twitter share facebook share ۱۳۹۴ اردیبهشت ۰۶ 791

صلح مانند آزادی و عدالت از ارزشهای مقدس انسانی است و لازمه ی زندگی و شخصیت انسانیِ او می باشد. با این حال امروزه جنگ، ظلم، سرکوب و ضد ارزشهای دیگر وضعیت غالب بر جهان شده است. هنگامی که ملتی برای دست یابی به حقوق خود ضد فساد حاکم تلاش می کند، اگر به پیروزی دست یابد و حاکم تسلیم شود، سردمداران حقوق مسلم شهروندی را هدیه­ای از جانب خود به آن مردم میداند چنانکه وقتی ثبات و آرامش را بر شهری حاکم میکنند گویا کاری شگرف انجام داده اند در حالیکه صلح و ثبات حقی مسلم از حقوق مردم است.

وقتی ملتها، آشوبها و درگیریهای بین مردم و حاکمان را مورد مطالعه قرار دادند، مذاکرات سیاسی برای آتش بس و مهار کشتارها را، راه نجات از مرگ و آوارگی یافتند. به عنوان مثال عراق را میبینیم که جنگ، کشتار و ناامنی در دهه های اخیر مستمر بوده است و همچنان ادامه دارد تا جایی که ثبات و ارامش همکنون گمشده ی مردم عراق است.

برنامه استقرار امنیت و ثبات در دولتها همچون دیگر پروژه های انهاست که در طول حیات چهارساله آن دولت در طرحهای مختلف سیاسی، حکومتی پیگیری می شود و با اتمام زمان زمامداری آن دولت همه چیز پایان می یابد. در چهار سال بعد ملاحظات سیاسی و تقسیم امتیازها مؤثر در تصمیم دولت جدید است  و ممکن است برنامه چهار ساله اول ادامه یابد و یا تغییر کند. پس هیچ ضمانتی برای ادامه ثبات و آرامش برای فرد و جامعه وجود ندارد. پس صلح و ثبات امری ریشه­ای است و با فریبکاری های حاکمان و ملاحظه کاریهای سیاسی انان به دست نمی آید. حاکمان سیاسیِ کشورها بر تاثیر مستقیم این موضوع بر آینده سیاسی حکومتشان واقفند درحالی که برخورد سطحی با آن - چنانکه در عراق شاهد آن هستیم - جامعه و دولت را دچار خطرات جبران ناپذیری می کند.

مرجع راحل سید محمد شیرازی (ره) در کتاب «الصیاغة الجديدة» در سرفصلی  با عنوان «صلح» به معالجه این ویژگیِ غیر متمدنانه می پردازد و همگان را به ریشه­ کنیِ جنگ و ترویج فرهنگ صلح دعوت می­کند. ایشان همچنین در کتاب « فقه الاجتماع» همان موضوع را یاداور می­شود  و می­نویسد: «صلح مانند جنگ هردو موضوعهای پیچیده و بغرنجی هستند و برای حاکمیت صلح، بایستی ریشه های جنگ و تنش را از بین برد. درنتیجه این هدف تنها با کار رسانه­ای محقق نمی­شود.» از این کتاب ارزشمند می­توان راه پایه ریزیِ اصلِ صلح را الهام گرفت. ایشان آگاهی مردم را سلاحی برای مبارزه با جنگ، کشتار و خشونت معرفی می کند که این آگاهی دارای جنبه­ی اقتصادی و سیاسی است.

آگاهی اقتصادی

اختلاف طبقاتی، حقیقتی آشکار برای همگان است که در ورای همه ظواهر فاسد اجتماعی همچون دزدی، فقر، بیکاری و بیسوادی قرار دارد. گام اول در برقراریِ تساویِ اجتماعی، آگاه کردن مردم از فعالیت مشکوک منفذین و سرمایه­داران در سازمانهای دولتی است که سعی دارند با نفوذ در پستهای اداری مهم بر وضعیت معیشت مردم چیره شوند. بنابراین درخواست تساوی و عدالت اجتماعی مهمترین گام در نظام اقتصادی و اجتماعی است.

