twitter share facebook share ۱۴۰۳ فروردین ۱۲ 650

تنها مقامات اسرائیل نبودند که از حمله 7 اکتبر حماس غافلگیر شدند، بلکه متحدان حماس از جمله ایران و سایر اعضای محور مقاومت نیز به صراحت اعلام کردند که حماس به آنها اطلاع قبلی نداده و رضایت آنها را جلب نکرده است. با این وجود مقامات ایران به این نتیجه رسیدند که نمی توانند اجازه دهند حماس در جنگ با اسرائیل تنها بماند؛ به ویژه زمانی که کارزار نظامی ویرانگر اسرائیل در غزه خشم سراسر خاورمیانه را برانگیخت. با این حال حامیان حماس کوشیدند با احتیاط رفتار نموده و از گسترده تر شدن جنگ خودداری کنند. ایران از طریق نیروهای نیابتی خود از جمله حزب الله، حوثی ها و شبه نظامیان شیعه در عراق و سوریه، سعی کرد هم انتظاراتی را که برای حمایت از حماس وجود داشت پاسخ دهد و هم حملات به اسرائیل کنترل شده باشد تا واکنش آن کشور را علیه خود برنینگیزد. به این ترتیب حماس با اقدامی که بدون هماهنگی با ایران انجام داد، بحران بزرگی را ایجاد کرد و این کشور را در معرض تهدید قرار داد.

با گذشت پنج ماه از جنگ غزه، ایالات متحده نیز با مشکل مشابهی مواجه شده است. گرچه واشنگتن به عنوان حامی و متحد اصلی اسرائیل، با قاطعیت از ریشه کن کردن حماس در غزه حمایت کرده؛ ولی دولت اسرائیل همواره از خواسته های ایالات متحده برای خویشتن داری سرپیچی نموده و باعث فاجعه انسانی شده است که تاکنون جان بیش از 30000 فلسطینی را گرفته است. اکنون رهبران اسرائیل تهدید می کنند که حمله بزرگی را به رفح –منطقه ای در جنوب غزه با بیش از یک میلیون غیرنظامی- در دست اجرا دارند و این درحالی است که دولت بایدن بارها مخالفت خود را با این اقدام اعلام کرده است.

اسرائیل با بی اعتنایی به خواسته های واشنگتن، موقعیت ایالات متحده را در خاورمیانه در معرض تهدید قرار داده است و دولت بایدن با این اتهام مواجه است که در قبال جنگ غزه و اوکراین با استانداردهای دوگانه رفتار می کند. این رفتار اسرائیل حتی می تواند آمریکا را به یک درگیری نظامی گسترده تر در منطقه بکشاند. شکافی که بین رهبران ایالات متحده و اسرائیل ایجاد شده، موجب شد که ایالات متحده در 25 مارس گام نادری بردارد و از وتوی قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل که خواستار آتش بس غزه بود، خودداری کند.

با توضیحاتی که دادیم می توان گفت هر دو کشور ایران و آمریکا با معضل حامی بودن مواجه هستند. برای دهه ها قدرت های بزرگ جهانی و منطقه ای از آمریکا و روسیه گرفته تا ایران و عربستان، در منطقه بدنبال متحد بودند تا بتوانند نفوذ و قدرت خود را در خاورمیانه گسترش دهند. ایجاد روابط حامی و مشتری، این امکان را برای کشورهای حامی فراهم می کند که نقش خود را در عملیات ها و رویدادهای مختلف انکار کنند. اما روابط حامی و مشتری یک بعد منفی نیز دارد؛ در این روابط، کشور حامی باید از وابستگان منطقه ای اش حمایت نموده و انها را تسلیح کند ولی در عین حال باید به آنها آزادی عمل قابل توجهی در پیگیری سیاست های مورد نظرشان دهد. در چنین شرایطی یک درگیری مسلحانه در مقیاس جنگ غزه و فقدان کنترل مستقیم کشور حامی روی وابستگانش، می تواند منجر به حوادثی شود که به منافع حامی لطمه می زند یا آن را به ورطه رویارویی مستقیم با رقییبانش می کشاند.

