1- رفراندوم کردستان عراق در موقعیّتی برگزار شد که شرائط منطقهای و بلکه اروپایی و جهانی به گونهای نیست که نتایج آن را بپذیرد. پس از سقوط بلوک شرق کشورهای فراوانی از درون شوروی و یوگسلاوی سابق سربرآوردند و مستقل شدند، امّا اوضاع عمومی و منطقهای در حال حاضر به کلی متفاوت با آن دوران است.
در آن ایام قدرتهای بزرگ جهانی جهت از بین بردن نهایی بلوک شرق از گرایشهای استقلالطلبانهای که در قلمرو شوروی وجود داشت، به عناوین مختلف حمایت میکردند، اگرچه مسئله در مورد یوگسلاوی به گونهای دیگر بود. از این گذشته که نسبت اقوام و قومیتهای موجود در آن دو کشور با مسکو و بلگراد، همانند نسبتی نبود که بین کردهای کردستان عراق و بغداد وجود دارد.
در اروپای کنونی عملاً دو جریان استقلالطلب فعال وجود دارد. یکی کاتالانها هستند و دیگری اسکاتلندیها. با آنکه اتحادیه اروپا خود را متعهد به دفاع از حقوق اقلیتها میداند، امّا آنان مخالف هر نوع تصمیم یکجانبهای هستند که بدون هماهنگی با پایتخت کشوری که در آن قرار دارند، اتخاذ شود. آنها علیرغم آنکه از پلیس اسپانیا به دلیل برخورد خشونتبارش با هواداران رفراندوم انتقاد کردند، امّا بدان لحاظ که این رفراندوم بدون جلب موافقت مادرید صورت گرفت، آن را غیرقانونی دانستند؛ و هماکنون سخت در پی یافتن راهحلّی هستند که مانع از جدایی این دو شوند و حتی خود را به دلیل عدم مبادرت به میانجیگری قبل از برگزاری رفراندوم، سرزنش میکنند.
صرفنظر از این نکته آنها به خوبی میدانند که نمیتوانند پیآمدهای چنین جریانهایی را تحمل و حتی محاسبه کنند. استقلال کاتالانها به معنای تحریک گرایش استقلالطلبانه در بسیاری از نقاط اروپا است. از شمال ایتالیا گرفته تا ایرلندیهای شمال انگلستان و فیلامانهای بلژیک و آلبانیایی تبارهای کوسوو و مجارهای ترانسیلوانیا و باسکیهای منطقه باسک که هم در اسپانیا هستند و هم در فرانسه. ادامه چنین جریانی ثبات اجتماعی و سیاسی آنها را به شدت تهدید خواهد کرد و به برخوردهای نژادی و قومی و زبانی و ناحیهای خواهد انجامید. مضافاً که این جریان موجب تثبیت موقعیت روسها در کریمه خواهد شد، چرا که اکثریت مردم آن خواهان الحاق به روسیه هستند و طی رفراندومی با اکثریت مطلق بدان رأی دادند. علت اصلی تیرگی روابط غرب و روسیه همین مسئله کریمه بود؛ لذا به رسمیت شناختن جنبشهای استقلالطلبانه کنونی به معنای مهر بطلانزدن به سیاست ضدروسی آنان خواهد بود که تحریمهای مختلفی در پی داشت.
مسئله تنها اروپا نیست، اصولاً داعیههای استقلالطلبانه برای کشورهای بزرگی چون روسیه و هند و چین و حتی برزیل و امریکا و برخی از کشورهای آفریقایی مشکلآفرین خواهد بود. ایالت سانپائولوی برزیل و کالیفرنیای امریکا، به دلائل اقتصادی قابل درک، از مدتها قبل خواهان استقلال بودهاند. طوارق در مالی خواهان کشور بزرگ خویش هستند که مشتمل است بر طوارق موجود در مالی و نیجر و لیبی و الجزائر و چاد. چنانکه بربرهای شمال آفریقا هم چنین ایدهآلهایی دارند. با توجه به ارتباطهای اینترنتی و شدت یافتن تأثیر و تأثرهای متقابل، بیاعتنایی به رشد جریانهای استقلالطلب میتواند مشکلات فراوانی برای جهان ناآرام و پرتنش ما ایجاد کند. البته مسئله صرف استقلالطلبی نیست، چنین ایدهای به خودی خود موجب افزایش کینه و دشمنی و زندهشدن خاطرات منفی تاریخی میشود و ممکن است به اقدامات مسلحانه غیرقابل کنترل بینجامد، همانگونه که در بسیاری از موارد در گذشته چنین بوده است.
