twitter share facebook share ۱۳۹۵ فروردین ۱۱ 1071

در حديث «كساء» كه حضرت فاطمه روايت گر آن است آمده: جبرئيل از حضرت احديت پرسيد: چه كسانى زير كساء هستند؟

خداوند گردآمدگان زير كساء، يعنى پنج تن پاك را اين گونه برشمرد: «هم فاطمة و أبوها و بعلها و بنوها؛ آنان فاطمه و پدرش و شوهر و فرزندانش هستند».

اين شيوه معرفى در بيانهاى الهى بى ‏نظير است؛ چه اين كه بى‏ هيچ ترديدى، رسول خدا از فاطمه زهرا برتر است و در عبادات واجب و مستحب، از جمله در تشهد نماز، ابتدا بر پيامبر و سپس بر اهل بيتش درود مى ‏فرستيم. از ديگر سو قاعده و رسم معرفى كردن، اين گونه است كه ابتدا فرد برتر و سپس افراد پايين ‏تر معرفى مى ‏شوند. اما در حديث قدسى كساء خلاف اين اصل عمل شده و از فاطمه زهرا به عنوان محور و در مرتبه اول نام برده شده است.

حال اين پرسش پيش مى ‏آيد كه: آيا فرشتگان پيش از اين، رسول خدا و خاندان پاك او را نمى‏ شناختند؟ بى ‏ترديد چنين نيست؛ چه اين كه آنان پيامبر، اميرالمؤمنين، حسن و حسين را مى ‏شناختند، حال چه دليلى وجود داشت كه خداى متعال آنان را از طريق فاطمه عليها السلام معرفى كند؟

پاسخ اين است كه: اين گونه معرفى كردن، نشانه جايگاه و مقام والاى آن بانوى بزرگوار است و خداى متعال در اين عبارت به اختصار به مقام ارجمند آن حضرت اشاره كرده است.

از آن رو كه حضرت فاطمه زهرا از ميدان آزمون ‏هاى الهى و تحمل سختى ‏ها و مصيبت ‏هاى بزرگ سرفراز بيرون آمد، از سوى حضرت حق به چنان مقام والايى دست يافت كه مى ‏بينيم خداى متعال، پيامبرش را از طريق پاره تنش، حضرت زهرا ، معرفى مى ‏كند. مسلم اين است كه خداى عزوجل با اين شيوه معرفى، اراده فرموده بود مقام والاى بزرگ بانوى دو جهان، حضرت زهرا را براى همگان آشكار كند.

اظهار محبّت به فاطمه

احاديثى كه به مقام والاى حضرت فاطمه اختصاص دارد به هزاران حديث مى ‏رسد. يكى از اين روايات كه توسط شيعه و سنى در كتابهاى متعدد نقل شده، روايت زير است:

از ابن عباس روايت شده كه گفت: ديدم پيامبر خدا پنج سجده بدون ركوع گزارد. گفتم: اى رسول خدا، بدون ركوع سجده كردى؟! فرمود: آرى. [دليل آن اين است كه] جبرئيل بر من فرود آمد و گفت: «اى محمد، خداى ـ عزوجل ـ على را دوست مى ‏دارد»؛ از اين رو سر به سجده گزاردم. آن گاه گفت: «خداى ـ عزوجل ـ فاطمه را دوست مى ‏دارد»؛ [پس به شكرانه آن] سجده كردم. جبرئيل گفت: «خداى ـ عزوجل ـ حسن را دوست مى ‏دارد»؛ باز سجده كردم و چون گفت: «خداى ـ عزوجل ـ حسين را دوست مى‏ دارد»؛ سجده ديگرى به جاى آوردم. جبرئيل به من گفت: «خداى متعال دوستداران آنان را دوست مى ‏دارد»؛ از اين رو [و به شكرانه آن] سجده پنجم را گزاردم.

حال ما چه بايد بكنيم و از اين كه به سبب دوست داشتن اهل بيت محبوب خدا شده ‏ايم، چگونه شكر خداى متعال را به جاى آوريم؟

پاسخ روشن است و زمانى مى ‏توانيم شكر نعمت را به جاى آوريم كه دوستى و پيروى ‏مان را نسبت به فاطمه زهرا عليها السلام آشكار و اعلام كنيم.