شاید پیچیده ترین رابطه حامی-مشتری در خاورمیانه، رابطه بین ایران و متحدانش در منطقه باشد. ایران حمایت خود را از گروههایی مانند حزب الله و حماس «استراتژی دفاع پیشرو» نامگذاری کرده است. هدف تهران این است که از طریق این گروهها بتواند در چند جبهه به حملات و تهدیدهایی که علیهش صورت می گیرد، بدون دخالت نیروهای ایرانی پاسخ نظامی دهد. به عنوان مثال آگاهی اسرائیل از اینکه زرادخانه موشکی حزب الله می تواند سراسر این کشور را مورد هدف قرار دهد، ایران را بیمه کرده است. اما موفقیت این استراتژی مستلزم این است که ایران بداند چه زمانی و کجا از مشتریان خود استفاده کند

ایران و اعضای محور مقاومت خواهان خروج ارتش آمریکا از خاورمیانه هستند ولی تهران این خواسته را هدفی بلندمدت می بیند. ایران درصدد است تا با غیرمحبوب کردن تدریجی ایالات متحده و سخت کردن شرایط برای این کشور، به هدف خود برسد. اقدامات عجولانه متحدان منطقه ای ایران –مانند حمله 7 اکتبر حماس- می تواند این کشور را در موقعیت های غیرقابل پیش بینی قرار دهد و تهران را از هدفش دور کند

در میان گروههای محور مقاومت، حزب الله از همه به ایران نزدیک تر است. همانطور که ایران در راستای تحقق استراتژی دفاع پیشروی خود به این گروه در مرز اسرائیل نیاز دارد، حزب الله برای تضمین تسلط خود در لبنان، به کمک مالی و نظامی ایران نیازمند است؛ در نتیجه بعید است که حزب الله بدون تأیید ایران حمله ای تمام عیار به اسرائیل انجام دهد. حزب الله برخلاف حماس، با حامی خود همزیستی بیشتری دارد؛ با این حال اگر تهران از حزب الله بخواهد که در صحنه داخلی لبنان –چه از نظر سیاسی و چه نظامی- دست به اقدامی بزند که حزب الله آن را درست نداند، ممکن است از ایران بی چون و چرا اطاعت نکند

حوثی ها نیز با حامیان ایرانی خود رابطه خوبی دارند. آنها که برای سالها از صحنه سیاسی یمن به حاشیه رانده شده بودند، به حمایت ایران به شدت نیازمند هستند ولی با این وجود آنها نیز سابقه نادیده گرفتن توصیه های ایران را دارند. برای مثال سال 2015 پس از تصرف صنعا توسط حوثی ها، تهران به آنها توصیه کرد که از هجوم به عدن به قصد کنترل کامل کشور بپرهیزند؛ ولی آنها این توصیه را نادیده گرفتند و پس از آنکه در جنوب گیر افتادند، مجبور به عقب نشینی شدند. طارق صالح فرمانده نیروهای دریای سرخ یمن و معاون شورای رهبری ریاست جمهوری این کشور ماه ژانویه در پایگاه نظامی خود گفت: «ایران قدم به قدم حرکت می کند ولی حوثی ها بی تاب هستند و می خواهند همین حالا به سمت اهداف خود حرکت کنند. این رفتار آنها می تواند ایران را به دردسر بیندازد»

در بین گروههای محور مقاومت، حماس به عنوان یک گروه اسلامگرای سنی روابط متزلزلی با ایران داشته است. از آغاز سال 2012 زمانی که قیام مردم سوریه علیه بشار اسد آغاز شد، حماس از دولت سوریه و ایران جدا شد. در نتیجه رهبران این گروه مجبور به ترک دمشق شدند و ایران بودجه حماس را کاهش داد. چند سال قبل از حمله 7 اکتبر، روابط ایران و حماس ترمیم شد و ایران بار دیگر شروع به تأمین بودجه، سلاح و آموزش نظامی نیروهای حماس کرد

