان بوسنیایی را در کمال خونسردی بکشند، بدون اینکه خود را سزاوار هیچگونه توبیخ و سرزنشی بدانند؟ بهعنوان یک جوان مسلمان بریتانیایی که جویای هویتی برای خود بودم، با مشاهدة وضعیت مسلمانان بوسنی این سوال در ذهنم نقش بست که، آیا ممکن است همانگونه که با مسلمانان بوسنی رفتار شد با ما نیز همانگونه برخورد شود؟ امروزه بار دیگر باورهایی همچون تعصبات نژادی، مذهبی و متمایز بودن برخی از افراد و گروههای جامعه از سایرین، چهرة زشت خود را در سراسر اروپا به معرض نمایش گذاشته است؛ باورهایی که نهتنها از جانب اکثریت مردم مورد پذیرش قرار گرفته، بلکه افرادی در راستای کسب منافع سیاسی بیشتر بدان دامن می زنند؛ از جنبش پگیدا در آلمان گرفته، تا انجمن دفاع از انگلیس (EDL) و گروههای مشابه در یونان، دانمارک، هلند و فرانسه، اندیشههای ضد اسلامی ترکتازی میکند.
درست است که بوسنی اکنون در صلح و آرامش بهسر میبرد، ولی جهان در مقایسه با دو دهه قبل گرفتار تفرقه و اختلافات بیشتری شده است.کارشناسان بریتانیایی بر این باورند که سیاستمداران از یافتن راه حلی برای مشکل افراطگرایی اسلامی بهعنوان مشکل اصلی جهان ناتوانند، پس بهمنظور انحراف افکار عمومی از ناتوانی خود دست به گسترش اسلامهراسی می زنند. در این میان سخنان و دلایلی که آنان در توجیه اقدامات خود مطرح میکنند، شبیه به سخنانی است که پیش از این در پاکسازی قومی مردم بوسنی گفته و شنیده شده بود، در بوسنی نیز با تکیه بر مسائل نژادی، مسلمانان، خارجیانی معرفی شدند که به این سرزمین تعلق ندارند و با اندیشههای افراطی، در پی تشکیل دولت اسلامی و برپایی شریعت هستند و بدینترتیب موفق شدند مسیر کشتار آنان را هموار سازند.
آنچه اروپا باید از این کشتار بیاموزد:
1. اروپاییان باید از روز 11 جولای 1995 بهعنوان روز اتحاد با مردم بوسنی یاد کرده و نفرتپراکنی ضد مذاهب دیگر را محکوم کنند. باید نسبت به نفرتی که دو دهة پیش ملّتی را به ورطة نابودی کشاند، هوشیار باشیم و بدانیم که اگر در مقابل آن نایستیم دامنگیر ما نیز خواهد شد. گرامیداشت یاد و خاطره ی حادثه سربرنیتسا در سالگرد این فاجعه، میتواند این پیام را به همگان برساند که مسلمانان اروپا به این قاره تعلق دارند و هر چند در گذشته این اجازه به افراد و گروههای ضد مسلمان داده شد که با نفرتپراکنی کنترل اوضاع را در دست گیرند، امّا این اشتباه دوباره تکرار نخواهد شد.
2. تاریخ اروپا سرشار از حوادث ناگواری است که از تعصبات مذهبی سرچشمه گرفته است. اروپاییان باید این واقعیت را بپذیرند که تلخترین و فجیعترین جنایاتی که در این قاره به وقوع پیوسته ، ناشی از نفرت و بیزاری پیروان مذاهب گوناگون نسبت به یکدیگر بوده است، از انگیزاسیون و خشونتهای میان کاتولیکها و پروتستانها در قرنها پیش گرفته، تا نسلکشی سربرنیتسا؛ وجه مشترک تمام نمونههای ذکر شده سخنان سراسر نفرتی بود که در راستای تحقیر و سلب حقوقانسانی اقلیتی مذهبی، بر زبان رانده میشد و به این ترتیب تلاش برای نابودی و حذف آن اقلیت مورد پذیرش همگان قرار میگرفت.
افزایش جرائم ناشی از اسلامهراسی در بریتانیا در سالهای اخیر نشاندهندة این است که باید در مبارزه با اینگونه جرائم و ترویج تساهل و تسامح میان پیروان مذاهب گوناگون تلاشی مضاعف نمود. اینجاست که به اهمیت تعهد اتحادیة اروپا در اجرای قطعنامة 16/18 حقوقبشر سازمانملل در مبارزه با تعصبات مذهبی و جرائم ناشی از آن پی میبریم؛ این قطعنامه که از طرف سه قدرت منطقهای (اتحادیة اروپا، سازمان همکاریهای اسلامی و ایالات متحدة آمریکا) مورد پذیرش و حمایت قرار گرفته است، این فرصت را فراهم میکند تا با اتخاذ سیاستهای مشترک با تعصبات مذهبی مبارزه کرد.
3. مسلمانان بوسنی بخشی جدانشدنی از تاریخ و هویت اروپا بوده و جلوه ای از سازگاری مسلمانان با جامعة غرب هستند، بههمین دلیل باید برای عضویت این کشور در اتحادیة اروپا تلاش نمود. در دیداری که سال پیش از بوسنی داشتم مردمان این کشور را اعم از مسلمان، کاتولیک، اُرْتُدُکْسْ، سکولار یا مذهبی، خداناباور و بیدین، سزاوار داشتن یک دموکراسی واقعی و عضویت در اتحادیه اروپا یافتم؛ چرا که رفتار،گفتار و امیدهای این ملت، تمام استدلالات پوچ و توخالی اسلامهراسان را رد میکند.
نسلکشی سربرنیتسا من و مسلمانان دیگر بریتانیا را با این پرسش روبهرو کرد که آیا میتوان هم مسلمان بود و هم اروپایی؟ امروز مردم بوسنی پاسخ این سؤال را دادهاند؛ در مقابل دیدگاهی که هیچ جایگاهی برای مسلمانان در اروپا قائل نیست، آنان هویت خود را یک مسلمان اروپایی ترسیم میکنند و انتخاب بین یکی از این دو را نمیپذیرند.
نویسنده: محمد یوسف
منبع: گاردین
messages.comments