پرتويى از شكوه فاطمه

اصحاب حديث، نقل كرده‏ اند كه: رسول خدا زمانى كه در آستانه ارتحال قرار گرفت اسرارى را براى فاطمه بيان كرده و به او فرمودند: « مصيبت هيچ يك از زنان مسلمين چونان مصيبت تو، سنگين نخواهد بود».

همانگونه كه وقايع تاريخى نشان مى ‏دهد، مصيبت سخت حضرت فاطمه تنها به دليل بيان حق در صبحگاه خيانتى بود كه شوراى سقيفه به دست دادند.

آن حضرت و همسرش اميرالمؤمنين بنا به وصيت پيامبر مسؤليت حفاظت از اسلام را برعهده داشتند. آن بزرگ بانو در دفاع از حق و ايفاى وظيفه حفاظت از اسلام، سخن حق را به گوش مسلمانان رسانيد، اما افسوس كه بيشترشان سخنانش را ناشنيده انگاشته و روى برتافتند. در اين حال حضرتش ناچار بى ‏پرده به مصاف دشمن رفته و با صلابتى باورنكردنى فرمود: «واللّه‏ لأدعونّ عليك في كلّ صلاة؛ به خدا سوگند در هر نماز تو را نفرين مى ‏كنم».

و چه سخت است بيان شدت مصيبت آن حضرت كه بزرگ بانوى دوسرا [ناچار] در جمع حاضر شود و آن خطبه آتشين را ايراد كند.

و چه باشكوه است سخن حقى كه دربرابر حاكم جائر بيان شود، به ويژه اين كه گوينده آن، كسى باشد كه خدا به خشم و غضب او غضب مى‏ كند و به خشنودى‏ اش خشنود مى ‏شود.

آن بزرگوار در برابر امام جائر چنان بى ‏پروا سخن گفت تا خط اسلام سرفراز را به ما بنماياند و به تاريخ و نسل ‏هاى آينده، اسلام اصيل را كه پدرش به ابلاغ آن مأمور شده بود معرفى كند.

هم از اين روست كه بى ‏پرده حق را معرفى كرده، كه بيان حق به فرموده امام سجاد نماد تقوا و زيور آن و نشانه صلاح است.

آنان كه از گفتن سخن حق در برابر جباران و سركشان خوددارى مى ‏كنند بدانند كه نه در شمار صالحان هستند و نه در زمره پرهيزگاران، هرچند كه نماز مى ‏گزارند و روزه مى‏ گيرند، زيرا با اين كار با ستمگران از در مسالمت درآمده، با سكوت خويش اعمال ‏شان را توجيه مى ‏كنند؛ حاكمانى كه آن اندازه كه در پى فرمانبردارى و خواهان تسليم بودن مردم در مقابل خود هستند، در انديشه نمازگزاردن و روزه داشتن آنان نيستند و آنان را باكى نيست كه نمازى گزارده بشود يا نه!

فراموش نكنيم كه حضرت فاطمه گفتن سخن حق را دربرابر امامان جور بر خود لازم دانست، اگرچه به قيمت درنگ آنان در دادخواهى ‏اش و از بين رفتن آرامش و آسايش حضرتش تمام شود؛ كه سرانجام و پس از اتمام خطبه ‏اش چنين بهايى را پرداخت و كار اين مظلوميت به جايى رسيد كه از حق وداع آخرين و تشييع پيكر مطهرش به وسيله مسلمانان صرف نظر نمود.

لذا سزاوار است بدانيم كه اگر بخواهيم به والايى ‏هاى اخلاق آراسته شويم و رذايل اخلاق را وانهيم، در زمانى كه ياران و مروجان حق كم و دشمنان و خموشى گزيدگان نسبت به آن فراوان باشند، گفتن حق را ـ كه اساس محكم تقوا و صلاح است ـ وجهه همت خويش قرار دهيم.

برگرفته از کتاب بزرگداشت شعائر فاطمی، آیت الله سید صادق شیرازی

نظر شما