اضافه شدن حماس به جمع متحدان ایران، برای جمهوری اسلامی بدان معنا بود که می تواند از دو جبهه –لبنان و غزه- بر اسرائیل فشار بیاورد و از نظر تئوری اسرائیل را مجبور به جنگ در دو جبهه کند. تصور ایران این بود که حماس به شکل محدودی –مشابه با آنچه در طول این سالها در جنگ های مختلف غزه انجام داده بود- به مقابله با اسرائیل ادامه خواهد داد؛ ولی حمله 7 اکتبر حماس این تصور را برهم زد. ظاهرا حماس به این امید چنین حمله ای را آغاز کرد که دیگر گروههای محور مقاومت به کمک او بشتابند؛ ولی این حمله ایران و حزب الله را در شرایط دشواری قرار داد. هم ایران و هم حزب الله در عین اینکه تلاش کرده اند حمایت خود را از حماس و فلسطینیان نشان دهند، کوشیده اند از اقدامات حماس فاصله بگیرند و از تشدید تنش خودداری کنند

جنگ غزه نشان داد که هم اسرائیل و هم گروههای غیردولتی مانند متحدان ایران، می توانند از کنترل خارج شوند؛ بنابراین حامیان باید به شدت مراقب اعمال مشتریان خود باشند. حمله ژانویه به یک پایگاه نظامی آمریکا در شرق اردن توسط کتائب حزب الله را در نظر بگیرید؛ 28 ژانویه این گروه یک پهپاد مسلح را به داخل پاسگاه فرستاد و سه سرباز آمریکایی را کشت. گرچه این حادثه ممکن است به دلیل اشتباه محاسباتی رخ داده و عمدی نبوده باشد ولی این اولین بار در طول سالیان اخیر بود که سربازان آمریکایی توسط گروههای مورد حمایت ایران کشته می شدند. ایالات متحده در پاسخ با انجام حملاتی، تعدادی از تأسیسات شبه نظامیان در سوریه و عراق را بمباران کرد و بیش از 40 جنگجوی عضو گروههای شبه نظامی در عراق و فرمانده ارشد کتائب حزب الله ابوباقر السعدی را کشت

در پی این حملات، هم فرماندهان ایرانی و هم فرماندهان کتائب حزب الله به سرعت متوجه شدند که حمله 28 ژانویه، عبور از خط قرمز آمریکا بوده است. چند ساعت بعد از این حمله، فرمانده نیروی قدس سپاه اسماعیل قاآنی به بغداد رفت تا مشتریان ایران در عراق را تشویق به توقف حملات خود به نیروهای آمریکایی کند. کتائب حزب الله بلافاصله اعلام کرد که عملیات نظامی خود را متوقف نموده و از مواضع خود در سوریه عقب نشینی می کند. واکنش سریع قاآنی به کشته شدن سه سرباز آمریکایی، نشان داد که ایران تمایلی به تشدید تنش ندارد. ایران پیام مشابهی را نیز از طریق عربستان به دولت بایدن ارسال کرد. حتی وقتی واشنگتن السعدی را کشت و خشم گروههای عراقی را برانگیخت، محور مقاومت از هر گونه اقدام تلافی جویانه خودداری کرد. البته کتائب حزب الله تصمیم قبلی خود مبنی بر تعلیق عملیات هایش را لغو نمود و گروههای عراقی حملات خود را در سوریه از سرگرفتند؛ ولی به وضوح خط قرمز آمریکا را رعایت کرده و هیچ یک از آمریکایی ها را نکشته اند

این نخستین بار نبود که ایران مجبور به کشیدن مهار کتائب حزب الله شد. اواخر سال 2019 پس از اینکه نیروهای آمریکایی به دلیل کشته شدن یکی از پیمانکارانشان دست به اقدام تلافی جویانه زدند و تعدادی از جنگجویان کتائب حزب الله را کشتند، این گروه حامیان خود را تشویق کرد تا به سفارت آمریکا در بغداد یورش ببرند. این حمله دولت ترامپ را متقاعد نمود تا قاسم سلیمانی را به عنوان رئیس محور مقاومت به قتل برساند. با حمله پهپادی به فرودگاه بغداد در اوایل سال 2020 علاوه بر قاسم سلیمانی، ابومهدی مهندس رهبر کتائب حزب الله و هماهنگ کننده گروههای شبه نظامی تحت حمایت ایران در عراق، کشته شد