یکی از کشورهای درحال توسعه که سعی در پیشرفت اقتصادی دارد از سازمان تجارت جهانی درخواست کرد عضویت او را بپذیرد تا از مزایای آن بهره مند شود، اما آن سازمان بخاطر مشکلی که در اقتصاد داخلی آن کشور وجود داشت، با درخواست او مخالفت کرد. در ان کشور صنایع تولیدی به وسیله گروههای مشکوک راه­اندازی و حمایت می شود که برخی عضو سازمانهای دولتی، نظامی و یا اطلاعاتی هستند که با نفوذ خود می توانند خارج از چارچوبهای قانونی عمل کنند و در نتیجه همه اقشار جامعه از فرصتی برابر در تولید و رقابت برخوردار نمی باشند. در کشورهای درحال پیشرفت میبینیم کارخانه و کارگاه­های کوچک فراوان در همه جا هستند و همه انها به کار و تولید مشغولند. این امر سبب بالا بردن درامد عمومی و فردی شده و به انها قدرت رقابت و دادوستد با نظام اقتصاد جهانی را می دهد. چنین گروههایی برای ارام کردن افکار عمومی، کمی از ثروت به تاراج رفته مردم را که در اختیار گرفته اند به عنوان کمک مالی، وام، کمک هزینه خرید مسکن و ... به انها میدهند. در این صورت بیداری اقتصادی به شعاری غیر واقعی در ان کشورها تبدیل می شود.

بیداری سیاسی

مبارزه با استبداد موجود در سیستم حاکمه. ایت الله سید محمد شیرازی(ره) دو نوع نظام سلطه را معرفی می کند؛ شکل اول حکومتهایی که چهره­ای استبدادی دارند و چنین عمل می کنند و نوع دوم نظامهایی که ماسک دمکراتیک بر چهره زده­اند اما یک حزب، قدرت را در چنگال خود می­گیرد و در جهت منافع خود بر مردم حکم میراند.

مستبد شدن حاکم یک کشور، ان جامعه را به مسیر خفقان و نظامی شدن سوق می­دهد و با آغاز بحرانها و جنگها کشور را به مرحله سقوط می کشاند. در حقیقت جنگ و نزاع آزمونی است برای تشخیص قدرت شخصیت حاکم، همچنانکه فرصتی برای تولید و سود بیشتر کارخانه های اسلحه سازی می باشد. پس آگاهی صفتی است که نه تنها قشر فرهیخته ی جامعه که در مراکز فرهنگی و دانشگاهی کار میکنند بلکه قشر سیاسیِ حاکم نیز باید به آن متصف باشند.

در شبکه ای تلوزیونی یکی از نمایندگان مجلس عراق که از اعضای کمسیون بودجه بود در باره کسری بودجه به دلیل پایین آمدن قیمت نفت سخن می گفت. او که راه چاره را کاهش مخارج دولت با عقب انداختن و یا لغو برخی پروژه های غیرضروری می دانست اظهار داشت: وقتی به بودجه تسلیحات نظامی رسیدیم متوقف شدیم و نتوانستیم از ان چیزی بکاهیم؛ در مقابل این تصور و ارزیابی، وقتی از یک کارشناس ویتنامی که دولت عراق او را برای بهره وری معادن جنوبی استخدام کرده بود، از پیشرفت و ارزیابی کار سؤال شد او از زمینهای کشاورزی فراوانِ موجود در عراق که میتواند مورد استفاده قرار گیرد پاسخ داد - به دنبال چاره­ای برای ایجاد درامد بیشتر بود و نه کاهش مخارج دولت - و گفت: ای کاش فرصتی برای سرمایه گذاری در انها فراهم شود.

اری؛ ما شاهد فعالیت ها، کشمکش ها و پیمان های سیاسی برای راضی کردن طرفهای مختلف درگیر در عراق هستیم همچنانکه شاهد ارائه­ی خدمات تسلیحاتی و نظامی از سوی کشورهای شرق و غرب به عراق هستیم. اما از افتتاح پروژه های اقتصادی در مناطق مورد نزاع و یا از بهره برداری از ثروتهای بسیار زیاد موجود در زمینِ این مناطق و یا پروژه های صنعتی خبری نیست. حال جای تعجب است که آیا فعالیتهای سیاسی و تسلیحاتی برای شهروندانِ گرفتار و رنج دیده ی عراقی از فتنه ارهاب مفیدتر است ویا پروژه های اقتصادی و برنامه ریزی برای اینده که به نجات شهروندان از محرومیت و عقب ماندگی می­انجامد و زندگی انها در صلح و ثبات را تضمین میکند؟!

نظر شما