هنگامی که داعش مناطقِ گسترده­ ای از سوریه و عراق را تحت کنترل خود در آورد، ابوبکر بغدادی، رهبر این گروه در مسجد موصل تشکیل یک خلافتِ اسلامی را اعلام نمود و ابو محمد عدنانی سخنگوی گروه چنین گفت: که دولت اسلامی زین ­پس مرزبندی­های صورت گرفته، بر اساس موافقت­نامه ­ی سایکس پیکو که بعد از سرنگونی امپراطوری عثمانی شکل­ گرفت را نادیده گرفته و مرزهایِ جدیدی را برای خود ترسیم خواهد کرد، که علاوه بر خاورمیانه و کشورهای حوزه­ ی­ خلیج فارس کشورهای اروپایی، آفریقایی و آسیایی را نیز شامل خواهد شد.

برخی ناظران سیاسی و نظامی، برنامه ­ها و اهدافِ دولت اسلامی را، بلندپروازانه دانسته و حتی به دیده­ ی تمسخر می­نگرند، آنان معتقدند که داعش پس از تصرفِ مناطقی، در مرز عراق و سوریه، دچار خود بزرگ­ بینی شده و قدرتی فراتر از آنچه که هست برای خود مُتصور است، در حالی که ضعف امنیتی در این مناطق همچنین جنگ­های فرسایشی و نبود آزادی­های سیاسی، زمینه ­ی مساعدی برای پیروزی داعش به وجود اورده بود. در دیدگاهی دیگر داعش به چشم خطری جدی نگریسته می­شود، که به عنوان نمونه می­توان به دیدگاه القاعده اشاره نمود، القاعده جزء اولین گروه­هایی بود که به دو دلیل از وجود داعش اظهار ناخرسندی کرد:

1. القاعده مُبدعِ تفکرات جهادی و گسترش دهنده­ ی تروریسم در جهان بود، و داعش در ابتدای تشکیل، زیرمجموعه­ ا­ی  از این گروه محسوب می­شد، ولی به تدریج و در حالی که موجودیت خود را مدیون القاعده می­دید، آهنگ جدایی نمود و اعلام استقلال کرد و تا آنجا پیش رفت که حتی خود را از القاعده برتر دانست.

2. بروز جنگ­های مستقیم رو در رو بین دو گروه؛ داعش به عنوان تندروترین گروه اسلامی، القاعده را گروهی منحرف می­داند و بر این باور است که ایمن الظواهری رهبر آن گروه از اهداف اسامه بن لادن فاصله گرفته است، بنابراین قبل از اینکه تنش بین دو گروه شکل علنی به خود گیرد، چندین بار به اعضای القاعده مخفیانه پیام فرستاد و آنان را دعوت به توبه و بازگشت به راه و روش خود نمود، این ارتباط و گفتگو بین دو گروه ادامه داشت تا اینکه بین داعش  و جبهة­النُصره در سوریه درگیری پیش آمد، این اختلاف بر سر کنترل نیروهای مُسَلَح در مناطقی بود که دو گروه با مشارکت هم تصرف کرده بودند، البته تفاوت در دیدگاه ­های دو گروه که ناشی از تفسیر متفاوت آنها از شریعت می­باشد نیز به تنش موجود دامن میزد، داعش گروه­های اسلامی دیگر را قبول ندارد مگر اینکه آنها زیرسلطه و حاکمیت دولت اسلامی درآیند.

توانایی داعش بر کنترل مناطق وسیعی از سوریه و عراق، (به گونه ­ای که مساحت زمین­های تحت تصرف آن را تقریباً مساوی با مساحت بریتانیا می­دانند) حکومت بر میلیون­ها مسلمان مقیم در این مناطق و استقلال اقتصادی این گروه از طریق فروش نفت، آثارِ باستانی، قاچاق مواد مخدر و گرفتن جزیه، علاوه بر اینکه موجب شد، گروه­های تندروی دیگر در آفریقا، آسیا و اروپا احساس خطر کنند، در عین حال جوانان بسیاری که تفکرات جهادی داشتند و یا سابق بر این عضو القاعده بودند را از طریق شبکه­ های اجتماعی جذب خود نمود، به گونه­ ای که دستگاه­های اطلاعاتی غربی به پیوستن صدها هزار جوان از ملیتهای مختلف به داعش اذعان می­کنند، از این­رو در مناطق تحت نفوذ داعش تنها دو گزینه پیش روی سایر گروه­ها قرار دارد، یا با خلیفه اعلام بیعت کنند و یا بجنگند.

اما در لیبی شاهد تحولی جدید بودیم، گروه­های مختلف اسلامی با یکدیگر متحد شدند و با پرچمی واحد با داعش جنگیدند، و آنان را از شهر دُرنه بیرون راندند، شاید مشاهده ­ی آنچه که در عراق و سوریه روی­داد، گروه­های مختلف را در لیبی به این نتیجه رساند، که باید با تمام قوا در مقابل داعش بایستند و جلوی نفوذ آن را در مناطق تحت حاکمیت خود بگیرند. امّا در خصوص طالبان، با اینکه به شکل رسمی به وجودِ عناصر داعش در افغانستان اذعان نشده است، ولی ارسال‌ نامه‌ای از طالبان به ابوبکر بغدادی رهبر داعش مبنی بر اینکه اگر داعش بخواهد جبهه ­ا­ی در افغانستان بگشاید ممکن است با واکنش آنان رو به رو شود، نشان از نگرانی این گروه دارد.

با توجه به آنچه گفته شد، چه بسا در آینده­­ای نزدیک شاهد درگیری مسلحانه ­ی گسترده ای بین گروه­های اسلامی، ائتلاف بین طالبان و القاعده برای مقابله با داعش، گسترده شدن جنگ در کشورها و حتی قاره­ های دیگر، ترور و انفجارهای انتحاری، همکاری­های اطلاعاتی برای انهدام گروه­های تندرو و اعلان جهاد این گروه­ها بر ضد یکدیگر باشیم، امّا سوال این است که دنیا از این جنگ و درگیری چه سودی خواهد بُرد؟ و غرب به ویژه آمریکا و انگلیس با آن چگونه برخورد خواهند ­کرد؟

نظر شما