در پی ترور سلیمانی و مهندس، گرچه ایران با حمله به پایگاه آمریکا در عراق انتقام گرفت، ولی ارتباط مستقیم کتائب حزب الله با رهبر ایران را قطع کرد و اینگونه ناخرسندی خود را از این گروه به دلیل حمله به سفارت آمریکا ابراز نمود. این ارتباط مستقیم برای گروههای اسلامگرای شیعه مانند کتائب حزب الله اهمیت داشت. به گفته یک روزنامه نگار عراقی «دسترسی به آقای خامنه ای که پدر معنوی و مرشد گروههای اسلامگرای شیعه تلقی می شود، افتخاری است که نصیب هرکسی نمی شود»

ایران می تواند گام های بیشتری برای مهار مشتریان خود بردارد، از جمله اینکه حمایت نظامی خود را تعلیق کند؛ ولی به نظر می رسد که اعضای محور مقاومت به خوبی از خطوط قرمز ایران آگاه هستند. برای مثال حوثی ها در حملات خود به کشتی ها در دریای سرخ مراقب بوده اند که ملوانان آمریکایی را نکشند. اینکه چرا حوثی ها علیرغم حجم عظیم مهماتی که شلیک کردند، حتی یکی از پرسنل آمریکایی را نکشتند، یک توضیح بیشتر ندارد؛ اینکه تهران به آنها دستور داده است این کار را نکنند

اما حماس با حمله 7 اکتبر خود، دست همه گروههای محور مقاومت را در سرپیچی از قوانین ناگفته حامی خود (ایران) بست. در پی این حمله، اسرائیل جنگ وحشیانه ای را در غزه براه انداخت و شکاف قابل توجهی بین حماس و دیگر گروههای محور مقاومت ایجاد شد. ایران و حزب الله نگرانی و ناخشنودی خود را از اینکه حماس پیشتر آنها را از قصد خود اگاه نکرده، نشان دادند؛ در مقابل نیز رهبران حماس از اینکه گروههای محور مقاومت حمایت مؤثرتری از این گروه نکردند، ابراز ناامیدی نمودند و حتی گفتند که ایران علاقه ای به تغییر واقعی وضعیت فلسطینیان ندارد. یکی از رهبران سیاسی حماس ماه دسامبر در دوحه به من گفت: «درست است که ایران از لحاظ اخلاقی و معنوی حامی فلسطینی ها است ولی آنگونه که فلسطینیان می خواهند از آنها حمایت نمی کند. این مسئله باعث شده که فلسطینیان به این نتیجه برسند که خود باید دست بکار شوند و از خودشان دفاع کنند»

جنگ غزه ایران را درمخمصه ای خودساخته قرار داده است. تهران در راستای استراتژی دفاعی خود با تسلیح حماس –درحدی که بتواند حملات نظامی قدرتمندی علیه اسرائیل انجام دهد- کنترل خود را بر این گروه از دست داده است. نتیجه جنگ نامشخص است و ممکن است به آتش بس دائم ختم نشود؛ این درحالی است که اعضای محور مقاومت عقب نشینی خود را منوط به آتش بس دائم کرده اند. خطر جنگ گسترده تر همچنان باقی است و این خطر احتمالا با افزایش فاجعه انسانی در غزه بیشتر هم می شود

ولی ایران تنها حامی نیست که باید با متحدانی سرکش کنار بیاید؛ ایالات متحده نیز رهبران فعلی اسرائیل را سرسخت ترین شریک خود می داند. هم آمریکا و هم اسرائیل بر سر انهدام قدرت حماس و از بین بردن تهدید این گروه برای اسرائیل متفق هستند ولی در مورد ابزار این کار باهم اختلاف دارند. تازه پس از ماهها حملات هوایی و زمینی اسرائیل که بخش های وسیعی از غزه را ویران کرد، دهها هزار غیرنظامی را کشت و زخمی نمود و نزدیک به دو میلیون نفر را آواره کرد، بایدن از لزوم تغییر رویکرد و رویه نتانیاهو سخن گفت. ولی نتانیاهو که ادامه نخست وزیری اش به حمایت شریکان دست راستی اش در دولت ائتلافی بستگی دارد، نگرانی ها و توصیه های دولت آمریکا را نادیده گرفته و این درحالی است که کشورش به شدت به سلاح های آمریکایی وابسته است

