twitter share facebook share ۱۳۹۸ بهمن ۲۵ 971

یکی از سیاست های عربستان و سایر کشورهای شورای همکاری خلیج فارس از دهه 1970 تاکنون آن بوده است که ثروت خود را در کشورهای منطقه هزینه کرده، از این طریق برای خود دوست دست و پا کنند، نفوذ خود را گسترش دهند و در مناطقی آتش به پا کنند و در مناطقی دیگر آتش خشم مردم را فرو نشاندند. چه بسا ثروت های نفتی همین کشورها، این امکان را به دونالد ترامپ داد تا از طرح صلح خود پرده برداری کند؛ چنانکه یکی از بندهای این طرح آن است که کشورهای عرب خلیج فارس بیش از 50 میلیارد دلار به دولت فلسطین برای تقویت اقتصادش کمک مالی نمایند.

ترامپ تنها کسی نیست که روی ثروت اعراب خلیج فارس حساب باز کرده است؛ بلکه حماس و اسرائیل نیز برای آنکه غزه به فاجعه ای بشری دچار نشده و وارد جنگی همه جانبه با اسرائیل نگردد، چشم امید به پولهایی دوخته اند که از قطر به فلسطینیان داده می شود. 23 میلیارد دلاری که کشورهای خلیج فارس به اقتصاد مصر تزریق کردند سبب شد اقتصاد این کشور که به خاطر کودتا در مرز انهدام بود نجات پیدا کند. لبنان مدتهاست که روی کمک های مالی اعراب خلیج فارس حساب باز کرده است و تا همین اواخر هم امید به دریافت کمک جهت پرداخت بدهی های خود داشت.

اینها فقط چند نمونه است از نقش مهمی که ثروت های نفتی خلیج فارس در خاورمیانه ایفا می کند؛ اما آنگونه که صندوق بین المللی پول به تازگی اعلام کرد، ثروت این کشورها رو به کاهش گذاشته است.

این که ثروت اعراب خلیج فارس چه زمان و با چه سرعتی تمام می شود؟ بستگی به قیمت نفت دارد؛ اگر قیمت ها در حد فعلی باقی بماند، می توان تخمین زد که دو تریلیون دلار پول ذخیره این کشورها، طی 15 سال به صفر برسد؛ حتی اگر یک بشکه نفت صد دلار شود، اتمام این دو تریلیون دلار اجتناب ناپذیر است ولی تا سال 2051 به تاخیر می افتد. اگر قیمت نفت به میانگین بیست دلار برسد، اتمام این پول به محض فرارسیدن سال 2027 رخ خواهد داد.

یکی از عواملی که باعث شده صندوق بین المللی پول به کشورهای حاشیه خلیج فارس بابت رو به کاهش گذاشتن ثروتشان هشدار دهد، این است که اصول بازار جهانی نفت به سرعت در حال تغییر است: از یک طرف تکنولوژی جدید، منابع جدیدی از سوخت های فسیلی ایجاد کرده است که مهمترین آن نفت شل آمریکا است؛ از طرف دیگر تغییرات اقلیمی، استفاده از انرژی های تجدید پذیر به جای سوخت های فسیلی را تسریع بخشیده است؛ در همین حال رشد اقتصادی نسبت به گذشته وابستگی کمتری به مصرف فرآورده های نفتی پیدا کرده است. با توجه به این عوامل، انتظار می رود که رشد تقاضای جهانی برای نفت، نسبت به گذشته سرعت کمتری بیابد و احتمال اینکه قیمت ها به صد دلار در هر بشکه برسد ضعیف است.

صندوق بین المللی پول به موضوع این تغییراتی که احتمالا در دهه های آینده در حوزه نفت به وقوع خواهد پیوست و تاثیر این تغییرات بر کشورهای شورای همکاری خلیج فارس پرداخته و به طور خلاصه می گوید: زندگی برای شهروندان و ساکنان کشورهای حاشیه خلیج فارس که به زندگی راحت، بدون پرداخت مالیات، تضمین اشتغال و بهره مندی از زیرساخت های عالی عادت کرده اند، سخت تر خواهد شد و ثروت های نفتی را دیگر نمی شود اینگونه بدون حساب و کتاب خرج کرد.

کشورهای شورای همکاری خلیج فارس هم این را فهمیده اند و شروع کرده اند به بی نیاز کردن خود از نفت. قابل توجه ترین حرکت را می توان در نقشه چشم انداز 2030 محمد بن سلمان دید که هدفش تنوع بخشی به اقتصاد عربستان با توسعه توریسم، فناوریهای پیشرفته و صنایع دیگر است. با این حال حتی اگر بن سلمان موفق به این کار شود، مشکلات اقتصادی و مالی عربستان -با توجه به سبک زندگی ای که مردم به آن خو کرده اند- حل نخواهد شد و دولت مجبور است برای جبران کاهش درآمد خود، یا مالیات ها را افزایش دهد و یا از هزینه های خود به مقدار زیادی بکاهد.

بنابراین کشورهای شورای همکاری برای جبران کاهش پس انداز خود مجبورند دست به اقداماتی اساسی زنند و در این روند قطعا زندگی چندین نسل، از جنبه های مختلف سیاسی و اقتصادی و اجتماعی تحت تاثیر قرار خواهد گرفت. ثبات سیاسی کشورهای خلیج فارس تا حد زیادی ریشه در ثروتی دارد که آنها خرج اهداف خود می کنند. برای نمونه: وقتی بهار عربی گسترش یافت، کشورهای شورای همکاری مبلغ زیادی بابت افزایش دستمزد و خدمات دیگر هزینه کردند تا آرامش سیاسی در کشورهایشان به هم نریزد.

اگر اعراب خلیج فارس فقیر شوند، تاثیر آن به همه خاورمیانه سرایت خواهد کرد. ثروت نفتی آنان نقش بسیار مهم تری از قدرت نظامی شان در جنگ علیه توسعه طلبی های ایران در منطقه ایفا می کند؛ همچنین پول های اعراب خلیج فارس است که کشورهایی با اقتصاد متزلزل را همچون تونس و اردن نگاه می دارد.

کشورهای خلیج فارس فقط منبع تزریق پول نیستند، بلکه نقش آژانس های بزرگ اشتغال و کاریابی را برای کل جهان عرب ایفا می کنند. این کشورها برای 25 میلیون مصری، لبنانی و فلسطینی که نمی توانند در موطن خود کار پیدا کنند، شغل ایجاد می کند؛ این مهاجران هم سهم مهمی در اقتصاد کشورهای خود دارند و خطرات سیاسی ناشی از تجمع توده های بیکار را کاهش می دهند. اما از آنجا که اوضاع مالی کشورهای شورای همکاری سخت تر شده و آنان مجبور شده اند رو به استخدام افراد محلی بیاورند، شغل این مهاجران نیز با تهدیدات بیشتری روبرو شده است.

امروزه خاورمیانه دستخوش آشوب و اغتشاشی دائمی است، اما ده سال دیگر و با کمتر شدن فرصت های شغلی و ثروت، روزهای بدتری پیش روی مردم منطقه خواهد بود؛ روزهایی بی صلح و ثبات.

*منبع: هاآرتص

مترجم: فاطمه رادمهر

messages.comments