2- مبتکران رفراندوم اخیر اگر شناخت دقیقتر و عقلانیتری نسبت به اوضاع جهان امروز میداشتند به چنین اقدامی، حداقل در زمان کنونی، دست نمییازیدند. تحریک احساسات مردم و تهدید و تطمیع مستقیم و یا غیرمستقیم کسانی که مخالف آن بودند، به نفع هیچ کس و حتی خود کردهای عراقی نیست. آنها محتاج امنیّت، رفاه و پیشرفت در زمینههای مختلف هستند و نه اقداماتی که در تعارض با این همه است. وضعیت عمومی آنها پس از سقوط صدام به مراتب بهتر از عراقیهای دیگر است و سهم نسبی آنان از درآمد نفت به مراتب بیش از آنها است و عمران و توسعه حاصل شده در قلمرو آنان اصولاً قابل مقایسه با نقاط دیگر عراق نیست.
به احتمال فراوان غلیان برانگیخته شده در کردستان فروخواهد نشست. تصور بانیان رفراندوم این بود که دیگران، به ویژه کشورهای خارج از منطقه، از ابتکار آنان پشتیبانی خواهند کرد که نه چنین شد و نه تا آیندهای قابل پیشبینی چنین خواهد شد. شرائط در حال حاضر به گونهای است که حتی اسرائیل که از اقبال برخی از جوانان کرد شوقزده شده بود، از سخنان صریح و غیرصریح خود عقب نشست. مضافاً که آنان از ابتدای تأسیسشان در پی کشف گسلهای اجتماعی و قومی و دینی کشورهای منطقه بودند و پیوسته در جهت تقویت این گسلها تلاش میکردند.
سیاست آنان دارای دواصل اساسی است. نخست اینکه به قدرت بزرگ منطقه تبدیل شوند و دوم اینکه منطقه را به کشورهای کوچکی که بر مدار اسرائیل خواهند چرخید، تجزیه کنند. این نکته و نکات بیشتر را دیپلمات شناخته شده آنان «اودد یینون» Oded Yinon در مقاله معروفش «استراتژیای برای اسرائیل در دهه 1980» توضیح میدهد. این نوشتار در مجله «اطلاعرسانی سازمان جهانی صهیونیست» در اوائل دهه هشتاد منتشر شده است.
اگر نکته مذکور پذیرفته شود، دیگر نمیباید در اتخاذ مواضع حادّ و برانگیزاننده چندان عجله کرد. زمان و واقعیتهای سخت موجود آنان را تعدیل خواهد کرد و ما نباید بهای این تعدیل را بپردازیم، فقط باید به زمان فرصت داد. گذشته از همه این نکات کردها اصولاً از اقوام ایرانی هستند و نه تنها زبان، بلکه فرهنگ و تمدنشان هم دارای ریشههای ایرانی است. نسبت ما و آنها متفاوت و بلکه به کلی متفاوت است با نسبت همسایگان دیگر و آنها. این واقعیتی است که همگان بدان اعتراف دارند و رابطه ما و آنها و حتی در سطح توده مردم، به جز موارد نادر، پیوسته خوب و صمیمانه بوده است. آنها صریحاً و مکرراً از ایران به دلیل کمکها و همکاریهای سریع و بدون قید و شرطش به هنگامی که اربیل توسط داعشیان مورد تهدید جدّی قرار گرفت، تشکر کردند و این حاکی از رابطه خوب و قدرشناسانه آنها است.
3- همچنانکه بهتر است ما سیاست مستقل خویش را در قبال آنها داشته باشیم و البته در چارچوب این سیاست میتوان و بلکه باید با دیگران و نیز ترکیه همراهی کرد، امّا این دو کشور در این مورد نمیتوانند از سیاست کاملاً یکسانی پیروی کنند.
ترکیه جدیترین همسایه ما است و همکاری با او به نفع طرفین و بلکه به نفع کل منطقه است. مضافاً که این ابتکار به ایجاد و گسترش همکاریهای منطقهای کمک میکند که همه بدان نیاز دارند، امّا نباید فراموش شود که تاریخ و ماهیت مشکلات ترکیه و اکراد متفاوت است با مشکلاتی که ما با رفراندوم اخیر داریم. از این گذشته عملاً ظرفیتهای ما متفاوت است. ترکیه به دلیل زیرساختهای صنعتی و ساختارهای اقتصادی و تجاریش و ویژگیهای سیاست خارجیاش، قدرت مانور فراوانی دارد که پیوسته از آن بهره میگیرد. هماکنون رابطه تجاری آنها و کردستان عراق بالغ بر دوازده میلیارد دلار میشود که به نوبه خود نوعی وابستگی را ایجاد کرده و ترکها میتوانند از این واقعیت در آنجا که منافعشان اقتضاء میکند، بهگونهای یکجانبه سود برند.
همکاری مشترک ما که اصل آن ضروری و مفید است میباید در چارچوبی قرار گیرد که نتایج نهایی به یک سوی نرود. این تجربه را در مجموعه «اکو» هم شاهد بودیم. ایران از تمام ظرفیت خود برای احیاء و گسترش این سازمان استفاده کرد امّا نتایج نهایی، حداقل در زمینه اقتصادی، نصیب دیگران گردید؛ چرا که آنان توان و آمادگی بیشتری داشتند.
messages.comments