روابط دو کشور با تهدید اسرائیل به حمله به رفح تیره تر هم شده است. رفح که در جنوب غزه واقع شده، درحال حاضر به دلیل حضور یک میلیون آواره فلسطینی که از دیگر نقاط غزه به این منطقه آمده اند، شاهد بحرانی انسانی است؛ بنابراین حمله اسرائیل به رفح برای بایدن به خط قرمز بدل شده است. بایدن برای اینکه از اسرائیل بخواهد جلوی وارد آمدن آسیب بیشتر به غیرنظامیان در رفح را بگیرد، مقامات اسرائیل را به واشنگتن فراخواند تا در مورد حمله آنها به رفح صحبت کند. از نظر تئوری این فرصتی برای کشور حامی (آمریکا) بود تا مشتری خود (اسرائیل) را تنبیه کند ولی در واقعیت روابط ایالات متحده و اسرائیل بسیار پیچیده تر است

پس از رأی ممتنع ایالات متحده به قطعنامه آتش بس شورای امنیت در 25 مارس، نتانیاهو با لغو سفر هیأت اسرائیلی، به این اقدام واشنگتن واکنش نشان داد. روشن نیست که آیا نتانیاهو از تهدید حمله به رفح استفاده می کند تا حماس را وادار به آتش بس بر اساس شرایط اسرائیل نماید یا براستی قصد دارد ارتش اسرائیل را به رفح بفرستد تا باقی گردان های حماس را که گفته می شود در رفح هستند، تعقیب کند؟ در هر صورت رهبر اسرائیل از درخواست بایدن برای آتش بس سرپیچی کرده است

شکاف غیرمعمول ایجاد شده بین آمریکا و اسرائیل، این سؤال را مطرح می کند که چه اتفاقی باید بیفتد تا واشنگتن از اهرمی که بر اسرائیل دارد –کمک های نظامی عظیم به ویژه تسلیحات تهاجمی که در غزه استفاده می شود- استفاده کند و این کمک ها را منوط به همسویی اسرائیل با رویکرد ایالات متحده و پایان دادن به جنگ نماید؟ برای یافتن پاسخ این سؤال باید ببینیم که حمایت ایالات متحده از اسرائیل در غزه، تا چه حد بر شانس بایدن برای پیروزی در انتخابات نوامبر تأثیر می گذارد

ناتوانی ایالات متحده و کشورهای اروپایی در مهار اسرائیل، تأثیر محسوسی بر جایگاه آنها در جهان داشته است. در حال حاضر رقیبان آنها مانند چین و روسیه بدنبال سوء استفاده از خشم عمومی در آفریقا، آمریکای لاتین و آسیا در مورد استانداردهای دوگانه در واکنش غرب به حمله روسیه به اوکراین و اشغال طولانی مدت نظامی سرزمین های فلسطینی توسط اسرائیل بوده اند. این امر کار ایالات متحده را برای حفظ یک جبهه متحد در برابر روسیه سخت تر می کند

تحولات جنگ غزه و ادامه کمک و حمایت اسرائیل، می تواند کاهش قدرت آمریکا را تسریع کند. اسرائیل بدنبال استفاده از راه حل نظامی برای حفظ امنیت خود در منطقه است. آمریکا مدتهاست از این رویکرد حمایت می کند ولی اسرائیل 76 سال در تحقق این هدف ناکام بوده و به سختی می توان پیروزی نهایی و تحقق این هدف را متصور شد

جنگ غزه خطر رویارویی مستقیم نظامی را برای ایران و ایالات متحده افزایش داده است؛ این درحالی است که هر دو کشور نشان داده اند فعلا خواهان چنین مقابله ای نیستند. با این حال در روابط حامی و مشتری هیچ چیز به شکل کامل تحت کنترل نیست و هیچ راهی برای جلوگیری از اشتباه محاسبه وجود ندارد. زمانی که تندروها در هر دو طرف از رهبران خود می خواهند دست به اقدام تلافی جویانه بزنند، مهار چرخه تشدید خشونت در منطقه دشوار می شود

متحدان ایران و آمریکا در منطقه باید به مردم خود پاسخ دهند؛ برای مثال اگر موشک حزب الله یا حماس به یک شهر اسرائیلی اصابت کند و باعث تلفات گسترده شود، رهبران اسرائیل به طور قطع چاره ای جز پاسخی شدیدتر ندارند. در جنگ اخیر آوارگی دهها هزار اسرائیلی و لبنانی از خانه های خود در دو سوی مرز اسرائیل-لبنان فشار جدیدی را بر رهبران دو کشور وارد کرده است. مردم در هر دو طرف خواهان اقدام قاطع نظامی یا دیپلماتیک هستند؛ اقدامی که به آنها اجازه دهد در امنیت کامل به خانه های خود بازگردند

آگاهی از این خطرات نشان می دهد که چرا واشنگتن و تهران می کوشند در حوادث مربوط به 7 اکتبر و پس از آن، از شریکان خود فاصله بگیرند. انکار نقش این دو کشور در حوادث اخیر نشان می دهد که اعمال مشتری هایشان مورد تأیید آنها نیست اما با توجه به این احتمال که یک تصمیم عجولانه یا اقدام اشتباه از سمت یکی از مشتریان می تواند باعث جنگ منطقه ای شود، حامیان باید بکوشند تا خطر وقوع چنین سناریویی را کاهش دهند

هر دو کشور راههایی برای مهار مشتریان خود دارند اما تنها در صورتی از اهرم های خود استفاده می کنند که مطمئن باشند وجه شان در این فرایند آسیبی نمی بیند. این امر مستلزم دیپلماسی پشت درهای بسته و درک متقابل از یکدیگر است. مایه دلگرمی است که مقامات ارشد آمریکا و ایران از 7 اکتبر تاکنون حداقل دوبار با یکدیگر گفتگوهای غیرمستقیم داشته اند و دو دولت به روش های مختلف برای یکدیگر پیام ارسال کرده اند

بهترین سناریو برای ایران این است که قطر موفق شود با همراهی آمریکا و مصر، توافق آتش بس غزه را بدست آورد. مقامات ایران می دانند که اگر می خواهند از نزدیکی اخیر خود با عربستان و امارات سود ببرند، نباید بر سر توافق آتش بسی که مورد حمایت کشورهای خلیج فارس است اختلال ایجاد کنند. اگر زمانی آتش بس برقرار شود، تهران باید متحدان خود را وادار به عقب نشینی کند؛ حزب الله باید حملات خود را به اسرائیل متوقف نماید، حوثی ها به حملات خود به کشتیرانی پایان دهند و گروههای شبه نظامی عراقی نیز حملات خود را علیه منافع آمریکا در عراق و سوریه متوقف کنند. مقامات ایران ممکن است دست از هدف استراتژیک خود در بیرون راندن آمریکا از خاورمیانه برندارند ولی می توانند از نیروهای محور مقاومت بخواهند که در کوتاه مدت عقب نشینی کنند

برای آمریکا نیز آتش بس در غزه بهترین راه برای خروج از معضلی است که در حمایت از اسرائیل بدان دچار شده است. ولی برای اینکه اسرائیل با آتش بس موافقت کند، دولت بایدن باید از اهرم های خود استفاده نماید؛ برای مثال از اسرائیل بخواهد که به جای استفاده از اقدام نظامی برای رسیدن به اهداف خود، آتش بس را پذیرفته و با همکاری آمریکا، دولت های عربی و اروپا برنامه ای را برای غزه پساجنگ دنبال کند. اگر اسرائیل این خواسته را نپذیرفت، آمریکا می تواند عرضه تسلیحات تهاجمی را مشروط به پایان دادن جنگ کند و با توقف صادرات تسلیحات مورد استفاده شهرک نشینان اسرائیلی در کرانه باختری، خشونت ها را در این منطقه کاهش دهد

جالب است که ایران و آمریکا به عنوان دو کشوری که از متحدانی خودسر حمایت می کنند، بیش از آنچه ما فکر می کنیم نقاط مشترک دارند؛ هر دو از آتش بسی که به خطر جنگ منطقه ای پایان دهد سود خواهند برد و هر دو می توانند در پشت صحنه برای رسیدن به چنین آتش بسی تلاش کنند. آنها برخلاف دیگر قدرت های خارجی، برای وادار کردن دو طرف به آتش بس، ابزارهایی را در اختیار دارند و اگر از ابزارهای خود استفاده نکنند، ممکن است به زودی متوجه شوند که جنگ غزه تنها مقدمه ای برای یک آتش سوزی بزرگ تر و خطرناک تر بوده است

منبع: فارین افرز

مترجم: فاطمه رادمهر

نظر شما